یکی از مسائل مهم و مورد توجه در مباحث تکامل جامعه مسئله رابطه انسان ها با یکدیگر است که بدون تردید با مسائل حقوقی در ارتباط است. بحث حقوق زنان بعنوان نیمی از جمعیت بشری جهان از جمله مواردی است که با وجود اهمیت آن در طی قرن ها تلاش شده که نادیده گرفته شود.
تبعیض علیه زنان به دلیل جنسیت آن ها رنجی است که زنان همواره با آن مواجه اند. زن بعنوان همسر، مادر، کارمند و کارگر در خانه و محل کار مورد تبعیض، خشونت و نابرابری قرار می گیرد. سنت ها، قوانین اجتماعی و باورهای غلطی که زن را فرودست می دانند به این تبعیضات دامن می زند. رفتارهای تحقیر آمیزی که همه روزه شاهد آن هستیم. کدام زن در طی زندگی خود مورد خشونت قرار نگرفته است؟ عده ای تصور می کنند که در غرب زنان به حقوق برابر با مردان دست یافته اند ولی این مسئله چیزی بیش از تبلیغات جهان سرمایه داری نیست. مسئله برابری حقوق زنان و مردان نه تنها تحقق نپذیرفته بلکه اشکال تبعیض و خشونت علیه زنان و استثمار آنان تغییر شکل یافته و گاه نیز به همان شیوه های سنتی اعمال می شود. در سیستم های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این جوامع هنوز هم به زن به عنوان شهروند درجه دوم نگاه می کنند. به شیوه های مختلفی تلاش می شود تا وابستگی زنان به مردان حفظ شده و بلکه تشدید گردد. هنوز هم به کار زنان به عنوان یک مسئله جدی توجه نمی شود. نقش اقتصادی زنان مورد بی توجهی قرار می گیرد و بر اثر تکرار این امر است که غالب زنان خود نیز بر این باورند که نقش آنان در اقتصاد کمتر از مردان است. این امر آن چنان نهادینه شده است که پرداخت حقوق کمتر به زنان امری کاملاً طبیعی و عادی تلقی می شود. طبق قانون نانوشته ای مشاغل به دو گروه زنانه و مردانه تقسیم شده اند در این میان اغلب مشاغل خدماتی ویژه زنان و مشاغل تولیدی و صنعتی ویژه مردان شده به علاوه نقش های مدیریتی هم مردانه است. حتی اگر در موسسه ای بیش از 90% کارکنان آن زن باشند مدیریت آن در اختیار مردان است. نه تنها فرصت های شغلی زنان بسیار کمتر از مردان است بلکه اصولاً به دلیل زنانه و مردانه کردن مشاغل، بسیاری از زنان حرفه خود را از روی ناچاری انتخاب می کنند. زنان به خاطر جنسیت شان در محیط کار با رفتارهای توهین آمیز و آزاردهنده ای از طرف همکاران مرد و یا کارفرما مواجه اند. تحقق برابری همواره یکی از مهم ترین دغدغه های بشری در طول تاریخ بشر بوده است. برخورداری یکسان افراد جامعه از فرصت ها و امکانات موجود حق مسلم همگان است. آنچه که ما زنان امروز بر آن پافشاری می کنیم کسب حقوق برابر است. امروز دیگر حرکت زنان به عنوان یک اراده انسانی تجلی یافته است. فقر و خشونت علیه زنان از عوامل اصلی استرس های روانی آنان محسوب می شود. این نظام ارزشی جامعه است که نقش های زنان را به باور همگان می نشاند.
طبق آمارهای موجود بیش از 15% از زنان خانه دار دچار اختلالات روانی هستند، همچنین رئیس اداره سلامت و روان وزارت بهداشت اعلام کرده است: براساس آخرین تحقیقات اختلالات روانی در زنان خانه دار ایرانی 48/15 درصد، در مردان بیکار 05/12 درصد، کارگران 6/7 درصد و کارمندان 99/6 درصد (به نقل از روزنامه شرق 12 شهریور 1384) زنان خانه دار به دلیل عدم استقلال به ویژه در زمینه اقتصادی همچنین به دلیل وابستگی شدید به مردان خانواده بیشتر در معرض خشونت و تحقیر قرار می گیرند.
در جایی که زنان مورد تحقیر مضاعف هستند و از صحنه های زندگی اجتماعی رانده می شوند قدرت تصمیم گیری از آن ها گرفته می شود. لازم است تشکیلاتی داشته باشند که خواست های ویژه زنان را آن گونه که هست مطرح کنند. زنان باید در عرصه های مختلف زندگی: اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نقش خود را ایفا کنند. در این راستا مهمترین مسئله تولید و افزایش خودآگاهی است نسبت به آنچه در باور جامعه موجود دارد. خوشبختانه نشانه هایی از پیشرفت در این زمینه به چشم می خورد. این گام ها را می توان و باید با اقدام آنی برای حمایت از حرکت های زنان جهت کسب حقوق برابر تداوم بخشید.
یک اولویت فوری تجدید نظر و اصلاح و تغییر در قوانینی است که تبعیض آمیز و متناقض با طبیعت آدمی است. از آن جمله می توان به سن کیفری زنان اشاره نمود. مطابق قانون مجازات اسلامی طفل مسئولیت کیفری ندارد. از طرفی طبق تبصره ماده 49 طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده است و از طرف دیگر فقها معتقدند سن بلوغ دختران 9 سالگی است و این تضادها و تناقضات است که لزوم بازنگری به قوانین و تغییر و اصلاح آن ها را می طلبد.
ماده 1108 قانون مدنی می گوید: “هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود” براساس آمار “عدم تمکین” بعد از دو عامل ندادن نفقه و اختلافات خانوادگی بیشترین تأثیر را در بروز طلاق (68/53 درصد) در بین زوجین 16 تا 35 ساله دارد (به نقل از روزنامه ایران دوم شهریور 1384) بسیاری از مردان و حتی زنان بر این باورند که مرد مالک زن است و زن باید مطیع بی چون و چرای خواسته های مرد باشد. زن موظف به پذیرفتن خواسته های جنسی مرد است و یک معیار زن خوب بودن پذیرش توأم با اطاعت محض زنان از مردان است. اعمال زور و خشونت در روابط جنسی شیوه بسیار رایجی است بین مردانی که زنان آنان به هر دلیل قادر به تمکین از خواسته های جنسی آنها نیستند.
جامعه ما امروز نیازمند بینش مترقی در تدوین قوانینی است که برابری حقوق زنان و مردان را مورد توجه قرار دهد. مسئله زنان موضوعی جهانی است. سؤال اساسی این است که چه کسانی از فرودست قرار دادن زنان سود می برند؟ چه کسانی می خواهند که با کنترل و تسلط بر زنان آنان را ضعیف نگه داشته و مورد بهره برداری قرار دهند؟ علی رغم آنکه سعی می شود که خواسته های زنان فراموش شده یا نادیده انگاشته شود، اما صدای زنان لاجرم به گوش خواهد رسید.
+ There are no comments
Add yours