◀️ حافظ
هر سیستمی برای بقا و کارکردن درست نیاز به بخشی دارد که ناهنجاریها و فضولات آن را اصلاح یا دفع کند زیرا نظام احسن و بینقص وجود ندارد. اتومبیل لوله اگزوز دارد، بدن انسان هم اندامهای دفع و تصفیه دارد. هر موسسه یا ادارهای مقرراتی برای اصلاح یا حذف کارمندان ناسالم دارد و یک کشور هم زندان و مراکز بهسازی خود را دارد.
ازدواج نیز به عنوان یک نهاد معتبر اجتماعی از این قاعده مستثنی نیست. این سیستم که برای برآوردن نیازهای جنسی و عاطفی انسانها و باز تولید بشر ایجاد شده است نیز نابسامانیها و ناهنجاریهای خود را دارد و ناگزیر سلامت و دوام آن در گرو بخشهایی است که به این عوارض پاسخ دهند. از این روی روسپیگری، در کنار نهاد خانواده و در همه جوامع در طول تاریخ، وجود داشته است تا آنچه را که ازدواج پاسخ نمیگوید روابط خارج از آن جوابگو باشد و نگذارد این نابسامانی اساس خانواده را بر هم ریزد.
این ناهنجاریها به انواع مختلف وجود دارد و تقلیل آن به یکی دو عامل، از جمله هوسرانی مرد، مبادله ثروت و قدرت و سکس، فقر و بیاخلاقی، سادهانگاری است و این تازه علتهای گفتنی و قابل طرح است والا علتهای بسیار دیگر هم وجود دارد که کمتر درباره آنها صحبت میشود؛ مثل میل به انواع روابط جنسی که معمولا همسران به آن تن نمیدهند یا ترشح غیر معمول هورمونهای جنسی در زوجها که منجر به افزایش یا کمبود بیرویه تمایلات جنسی میشود و تعادل میل جنسی زوجها را بر هم میزند.
به همین سبب هیچ جامعهای تا به حال قادر به جلوگیری از ایجاد روابط جنسی بیرون از خانواده نشده است و ارادهگرایان هم پس از زورگوییها و بیرحمیهای بسیار و سعی بر تحمیل معیارهای اخلاقی خود در نهایت به همان نتیجه رسیدهاند که در مورد سیستمها گفته شد و ضرورت وجود دستگاه تصفیه و دفع را برای سلامت عملکرد سیستم پذیرفتهاند.
یک سیستم ابتدایی و رشد نایافته هر آنچه را که سیستم در مرحله اول جذب نکرده باشد دفع میکند اما در یک سیستم پیشرفته به دو نکته توجه میشود. یکی در نظر داشتن این که بسیاری از آنچهها که سیستم جذب نکرده هنوز مفید هستند و با کمی کار بر روی آنها میتوان آنها را در سیستم جذب کرد، دوم آن که باید دانست دفع زیاده از حد هم آسیبهای جانبی خود را دارد. و در این خصوص می توان به بدن انسان اشاره کرد که نمونه بسیار خوبی از یک سیستم پیشرفته است.
در مورد نظام خانواده در جامعه نیز همین حکم وجود دارد. یک جامعه سالم هر رابطهای را که خارج از خانواده باشد طرد نمیکند؛ از جمله با توجه به این که در سنین نوجوانی و جوانی از یکسو هورمونها در اوج فعالیت خود هستند و از سوی دیگر بسیاری از جوانان قادر به تشکیل خانواده نیستند، لذا با در نظر داشتن این که بسیاری از آنها در ایجاد رابطه با جنس مخالف صرفا به دنبال برآوردن نیازهای جنسی خود نبوده بلکه تامین نیازهای عاطفی و اخلاقی نیز در نزدشان حائز اهمیت است و رفع این دو نیاز را هم از راه روسپیگری نمیپسندند، در نتیجه مخالفتی با ایجاد رابطه آزاد بین یک دختر و پسر جوان ندارند. و یا ملاحظه میشود که در یک جامعه جنگزده بسیاری از زنان بیشوهر میمانند چون در دوران جنگ هم از تعداد مردان کاسته میشود و هم چه بسیار زنان که فرزندانی از همسران شهید خود دارند و در عمل شانس یافتن شوهر جوان و ثابت برای آنها بسیار کم است. یا دیده میشود که به دلیل تفاوت میل جنسی میان زن و مرد اساس خانواده به شدت به خطر میافتد زیرا بنیان اصلی نهاد خانواده استوار بر تامین نیاز جنسی دو طرف است.
در کنار اینها و دهها نمونه دیگر که مورد قبول اخلاق جامعه است مواردی نیز وجود دارد که از نظر اخلاقی مورد قبول جامعه نیست و در زمره هوسرانی به حساب میآیند. اما در عین حال این موارد در حدی نیستند که تمام ارکان خانواده را از هم بپاشند. به عبارتی این موارد از جمله ناهنجاریهای قابل تحمل اما نه قابل تاییداند؛ از جمله مبادله میان قدرت، ثروت و سکس که باز هیچ جامعهای در طول تاریخ قادر به کنترل آن نبوده است. همچنین است دلدادگیهای ناخواسته که عموما در خانوادههایی که دارای مشکلات پنهان هستند پیش میآید.
یک نظام پیشرفته به این ناهنجاریها به شکل آسیبشناسانه برخورد میکند نه با اخلاق انتزاعی و برخوردهای ایدهآلیستی. و توجه دارد که سیستم خانواده در جامعه بدون پذیرش این واقعیتها و یافتن راه حل مناسب برای آنها قادر به ادامه حیات سالم خود نیست و کسانی که خیالپردازانه با احکام اخلاقی خود سعی در نفی و انکار و طرد این نارساییها میکنند حمایتهاشان از کیان خانواده در بهترین شکل آن از نوع دوستیهای خاله خرسه است که ضررش صدها برابر بیشتر از سود آن است و به جای حراست از اساس خانواده ارکان آن را متزلزل میکند.
متاسفانه غرب، تحت تاثیر مسیحیت که به رابطه جنسی نگاهی تحقیرآمیز و گناه آلود دارد، در گذشته و هر آنجا که فرهنگش در آن نفوذ یافت به نفی این سیستم تصفیه و دفع پرداخت و فاجعهها از این بابت آفرید تا جایی که جامعه آمریکای مدرن و مترقی امروز هنوز هم به شدت از این بابت رنج میبرد؛ از جمله با غیر قانونی دانستن روسپیگری در بیشتر ایالات این مملکت یک جنگ دایمی و بیحاصل میان پلیس و روسپیان ادامه دارد و جامعه درگیر عوارض فراوان آن است؛ عوارضی نظیر شیوع بیماریهای جنسی که برای مثال چند سال قبل روزنامه «واشنگتن پست» نوشت که ۷۲ درصد روسپیان شهر واشنگتن دچار بیماری ایدزاند و یا در مراحل مقدماتی آن قرار دارند. ضمن آن که روسپیان قربانی زورگویی قوادان، پااندازان و دلالهای جنسی هستند و یکی از عوامل توزیع مواد مخدر هم همین شبکه روسپیگری غیرقانونی است. لذا برای رفع و دفع این مشکلات بیشتر کشورهای اروپایی کل این مجموعه را زیر نظارت قانون قرار داده و به این طریق بسیاری از عوارض آن را تحت کنترل در آوردهاند.
جامعه ایران، بهطور سنتی، یکی از پیشرفتهترین سیستمها را در مورد تصفیه و دفع ناهنجاریها در ارتباطات جنسی به نام صیغه یا ازدواج موقت داشته است که متاسفانه بخش مدرن جامعه ما بدون درک آن و به جای بهرهگیری از این سنت بسیار پیشرفته و کارآ کمر به نابودی آن بسته است؛ همان بلایی که در یک قرن گذشته بر سر بسیاری از سنتهای مفید جامعه آورده شده است؛ از جمله این که قناتها را کور کردهاند، بادگیرها را ویران کردهاند و معماری سنتی را زشت دانستهاند و غیره.
شناخت از «صیغه» و «روسپیگری»
برخلاف تصور بسیاری، «صیغه» یا «نکاح موقت» یا «متعه» پدیدهای متفاوت از روسپیگری است. کوشش نخست من در این مطلب این خواهد بود که ابتدا هر یک از این دو پدیده را معرفی کرده و شیوه عمل هر یک را تا حد ممکن روشن کنم و سپس رابطه هر یک از این دو با نهاد خانواده و برخورد جامعه با آنها را تشریح کنم.
«صیغه» پاسخی بسیار مناسب و مترقی در جامعه سنتی به دسته دوم ناهنجاریهایی بود که پیشتر گفته شد. ناهنجاریهایی که حاصل عدم توانایی نظام خانواده به پاسخگویی به آن نیازها است اما مواردی هستند که با آن که جایگاهی بیرون از نهاد خانواده دارند اما چنان مطرود نیستند که روسپیگری پاسخگوی آنها باشد و ناهنجاریهایی که بسیاری از مبانی آن و نیازهای ایجاد کننده آن با مبانی خانواده اشتراک دارند. از جمله بخش اعظم روابطی که عشق و علاقه در آن نقش موثری دارد و مثل رابطه با روسپیان فقط برای ارضای نیازهای جنسی نیست و یا رابطه زن و مردی که ضمن دلبستگی به یکدیگر به دلایل گوناگون نمیتوانند یا نمیخواهند به عقد دایم یکدیگر درآیند. یا مردی که برای ماهها ناگزیر به اقامت در شهر دیگری است و نمیخواهد در بازگشت همسر جدیدی را با خود به خانه بیاورد. یا مثلا رابطه مرد متاهلی که دل به زنی سپرده است که ازدواج با او در شان خانوادگی او نیست، نظیر این که آن زن مستخدم خانواده است یا زنی است که برای انجام خدمات به آن خانه رفت و آمد دارد. جنگها عامل دیگری هستند که با کم شدن مردها تعداد زنان آماده برای ازدواج را بر تعداد مردان فزونی میدهند. بیوههایی که در عین جوانی به دلایلی، از جمله داشتن فرزند، شوهر همشان خود را نمییابند و چه بسیاری از این زنان علاوه بر نیاز جنسی از نظر اقتصادی نیز به دنبال مرد متمکنی هستند. یا مردی را در نظر بگیرید که از رابطه جنسی با همسرش ناراضی است اما نه زن و نه شوهر به دلایل مختلف، از جمله وجود فرزندان، نمیخواهند پیوند ازدواجشان را از هم بگسلند و این امتیازی است که حتی در جوامعی که زنان تقریبا به حقوق مساوی با مردان رسیدهاند باز سنن اجتماعی و اخلاقیات جامعه این امتیاز را به زن نمیدهد چه رسد به جوامعی چون ایران که حتی تصور عمومی زنان و مردان بر آن است که زنان بنا بر طبیعت خود خواستار چنین امتیازی و چنین رابطهای نیستند و نیز زیادهطلبی جزو طبیعت مرد و ایجاد رابطه بادوام جزو طبیعت زن انگاشته میشود؛ نظری که در زندگی غربیان بسیار مورد تردید قرار گرفته است. و بالاخره تاملی باید کرد در رابطههای میان زنان و مردانی که، یا بنا بر خصلت رابطه یا بنا بر قرارداد، رابطه جنسی در آن منع شده است. مثل رابطه دختر و پسر جوانی که میخواهند قبل از تصمیم قطعی به ازدواج یکدیگر را بهتر بشناسند؛ ضمن آن که نمیخواهند رابطهای غیراخلاقی یا غیرقانونی داشته باشند و در نتیجه بین آنها «صیغه محرمیت» خوانده میشود.
نگاه نزدیکتری به شرایط «صیغه» نشان میدهد که صیغه برای یک رابطه کوتاه مدت جنسی ابداع نشده است. تاکید بر حفظ و رعایت «عده» که بر طبق آن پس از پایان دوره نکاح موقت، یک زن باید پیش از آن که با مرد دیگری رابطه برقرار کند دو دوره قاعدگی صبر کند؛ مگر آن که زن یائسه باشد و به حکم طبیعت دوران امکان باردار شدن وی پایان یافته باشد. باید توجه داشت که امکان پیشگیری از حاملگی امری است جدید که بهطور سنتی و در زمان وضع قانون صیغه و قرنها پس از آن مطرح نبوده است. و این همه برای آن است که فرزند احتمالی این رابطه همانند فرزند حاصل ازدواج دایم از همه حقوق فرزندی، از جمله ارثی برابر سایر فرزندان مرد، برخوردار باشد و رابطه موقت زن و مرد سبب تولد فرزندی متفاوت از آنچه در نظام خانواده به دنیا میآید نشود. از این روی کسانی که رابطه چند ساعته مرد و زنی در زیر لوای «صیغه» را مشروع میدانند در حقیقت آگاهانه با سوءاستفاده از «صیغه» رابطهای را که در قلمرو روسپیگری است به میدان صیغه میکشند. از جمله آن که اگر این فریب و سوءاستفاده از قانون نباشد مرد باید برای یک همخوابگی چند ساعته تامین هزینه زندگی چند ماه زن را بر عهده بگیرد. لذا شیخهای جوان یا مردان مذهبیای که در مشهد و قم و شهرهای مذهبی دیگر در اماکن مقدسه به دنبال زنان راه میافتند و زمزمهکنان از آنها میپرسند که آیا میخواهند صیغه شوند به خوبی میدانند که بیشتر این زنانی که برای گرفتن پول تن به چنین امری میدهند ساعتی بعد یا روز بعد به دنبال مشتری دیگر هستند و چه بسا که خود همان مرد روز دیگر آن زن را در همان محل میبیند؛ بهویژه که تعداد این زنان محدود هستند و با علایمی از جمله پشت و روسر کردن چادرشان آمادگی خود را به مشتریان احتمالی اعلام میکنند. لذا مرد نیازمند این رابطه با یک خودفریبی که «انشاءالله گربه است» دیده را نادیده میکند و به خود میگوید که من خبر ندارم شاید او هم زن زواری است نیازمند به رابطه جنسی که در شهر خود نمیتواند این نیاز را برطرف کند زیرا شناخته میشود؛ که البته اگر چنین باشد آن زن نباید به دنبال پول باشد که هست و بر سر نرخ عمل هم چانه نباید بزند که میزند!
از سر همین بیم بوده است که حضرت عمر «صیغه» را حرام کرد و حضرت علی گفت اگر حضرت عمر این حلال خدا را حرام نکرده بود فقط مردان شقی زنا میکردند. باید دانست از میان همه اهل تسنن فقط اندکی هستند که صیغه را میپذیرند؛ آن هم در شهرهای کوچک و در جایی که مردم همدیگر را میشناسند و کمتر بیم آن می رود که نکاح موقت تبدیل به روسپیگری شود.
البته این همه بدان معنی نیست که در اسلام راهی برای قانونی کردن و در مهار آوردن روسپیگری نیست و در میان دستورات شرع برای آن راهی نمیتوان یافت و حتی از همین قانون صیغه برای مشروع کردن آن نمیتوان استفاده کرد، اما انجام چنین خواستهای نیاز به چارهجوییهای شرعی بیشتر دارد و نوع دیگری از صیغه باید طراحی شود؛ تلاشی که در طرح «خانههای عفاف» اولین گامهای آن میخواست برداشته شود.
و بالاخره این که چرا در سالهای اخیر، و بهویژه در بخش متجدد جامعه، «صیغه» مترادف با روسپیگری دانسته شده است، نکتهای است که در بخشهای بعدی این مقاله بیشتر به آن خواهم پرداخت ولی اجمالا در اینجا تاکید میکنم که صیغه در شکل شناخته شده و شرعی خود و در سنت دیرینهاش همانگونه که پیشتر اشاره شد برای رابطه طولانیتر و از جنس همان رابطه خانواده و به صورت پدیده آسیبشناسانهای در کنار نظام خانواده ایجاد شده است. و تنها ایامی که متحجرین مذهبی ناآگاه یا حاکمان کوتاهاندیش و متعصب دینی قدرتی یافتهاند و به خیال پاک کردن جامعه به قول خودشان از فساد روسپیگری افتادهاند در عمل نیازمندان به آن رابطه را به سوی سوءاستفاده از صیغه راندهاند.
یکی دیگر از شواهدی که نشان میدهد «صیغه» و «روسپیگری» دو پدیده متفاوت اجتماعی با دو کارکرد متمایز هستند و صیغه با شرایط مورد نظر شارع نمیتواند بار روسپیگری را بر شانه خود حمل کند وجود روسپیگری در همه واحدهای شهری ایران، با وجود مشروعیت عملکرد صیغه، بوده است. و حتی در بیشتر شهرهای بزرگ ایران نه تنها روسپیخانه بلکه محله خاص روسپیها هم وجود داشته است (از جمله در تهران، ساری، رشت، تبریز، آبادان، بندرعباس، همدان و شیراز). مهمتر آن که بر این روسپیخانهها نیز حکومتها نظارت داشتهاند و هر گاه حکومت سر و سامانی داشته این بخش نیز از نظم و نسق بهتری برخوردار بوده است. و این حمله بیحساب و کتاب به روسپیخانهها در جمهوری اسلامی و ویران کردن تمام محلههای روسپیگری و بر پا کردن چوبه دار در این محلات تقریبا در تاریخ ایران کمسابقه و به این شدت بیسابقه است.
نمونه قبول این واقعیت اجتماعی و مواجه با آن از زاویه آسیبشناسانه و پذیرفتن یک ضرورت، نه عمل مشروع، در حکومت صفویه است؛ به ویژه در دوران قدرت آن که بر جامعه نظمی حاکم شده بود. در چندین سفرنامه که غربیان در آن زمان نوشتهاند، به ویژه در زمان حکومت شاه عباس، شرح روسپیخانهها آمده است و آنان با شگفتی از نظم جاری بر آنها سخن گفته و ضمن تحسین آن حسرت خوردهاند که چرا کشور خودشان در این مورد وضع چنان اسفباری دارد. از جمله نوشتهاند که روسپیخانههای شهر اصفهان نه تنها زیر نظارت کامل قانون بودهاند و روسپیها به جای سرگردانی و ولگردی در خیابانها در خانههای تحت نظارت از مشتریان خود پذیرایی میکردهاند بلکه نرخ خدمات آنان نیز مشخص بوده و به صورت اعلامیهای در سالن ورودی خانههای مذکور نصب شده بوده است. این نرخها تابعی بوده است از طول زمان خدمت جنسی و نوع خدمات مورد نظر مشتری که بسیار هم متنوع بوده و خیلی از انواع آن در زمره روابطی بوده است که ناهنجاری جنسی خوانده میشوند. جالبتر آن که دولت از آنان مالیات هم میگرفته که یعنی وجود آنها را به رسمیت میشناخته است.
همراه با نابسامانی در حکومت، نظارت بر روسپیخانهها نیز مثل سایر سازمانهای جامعه ضعیف میشد. به دنباله همین سنت بود که در زمان حکومت خاندان پهلوی بیشتر شهرهای بزرگ روسپیخانه و یا محله روسپیها داشتند که کم کم و در یکی دو دهه آخر حکومت آن نظام بیشتر تابع مقررات هم شده بودند. به این ترتیب که روسپیان کمتر مورد سوءاستفاده باجگیران و پااندازان قرار میگرفتند و با صدور کارت بهداشت و نظارتی که با گذر زمان بهتر و بهتر میشد از شیوع امراض جنسی تا حدود زیادی جلوگیری میشد.
بدین سان «صیغه» و «روسپیگری» » دو پدیده متفاوت با دو عملکرد متفاوت بودند که به دو دسته نیازهای مختلف پاسخ میگفتند. تنها در شهرهای مذهبی و هر آنجا که متعصبین بیخبر احکام اخلاقی ناسنجیده خود را به جامعه تحمیل میکردند و جلوی روسپیگری را با خشونت میگرفتند، بی آن که چارهای برای آن بیندیشند، ناگزیر رفع ناهنجاریهایی که روسپیگری پاسخ گویش بود بر عهده «صیغه» گذاشته میشد که بنا بر باورهای مذهبی آنان اجازه عمل داشت. بی آن که توجه کنند که «صیغه» که «نکاح موقت» خوانده میشود حتی عنوانش نشان میدهد که برای رابطه کوتاه مدت چند ساعته و گذرا ابداع نشده است. و اگر قرار است روسپیگری را هم زیر نظارت قانونی در آورند که بر نهاد خانواده هم نظارت میکند باید ضوابط مناسب خودش را برای آن ایجاد کنند؛ از جمله مساله نگه داشتن «عده» و یا فرزند احتمالی زنی که برای تامین معاش خود ناگزیر از ارایه خدمات جنسی خود اگر نه چند بار در یک شب که چند بار در هفته باشد.
این بخش را با نقل قولی از کتاب «رستم التواریخ» با شیوه بیان خاص خود آن کتاب به پایان میبرم که در آن به عنوان شاهد عینی شرح روسپیخانه شیراز در زمان کریم خان زند آمده است و این در حالی است که در آن زمان «صیغه» مشروعیت داشته و در جامعه اجرا میشده است.
«بر ارباب دانش و بینش پوشیده مباد که والاجاه کریم خان وکیلالدوله جم اقتدار، داراب رفتار، دارا کردار و بهرام اطوار، از روی مصلحت ملکی به جهت میگساران و بادهکشان و دردنوشان میخانه و خراباتی با لطف و صفا و پر سود و نما فرمود بنا نمودند و آن محله را جایگاه فواحش و شاهدان دلکش طناز پر عشوه و ناز قرار دادند و آن را خیل میخواندند… (و در نتیجه) آن وکیل جلیل کاردان جمجاه ایران و قاطبه خلایق، سیما صلحا و اتقیا و مصلحین آن زمان از فتنه و شر اهل فساد و از ضرر و گزند ارباب فساد محفوظ و آسوده گردیدند.»
ادامه دارد
+ There are no comments
Add yours