مدرسه فمنیستی :عبدالله مومنی چهره آشنایی در فضای رسانه ای ایران است ، دبیر سابق دفتر تحکیم وحدت با اینکه چندین سال است فارغ التحصیل شده و اکنون سخنگوی یک حزب سیاسی است ، ولی هنوز به عنوان سمبل جنبش دانشجویی شناخته میشود .
گفتگوی سعیده اسلامی با ایشان در مورد طرح بومی گزینی جنسیتی را می خوانید :
سعیده اسلامی :تلقی عمومی در بین فعالان اجتماعی این است که طرح بومی گزینی جنسیتی در جهت انقلاب فرهنگی دوم هست ، شما چه فکر میکنید ؟
عبدالله مومنی : در پاسخ به این سوال ابتدا باید دید در دانشگاههای ایران انقلاب فرهنگی به چه معنا و مفهومی بوده است. در سال 1359 بر اساس تصمیمات اتخاذ شده و فضای حاکم بر کشور، تعطیلی 3 ساله تمامی دانشگاه ها با تشکیل ستادی با نام “ستاد انقلاب فرهنگی” که برای رسیدگی به وضعیت دانشگاه ها به تعبیر آن زمان مامور ” اسلامی کردن” دانشگاهها شده بود انجام گرفت. این تلاش ها برای تغییر فرماسیون موجود و به صورتی کاملا “مکانیکی”به دانشگاه اعمال شد و موجبات تغییرات اساسی در بسیاری از کتب علوم انسانی دانشگاه ها و همچنین تسویه اساتید دگراندیش دانشگاه و اخراج بسیاری از دانشجویان گردید. فراموش نکنیم که تمامی این اعمال با یک نگاه کاملا ایدئولوژیک و فارغ از یک دید علم محور و یا حتی برنامه محور صورت گرفت. در واقع نگاه افرادی که انقلاب فرهنگی را مدیریت و اجرا کردند و به نوعی این تعبیر مائوئیستی بعد از یک انقلاب اسلامی وارد ادبیات سیاسی و دانشگاهی کشور کردند ،دیدگاهی بود بر اساس اسلام حداکثری که نه تنها حل تمام مشکلات دنیا را در فقه اسلامی جستجو می کرد بلکه اساسا معتقد بود با وجود فقه و احکام فقهی نیازی به علوم انسانی و تجربی کلاسیک نیست و مباحثی نظیر جامعه شناسی اسلامی و حتی فیزیک و شیمی اسلامی را پیش می کشیدند و این نگاه حداکثرگرایانه که اسلام را در تقابل با علوم مدرن تعریف می کند همان دیدگاهی است که بسیاری از نواندیشان دینی و به طور خاص شادروان بازرگان آن را “اسلام فقاهتی” لقب داده و نقدش کرده و می کنند. با این حال این تلاشها برای “علم زدایی” از دانشگاهها با همه ی لطماتی که به توسعه و نظام آموزش عالی کشور زد آن اهدافی را که متولیان و تئوریسین های انقلاب فرهنگی می خواستند تامین نکرد و از دل همین دانشگاهها بار دیگر اندیشه های مدرن و آزادی باور سر بر آوردند و حتی نواندیشان دینی هم به رد و نقد این دیدگاههای حداکثر گرایانه پرداختند و بر خلاف انتظار حاکمیت٬ دانشگاهها بار دیگر شاهد حضور اساتید و دانشجویانی شد که هیچ همدلی با ایدئولوژی رسمی نداشتند. حالا با چنین زمینه ی تاریخی می توان نتیجه گرفت که آنها که در دور اول انقلاب فرهنگی به نتیجه نرسیدند به دنبال انقلاب فرهنگی دوم باشند منتهای مراتب در این مرحله از بستن دانشگاهها خبری نیست و این بار استراتژی تحقق انقلاب فرهنگی دوم ، حذف تدریجی و گام به گام است که از حذف و تصفیه ی استادان و دانشجویان دگر اندیش آغاز شده و به تغییر مجدد در محتوای کتابهای درسی ، خصوصا در زمینه ی علوم انسانی تسری یافته است .بنابراین جدای از شرایط زمانی کشور وتحلیل وضعیت برآمده از انقلاب اگر بخواهیم به تحلیل محدودیت ها بپردازیم بی آنکه اغراقی صورت بدهیم هرگونه تلاش برای ایجاد تغییرات مکانیکی و مهندسی شده در نحوه ورود دانشجویان و اساتید به دانشگاه را با توجه به نگاه ایدئولوژیک حاکم بر دولت فعلی را می توانیم گامی در راستای انقلاب دوم فرهنگی ارزیابی کنیم. این اقدامات البته همانطور که اشاره شد محدود به بومی سازی جنسیتی نبوده است.از ابتدای دولت نهم بسیاری از فعالان دانشجویی به دلایل عقیدتی و سیاسی از تحصیل در دانشگاه ها محروم شده اند. دولت نهم،نهادها و انجمن های صنفی دانشجویی را تعطیل کرده است و می توان گفت بر اساس ایدئولوژی و گفتمان حاکم بر تصمیم گیریهای دولت فعلی، روند سکولاریزاسیون را مهمترین خطر برای بقای خود می داند. حساسیت و توجه بسیار ویژه ای را به نهاد دانشگاه به عنوان مهمترین نماد مدرنیته در ایران داشته و اهداف و برنامه های مهندسی شده ای را برای کنترل آن در نظر داشته است.در این میان درصد بالای پذیرفته شدگان دختر در دانشگاه های کشور ،حضور دختران دانشجو در عرصه اجتماعی و استقلال آنها از خانواده و باورهای سنتی حاکم بر آن در پی حضور در دانشگاه، از سوی دولتمردان نوعی دردسر ومانع جدید تلقی شده و باطرح های کاملا مکانیکی از جمله طرح بومی سازی جنسیتی تلاش می شود تا ورود دختران به دانشگاه تحت کنترل دولت درآید. از سوی دیگر نحوه رفتار دولت نهم را باید نوعی بدعت جدید در نحوه برخورد نظام حاکم بر دانشگاه دانست در 20 سال گذشته علیرغم آنکه همواره سخنگویان نهادهای سنتی و دینی در ایران از لزوم ایجاد تغییرات اساسی در دانشگاهها،تفکیک و جداسازی دانشجویان دختر و پسر ،ایجاد تغییرات در مواد درسی سخن گفته اند اما با فاصله گرفتن از فضای انقلاب فرهنگی مجموعه مدیریتی حاکم بی توجه به این انتقادات تا حدود زیادی سعی کرده بود بطور نسبی امکان مساوی حق تحصیل رابرای دختران و پسران فراهم آورد،که نتیجه چنین روشی ورود درصد بسیار بالای دانشجویان دختر به دانشگاه ها بوده است. با این حال در دولت نهم که باید از ایدئولوژی آن به عنوان یک ایدئولوژی بنیادگرا نام برد تلاش کرده است تا سیاست اسلامی کردن دانشگاه را عملا به پیش برد.
سعیده اسلامی :برخی موافقان طرح اظهار میکنند که این طرح برای کاهش فساد حاکم در روابط اجتماعی است ، آیا این طرح می تواند آسیبهای اجتماعی را کاهش دهد ؟
عبدالله مومنی :ابتدا باید منظور از فساد در روابط اجتماعی را روشن کنیم ، وجود فساد دریک جامعه امری غیر طبیعی نیست ، اما توجه کنید که گویندگان این سخن از چه زاویه ای و بر چه مبنایی این تحلیل را عنوان می کنند. آیا رشد حضور زنان در دانشگاه و به تبع آن جامعه موجب افزایش فساد در جامعه شده است؟ یا اینکه نفس دور شدن دختران از خانواده ها سبب آسیب و فساد اجتماعی است؟
از دیدگاه برخی روشنفکران و جامعه شناسان آنچه به نام فساد در روابط اخلاقی، گسست در ساختار خانواده، توسط نیروهای بنیادگرا و حتی سنت گرایان در جامعه ایران به عنوان نتیجه ورود فرهنگ غربی قلمداد می شود، در اصل بیان توسعه اجتماعی جامعه ایرانی است که در وضعیت گذار است. اگر بحث فساد است باید از جامعه شناسان و افرادی که در زمینه ی آسیبهای اجتماعی کار می کنند پرسید معنای فساد چیست؟ تعریف فساد کار سیاستمداران نیست کار دانشمندان علوم اجتماعی است و ما وقتی به آرای مطرح در علوم اجتماعی رجوع می کنیم می بینیم که آنچه به عنوان فساد مطرح می شود تفاوت فاحشی با تعریف ایدئولوژیک دولتمردان از فساد دارد. به نظر می رسد مهمترین دلایل فساد -به معنای علمی کلمه را- در جامعه ی ایران باید در فقر و تبعیض حاکم بر کشور جستجو کرد نه در حضور دختران دانشجو در دانشگاهها. این فقر و تبعیض و عدم برابری در برابر قانون است که جامعه را به سوی فساد پیش می برد ضمن اینکه هر دولتی که واقعا قصد مبارزه با فساد را دارد باید این مبارزه را از خودش آغاز کند یعنی اول باید زمینه های فساد سیاسی و اقتصادی در ساختار قدرت از بین برود و با تولید ثروت و ایجاد یک اقتصاد پویا جلوه های خشن و زننده ی فقر از جامعه محو شود آن وقت می توان حرف از مبارزه با فساد زد، در نتیجه دولتی که عملا هیچ مبارزه ای با عوامل و زمینه های فساد نمی کند نمی تواند در این زمینه مدعی باشد، چنین دولتی یا انگیزه های تبلیغی و غیر صادقانه در طرح مسئله ی مبارزه با فساد دارد یا اینکه در خوشبینانه ترین حالت هیچ درک علمی از تعریف،عوامل و زمینه های فساد ندارد.در شرایط امروزی جامعه ایرانی محدود نمودن زنان به دیوارهای خانه و تعلیم و تربیت معمول و سنتی نه تنها هیچ کمکی به رفع فساد نمی کند بلکه خود عین فساد است . در شهر های بزرگ و کوچک ایران از طریق رادیو، تلویزیون، احتمالا ماهواره، کتاب، روزنامه، مجله، اکثریت دختران و پسران به گونه ای کاملا متفاوت پرورش پیدا می کنند، و هویت شخصی و گروهی شان شکل می گیرد.بنابراین اساسا تلقی حاکمیت از فساد در روابط به گونه ای نادرست و بدون در نظر گرفتن وضعیت جامعه ایرانی است. حاکمیت چون نگاهی به شدت بسته و جزم گرا نسبت به حضور زنان در عرصه های اجتماعی دارد تلاش می کند تا به انحای مختلف این وضعیت را کنترل کند.
سعیده اسلامی :دانشجویان به دلیل دوری از خانواده از استقلال عمل بیشتری برخوردارند که در فعالیتهای آنها بسیار موثر است از این رو اجرای طرح بومی گزینی باعث تضعیف جنبش دانشجویی خواهد شد فکر نمیکنید انگیزه اصلی این طرح همین نکته باشد ؟
عبدالله مومنی :دانشگاه در ایران نماد تجدد بوده ودر تمامی شهرهای کشور ٬ چه شهرهای بزرگ و چه شهر های کوچک دانشگاه همواره محلی برای شکل گیری فرهنگ های جدید و محلی برای تبادل فرهنگ ها بوده است. جنبش دانشجویی در ایران همواره و در تمامی مراحل خود خواست هایی سیاسی را طرح کرده است. این جنبش در بسیاری از بزنگاه های تاریخی خط اول ایستادگی در برابر نیروهای خودکامه در ایران بوده و در این راه هزینه های زیادی پرداخته است. در این میان توجه کنید که نقش دانشجویان مستقل از خانواده و یا به عبارتی دانشجویان ساکن در خوابگاه ها به دلیل محیط حاکم بر آن و وضعیت سیال زندگی مستقل دانشجویی بسیار تاثیر گذار بوده است. بسیاری از حرکات دانشجویی توسط همین دانشجویان رهبری و سازماندهی شده است. به واقع باید پذیرفت که فعالان اصلی جنبش دانشجویی در سال های اخیر برخاسته از دانشجویان مستقل از خانواده بوده اند. این وضعیت برای دانشجویان دختر نیز وجود داشته است. اجرای طرح های بومی سازی چه در پذیرش کنکور و چه در خصوص بومی سازی جنسیتی باعث محدود شدن نقش زنان در جنبش دانشجویی خواهد بود. فراموش نکنیم که دختران دانشجو در سال های اخیر با طرح مطالبات جنبش زنان در میان دانشجویان ،فضای مردانه تعریف شده تشکل های دانشجویی را شکسته اند به گونه ای که پیگیری مطالبات زنان و تلاش برای ایجاد حقوق برابر برای ایشان تبدیل به یک خواست محوری جنبش دانشجویی شده است. به همین دلیل می توان انگیزه دیگر این طرح را در جهت مقابله با تحرک و ظرفیتی که امروزه در دانشگاهها مطالبات جنبش زنان را به خواستی جدی و فراگیر تبدیل نموده در نظر گرفت ،بنظر می رسد که طراحان پروژه بومی سازی جنسیتی در تحلیل و رویکردشان مصلحت های جامعه و کشور جای ندارد و فقط مقاصد کوتاه مدتی که ماندنشان در قدرت را حفظ می کند مد نظر قرار دارند ،در این راستاست که می بینیم از خطرات بسیار جدی و صدمات غیر قابل جبران اجرای این طرح های مکانیکی غفلت کرده اند. باید توجه شود که در کشور ما فرهنگهای گوناگونی وجود دارند و ایران یک کشور مولتی کالچرال است و برآیند این فرهنگها باعث غنای فرهنگی ما شده است و حضور فرهنگ های مختلف در دانشگاه موجب ایجاد بستری مناسب از تعامل دانشجویان مناطق مختلف کشور و آمیختگی فرهنگی آنان است همچنین دانشجویان در دانشگاهها از توانمندیها و مشکلات و مسائل هموطنان خود در سایر استانها و شهرها آگاه شده و در حل آنها نیز سهیم می شوند.
لذا جدا از مسئله ی ورود دختران به دانشگاه، با اجرای چنین طرحی، پیش داوریها در مورد فرهنگ و مردمان مناطق مختلف کشور ، بازتولید می گردد و نوعی محلی گرایی ضد توسعه رشد پیدا میکند که میتواند موجبات واگرایی را در کشور ایجاد کند و بسیار خطرناک است البته خواسته های فرهنگی در میان اقلیت های قومی کشور بحث دیگری است و نباید با این موضوع خلط شود .
سعیده اسلامی :شما سالیان طولانی از فعالین جنبش دانشجویی بوده اید و با ویژگیهای سه نسل از دانشجویان آشنا هستید تفاوت نسل جدید با پیشینیان چیست ؟
عبدالله مومنی :ببینید دانشگاه در ایران تنها یک محل آموزشی صرف نبوده است. هیچ کس از دانشگاه در ایران تلقی یک ساختار فقط آموزشی را ندارد. در واقع وقتی فردی وارد دانشگاه می شود از این موقعیت و همچنین تجربه آن به عنوان یک پشتوانه فرهنگی و اجتماعی که می تواند او را به عنوان یک فرد مرجع در خانواده و در مرحله بعد در جامعه نشان دهد می اندیشد. بنابراین چنین خصوصیتی در میان تمامی دانشجویان وجود دارد. به هر حال واقعیت این است که دانشجویان هر نسلی تحت تاثیر فضای آگاهی ِ نسلی خود هستند نسل حاضر دانشجویان نگاهی غیر ایدئولوژیک و معطوف به زندگی دارد،حوزه خصوصی ، سبک زندگی و آزادی فردی از ذائقه های متفاوت نسل فعلی با نسل پیشین است و به نوعی حاضر نیست خود مفهوم عینی و ملموس زندگی را فدای فراروایتهای انتزاعی کند، این نسل اما در عین حال برای آرمانهای ملموسی مبارزه می کند، مدرنیزه شدن کشور و پس زدن بنیادگرایی و حرکت به سوی یک ساختار دموکراتیک مبتنی بر حقوق بشر برایش مهم است و در این مسیر به همه ی دیدگاههایی که انسان را در خدمت ایدئولوژی می خواهند “نه” می گوید و این شاید مهمترین تفاوت نسل نوی دانشجویان ایرانی با نسلهای پیشین باشد که هستی خود و جامعه را- اگر چه صادقانه – فدای فراروایتهای انتزاعی و ایدئولوژی های بعضا جزم گرایانه کردند. به هر حال تفاوت هر نسل از دانشجویان همان تفاوت در فضای آگاهی ِ نسلی است که امروزه به شدت تحت تاثیر کوچک شدن جهان در اثر گسترش فناوری اطلاعات است امروز دانشجویان ایرانی به رغم همه ی محدودیتها بیش از همیشه در فضای آگاهی ِ جهانی قرار گرفته اند و به همین دلیل است که شکاف آنها با ایدئولوژی رسمی و کلیشه های سنتی عمیق است.
سعیده اسلامی :مساله دیگری که باید به آن توجه شود این است که افزایش حضور زنان در جامعه ، ایدئولوژی حاکم را به چالش میکشد بر این اساس حاکمیت از ورود بیشتر دختران به دانشگاه جلوگیری می کند ، فکر میکنید این محدودیتها موثر خواهند بود ؟
عبدالله مومنی :پاسخ به سوال شما هم منفی و هم مثبت است. شکی نیست که اعمال طرح های شبه انقلابی و چنین تلاش هایی جهت تغییر فرم اجتماعی و ترکیب جنسیتی دانشگا هها در کوتاه مدت ضررهای غیر قابل جبرانی به زنان خواهد زد. به تبع چنین طرح هایی زنان از فرصت های برابر تحصیلی محروم خواهند شد و این تبعیض بر خلاف قانون اساسی و بر خلاف تعهدات بین المللی دولت ایران و حتی رویه پیشین حاکمیت است. حکومت اگر مدعی اجرای عدالت است باید فرصت های برابری را برای تحصیل، اشتغال و موقعیت های مناسب و برابر اجتماعی برای شهروندان خود قایل باشد. اما اگر توجه کنید بعد از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی بسیاری تریبون ها همچنان از اسلامی نبودن دانشگاه ها رواج سکولاریسم و.. سخن می گویند چنین سخنانی گواهی است بر ناموثر بودن تلاش حاکمیت برای تغییرات ساختاری در فرماسیون دانشگاه ها و ترکیب آن. بنابراین اعمال چنین محدودیت های سلیقه ای در بلند مدت بی فایده است. در واقع بعد از مدتی واقعیت و منطق درونی جامعه به شکلهای مختلفی خودش را بر جاکمیت تحمیل خواهد کرد، شاید مقاومتی که حاکمیت در طول دهه ی شصت در برابر وسایل سمعی و بصری نظیر ویدئو می کرد مثال خوبی در این زمینه باشد که یک زمانی حمل و نگهداری ویدئو عملی مجرمانه بود اما امروز نه تنها ویدئو که انواع وسایل سمعی و بصری و دیجیتال رسما در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و در و دیوار شهر تبلیغ می شود در این مورد می بینیم که واقعیت دنیای رو به گسترش تکنولوژی و واقعیات و نیازهای جامعه خودش را به حاکمیت تحمیل کرده است و مثلا حالا حتی مراکز آموزش دینی هم از این تکنولوژی ها بهره می برند هر جند که بسیاری ممکن است از نوع استفاده از این وسایل در بطن جامعه ناراضی باشند ولی این دیگر سدی است که شکسته شده و سیلی است که خودش را بر قلعه و باروی حاکمیت ایدئولوژیک تحمیل کرده، در زمینه ی زنان هم به نظر من به رغم همه ی این محدودیتها سیل واقعیت خودش را بر حاکمیت تحمیل خواهد کرد؛ واقعیت این است که زنان نیمی از جمعیت کشور هستند و نادیده گرفتن آنها و مطالباتشان در دراز مدت برای هر حکومتی غیر ممکن است و اساساً واقعیت “نیمی از جمعیت کشور” و سرانجام-کمی دیرتر یا اندکی زودتر- نیازها،مطالبات و اقتضائات خود را بر هر ساختار اجتماعی و سیاسی تحمیل خواهد کرد.
+ There are no comments
Add yours