مدرسه فمینیستی: در این روزها دل پر درد, دردمندتر شده است. روزهائی که حوادث آن را نمیتوان با هیچ عقل و منطقی تجزیه و تحلیل کرد. نه میتوان زیان ناشی از این حوادث را پذیرفت و نه میتوان سود آن را برای کسی متصور شد! روزهائی که قوه تخیل انسان را بهمراه عقلانیت او گهی به بالا برده و گهی آن را محکم بر زمین میکوبد! این روزها ما را به یاد برخی از فیلمهای هالیوود میاندازد, آنهم نه سناریوهای مدرن امروزی که با یافتن قاتلی خطرناک و یا بهم رسیدن دو دلدار پس از ماجرایی پیچیده پایان خوشی به خود میگیرد, بلکه سناریوهائی از جنس قرون وسطائی که دستگاه حاکم بر سرزمینی هر آنچه که آمیخته به تغییر وضعیت موجود و یا حق طلبی است را با نازلترین پرنسیوها سرکوب میکند!
امروزه شیرین عبادی به گالیله ای شبیه است که میگوید زمین گرد است, با این تفاوت که گالیله تنها به کفر متهم شد اما شیرین عبادی هم به کفر متهم است و هم به مزدورگری! شاید این هم از مزایای پیشرفت ارتباطات و دهکده ای شدن جهان باشد که این قسمت از آن نیز نصیب ما شد!
اما از طرفی باید گفت که امروزه ضریب هوشی جهان خارج از ما نیز در موازات با پیشرفتش همچون یکی دو دهه قبل و یا حتی پیشتر از آن نیست. بلکه امروزه کسی برای شعبده بازی های آشکار کودکانه و ربط دادن جادویی جنبش زنان ایران به حوادث غزه یا هر حادثه ای که فاصله آن با جنبش زنان چندین سال نوری است نه دست میزند و نه سکه یا اسکناسی در کاسه ای خالی میاندازد!
آن دسته از کسانی که توانائی ارسال یک دسته گل به درب منزل خانه برنده جایزه صلح نوبل ایران را ندارند و یا اینکه نمیتوانند ولو با یکی دو جمله تشکر آمیز در روزنامه ها از زحمات ایشان قدردانی کنند, آانقدر با تعرضهای کودکانه وجهه خود را خدشه دارتر نکنند! چرا که ایشان در زمانی که ورشکستگیهای مختلف از فرق سر هم گذشته بود توانستند یک جایزه بین المللی معتبر را نصیب ایران کنند و برای تمامی ما افتخار بیافرینند. جایزه صلح نوبل نیز اگر هم برای برخی ها تداعی کننده نرمش و یا رنگ نارنجی باشد از طرفی دارای اعتباری جهانی است و جهانیان به کسی که به برنده جایزه نوبل تعرض کند بدون شک به به و چه چه نمیگویند! البته تمامی این ماجرا در صورتی است که کسی برای جهان و جهانیان ارزش و یا اعتبار و یا هرگونه حساب و کتابی قائل باشد!
با نرم و نارنجی دیدن قضایا و تهمتهای غیر قابل اثبات همانگونه که مشکلی حل نشد، قرار نیست مشکلی هم حل شود بلکه قضیه به همین سادگی است:قوانین ایران که اتفاقا نه نرم هستند و نه نارنجی، به چشم دیده میشوند و در جامعه با اثرات منفی لمس میشوند در رابطه با ازدواج، تعدد زوجات، ازدواج موقت، طلاق، فسخ ازدواج, نفقه و مهریه، سرپرستی فرزندان، قیمومیت، سن مسئولیت کیفری، دیه، ارث، تابعیت، شهادت، سنگسار و ریاست جمهوری، زن را از جایگاه شهروندیش ساقط کرده و او را به درجات پستتری در جامعه سوق میدهد، طوری که داشتن شناسنامه و ملیت ایرانی برای زن ایرانی کافی نیست تا شهروند بودنش را اثبات کرده و از حق خود در کشورش بهرمند شود! این تمامی آن ماجرایی است که در خور رسیدگی است و گرنه با اسپری رنگی در و دیوار منزل خانم عبادی را با جملات نرم و نارنجی رنگ آمیزی کردن دردی را دوا نخواهد کرد.
از طرفی برخی ها نیز هنوز اصرار دارند که پاسخ چندین و چند باره خانم عبادی نسبت به اینکه ایران را ترک نخواهد کرد را نشنوند. بله ایشان صراحتا گفته اند که بعنوان یک ایرانی در کشور خود باقی میمانند و به کار خود نیز مشغول هستند و در ایران نیز با آرزوی طول عمر برای ایشان, خواهند مرد. تازه این همه ایرانی که از ایران خارج شد مگر چه مشکلی از کشور را حل کرد!؟ برعکس, سازمان فضانوردی ناسا دارای دانشمندان بیشتری شد. رشد اقتصادی، فنی و آموزشی آمریکا بیشتر شد. دانشگاهای کانادا صاحب استادان بیشتری شدند. کشورهای اروپائی از جمله آلمان دارای پزشکان خبره و ژورنالیستهای سطح بالائی شدند. رشد و شکوفائی استرالیا در سطح جهانی زبانزد شد. نیوزیلند نیز در حال گذشتن از تجربه استرالیا است، کشورهای حوزه خلیج فارس به خصوص امارات از سرمایه ها و حضور ایرانیان و رشد و شکوفائی در حال خفه شدن هستند و چند کشور درب و داغان اقتصادی از جمله فیلیپین و مالزی و اوکراین نیز تنها با اندکی آزادی که در کشورهایشان فراهم است در حال بهره برداری های روز افزون از توریستها و دانشجویان ایرانی هستند!
بنابراین بگذارید چند نفر مانند خانم شیرین عبادی در کشور آبروداری کنند!
عکس از آرش عاشوری نیا
+ There are no comments
Add yours