“تقدیم به آنانی که ایستاده بر سنگ فرش تقدیربه قتل رسیدند”
ماه مصلوب
آیینه ی نگاهت خیره بر افق
آسمان را رشته رشته می کند
ای دختر خورشید
در قفس بادهای شب
در جنگل بی درخت
در شهر بی سخاوت
کبوترها فوج فوج سرود تو را می خوانند
تو غم مخور
گل های باغ می میرند
اما خاک آن قدر نجیب است که از یاد نمی برد
عطر گل ها را
تکثیر می کنند تو را
زنبورهای وفادار
در تمام فصل ها
یاس های جوان را بر شانه های زخمی
تا باغستان مزارت می آورم
که هستی بوی خوش حضورت را از یاد نبرد
ای ماه مصلوب بر سنگ فرش تقدیر
+ There are no comments
Add yours