از” پینه دوز” کمال الوزاره تا تئاتر خیابانی چند همسری

۱ min read

برای رها و نسیم که اعتراض را به هنر در می آورند/ سارا لقمانی-2 اسفند 1386

و من شخصا ایمان و ایقان کامل دارم که شاید بیش از پنج سال طول نکشد که رفع نابرابری در قوانین در سرزمین ما عملی گردد.(بخشی از خطابه خانم اعظم سلطانی در کنگره نسوان شرق 8 آذر 1311) [1]

شاید اعضای شرکت کننده در کنگره نسوان شرق تصور هم نمی کردند که 76 سال بعد دختران جوان ایرانی برای احقاق حقوق خود زندان را تجربه خواهند کرد. شاید صدیقه دولت آبادی که در آن کنگره مسئولیت سنگینی را به عهده داشت باور نمی کرد که 76 سال بعد هنوز دختران ایران در کوچه و خیابان حق خود را طلب خواهند کرد. رها عسگری زاده و نسیم خسروی دلواپسان هنر و اجتماعند که به همراه دیگر دوستان خود برای نمایش برابری در تئاتر به پارک دانشجو می روند تا در تئاتر خیابانی “چند همسری” حق زن را نقش آفرینی کنند. شاید میرزاده عشقی، آخوند زاده و کمال الوزاره هم باور نمی کردند که بعد از گذشت بیش از نیم قرن هنوز چند همسری تم نمایش های اعتراضی خواهد بود. کمال الوزاره ای که از عصر مشروطه تئاتر را وسیله ای برای آگاه سازی مردم و روشنگری آنان می دانست و بیشترین موضوعات نمایش نامه های خود را به وضعیت زنان جامعه اختصاص می داد باور نمی کرد که هنوز هنرمندان متعهد ناچارند برای تعهد به مسئولیت اجتماعی خود نابرابری قوانین علیه زنان را به نمایش بگذارند و اینبار نه در چهار دیواری سالن نمایش که در خیابان و برای همه مردم .


بعد از آنکه رها و نسیم که برای ایفای نقش در نمایش خیابانی چند همسری به تئاتر شهر رفته بودند و در پایان نمایش به جمع آوری امضا پرداختند و به همین جرم!! روانه زندانشان کردند به دنبال ردپای زن و زنانگی در تئاتر رفتم تا در یابم آغاز قصه نمایشی که دو تن از بازیگران اصلی آن این روزها برای اجرای ادامه نقش خود زندان را تجربه می کنند چه بوده است.

تئاتر در غیبت “زن” متولد می شود

تا قبل از شکل گیری تئاتر، تعزیه مهمترین نوع نمایش در ایران بود که دوره صفویه دوره اوج آن به حساب می آید. نمایشی کاملا مردانه که اگر هم نقشی زنانه داشته باشد مردان ایفاگر آنند. قاعده ای پذیرفته شده است که مردان خود را شبیه زنان کنند. پیرهنی تیره رنگ که تمام اندام آنان را به جز چشم ها بپوشاند بر تن کنند و به جای زنی نقش آفرینی کنند.

آن زمان که مدرنیزاسیون بنا به خواست رضا شاه سیاست رسمی حکومت شد تعزیه همانند معرکه، بقال بازی، نقالی، خیمه شب بازی، تخته حوضی، سیاه بازی و پرده خوانی اهمیت خود را از دست داد که البته در هیچ یک از این انواع نمایش ها حضوری از زن نمی بینیم.

با اعزام دانشجویان ایرانی به فرنگ باب آشنایی ایرانیان با ادبیات نمایشی فرنگ باز می شود هر چند در اغلب سفرنامه ها از تماشاخانه های فرنگی به عنوان نمادی از پیشرفت و ترقی یاد می شود اما حضور زن در تئاتر در چشم ایرانیان چنان غریب می نماید که تماشاخانه را مکانی برای اشاعه فسق و فجور می بینند. میرزا فتاح گرمرودی (1218 ش) در خاطرات خود ابتدا به توصیف زنان فرنگی و سپس به توصیف تماشاخانه های فرنگ می پردازد و هر دو را با رشته بی عصمتی به هم پیوند می زند: ” خلاصه اغلب اوقات زنان رعنا و دختران زیبا با مردان بیگانه متحد و یگانه بوده فی اللیل و النهار و العشی و الابکار. گاهی در مجالس صیانت های بال بی کلال و ملال و زمانی در تماشاخانه و قهوه خانه و قحبه خانه با چنگ و چغانه و می در کوچه و بازار و باغچه و گلزار و صحرا و سبزه زار با حریفان هوشیار و اوانی در میدان و دکان و خیابان و گلستان و چمن و بستان و شادمان و خندان بوده و استراحت می کنند و هم راز و هم داستان شده لذت می برند و صحبت می نمایند و راه می روند و روزگار می گذرانند. به وصفی که دختران دوشیزه با پسران نورسیده انیس اند و زنان حریف دیده با مردان کار آزموده جلیس. آنی مدهوش گردند و زمانی بیهوش. دمی لاشعرند و خراب و گاهی مشغول امر ناصواب. هر وقت به هوش آیند از عالم سرخوش سرآیند و به وضع بی هوشی گرایند” [2] و بدین ترتیب تماشاخانه را در ردیف روسپی خانه یاد می کند و صحبت کردن و راه رفتن زن و مرد در کنار هم را نشانه ای از روابط جنسی آنها تلقی می کند و جالب تر آنکه ادعا می کند “هنگامی که در فاصله دو صحنه نمایش پرده می افتد و تماشاگران به استراحت می پردازند، رقاصان و بازیگران زن در پس پرده در کنار بازیگران مرد به لهو و لعب می پردازند.”…

ساختن چنین تصاویر هولناکی از تئاتر در ذهن منتفذین جامعه که عموما از بازاریان و روحانیون بودند اثر خود را گذاشت و از تئاتر غولی هراس انگیز ساخت که می توانست یکباره دین و شریعت را بر باد دهد. تصویری که در ذهن و جان کوشندگان مشروطه هم جای گرفت و در نتیجه هنگامی که برای نخستین بار مجلس شورای ملی تشکیل شد و طرح نظام نامه بلدیه به مجلس ارائه شد، به سبب آنکه لفظ تئاتر همردیف کتابخانه، قرائت خانه و دواخانه ذکر شده بود کشمکشی در میان نمایندگان در گرفت و سرانجام این کلمه از متن قانون حذف گردید [3].

این در حالی است که در رساله جمهوری افلاتون این مطلب به چشم می خورد که “در سال 411 پیش از میلاد حضور زنان در تئاتر نمایشی آتن بیشتر از پیش شد که حاکی از خروج آرام زن از گوشه نشینی تحمیلی بود”. 2500 سال پیش حضور زن یونانی در تئاتر در حالی بیشتر از پیش شده است که تا سال 1290 ش (1910 م ) زنان در ایران نه تنها نمی توانستند نقشی در نمایش نامه ها داشته باشند و مردان ایفاگر نقش های آنها بودند که حتی اجازه تماشای نمایش را هم نداشتند. تا دوره اول مجلس شورای ملی که تنی چند از زنان روشنفکر علاقه مندی خود را به هنر تئاتر به عنوان یک عمل اجتماعی هدفمند نشان دادند و متونی را به فارسی ترجمه کردند و از تئاتر به عنوان “بهترین وسیله تربیت توده و آشنا کردن آنها به عیوب قدیم و محاسن جدید” یاد کردند. [4]


از جمله مباحثی که مورد توجه گروه های نمایشی قرار داشت شرایط زن در خانواده و منزلت اجتماعی او بود آنان تلاش می کردند تا از طریق هنر تئاتر تماشاچیان را که همگی مرد بودند به تامل و تفکر در رفتارشان نسبت به زنان و دختران آگاه کنند و به احقاق حقوق زنان یاری رسانند. در سال 1290 زن ایرانی برای نخستین بار (بعد از گذشت 24 سال از افتتاح نخستین تماشاخانه ایران) توانست در صحنه تئاتر حضور یابد و در نمایشنامه “طبیب اجباری” نوشته مولیر به همراه بازیگران مرد در برابر 250 نفر تماشاچی «مرد» بازی کند. این نمایشنامه که به حقوق زن می پردازد توسط گروه نمایشی ارمنیان و در مدرسه ارمنیان تهران اجرا شد. و به این مسئله می پرداخت که چگونه مردها جهیزیه زن را بلاحق فروخته و صرف کرده و اگر زن بی نوا به زبان آرد به سیاستش می رسانند. در ضمن همان کلمات می فهماند که چگونه پدران همواره در ازدواج دخترانشان تنها نقطه نظر خود را در نظر می گیرند.

گام بعدی بر حضور زن ایرانی در صحنه تئاتر به وسیله شعبه زنان فرقه سوسیال دموکرات هیچاکیان برداشته شد آنان در سال 1291 گاردن پارتی را برگزار کردند و نمایشنامه “راه خونی” را اجرا کردند و اعلام کردند درآمد حاصل از اجرای این نمایشنامه و دیگر برنامه های گاردن پارتی اختصاص به “تاسیس یک باب مدرسه اناثیه صناعیه بین المللی ایرانیان” دارد. اگر چه گروه های نمایش ارمنی برای نخستین بار سنت شکنی کردند و در برابر تماشاچیان مرد، زنان را به صحنه تئاتر وارد نمودند اما تا سالها بعد زنان مسلمان ایرانی نه تنها اجازه بازیگری نیافتند که حتی از تماشای تئاتر نیز محروم ماندند .

نخستین تجربه ای که در این زمینه به عمل آمد توسط کمال الوزرای محمودی بود که نمایش نامه جعفر خان از فرنگ برگشته را به صورت اختصاصی برای زنان و دختران اجرا کرد.

در رشت نیز آن زمان که عبدالمجید خان فرساد برای نخستین بار در گیلان سونا خانم قفقازی را به صحنه نمایش درآورد. اقدام جسارت آمیزش موجب شد اهالی رشت فرساد را طرد کنند و حتی او را به حمام های شهر راه ندهند و فرساد ناچار شود برای استحمام به رودخانه برود. با این حال سنت شکنی فرساد و سونا قفقازی بی تاثیر نبود و مدتی کوتاه پس از آن اعضای انجمن فرهنگ رشت به فکر آموزش هنر تئاتر به دختران و زنان افتادند که دستاورد عده ای از این زنان که به فعالیت های هنری گام نهادند تشکیل مجمع پیک سعادت نسوان بود و اهمیت این فعالیت هنگامی مشخص می شود که بدانیم تا 15 سال بعد از آن در اصفهان هنوز مردان ایفاگر نقش های زنان بودند. [5]


از نخستین نمایشنامه ها تا تئاتر خیابانی در پارک شهر: چند همسری ممنوع!

میرزا فتحعلی آخوند زاده، نام او آغاز و پیدایش نمایشنامه نویسی در ایران را به یاد می آورد از او 6 نمایشنامه به جا مانده است. یکی از این نمایش نامه ها حکایتی در سه پرده است

“آقا مردان” با حیله در صدد است تامیراث باقی مانده از “حاجی غفور” را از چنگ “سکینه خانم” خواهر و وارث قانونی او در آورده و به بهانه اینکه حاجی غفور از کلفت و زن صیغه ای خود صاحب فرزند پسری شده است که وارث او محسوب می شود خود به نوایی رسد. او با رشوه و تبانی چند شاهد برای تایید ادعای خود پیدا می کند ولی در روز دادگاه شاهدان شهادت دروغ نمی دهند. در این نمایشنامه اشاره به محروم ماندن زینب خانم از “ارث” به سبب ازدواج صیغه ای او می شود و تاکید بر القابی که مردان برای نام بردن زنان به کار می برند مانند ضعیفه، طایفه، اناث ناقص العقل و…
از میان نمایش نامه نویسان عصر مشروطه آن که بیش از همه به نقش و جایگاه زن در جامعه توجه داشت و موقعیت زن ایرانی روزگار خود را توصیف می کند احمد محمودی ملقب به کمال الوزاره است.

نوروز شکن از نمایشنامه های به جا مانده از اوست. داستان میرزا مقهور مرد هفتاد ساله خانواده داری است که با دختری اصفهانی نیز ازدواج می کند و از او صاحب فرزند می شود. نوروزشکن صاحب خانه به ظاهر برای دفاع از زن و فرزند میرزا مقهور و در باطن برای به چنگ آوردن دختر جوان خانواده، میرزا مقهور و همسر جوانش را از خانه بیرون می کند و پس از مدتی به بهانه بی سرپرست نماندن خانواده؛ دختر میرزا مقهور را به عقد خود در می آورد و…
نمایشنامه در انتقاد به چند همسری مردان است و نشان می دهد که چگونه مردان به نام دفاع از زن ظلمی مضاعف را به او تحمیل می کند. دختر جوانی که پدرش همسر دوم میگیرد و مرد صاحبخانه نیز علی رغم داشتن زن و فرزند او را به اجبار به عقد خود در می آورد.

استاد پینه دوز معروف ترین نمایش نامه کمال الوزاره است. پیر مردی که با داشتن دو همسر قصد ازدواج با زنی بیوه را دارد و برای رسیدن به قصد خود زنان خود را از خانه بیرون می کند اما آنها تصمیم می گیرند با یکدیگر متحد شوند و انتقام خود را از شوهر خیانت کار بگیرند. در نهایت نیز با کمک زنان دوست و فامیل به سراغ پیرمرد رفته و ….

اینها نمونه هایی از آثار هنرمندان متعهد به اجتماع و انسان بود که از همان ابتدای ورود تئاتر به ایران سعی در رساندن تظلم خواهی زن داشتند و مرد مداری جامعه را به نقد می کشیدند …. و قصه ادامه یافت تا زمستان 86 بیست و ششمین جشنواره تئاتر و اجرای نمایش خیابانی “چند همسری” که هنوز قصد آن دارد تا از مظالم این امر ناصواب بگوید و بگوید و نسیم و رها و هدی و حمیده و دیگر حق خواهان و امیدان جنبش زنان رفتند تا باز هم امیدوارانه برابری را نقش آفرینی کنند چرا که ایمان دارند که پایان قصه را خود خواهند نوشت.


پیوست

خلاصه ای از تئاتر پینه دوز نوشته کمال الوزاره

پرده اول

پینه دوزی که در نهایت سفالت و پریشانی است و به زمین و زمان بد می گوید که حتی نمی تواند یک ری خاک و زغال برای گرم کردن خانه اش بخرد. با این حال پنبه دوز هر مشکلی را قابل تحمل می داند مگر این درد بی درمان را که نمی تواند زن تازه ای بگیرد.

پرده دوم

عالم آرا زن بیوه ای که برای وصله کردن کفش هایش نزد پینه دوز می رود و پینه دوز آهسته به خود می گوید: مژده وصل می دهد گردش آسمان مرا… و سرانجام پیشنهاد ازدواج به او می دهد. عالم آرا که برای سیر کردن شکم فرزندان خود به رخت شویی در خانه ها می پردازد پیشنهاد را می پذیرد به شرط آنکه پینه دوز همسران خود را سه طلاقه کند.

پرده سوم

برای پینه دوز عالم خانم فقط طعمه لذیذی است و اینکه پیری و فلاکت خودش اهمیتی ندارد اما زنان خود را مثل پیراهن چرک و کهنه می داند که باید عوض شوند. تصمیم میگیرد زنها را با کتک کاری از خانه بیرون کند و عالم خانم را به خانه ببرد. بعد که آب ها از آسیاب افتاد زن ها را به خانه برگرداند و هر سه زن را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد.

زنان پینه دوز بعد از کتک خوردن و رانده شدن از خانه منزل مادربزرگ یکی از آنها می روند. و پیرزن آنها را راهنمایی می کند که از حالا در خیر و شر شریک باشند و دست به دست هم داده دمار از روزگار پینه دوز درآورند. پیرزن درست به همان چیزی اشاره می کند که عالم آرا زیر پا گذاشته. احساس درد مشترکی که زنان را علیه تبعیض و ستم متحد می کند.

تنها مردی که در این نمایشنامه با ازدواج پینه دوز مخالفت می کند حاجی شیخ منصف است که البته دلیل مخالفت خود را وضعیت نابسامان اقتصادی جامعه می داند و می گوید: ” من یک زن دارم. بیش از آن هم در یک جامعه نمی توانم بگیرم.”

پرده چهارم

با زناجی منگی آشنا می شویم که به یاری زنان پینه دوز می آید. شوهر او زمانی خیال ازدواج با عالم آرا را داشته است. در شب عروسی زنان به خانه او ریخته و مجلس او را به هم می ریزند. پینه دوز که آبروی خود را از دست رفته می بیند فریاد برمی آورد که بروید گم شوید مگر نمی بینید اینجا نامحرم نشسته؟ بروید گم شوید. اما این بار زنان گم نمی شوند. آنها به روی صحنه می مانند و با چوب و چماق سراغ پینه دوز می روند.

کمال الوزاره در این نمایش نامه تاکید می کند که اگر زنان با هم متحد شوند و به دیگران دل نبندند و خود پا در صحنه بگذارند می توانند برخی حقوق از دست رفته خود را به دست آورند.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours