یگانگی و چندگانگی منافع زنان ایران از دیدگاه نظریه پلورالیستی

{{مدرسه فمینیستی:}} آیا باید با تاکید بر نقاط اشتراک زنان ایران علیه تبعیض جنسیتی، زنان را تنها به همگرایی تشویق نمود و به قصد پرهیز از تضعیف همبستگی آنان علیه مردسالاری و قوانین، سیاست و ارزش های متکی بر نابرابری جنسیتی، از تفاوت ها و یا وجود گرایشات گوناگون در جنبش زنان سخن نگفت؟ آیا تاکید بر تفاوت ها به معنای نامطلوبی و یا ناممکن بودن طرح خواست های همگانی، مشترک و فراگیر است؟ و آیا رویکرد مبتنی بر تاکید بر تفاوت ها در درون جنبش زنان به کاهش قدرت آن، انزواجویی و رواج فرقه گرایی منجر نمی گردد؟ آیا می توان از رویکرد سومی سخن گفت؟ یا آن که سخن گفتن از استراتژی سومی که همزمان بر وجود تفاوت ها و ضرورت همگرایی ها تاکید ورزد نظریه ای ” التقاطی است؟ و یا سنتزی بر آمده از نظریه تضاد و همرائی است که در بررسی حوزه های یگانگی و چند گانگی درون جنبش زنان به بافتار متن (Context) نظر دارد.

نوشته زیر به طرح اولیه ای از این نظریه سوم می پردازد. در این بررسی ضمن اشاره به حوزه های همکاری جنبش زنان درباره دشواری های مفهوم “خواهری” و جایگاه فمینیسم سکولار در پیشبرد خواست های برابری طلبانه در ایران امروز سخن خواهیم گفت.

نخست برداشت خود را از دو مفهوم نظریه پلورالیستی در درهم آمیزی تئوری تضاد و همرائی در بررسی پدیده های اجتماعی و نیز نظریه میان برشی (Intersectionality) و همچنین مفهوم مدرنیته که در این بحث نقش کلیدی دارند روشن سازیم.

در نظریه های کلاسیک جامعه شناسی، تئوری همگرایی و تضاد دو دیدگاه کاملا متفاوت درتوضیح دینامیسم تحول اجتماعی به شمار می روند. دیدگاه نخستین بر وفاق واشتراک و نقش آن در ایجاد همبستگی، هارمونی و پیشرفت تاکید می ورزد. در این نظریه گسترش تضاد به تضعیف کارایی و خنثی کردن یکدیگر و ایجاد ترمز در راه پیشرفت منجر می گردد. در برابر آن، نظریه تضاد، بر شکاف و منافع متفاوت گروه های اجتماعی گوناگون تاکید ورزیده و همبستگی و همرایی های گروه های اجتماعی را امری ناپایدار و ناشی از نوعی تعادل قدرت می بیند که دستخوش دگرگونی می گردد. بدین ترتیب موتور تحول و پیشرفت نه توافق بلکه تضاد است. در این نظریه، تئوری همرائی بیشتر به کار تحکیم و مشروعیت بخشیدن به سلطه نیروهای حاکم به عنوان “توافق همگانی” می آید. حال آن که تئوری تضاد در پی راز زدایی از روابطه سلطه و نقطه عزیمت مناسبی برای اندیشه های چالش گرایانه است. از این منظر، ارزش تئوری فمینیستی نیز در بررسی تضادهای جنسیتی و پرتو افکنی بر آن و راز زدایی ازسلطه مرد سالاری است.

نظریه پلورالیستی اما با حرکت از موضع سومی بر آن است که همان گونه که گسترش مبارزات اجتماعی می تواند به همرایی تازه ای منجر گردد، وفاق و همبستگی نیز مفهومی ایستا و جاودان نیست و می تواند در دل خود تضادهای نوینی را بپروراند. علاوه بر آن چگونگی توزیع قدرت توضیح دهنده هم کم و کیف همرایی ها و هم درجه تضادها است. در پرتواین نظریه میتوان هم منافع مشترک زنان بر علیه تبعیض های جنسیتی را توضیح داد و هم منافع متفاوت درون گروه های گوناگون زنان را. علاوه بر آن در نظریه پلورالیستی پدیده ای بنام “تضاد اساسی و عمده” که همه تضادهای دیگر از آن ناشی می گردد حل آن ها در گروی حل آن تضاد است وجود ندارد. چند وجهی بودن تضادهای اجتماعی خود توضیح دهنده میزان همبستگی ها و تضاد م

نوشته‌های مرتبط

+ There are no comments

Add yours