محمد مصطفایی در وبلاگ خود به نام ” دفاع از بی دفاع ” می نویسد : بهنود شجاعی در ماههای گذشته، چندین بار پای چوبه دار رفته و بنا به درخواست بسیاری از افراد خیر با دستور توقف عملیات اجرایی، اجرای حکم صادره توسط ریاست محترم قوه قضاییه متوقف می گردد تا رضایت اولیاءدم اخذ و این نوجوان از مرگ رهایی یابد. تا اینکه به دفعات تعدادی از افراد – چه مشهور و چه غیر مشهور – به نزد اولیاء محترم دم رفته تا بتوانند با مذاکره رضایت آنها را جلب کنند پس از بحث و تبادل نظر مفصل، در نهایت افرادی ازجمله عزت الله انتظامی، پرویز پرستویی، سید محمد مجابی، دکتر محمود گلزاری و رضویان در تاریخ 17/4/87 به منزل اولیاء دم رفتند در این جلسه مذاکرات مفصلی در خصوص موضوع صورت پذیرفت؛ در پایان این جلسه اولیاء محترم دم ( مادر و پدر مقتول) صراحتآ گذشت خود را از قصاص و به دار آویختن بهنود شجاعی اعلام داشته و صراحتآ عفو از قصاص نمودند؛
بر این اساس آقایان عزت الله انتظامی، پرویز پرستویی و پور احمد برای آنکه مبلغی بعنوان دیه به اولیاء دم پرداخت کنند تا تقدیر و تشکری بر این گذشت باشد، به صورت مشترک حسابی افتتاح و از مردم درخواست شد تا کمکهای خود را به این حساب واریز نمایند. این امر در حال انجام بود تا اینکه بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران جناب آقای شاملو گویا با شکایت اولیاء دم، دستور مسدود نمودن حساب مشترک را داده و مقرر می نمایند تا این هنرمندان احضار شوند؛ احضار هنرمندان بعنوان متهم، باعث ایجاد جو متشنجی در کشور می گردد به گونه ای که پرونده به دستور دادستان تهران از ید بازپرس شاملو خارج و با رسیدگی در دادسرای کارکنان دولت قرار منع تعقیب صادر می شود؛ چرا که افتتاح حساب بانکی صرفآ در راستای رضایت اعلامی بوده است.
در این خصوص ماده 229 قانون آیین دادرسی مدنی مقرر می نماید:« در مواردی که دلیل اثبات دعوا یا موثر در اثبات آن، گواهی گواهان باشد برابر مواد زیر (منظور ماده 230 ) عمل می شود در بند الف صراحتآ موضوع « عفو از قصاص » ذکر شده و حد نصاب اثبات عفو از قصاص را با گواهی دو مرد اعلام نموده است.
در تاریخ 28/5/1384 زمانی که موکل 17 سال بیشتر نداشت به این طریق نزاعی در ونک پارک تهران رخ می دهد که یکی از دوستان موکل به نام حسام با وی تماس می گیرد و موضوع اختلاف خود با فردی به نام امید را مطرح می کند موکل برای حل و فصل اختلاف آنان وارد ماجرا می شود موکل به محل وقوع جنایت می رود و می بیند مقتول با دوستش در حال جر و بحث می باشد موکل آنها را جدا می کند و در حین برگشت مقتول به موکل ناسزا می گوید درگیری بین این دو آغاز می شود موکل ادعا می کند که در دست مقتول چاقو بوده است وی برای دفاع از خود تکه شیشه ای تهیه و در شدت درگیری با شیشه ای که در دست داشت یک بریدگی بر روی سینه مقتول ایجاد می کند و متواری می شود. پرونده ای در این رابطه تشکیل و تحقیقات مقدماتی آغاز می گردد و در نهایت موکل بنا به درخواست اولیاءدم محکوم به مرگ می گردد.
موکل به دادنامه صادره از شعبه 74 دادگاه کیفری استان اعتراض می کند و اعلام می دارد که تنها یک ضربه چاقو به مقتول زده و بیش این ضربه ای وارد نکرده و بارها منکر ارتکاب جرم قتل عمد شده است لیکن قضات شعبه 33 دیوانعالی کشور نیز ترتیب اثر نداده و حکم صادره را طبق دادنامه شماره 134 در مورخه 9/4/1386 تایید می نمایند تایید این دادنامه در حالی است که ایرادات بسیاری در پرونده وجود دارد که تعدادی از آنها را به اختصار بر می شمارم:
اولا- در گواهی پزشکی قانونی جراحتهای وارد به مقتول ذکر شده و علت تامه مرگ نیز عنوان شده است لیکن ادعای موکل که عنوان نموده، تنها یک ضربه به مقتول زده است ترتیب اثر داده نشده است در این مورد لازم و ضروری بود تا مرجع رسیدگی کننده به پرونده، از پزشکی قانونی استعلام می نمود که آیا بریدگیهای وارد شده به مقتول هر دو بر اثر اصابت یک جسم برنده می باشد یا از دو جسم تیز و برنده استفاده شده است. مطمئنا در صورتی که پزشکی قانونی گواهی می نمود یا نماید که از دو جسم برنده استفاده شده است نشان می دهد شخص دیگری نیز در هنگام درگیری سلاح سرد در دست داشته است و این موضوع تاثیر بسزایی در مسئولیت کیفری موکل دارد.
ثانیا- موکل از بدو دستگیری و در مراحل دادرسی، اذعان داشته که با شیشه به مقتول آنهم تنها یک ضربه وارد نموده است. برخی از شهود نیز اظهارات موکل را گواهی نموده اند این موضوع می بایست توسط پزشکان پزشکی قانونی مورد بررسی قرار می گرفت که بریدگی ایجاد شده توسط چه نوع جسم برنده ای، ایجاد شده است که متاسفانه تحقیقات در این زمینه تنها در چارچوب بازجویی از شهود صورت گرفته، شهودی که اظهارات متعارضشان، شهادت را از عداد دلایل خارج می کند.
ثالثا- یکی از مواردی که رافع مسئولیت کیفری متهمین یا مجرمین می باشد موضوع دفاع مشروع است متاسفانه مرجع رسیدگی کننده به پرونده در این خصوص نیز هیچگونه تحقیقی به عمل نیاورده است بر مرجع قضایی است که هم دلایل به نفع متهم و هم دلایل به ضرر او را جمع آوری کند در این پرونده دلایل بسیاری وجود دارد که نشان می دهد موکل در مقام دفاع مشروع حتی آن یک ضربه چاقوی مورد ادعای خود را وارد نموده است هر چند او از کرده خویش پشیمان بوده و تقاضای عفو و بخشش از اولیاء دم را دارد.
در خصوص پرونده صفر انگوتی
در ساعت 21 مورخ 4/1/1386 در پی تماس تلفنی به مرکز فوریتهای پلیس، موضوع یک درگیری در خیابان بهشت نظرآباد هشتگرد گزارش می شود که شخصی به نام مهدی رضایی از ناحیه گردن مجروح شده است صفر انگوتی پس از یک روز متواری بودن عذاب وجدان گرفته، و اعلام می دارد در درگیری که با مرحوم مهدی داشته، از چاقو استفاده نموده که بر اثر سهل انگاری اینجانب چاقو به گردن وی اصابت و متاسفانه با برخورد مقتول به خودرو وانت، چاقو به گردنش فرو می رود.
صفر انگوتی متولد 29/6/1368 می باشد که در زمان ارتکاب جرم 17 ساله بوده است او در تشریح حادثه می گوید:
« ساعت حدود 7:30 تا 8 شب بود که با دوستانم به نامهای محمد، مصطفی، سیروس و اسماعیل در حال قدم زدن در خیابان طالقانی بودیم چند دقیقه ای گشتیم یکی از دوستانم گفت از خیابان نگارستان برویم به آخر کوچه که رسیدیم دو نفر ایستاده بودند یکی مقتول بود که با فاطمه ( دختر مورد علاقه من صحبت می کرد) و دیگری از دوستان مقتول به نام مجتبی بود . تا فاطمه من را دید مخفی شد و یک آن محل را ترک کرد مهدی به طرف من آمد و گفت چه می خواهی و من گفتم آمدم احوال پرسی کنم به من گفت سوار موتور شو می خواهم ببرم جایی و من هم نترسیدم و سوار شدم مسافت کوتاهی حرکت کردیم موتور را نگه داشت گویا مست هم بود به من گفت پررو شدی و بعد حرفهای نامربوطی زد با با هم درگیر شدیم و دوستانم آمدند و ما را جدا کردند خیلی ترسیده بودم به منزل رفتم و برای اینکه برایم اتفاقی نیافتد با یک عدد چاقوی دست ساز داشتم برداشتم و به کمرم بستم آمدم بیرون از خانه به طرف منزل یکی از دوستانم رفتم در راه بودم که از پشت صدای موتوری را شنیدم برگشتم دیدم مقتول به سرعت به طرف من می آید از ترسم چاقو را در آوردم بدون آنکه قصد ضربه زدن داشته باشم به او گفتم وایستا ببینم حرف حسابت چیه ولی او نیاستاد و به طرف من آمد من دستم را به طرفش بردم . اصلا نفهمیدم چطور شد اصلا فکر نمی کردم چاقو به وی اصابت کرده باشد ولی از شانس بد من چاقو به یقه پیراهنش خورده بود و ومقتول تعادلش را از دست داده و به وانتی که در نزدیکی ما بود برخورد کرد و ته چاقو نیز با برخورد به وانت به گردن مقتول فر رفته بود م نمی دانستم باید چه کار کنم صحنه را رها کردم و ناخواسته دویدم و به خرابه ای رسیدم تا ساعت 12 شب آنجا بودم به سمت منزل فاطمه رفتم و به پدر فاطمه گفتم من به خاطر دخترشما یک نفر را با چاقو زدم او به من گفت فرار کن . من به سمت خیابان بانک صادرات رفتم و تعدادی از دوستانم را دیدم از آنها مقداری پول گرفتم و به سمت حرم حضرت معصومه در قم رفتم عذاب وجدان داشتم بعد از راز و نیاز کردن تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم به منزل آمدم و با پدرم به پاسگاه رفتم و خودم را معرفی کردم.»
صفر انگوتی انگیزه ارتکاب جرم را چنین می گوید که عاشق فاطمه 14 ساله بوده در روز حادثه فقط به خاطر اینکه مقتول با دختر مورد علاقه من در حال صحبت کردن بود با او درگیر شده است فاطمه بیش از 14 سال سن نداشته و صفر او را چندین بار در محله خود دیده و به وی علاقه مند شده بود.
متاسفانه یک نزاع بچه گانه سرنوشت دو نوجوان را چنان تغییر می دهد که یکی دار فانی را وداع می گوید و دیگری در زندان بسر برده و در انتظار تصمیم قضات شعبه 71 کیفری استان تهران می باشد.
پس از نزاع منجر به قتل پرونده ای در شعبه سوم بازپرسی دادسرای عمومی نظرآباد تشکیل و تحقیقات قضایی آغاز می گردد متاسفانه پس از اینکه صفر خود را معرفی می کند پرونده، به سرعت و بدون در نظر گرفتن حقوق متهم مبنی بر اینکه دلایل به نفع او هم جمه آوری شود آخرین دفاع از صفر اخذ و قرار مجرمیت و کیفرخواست علیه ایشان صادر می گردد.
موکل نه تنها فاقد هر گونه انگیزه مجرمانه بوده، بلکه به هیچ عنوان قصد ونیت کشتن مرحوم مهدی رضایی را نداشته است او در هنگام ارتکاب جرم فاقد رشد عقلانی بوده و نمی توانسته به خوبی در مورد اقدامات خود تفکر کند بنابراین زمانی که می بیند مقتول با دختر مورد علاقه اش در حال گفتگوست از حالت عادی خارج شده و تمرکز خود را از دست می دهد موکل در این هنگام به سمت مقتول و دختر مورد علاقه اش به نام فاطمه اصغری می رود با جدال لفظی بین خود و متوفی، مقتول موکل را سوار بر موتور کرده، او را به محل خلوتی جهت فراهم کردن شروع یک نزاع دو نفره می برد ولی باز برگشته و موکل را پیاده می کند موکل به خانه می رود و در هنگام خروج از خانه، چون احتمال می داده که مقتول مجددا برای ایجاد درگیری با دوستانش برگردد چاقوی دست سازی که در منزل موجود بود را بر می دارد. برداشتن چاقو از منزل به دلیل وضعیت محله ای است که موکل در آنجا (نظرآباد هشتگرد) سکونت داشته و نیز کوته فکری او بوده است. به هر حال این نوجوان، به جایی می رود که سرنوشتش در آنجا به طرز ناراحت کننده ای تغییر می کند. در محل وقوع جرم ایستاده بود که در یک لحظه موتورسیکلتی را می بیند که مرحوم راکب آن بود و به طرفش می آید موکل برای ترساندن مهدی فکرش به چاقو فرو رفته، چاقو را خارج و به سمت مقتول رها می کند بدون آنکه عمدا عملی انجام دهد که چاقو به بدن متوفی فرو رود.
چاقوی استفاده شده، همانطور که در رای نیز آمده است و در پرونده مضبوط می باشد از وزن سنگینی برخوردار است سنگین بودن وزن این چاقو و حالت نشستن راکب در حالی که دستانش به فرمان مسلط بود جایگاه مناسب را برای قرار گرفتن کارد روی شانه متوفی ایجاد می کند. در این زمان چاقو به گردن مرحوم فرو نمی رود ولی زمانی که مرحوم تعادل خود را از دست می دهد به خودروی وانتی که در آن محل پارک شده بود اصابت می کند و دقیقا در همین زمان انتهای چاقو با بدنه خودرو درگیر و فشار بدنی موکل به نوک چاقو باعث فرو رفتن چاقو به گردن مرحوم می گردد. ( آثار اصابت دسته چاقو بر روی خودروی وانت موجود بود ولی بازپرس رسیدگی کننده به پرونده، هیچگون توجهی به آن ننمود و این موضوع با اهمیت در پرونده درج نگردید؟)
حقیقت به شرح یاد شده، توسط شاهدین مطرح شده و موکل نیز در تمام مراحل دادرسی عنوان نموده که اصلا قصد قتل نداشته است ولی متاسفانه نتوانسته به خوبی از خود دفاع و چگونگی ماجرا را به خوبی شرح دهد مضافا به اینکه آلت قتاله به گونه ای است که اجازه دفاع مقبول به موکل را نمی دهد ولی بر مرجع قضایی است که تحقیقی جامع و کامل نموده و در جهت ادعاهای موکل نیز قدم بردارد نه اینکه به صرف فرو رفتن کارد به گردن، و اقرار شخص به داشتن چاقو و پرتاب آن، وی را ناعادلانه به قصاص نفس محکوم کند در حالی که واقعا موکل هیچ انگیزه ای برای قتل نداشت و از طرفی پس از آنکه از محل جرم فرار کرد با گذشت یک روز آنهم اقامت در حرم مطهر حضرت معصومه (س) خود را به دست قانون می سپارد تا وجدانش، آرام شود. بنابراین عادلانه نیست فردی که از بدو امر واقعیت را عنوان نموده، خود را معرفی و اظهار ندامت کرده، بدون استماع اظهارات مطروحه، وی را به مرگ محکوم نماییم.
خوشبختانه بر قضات محترم رسیدگی کننده به پرونده مسلم ومحرز شده است که موکل قصد قتل نداشته و عملی که مرتکب شده، نوعا کشنده می باشد و به همین لحاظ او را به استناد بند ب ماده 206 که مقرر می نماید هر کس عالما عملی را انجام دهد که آن عمل نوعا کشنده باشد ولی قصد قتل نداشته باشد قتل عمد محسوب می گردد به قصاص نفس محکوم نموده اند در حالی که مداقه در محتویات پرونده به خوبی نشان می دهد که موکل هیچگونه عمدی هم در عمل نوعا کشنده نداشته و بر حسب اتفاق و یک عامل خارجی دیگر چاقو به گردن مقتول فرو رفته است بنابراین نمی توان عمل وی را مصداق بند ب ماده 206 قانون مجازات اسلامی دانست چرا که عمل وی مشمول جرم قتل غیر عمد می باشد.
+ There are no comments
Add yours