مدرسه فمینیستی: «سالی که بهدنیا آمدم، شیرین عبادی، جامهی قضاوت بر تن کرد و از اولین زنان قاضی در ایران شد تا جامعه، حق قضاوت زنان را بهرسمیت بشناسد و در کسوت قضاوت، حقوق زن ایرانی را فریاد زند و به نوشته در آورد و آن را طلب کند… وقتی هنوز نمیدانستم شجاعت در ابراز اندیشه چیست و چطور آن را مینویسند اشعار شجاعانه و زنانهی سیمین بهبهانی را خواندم و متوجه شدم ادبیات را چگونه میتوان به متن زندگی و دردهای اجتماعی زنان پیوند زد… هنوز به مدرسه نمیرفتم و سواد خواندن نداشتم که نوشتههای ماندگار مهرانگیز کار در دفاع از حقوق زنان ایران در نشریات وقت منتشر و افقهای نوین برای زنان ایرانی را نوید میداد…» این جملات را پیشترها در زمانه بهار جنبش زنان به قلم آوردم ولی امروز در این دنیای دیوانه و مملو از خشونت، با چشمانی اشک بار از بی رحمی، دوران پاییزی جنبش خود را با سختی و با مرارت پشت سر می گذاریم، می دانم که این دوران نیز می گذرد و بار دیگر اوج ها و باز هم فرودهایی دیگر در پیش است، تنها غصه ام از آن روست که این سه یاری که به ما مبارزه آموخته اند، یکی در آن سوی آبهاست و آن دیگری به خاطر سوی چشمان اش به زحمت می تواند اشعارش را بخواند و این یک که همیشه پشت و پناه بی پناهانی همچون ما زنان بوده است، امروز در معرض هتک حرمت و بدترین خشونت ها آن هم از سوی «هموطنان» اش قرار گرفته است. دلم گرفته است که امروز، مایی که آن سه را همواره ستوده ایم و هر کدام شان برای ما نماد و نشانه ای از چهل تکه مبارزات مان است، چنین ناخواسته در مشقت و سختی قرار گرفته اند.
دلم گرفته است اما هنگامی که می بینم شیرین عبادی، این ستون ماندگار جنبش زنان، همچنان شجاعانه و یک تنه در برابر همه این تندبادها می ایستد و با ایستادگی اش نیز به ما درس های جدیدی می آموزد، پر از امید می شوم. امید به این که شیرین عبادی این زن یکه و سرافزار، زنی تنها در آستانه فصلی سرد، فصل های سرد را به خاطر همه ما و با یاری همه ما به کناری خواهد زد.
امید به این که سیمین بهبهانی، به رغم چشمانی که فروغ اش کاهش می یابد، هنوز می سراید و می خواند و با اشعارش با ظلم می ستیزد. امیدم آن است که شیرین عبادی و سیمین بهبهانی همان گونه که سینه سپر کردند و با حرکت و قدم مبارک خود، لایحه حمایت از خانواده را از «صحن علنی مجلس» زدودند، امروز نیز با همبستگی ما زنان، می توانند سینه سپر کنند و همه این تندبادها را به کناری بزنند.
مصاحبه زیر را هنگامی که روز گذشته پای صحبت سیمین بهبهانی به خاطر یار دیرینش (شیرین عبادی) نشسته بودیم با ایشان انجام دادم که حاکی از نگرانی او در مورد برخوردهای اخیر نسبت به شیرین عبادی است
نوشین احمدی خراسانی: خانم بهبهانی، حتما اطلاع دارید که کانون مدافعان حقوق بشر را پلمب کردند و متاسفانه حملات خشونت آمیزی را در مورد خانم شیرین عبادی آغاز کرده اند. می خواستم نظر شما را در این مورد بدانم. و این که چرا خانم عبادی مرکز چنین برخوردهایی قرار گرفته است؟
سیمین بهبهانی: من از این بابت قلبا بسیار متاسفم. تا مدت ها پیش می شد احساس کرد که یک سلسله کارهای عاقلانه ای به چشم می خورد، اما مدتی است که می بینم که آنچه انجام می گیرد گاه حتا خلاف عقل سلیم است و گاه به شکل چشم گیری، حتا به نوعی حالت لجبازی پیدا می کند. من بیشتر جلسات عمومی که کانون مدافعان حقوق بشر برگزار می کرد شرکت داشتم و در آن جا هیچ بحثی که صدمه ای به امنیت کشور بزند یا این که یک جنبه شورشگری داشته باشد مشاهده نکردم. همان روز هم که دفتر کانون را پلمب کردند، من داشتم حاضر می شدم که به این جلسه که به مناسبت سالگرد اعلامیه حقوق بشر برگزار می شد شرکت کنم که منصوره شجاعی با من تماس گرفتند و گفتند که چنین مسئله تاسف باری اتفاق افتاده و من تعجب کردم و باورم نمی شد که چرا باید این کار خشونت آمیز را بکنند. فعالیت های کانون مدافعان و شخص شیرین عبادی، همگی به نفع کشور و سربلندی مملکت است. فعالیت های حقوق بشری گاهی اوقات جنبه راهنما و راهگشا و کمک به حال دارد و در همه عالم همه می دانند که دولت ها که خودشان به تنهایی نمی توانند تصمیم درستی اتخاذ کنند و همین سازمان ها هستند که راهگشای تصمیمات و اعمال درست دولت ها هستند. من فکر می کنم تعطیلی چنین سازمان هایی و سرکوب آدم هایی مثل شیرین عبادی که فکر و نظری دارند واقعا به ضرر مملکت است.
نوشین احمدی: خانم بهبهانی، همانطور که اطلاع دارید یک عده بسیجی ریخته اند جلوی خانه خانم عبادی و تابلوی وکالت ایشان را کنده اند و با شعارهای عجیبی که آدم حیرت می کند، ایشان را مدافع جنگ معرفی کرده اند!!! نظرتان در مورد چنین اعمالی چیست؟
سیمین بهبهانی: به صراحت می گویم که خانم عبادی مایه افتخار زنان ایران است. او جایزه نوبل را از آن خود کرده و تلاش و کوشش عملی شیرین عبادی است که تمام هم و غم اش را در این چند ساله در دفاع از حقوق بشر گذاشته و جلوی بسیاری از مفاسد را گرفته پرونده هایی را که در رابطه با افراد بی پناه، قتل های زنجیره ای، پرونده های فعالان دانشجویی و زنان و دراویش گنابادی به طور رایگان قبول کرده و از آنان دفاع می کند و به سرنوشت قضایی شان رسیدگی می کند. بنابراین فکر می کنم چنین زنی را باید قدرش را دانست و ازش سپاسگذار بود نمی دانم چرا یک عده ریخته اند در خانه ایشان و در و دیوار را کثیف کرده اند. نمی دانم این کارها و حرکات یعنی چه؟ این کارهای زشتی است و اگر هر کسی حرفی دارد بزند ولی رفتن و سیاه کردن دیوارها و اینجور کارها کار آدم عاقل نیست. آن هم وقتی که طرف آدم، کسی است مثل شیرین عبادی که فرد منطقی و اهل گفتگوست، مدافع صلح است و دانشی دارد و می تواند جوابگوی اعمال خودش باشد. بنابراین اگر کسی در مورد رفتار و گفتار خانم عبادی حرفی دارد می تواند با منطق صحبت کند ولی چنین اعمال جنجال برانگیزی واقعا شایسته نیست.
نوشین احمدی: آنها که جلوی در منزل خانم عبادی اجتماع کرده بودند شعارشان این بود که: «اسرائیل جنایت می کند، عبادی حمایت می کند». با توجه به شناخت شما از فعالیت های خانم عبادی، نظرتان در مورد این شعارشان چیست؟
سیمین بهبهانی: به نظر من این شعار را احتمالا برای درست شدن «قافیه اش» ساخته اند وگرنه هیچ استناد واقعی ندارد و همه ما خانم عبادی را می شناسیم که ایشان همیشه صلح طلب و مخالف خشونت بوده اند. همه ما و همه مدافعان حقوق بشر، ضد جنگ و خشونت و نابرابری هستیم. حالا هر جنگی و زیر هر پوششی که باشد. وقتی دنیا می تواند با صلح و صفا و گفتگو امور خودش را بگذارند و تنظیم کند، چه لزومی دارد که باید یکی نیزه بپراند و یکی هم بمب در جواب بریزد. هر دوی این دو دسته که خشونت ایجاد می کنند کارهای ناشایستی مرتکب شده اند و البته در این میان قربانیان این خشونت ها یعنی کودکان و زنان گناهی ندارند. من داشتم تلویزیون نگاه می کردم و دیدم یک مردی نمی دانم از کدام گروه بود یا حماس یا اسرائیل فرقی نمی کند، ولی آنچنان زار می زد و نشسته بود سر خرابی هایش و بچه اش را نشان می داد که کشته شده بود و می گفت آخر این بچه چه گناهی کرده، من این صحنه ها را می بینم واقعا دلم به درد آید و جگرم خون شده است. وقتی آدم ها می توانند بنشینند و در مورد مشکلات شان با هم گفتگو بکنند چرا باید مرتکب چنین جنایت هایی بشوند و خشونت راه بیاندازند. حالا به فرض حماس هم از بین برود، ولی مسئله و مشکل اصلی تروریسم است که گسترش پیدا کرده و با چنین جنگ هایی، ریشه تروریسم از بین نمی رود. ممکن است جنگ یک قوانینی داشته باشد ولی تروریسم دیگر هیچ قانونی ندارد
نوشین احمدی: خانم بهبهانی عزیز، شما پیشترها شعری در مذمت جنگ سروده اید، آیا ممکن است و حوصله آن را دارید که بار دیگر آن را برای ما با صدای گرم و ماندگار خودتان بخوانید؟
سیمین بهبهانی: اتفاقا این شعر وصف حال مادری است که در جنگ کودکش را از دست داده است و شعر اینطور شروع می شود:
◀️ آشفته حال و سودایی
◀️ اندوهگین و افسرده
◀️ چادر به سر نپوشیده
◀️ رخ با حجاب نسپارده
◀️ سودای گیر و بندش نه
◀️ وز گزمگان گزندش نه
◀️ فکر بپوش و پنهان کن
◀️ خاطر از او نیازرده
◀️ چشم اش دو دانه انگور
◀️ از خوشه ها جدا مانده
◀️ دست زمانه صد خم خون
◀️ از این دو دانه افشرده
◀️ دیوانه، پاک دیوانه
◀️ با خلق و خویش بیگانه
◀️ گیرم برد جهان را آب
◀️ او خوابش از جهان برده
◀️ یک جفت اشک نفرین را
◀️ سربازمرده پوتین را
◀️ آویزه کرده بر گردن
◀️ بندش به هم گره خورده
◀️ گفتم که چیست این معنی
◀️ خندید و گفت فرزندم، طفلک نشسته بر دوشم
◀️ پوتین برون نیاورده
◀️ پوتین برون نیاورده
نوشین احمدی: خانم بهبهانی با سپاس از شما و با امید به صلح و برابری .
+ There are no comments
Add yours