همگرایی جنبش زنان: مثل قطره های آب در سنگ خارا

۱ min read

فرزانه طاهری-31 اردیبهشت 1388

مدرسه فمینیستی: مطلب زیر متن تحریر شده سخنرانی فرزانه طاهری، در نشست همگرایی جنبش زنان در شیراز است. فرزانه طاهری مترجم، نویسنده و از موسسان «بنیاد هوشنگ گلشیری» است. این بنیاد طی سال های اخیر با اهداء جوایز متعدد به نویسندگان ایرانی، سهم قابل توجهی در ارتقاء کیفی ادبیات داستانی کشورمان برعهده داشته است. فرزانه طاهری علاوه بر آن که اهل قلم و ادب است، همواره تلاش مستمر در جهت احقاق حقوق زنان داشته و از اعضای اولیه کمپین یک میلیون امضاء و از بنیادگذاران همگرایی جنبش زنان در طرح مطالبات در انتخابات نیز هست.

من اینجا هم به عنوان یک زن و هم یک اهل قلم می خواهم صحبت کنم. می خواهم به برخی از انتقاداتی که به همگرایی جنبش زنان در فضای انتخاباتی فعلی می شود بر اساس تجربۀ خودم پاسخ بدهم. می خواهم بگویم که، نه برای خوشایند برخی از این سو و آن سو نشینان، که برای بهتر شدن وضعیتمان تلاش می کنیم، مایی که ماندن را برگزیده ایم. می خواهم بگویم که از هر دریچه ای هرچند ناچیز که گشوده شود بهره می گیریم و منتظر نمی شویم که همۀ درها به رویمان گشوده شود، لابد با سیلی بنیان کن، و آن گاه وارد میدان شویم که این جز توجیه بی عملی نیست و تنزه طلبی. نمی شود از رودخانه گذشت و خیس نشد. زمانی بود که برخی از بزرگان اهل قلم برای توجیه کناره نشستن خود وجود و فعالیت کانون نویسندگان را منوط به آزاد بودن سندیکاها و اتحادیه ها و خلاصه بهشت برین شدن این ملک می دانستند و مایی را که در شرایطی بس دشوار داشتیم تلاش می کردیم و هزینه می دادیم و می خواستیم ذره ای را اینجا و ذره ای را آنجا تغییر بدهیم، اصلاح کنیم، مثل قطره های آب در سنگ خارا ، به وارد شدن در نمایش حقوق بشر یا بازی قدرت و ابزار شدن متهم می کردند. اصلا اینجا ماندنمان، زنده ماندنمان یا در بند نبودنمان شواهدی صریح بودند بر آلوده بودنمان. امروز هم با این همگرایی می بینیم که همین دارد رخ می دهد. به راحتی چشم بر تاثیر آن و تفاوت مبارزات انتخاباتی این دوره بر دوره های قبل می بندند که جز حاصل تلاش این سالهای زنان و مردان فعال در جنبش برابری خواهانه زنان نبوده است. چشم می بندند بر غلبۀ گفتمان حقوق زنان و حقوق بشر و آزادیهای مدنی مشخص و نه کلی گویی هایی چون کرامت زن و لفاظی هایی که سالهاست می شنویم، با بی انصافی تمام متهممان می کنند که داریم فرایندی را تایید می کنیم که عادلانه و دمکراتیک نیست. و کاری ندارند که در بیانیۀ همگرایی چه گفته ایم و چه خواسته ایم و چگونه نامزدها را به اعلام نظر مشخص درباره مطالباتمان کشانده ایم.

چگونه می توانیم با استفاده از این فضای انتخاباتی، که در سینی تعارفمان نشده و حاصل فشارهای درون جامعه است، این خواسته ها را ترویج کنیم، هر جا که شد، از تریبونهای دیگران استفاده کنیم ،که حرف را هر جا و به هر وسیله¬ای باید به گوش دیگران رساند. عمری عمده و فرعی کردن و استفادۀ ابزاری از زنان باید به ما آموخته باشد که برای طرح خواسته هامان هیچ ملاحظه ای را وارد معادله نکنیم. هیچ مطلوبی به یکباره حاصل نمی شود. نمی شود طرح خواسته ها یا تلاش برای تغییر و امید به اصلاح را، که دستاوردهای اخیر در حوزۀ ارث و نامزدی زنان برای ریاست جمهوری و اندک افزایشی در سن ازدواج دختران و دیۀ برابر در بیمه و از این قبیل نشان داده که امید محال یا ساده لوحانه نیست، موکول کرد به تغییرات اساسی و زیربنایی. کشاندن نامزدها به سخن گفتن از کنوانسیون رفع تبعیض و سایر مطالبات زنان دستاورد اندکی نیست در جایی که در موتورهای جستجویش در اینترنت، کلمۀ زن به هر زبانی که بنویسید فیلتر شده است. کشاندن این بحثها به مناظره های نامزدها در رسانۀ ملی، که مهمترین ابزار آگاهی رسانی در این کشور است، یعنی کشاندن آن به خانه های دورافتاده ترین و محرومترین نقاط این کشور، جایی که زنانش تا مغز استخوان به محرومیت و تبعیض دچارند و زبان و کلمه برای بیانش ندارند و پیش رویشان جز سوختن و ساختن و نهایتا ریختن پیت نفت بر سر راهی نمی بینند، کم فرصتی نیست. هیچ سرزنشی از بابت استفاده از این تریبون، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، منصفانه نیست. اینکه در اختیارات رئیس جمهور است که این مطالبات را متحقق کند یا نه – که بخش زیادیش هست، اینکه ارادۀ عمل به این وعده ها وجود دارد یا نه، اینکه اصلا کل ماجرا خوش خیالی است، اینجا محلی از اعراب نمی یابد.

هیچ کدام از ما که در این همگرایی مشارکت کرده ایم آن قدر ساده دل نیستیم که فکر کنیم همۀ اینها با انتخاب یک فرد متحقق می شود. می دانیم که تلاشهامان و مبارزه مان باید ادامه یابد، و این بار مشروعیت نامزدی که مشخصا در دیدار با نمایندگان همگرایی این مطالبات را پذیرفته است، در گرو عمل به این وعده هاست، حتی به بخشی از آن. و کیست که نداند هرگز نباید مطالبات از ممکنات عقبتر باشند یا درهمان محدوده محصور بمانند، که می دانیم غیرممکن غیرممکن است.

تسلیم شدن به یاس واگذاشتن میدان به دیگران است که قطعا زن ستیزند و به حقوق برابر انسانها باور ندارند. دوستانی یاس تزریق می کنند و منتظر قربانی اند تا با دستهای پاک بر سر بزنند. هر حرکتی که کم هزینه تر باشد، به زعم آنها، یک جایش حتما می لنگد.

می دانیم بخش اعظم فعالان کمپین یک میلیون امضا، هم چون طیفهای گوناگون جنبش زنان، در این همگرایی شرکت دارند، همانها که بارها به این سبب انواع و اقسام آزارها را دیدند و می بینند. دوستانی شاید به دلیل همین هزینه ها آن را فعالیتی پاک و شایستۀ حمایت می دانستند اما وقتی در ادامۀ آن آمده اند تا، با استفاده از فضای انتخاباتی، بدون قصد حمایت از این یا آن نامزد یا توصیه به مشارکت یا عدم مشارکت مردم در انتخابات، همان مطالبات را به صورتی وسیعتر مطرح کنند، ناگهان در چشم این دسته از منتقدان تغییر ماهیت می دهند و در جبهۀ شر قرار می گیرند. لابد می نشینند تا اگر هزینۀ این همگرایی بالا رفت، تشویقها را شروع کنند. و فراموش می کنند که یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز قرار بوده به مجلس ارائه شود و سازوکار انتخابات برای نمایندگی مجلس تفاوتی با سازوکار انتخابات ریاست جمهوری ندارد و ارائۀ این طومار یک میلیون امضایی به قوۀ قانونگذار موکول به تغییر کامل قانون اساسی نبوده است.

طرح این مطالبات در مقطع کنونی حاصل تحلیل حرکت جنبش زنان و نیز ضرورت تحول بوده است که از بطن جامعه برمی آید. و این مطالبات هرگز به این صراحت بیان نشده اند و چنین بازتاب گسترده ای نداشته اند، که این خود شاید نشان از پختگی جنبش زنان داشته باشد. این گفتمان اصلاحی است و مطالبه محور، حداقلی هم هست و قرار نیست اصل را بر نفی همۀ وجوه بگذارد. برای اولین بار می بینیم که این گفتمان از سوی دیگر هم مطرح می شود و این را نباید دست کم گرفت، حتی اگر در حد گفتار بماند، که می دانیم همین گفتار فرهنگ می سازد. طرح این مطالبات نشانۀ این است که دیگر در انتخابات به فرد نباید نظر داشت و منفعلانه نشست تا حرفهایش را عمدتا هم با کلی گویی بزند. گفتمان مطالبه محور برنامه می طلبد و مبنایی می شود برای استنطاق های بعدی. و مهمتر از همه، باید تلاش کنیم که این همگرایی و همگرایی های دیگر که در این فضا شکل گرفته اند به نهادی مدنی تبدیل شوند که نیک می دانیم نباید هیچ فرصتی را برای نهادینه شدن حرک تهای مدنی از دست داد.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours