مدرسه فمینیستی: مقاله حاضر نقدی است بر برخی از مقالات منتشره در سایت مدرسه فمینیستی. بخش دوم این مقاله با نام «جنبش زنان، جنبش “عام” و نه جنبش”خاص”» به زودی منتشر خواهد شد.
وقتی جامعهای جامعۀ “مصرفگرا” شد، دیگر امکانات و تواناییهای خود را برای “خلاقیت”، “ابداع”، “اختراع” و… در نهایت “بازاندیشی” و “نواندیشی” از دست میدهد.
جامعۀ ایران، که از دیرباز در چرخۀ طولانی و تکراری “استبداد” – از هرگونهاش – زیسته و بنا بر این عادت به – تنها – فرو دادن و بلعیدن آنچه دیگران پخته و ساخته و در دهان شکم و یا در دهان ذهناش گذاشتهاند، دارند، متاسفانه هنوز نتوانسته است “خود” و “خویشتن” خود را که همان فردانیت (چه شخصی، چه ملی، چه دینی، چه “جنسی” و….) خویش است بازیابد.
اینکه این امر چه ریشههای روانی، اجتماعی، سیاسی، ملی، دینی و …. دارد برعهدۀ متخصصین همان حوزهها است و فعلا در حوزۀ این مبحث نمیگنجد.
آنچه مسلم و مبرهن است، این است که در این مقطع از تاریخ ایران و پس از انقلاب سال 57 بخش عظیمی از رفتارها، باورها، حرمتها، اندیشهها، تابوها و…. خلاصه بخش بسیار عظیمی از آنچه ما را ایرانی مسلمان در جهان شناسانده بود یکباره درهمریخته و فاقد ارزشهای پیشین شد. بنابرای بسیار طبیعی است که بسیاری از توازنها و معادلاتی که تا آن زمان “ارزشهای” ویژۀ خود را داشت نیز بههم بریزد.
یکی از این “خویشیافتنها” و “فردانیتها” در حضور آگاهانۀ «زنان» در ایران است. حضوری که نه تنها توانست در هنگامههای این بههمریختگیِ منجر به انقلاب، نخست خود را در روند تاثیرگذاری در به ثمررسیدن انقلاب نشان دهد، بلکه در روند حضور فعال و چشمگیر در حوزههای گوناگونی که تا آن زمان حوزههای صِرفا مردانه بود – و گریزی از آن نبود – خود را نشان دهد. اینجا نکتۀ باریکتر از مویی رخ نمود که بسیاری از فعالان حوزۀ زنان (اعم از زنان یا مردان) میبایست بیشتر به آن توجه میکردند و آن دقت در بازتعریف مردمحورانۀ مطالبات زنانۀ که پیش از انقلاب 57 دغدغۀ جامعۀ مردان (چه روشنفکر، چه سیاسی، چه مذهبی و…چه …) نبود. (اگر کسی بخواهد نمونههایی مصداقی برای رد نظر من ارائه دهد، – بیشک آن نمونهها به دلیل کمیت و کیفیت بسیار پایین، مورد نظر من نیست – بنابراین از این کار انصراف نماید!)
ادامه این بحث پس از بیان تذکر بند (1) خواهد آمد
بند (1) تذکرضروری
بحث من در اینجا تذکری است برآیندگونه بر سه مطلب منتشرشده در سایت مدرسۀ فمینیستی که از نگاه من، (باورمند به بینش نواندیشی دینی و بازخوانی روزآمد متن قرآن و فقه شیعی نه تنها در حوزۀ “زنان بلکه در کلیۀ مسایل مربوط به انسان و حقوق انسانی، که بیشک همان حقوق بشر است) هر سه موضوع مطرحشده در آن سه مطلب بسیار به هم نزدیک و در یک زیر مجموعه قرار دارند.
در اینجا لازم است به چند نکته اشاره کنم:
عنوان مورد استفاده برای مطلب: “از حق طلاق تا رابطه با آمریکا : نقدی بر «مطالبه محوری» ملی مذهبی ها”، متاسفانه عنوانیست غیرواقعی از سوی نویسنده آن. زیرا مطلب “بیانیه جمعی از فعالین سیاسی، اجتماعی و دانشجویی: انـتخــابـات و گفتمان “مطالبه محور” ، همانگونه که از منبع خبریاش: (خبرنامۀ امیرکبیر) و نیز از متن عنوان: (بیانیه جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی و دانشجویی) برمیآید، هیچ ارتباط مستقیمی با خانوادۀ بزرگ ملی/مذهبیها که هیچ داعیهای مبنی بر حزب، گروه و یا فوروم و امثال اینها بودن را ندارند، ندارد. بنابراین نسبت دادن این مقالۀ فرضا مطالبهمحور به طیف ملی/مذهبی، تنها نشاندهندۀ بیاطلاعی صِرف نویسنده به دانشاش از این خانوادۀ بزرگ فکری است. پاسخ خانم فاطمه یزدیزاده با عنوان استفاده از فضای انتخابات برای تقویت جامعۀ مدنی (پاسخی یه پریسکوتی)، در دفاع از بیانیۀ مزبور و یا ارجاع دادن نقطهنظرات (فرضا) ملی/مذهبیها به فرازهایی از مصاحبه یکی از اعضای “شورای فعالان ملی/مذهبی” در مصاحبۀ منتشرشده در سایت مدرسۀ فمینیستی نیز، تظراتی شخصی است که به هیچ عنوان ارتباطی به بینشهای سیاسی افراد این خانواده بزرگ فکری/ایمانی ندارد.
شورای فعالان ملی مذهبی
عدهای از افراد این خانوادۀ بزرگ در سال 1376 در رابطه با انتخابات دوم خرداد جمعی را تشکیل دادند و حتی با چند گروه سیاسی دیگر نیز ائتلافی یوجود آوردند تحت نام “شورای فعالان ملی مذهبی” که از پس از پایان انتخابات سال 76 نیز به فعالیتهای خود مشغول هستند. این شورا، در عین این که بسیاری از اعضای این خانوادۀ بزرک را در خود جا داده است و کمیتههایی مختلف از جمله “کمیتۀ زنان” نیز دارد، اما به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی سخنگوی خانوادۀ بزرگ ملی مذهبیها، نه در حوزۀ سیاسی و نه در حوزۀ “جنبش زنان”، نیست. یکی از ویژگیهای این خانوادۀ بزرگ تعدد و تکثر سلایق و عقاید در همۀ حوزهها است؛ شاید از همین روست که در برخی بیانیهها امکان دارد امضای “جمعی از فعالان ملی مذهبی” را نیز ببینیم.
این مطلب را از آن رو یادآوری کردم تا بگویم که ردهبندی کردن جنبش زنان تحت عنوان “جنبش خاص” در مصاحبه مزبور، فقط و فقط نظر شخصی و سلیقهای یکی از اعضای شورای فعالان ملی مذهبی است که مورد مصاحبه قرار گرفتهاست. در حالی که مسلما بخش دیگری از این خانواده بزرگ ممکن است (و قطعا اینگونه است” این جنبش را “جنبش عام” تعریف کنند.
این تذکر را برای خوانندگان سایت مدرسه فمینیستی بسیار ضروری میدانم تا با توجه به نقطهنظرهای مندرج در “بیانیه جمعی از فعالین سیاسی، اجتماعی و دانشجویی: انـتخــابـات و گفتمان “مطالبه محور” و نیز “از حق طلاق تا رابطه با آمریکا: نقدی بر «مطالبه محوری» ملی مذهبیها” و همچنین استفاده از فضای انتخابات برای تقویت جامعۀ مدنی (پاسخی یه پریسکوتی)، بدانند که همۀ این نقطهنظرها، شخصی است و بیشک مورد تایید همۀ افراد این خانوادۀ بزرگ نیست.
ادامه دارد
+ There are no comments
Add yours