همگرایی جنبش زنان و مشارکت مدنی زنان در عرصه سیاسی

۱ min read

سمانه موسوی-21 اردیبهشت 1388

مدرسه فمینیستی: وقتی مقاله «بد و بدترهای انتخاباتی» نوشته سمیه پورقاسمی (در پاسخ به مقاله «پایان دادن میان بد و بدتر» به قلم مهدی الماسیان) را مطالعه کردم به این باور رسیدم که پیش از هرچیز، نوشته هایی این دست، عاری از ویژگی های متنی انتقادی برای ارائه به خوانندگان است چرا که این قبیل نوشته های جدلی، بیشتر درقالب پاسخی شخصی خطاب به آقای الماسیان و به راه انداختن پیکاری تن به تن با وی و نیز پافشاری برعقاید ـ با تکرار نقطه نظرات نویسنده ـ نمود یافته است.

نویسنده در نوشتن مقاله انتقادی بایستی توجه داشته باشد که نقد بعنوان شیوه ای از مواجهه و بازکاوی معناهای نهفته در متن مورد انتقاد، با تکرار جملات پیشتر گفته شده، متفاوت است. بخصوص اگر تکرار حرفها، با چاشنی حدس و گمان در مورد شخص نویسنده مقاله مورد نقد، همراه باشد. چنین نوشته ای طبعا نمیتواند مطلبی درخور و راهگشا، به خواننده ارائه کند (توضیح: آقای الماسیان نه استاد محافظه کار دانشگاه است و نه حامی صددرصد شرکت در انتخابات؛ بلکه فقط دانشجویی است با برگه سفید شناسنامه اش که بیانگر عدم شرکت وی تا کنون در انتخابات است.)

ضمن احترام به عقاید مخالفان «همگرایی جنبش زنان با طرح مطالبات در انتخابات» اما توضیحات فوق را به امید خواندن مقاله های پخته و شیواتری از دوست عزیز دانشجویمان ذکر نمودم و بحث اصلی ام که در واقع بیان عقیده یک موافق رویکرد مطالبه محوری و عضو همگرایی جنبش زنان است را آغاز میکنم:

بیان مطالبات، بجای مشارکت یا عدم مشارکت

جهت شناخت همگرایی زنان در انتخابات بایستی اصل مطالبه محوری را بهتر بشناسیم و به نظر من انتقاداتی که از هر دو سو ـ موافقان و مخالفان حاکمیت ـ بر آن وارد میشود تا حدودی میتواند ناشی از عدم فهم و شناخت کافی نسبت به این شیوه ی نوین باشد.

تاکنون در برخورد با موضوع سرنوشت ساز انتخابات شیوه سنتی و بی قید و شرطی، حاکم بر فضای سیاسی و روشنفکری جامعه بوده است. نتایج ناخوشایند آن نیز گریبانگیر ابعادی از زندگی لایه های مختلف اجتماعی شده است. بدین ترتیب چه با سکوت و تحریم، و چه نادیده گرفتن ایرادهای وارد بر عملکرد حاکمیت و در نتیجه، مشارکت بی قید و شرط بر اساس «فردمحوری»، سر انجام موجبات ترویج «عدم گفتگو» در جامعه و مسکوت ماندن خواسته های اقشار مختلف را فراهم آورده است. چنانکه هنوز اندر خم یک کوچه ایم و عدم رشد اجتماعی و محدودیت هرچه بیشتر فضای سیاسی و بطور کلی هرچه بیشتر رویا شدن دموکراسی، دستآمد این شیوه سنتی و راههای رفته، می باشد.

اما اکنون جمعی از فعالان مدنی (اعم از زنان – دانشجویان – کارگران – معلمان و …) از منظر مطالبه محوری و اعلام قید و شرط و خواسته های شان، به فضای غیر آزاد انتخابات می نگرند و سعی در ترویج این رویکرد تازه و نو دارند. رویکرد سومی که پیشتر، طی بیانیه ای تحت عنوان «انتخابات و گفتمان مطالبه محور» سعی درجایگزینی این رویکرد بجای روش مشارکت (بی قید و شرط) یا عدم مشارکت در انتخابات غیر آزاد نمودند.
آنچه مسلم است اینکه این شیوه بعنوان شیوه مدنی که در دراز مدت به ثمر می نشیند، برای طیف انقلابی و مخالف با کلیت نظام حاکم (که حامی طرح تحریم انتخابات اند) طبیعتاَ خوشایند نیست. بخش دیگر منتقدان این رویه را همراهمان بی چون و چرای حاکمیت تشکیل میدهند که رویکرد مطالبه محور را بمثابه ایجاد موانع بر سر راه پیشبرد سیاست های انتخاباتی خود و مهمتر از آن، ایجاد عرصه ای عمومی برای به چالش کشیدن نارسایی ها و نواقص موجود، می انگارند.

در این میان حامیان مشارکت در انتخابات براساس «شخصیت محوری» و پیرو شعارهای آرمانی و بی عیب و نقص را نباید از نظر دور داشت که خواهان جمع آوری آرا براساس واژه ی «غیراصولگرا» هستند.
اما نکته حائز اهمیتی که باید در نظر داشته باشیم اینست که در گفتمان مطالبه محوری، حصول نتیجه در گرو اعلام خواسته ها حتی فراتر از زمان محدود پیش از انتخابات است و دیگر اینکه از ظرفیت بالای این روش برای تاثیرگذاری بر سیاست حاکم ـ البته در صورت انسجام و همکاری نیروها در قالب جنبشی فراگیر ـ میتوان به خوبی بهره جست.[1]

لزوم مشارکت مدنی زنان در عرصه سیاسی

همواره در فضای «مردمحورانه» سیاسی؛ خواسته های زنان بازتاب کمرنگی داشته اند. اما اکنون بیش از هرزمان دیگری، با رویکردی نو و دیدی تازه در عرصه سیاست به الویت ها و موضوعاتی که زنان در مورد خواسته هایشان ارائه میدهند، میتوان به آنان به چشم افزوده های ارزشمندی برای عرصه سیاست نگریست.

بخشی از جنبش زنان با تکیه بر طرح خواسته هایشان در این فضای سیاسی وارد شده و برآنند تا بدین شیوه مدنی رای خود را با قید و شرط زنانه و ضد تبعیض جنسیتی به صندوق بیاندازند یا نیاندازند.

قضاوت در مورد خوب و بد را به موضع گیری کاندیداها واگذار میکنند و حتی اندیشیدن به نیمه خالی لیوان هم آنان را از همت شان باز نمیدارد. چرا که راهی جز این پیش رو ندارند. یا باید تن به قدرت تبلیغات و شعار بدهند و رای خود را بی بها تقدیم کنند یا تحریم انتخابات را پیش بگیرند بی آنکه صدایی برآورند یا راه حلی ازسوی مدعیان این شیوه دریافت کنند.

بنابراین قدم در این راه نهاده اند و با تکیه بر اصل «مطالبه محوری» به ایده انتخاب بین «بد و «بدتر» پایان می دهند و صریح و واضح وارد این عرصه می شوند ؛ در کنار این که از همین فضای انتخاباتی برای بیان خواسته های شان بهره می برند؛ مطرح کردن خواسته هایی که قبل و بعد از انتخابات، بهای بیشتری را برای ابرازش پرداخته و می پردازند.[2]

تا کنون، همواره پرداختن و توجه به حقوق زنان در شعارهای آرمانی کاندیداها برای جلب آرا و ترسیم جامعه ای دموکرات تر از قبل جایگاهی ویژه داشته اما امروز این زنان هستند که میخواهند کاندیداها را به اعلام موضع مشخص وادارند و میدانی خالی جهت مانور تبلیغاتی در حیطه خود باقی نگذارند و این چنین که امکان آن میرود که حتی برخی این فرصت تبلیغاتی را از دست بدهند.

نکته دیگر اینکه متاسفانه گاهی مرز این ائتلاف زنان را با موج اصلاح طلبی تعریف شده در جامعه ادغام میکنند و به نوعی استقلال این حرکت را به زیر سئوال می برند. در دوران اصلاحات، زنان خود انتخاب کردند و تا حدودی آگاهانه به پای صندوق رای رفتند و با رای مثبت خود و فرزندان شان (جوانان)، سرانجام اصلاح طلبان را به پیروزی رساندند اما میزان ظرفیت های خود و دولت را آن طور که باید نمی شناختند و برنامه ی تدوین شده ای که بر مبنای آن بتوانند برای دادن رای خود شرط و شروط بگذارند در دست نداشتند. بلکه متاثر از جو عمومی جامعه، آنان نیز به حرکت درآمدند.[3]

اما این بار با بسیج نیروهای خود و تدوین برنامه ها و خواسته های شان سعی در ایفای نقش موثر در انتخابات را دارند. این بار با هویتی بارز، مدنی و مستقل در این عرصه پرقدرت «مردمحور»، مطالبات ضدتبعیض خود را در ذهن جامعه و حاکمیت مرور میکنند. آنان نه بعنوان حامیان «اصلاح طلبان» و یا حتی همراهان حاکمیت و نه بعنوان مدافعان تحریم ، به هیچ عنوان درپی ترغیب به مشارکت در انتخابات و یا تحریم نیستند.

زنان در این دوره با حفظ استقلال و تجربه اندوزی از گذشته وارد عرصه سیاسی انتخابات شده اند گرچه بار دیگر هدف تهمت ها و برچسب هایی از هر سو شده و اصرارشان بر پیمودن این راه ، تنها میتواند دلیل بر قدرت و استواری بر تصمیمات و حرکت شان باشد. از یک سو به «آب به آسیاب حاکمیت ریختن» و یا «داغ کردن بی دلیل انتخابات» متهم میشوند[4] و از سویی دیگر رسمیت و حتی هویت شان برای اثرگذاری در سرنوشت شان نفی می شود[5].

اما زنان، فعالانه ضمن باور راسخ به آنچه میخواهند، مستقل از اینکه رای میدهند یا نمی دهند، در پروسه انتخابات، با دوری گزیدن از «فرد محوری» و پیش رفتن به سمت و سوی «مطالبه محوری» برخورد میکنند، در حالیکه کف خواسته هایشان را در قالب مطالباتی مشخص و ملموس برای همراه کردن اقشار گوناگون و تلاش برای آماده کردن فضای موجود جهت گفتمان، بیان می کنند.

همچنین این حرکت با گرد هم آمدن زنانی از طیفهای ایدئولوژیکی و سیاسی مختلف، نشان از آغاز حرکتی نوین و دموکرات در ایران دارد.

پانوشت:

[1] برداشت از مقاله: از گفتمان «مطالبه‌محور» تا «محاصره مدنی» / دکترمهرداد مشایخی (اخبار روز)

[2] پایان دادن به انتخاب میان «بد» و «بدتر» / مهدی الماسیان (مدرسه فمینیستی)

[3] جنبش یک میلیون امضا : روایتی از درون / نوشین احمدی خراسانی، تابستان 1386

[4] اشاره بر مقاله آب به آسیاب چه کسانی میریزند؟ / شراره رضایی (کانون دفاع از حقوق زنان و کودکان تهران)

[5] اشاره بر گفتگوی رادیو زمانه با مریم بهروزی؛ رییس «جامعه‏ی اسلامی زنان زینب»

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours