روایت خصمانه

۱ min read

سمانه موسوی-3 بهمن 1387

مدرسه فمنیستی: تا به این لحظه به هنگام هرگونه جنگ و خونریزی در هر گوشه از این دنیای پرتنش , هیچ صلح جو و مدافع حقوق بشری تائید یا حمایتی بر روند کشتار انسانی اعلام نکرده است و تمام حرکتهای بشردوستانه در راستای متوقف کردن جنگ و ابراز همدردی با قربانیان بوده است.

جنگ امروز در غزه نیز در زمره اتفاقاتی است که مدافعان حقوق بشر را در سراسر جهان از جمله ایران برآن داشته که خواهان ختم شدن هرچه زودتر این غائله باشند بی آنکه به چند و چون این جنگ توجهی شود و یا اینکه چرا آغاز و چگونه پایان خواهد یافت.

اما در ایران قصه ها خصمانه روایت میشوند و نماد صلح به حمایت از جنایت متهم میشود !

نماد صلحی که بی پروا عقیده منتقدانه اش را بارها واضح و رسا به گوش دنیا رسانده است. همان کسی که هنوز بخاطر داریم که در مراسم اعطای جایزه صلح نوبل که در اسلو برگزار شد, چگونه مقامات دولت آمریکا را مورد انتقاد قرار داد و قاطعانه موضع اش را اعلام داشت [1]

وقتی دنیا به اندیشه آزاد , بیان قوی و فعالیتهای بشردوستانه شیر زنی ایرانی معترف میشود و در قالب جایزه صلح، هم قدردانش میشود و هم آنرا به تاریخ بازتاب میدهد , چرا باید قصه این زن در ایران به گونه ای متناقض روایت شود ؟! چرا باید عده ای سعی در وارونه دیدن و وارونه نمایاندن اش داشته باشند ؟!

اینجاست که باید بر چرای این ماجرا تامل کرد …

آیا جز این است که این سناریو را می نویسند تا به خیال خام خود , نمایشی تبلیغاتی برای به زیر سئوال کشاندن فعالیتهای حقوق بشری و تضعیف وجهه ی مدافعان آن در ایران به روی صحنه بیاورند تا شاید بتوانند دامنی در آب زده و لکه ای پاک کنند ؟!

دفتر مدافعان حقوق بشر پلمپ میشود , به منزل خانم عبادی یورش برده میشود و به زشت ترین شکل ممکن , نحوه برخورد با بشر دوستانی همچون وی به دنیا نشان داده میشود و همه اینها به بهانه عدم حمایت از مردم غزه صورت میگیرد و این درحالیست که کانون مدافعان حقوق بشر به ریاست ایشان قبلا در محکومیت این کشتار بیانیه صادر کرده بود .

مادران صلح ایران در حمایت از زنان و کودکان و مردم غیرنظامی و بی دفاع غزه تجمع میکنند اما در پاسخ “صلح، صلح، آتش بس” شعارهای دیکته شده بی محتوایی همچون “مرگ بر صلح طلب ” ، “مرگ بر ضد ولایت فقیه” و “مرگ بر منافق” میشنوند و حتی مورد ضرب و شتم واقع میشوند!!!

اما چه زیبا خون همین مادران صلح که تجلی دهنده های آزادی خواهی ملت ایران اند , به زنان و کودکان بی گناه و مردم غزه اهدا شد درحالیکه همانها و همفکرانشان که سینه چاک میدادند برای غزه و وحشیانه در و دیوار منزل خانم عبادی را با شعارهای توخالی کثیف کردند , تنها به انتظار در فرودگاه بسنده کردند و فقط خشونت را فریاد کشیدند .

همان کفن پوشان سینه چاک داده تا کنون چه کردنده اند برای توقف این جنگ و آتش و آشوب؟! کجای کار همچون مادران صلح و بشردوستان , به معنای واقعی همدرد قربانیان بوده اند و صلحی را که تسکین دهنده کودکان و زنان بیگناه است را خواهان شده اند؟! کی و کجا همچون شیرین عبادی صلح طلبانه در عین بی باکی از مردم محروم و مظلوم در هر کجای جهان دفاع کرده اند؟!

همانهایی که بایستی بدانند , در باورشان جای دهند که نماد صلح و مقاومت ایرانی , شیرین عبادی , تا آخر ایستاده , به کار حقوق بشری اش ادامه میدهد وهیچ تهدیدی مانع فعالیتش نخواهد شد [2]

هدف این سناریوی رسوا شده بر همگان روشن است و در این نوشتار تنها مروری بر آن داشتیم . اما کاش می توانستیم برای چند لحظه هم که شده درک کنیم که چه تحلیل و منطقی جوانانی را به عنوان بازیگرهای این نمایش پوچ به سوی این معرکه سوق داده است !

در آخر همانگونه که کنت روث , مدیرعامل سازمان دیده بان حقوق بشر , اظهار داشت ” نباید فراموش کرد که بستن دفتر مرکز دفاع از حقوق بشر در ایران تنها یک حمله علیه شیرین عبادی و همکاران ایرانی او نیست بلکه یک حمله علیه تمامی جامعه بین المللی فعالان حقوق بشر است که او یکی از اعضای مهم و با نفوذ آن است …”

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours