تمکین، حذف زنانگی و پرده بکارت در سرنوشت زن ایرانی

۱ min read

آزاده دواچی-27 فروردین 1389

مدرسه فمینیستی: زن و زن بودن در همه ی جوامع و سنت ها تعریف مشخصی دارد که محدود به شرایط فیزیولوژیکی و روحی خاصی می شود . از زمان طرح این جمله معروف سیمون دو بوار « هیچ کس زن به دنیا نمی آید بلکه زن می شود» بحث بر سر زن بودن و وظایفی که جامعه ، زن را متعهد به انجام آن می کند و همچنین تغییر شرایط خاص فرودستی زنان در جامعه مطرح شد تا این که در دوران پست مدرن و با ظهور موج سوم فمنیست های آمریکایی و غربی هویت مشخص و تعریف شده ی زن به طور کلی مورد چالش قرار گرفت . در واقع بحث فمنیست های پست مدرن بیشتر از آنکه بر سر برابری زن و مرد باشد مسئله «هویت» ی است که زن از جامعه می گیرد و بسیاری از آنها این مسئله را مطرح کردند که گرچه زن بودن مطابق شرایط خاصی است اما در عین حال هم تعریف دقیقی نمی توان از هویت مشخص زن و مرد در یک جامعه ارائه داد . بحثی که اکنون در آمریکا مطرح می شود بسیار فراتر از آن چیزی است که ما زنان ایرانی در کشورمان تجربه می کنیم .

باید قبول کنیم که زن بودن در جامعه ای مثل ایران محدود به شرایط خاصی نیست ، اما می دانیم که تحت تأ ثیر شرایط خاص، جنسیت به ابزاری برای استثمار و توجیه رفتارها و عکس العمل های مردسالارعلیه زنان تبدیل می شود . آن چیزی که امروزه زنان در ایران تجربه می کنند از لحاظ جنسیتی و هویتی تا حدودی متفاوت با غرب و دیگر کشورهاست. درواقع ایران وسایر کشورهای اسلامی ویژگی های مشترکی را به زنان خود تحمیل می کنند .

حذف زنانگی وتابوی «پرده بکارت»:

یکی از مسائلی که جنسیت زنان را در ایران به شدت تحت تأثیر قرار داده است مسئله ی باکره بودن یا نبودن زنان است . طرح این مسئله وایجاد تابویی چون باکره گی از دیرباز مطرح بوده، هرچند که این مسئله تنها محدود به ایران نیست اما در سایر کشورهای غیر مسلمان و بعضا در کشورهای مسلمان این تابو به تدریج کم رنگ شده است . مطرح شدن این مبحث و در کانون توجه قرار گرفتن آن، به نظر می رسد که رابطه ی مستقیمی با سنت و مذهب دارد . در مذهب و سنت، معیار زن خوب، باکره بودن او است . با توجه به تداوم حضور چنین ترازویی برای سنجش منزلت زنان، پس مسئله معیار شناسی زن به قرنها پیش وزمان برده داری باز می گردد، وقتی که معیار برای فروش برده های زن، «باکره بودن» آنها بوده است (1).

امروزه طرح این مسئله هنوز با گذشت سالها در ایران ادامه دارد . زنان باید از کودکی مراقب خود باشند . در بعضی موارد از زنانگی خود ترسانده می شوند. گسترش این نوع سرکوب برای قبول الگوی نجابت، زنانگی را تحت تأثیر خود قرار داده و در نتیجه زنان در ایران از همان زمانی که دخترکوچکی بیش نیستند با این ترس بزرگ می شوند که هر گونه ارتباطی قبل از ازدواج آنها را در معرض خطر و قبول بدترین اتهامات قرار می دهد . از طرف دیگر طرح باکره گی به عنوان شرط اول نجابت در ازدواج، نوعی توقع ظالمانه و نابرابر جنسیتی را در قبال زنان در جامعه ایجاد کرده است . این توقع، توجیهی است برای حذف ایده آل های زنانه و درنتیجه نوعی استثمار از جنس زن را به همراه دارد . مثلا باکره گی معیاری برای قبول همسر ایده آل است و اگر این خواسته برآورده نشود قوانین به مردان این حق را می دهد که زن را به خاطر باکره نبودن ترک کنند (2).

طرح این مسئله به صورت یک تابو تنها در سنت ودر مذهب نیست ، بلکه این معیار آنچنان در ذهن مردان تئوریزه شده و جا افتاده که ازآن به عنوان دستاویزی برای استثمار بیشتر از زنان استفاده می کنند . دربسیاری از موارد وجود قوانین نابرابر و تبعیض آمیز علیه زنان بر گسترش این استثمار دامن می زند . می توان گفت که در واقع زنان در ایران با حذف زنانگی و سرکوب آن تا زمان ازدواج، بر حق خود به عنوان یک انسان از جامعه پویای بشری سرپوش می گذارند . این سرپوش گذاشتن بر خواسته های فطری، مسیر طبیعی زندگی آنها را در بیشتر موارد با مشکل مواجه می کند و مسئله جالب این است که وجود این مسئله برای مردان قبل از ازدواج با کمترین مشکل مواجه است .

سرکوب و حذف زنانگی از طریق طرح مسئله بکارت آنچنان در سنت و قوانین گنجانده شده است که کمتر کسی می تواند آنها را به چالش گیرد . در بسیاری از متون سنتی و مذهبی می بینیم که گرچه به خصوصیات زنان اهمیت داده شده است و آنها را به وضوح بیان کرده ؛ اما از همین خصوصیا ت زنانه به عنوان ضعف جسمی یاد می کنند. مثلا آیت الله مرتضی مطهری در کتاب «قوانین حقوقی زن در اسلام» به این مطلب اشاره می کند که ضعف جسمانی زن در برابر مرد وجود دارد، اما در عین حال بعداز آن بیان می کند که زن باید حیا و عفاف داشته باشد و خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد و باصطلاح شیرین بفروشد (3).

با این که احتمالا منظور ایشان به طور مستقیم استثمار و سرکوب زنانگی نباشد، اما با بیان ضعف جسمی و گفتن جمله ی شیرین فروختن، بر زنانگی سرپوش گذاشته و زنان را به کشیدن دیواری میان خود و مرد دعوت می کند . همانند آیت الله مطهری بسیاری دیگر از متفکران اسلامی با آنکه سعی در نشان دادن مقام زن دارند، اما الگوهایی را ارائه می کنند که کاملا شأن و مقام زن را در پایین ترین سطح خود قرار داده و آنها را دعوت به سکوت و منفعل بودن می کنند . اما آنچه که مطرح می شود این است که آیا به خاطر وجود زنانگی و باکرگی که یکی از خصوصیات فیزیکی زنان است آنها باید از قوانین تبعیض آمیز عیله خود رنج ببرند ؟ آیا حیا و عفاف داشتن باید عاملی برای سرکوب زنانگی و کنترل احساسات وعواطفی باشد که کاملا خدادادی و در وجود زنان است؟ آیا حذف و برخورد با این مسئله و رواج تابوی موجودی به نام زن کمکی به بالابردن ارزش و مقام زن و رفع قوانین تبعیض آمیز کرده است ؟ مسلما آنچه که امروز طرح این مسئله به همراه داشته است تنها به بهره وری های جنسی و رواج قوانین غلط در جامعه و علیه زنان دامن زده است . قوانینی که به مرد حق هر گونه روابطی را می دهد و زن را تنها به حذف خود وسرکوب زنانگی دعوت می کند. اگر قرار است که مسئله نجابت در جامعه مطرح باشد پس تبعیض جنسیتی که در این مورد وجود دارد توجیه اش چیست ؟

از سوی دیگر آیت الله مطهری در قسمتی دیگر از همین کتاب می گویند : « قرآن زن را همانگونه که می بیند که در طبیعت است از این رو هماهنگی کامل میان فرمانهای قرآن و طبیعت برقرار است. زن در قرآن همان زن در طبیعت است.» ( 4).

مطابق این گفته اگر زن همان زن طبیعی است پس بالطبع خصوصیات فیزیولوژیکی او هم طبیعی و فطری باید باشد اما در ایران ودر قوانین حقوقی، خصوصیات ذاتی زنان به عنوان ابزاری علیه آنها عمل کرده است . این تنها یک صورت از قضیه است ، مسئله ی دیگر، فشارها و ترس هایی است که از جامعه سنتی و خانواده به دختران وارد می شود که هر گونه تابو شکنی با عکس العمل سخت خانواده و افراد جامعه مواجه خواهد شد . باکره گی که در ایران به صورت یک عرف اجتماعی و یکی از معیارهای زن خوب است تنها به حذف و سرکوب و مخفی سازی خصوصیات و امیال زنانه تبدیل شده و نه تنها نتوانسته است در بهبود روابط میان زن و مرد تأثیری بگذارد، بلکه تبدیل به ابزاری برای استثمار و بهره برداری جنسی زنان شده است . به طوری که زنان در ایران با حداقل خصوصیات زنانه رشد می کنند و در بسیاری از موارد سرکوب و حذف این خصوصیت بر زندگی شخصی آنها به عنوان یک زن تأثیر می گذارد . حتی در مواردی باید از حرف زدن در این مورد اجتنبا ب کنند . در صورتی که این مسئله در مورد مردان صادق نیست . مجوز دادن به ارتباط قبل از ازدواج و عدم وجود مسئله باکره گی مثل زنان در مورد مردان ، باعث رواج مردسالاری و حذف آثار و خواستگاه های زنانه ی حقیقی به صورت اشکار می شود. زنان باید در سرپوشی از سنت های غلط رشد یابند و درعین حال طعم تلخ قوانین نابرابر را نیز بچشند .

سرپوش گذاشتن بر احساسات زنانه حتی در زندگی زناشویی هم اتفاق می افتد و به نظر می رسد که حضور پرقدرت احساسات و غرایز مردانه به دلیل باورهای سنتی است که هنوز در سایه روابط اجتماعی و فردی کم رنگ نشده است . حضور پرقدرت مرد ایرانی زیر سایه سنت ، زنانگی را به عنوان حقی طبیعی قبول ندارد، در نتیجه زنان را از خواستهای طبیعی و فطری و احساسات منحصر به فرد زنانه دور می کند. نوشین احمدی خراسانی در نهمین شماره فصلنامه «جنس دوم» در مقاله ای تحت عنوان « ما از بیرون به خود می نگریم » می گوید : «ما زن ها قرن هاست که خود را از چشم مردان می نگریم. آنانند که از ما تعریف به دست می دهند و ما خودمان را بر مبنای سلیقه ی آنان می آراییم . چرایی این طرز نگاه به خود، دلایل بسیاری دارد از جمله عدم اعتماد به نفس است که از کودکی با نقشی که به ما محول می کنند دچارش می شویم، و دیگر آنکه اصولا در ذیل سایه ی افراد و طبقات و تفکرات آمرانه ای که به منابع قدرت دسترسی دارند ابزارهای لازم برای شکل گیری اعتماد به نفس از دیگران (از جمله زنان) که از این منابع فاصله دارند گرفته می شود.» (4)

بدین ترتیب در کنار آنچه که نوشین احمدی خراسانی بیان کرده زنانگی هم از کودکی با طرح تابوی بکارت سرکوب می شود و آنچه که به صورت پنهان در زنان رشد می کند زنانگی پنهانی است که هرگز فرصت پیدا نکرده است تا خودِحقیقی اش را در لایه های مختلف اجتماعی نشان دهد . حضوری که می تواند پرقدرت باشد باکمک قوانین تبعیض آمیز به شدت سرکوب شده و در بسیاری از موارد از جمله در مذهب و سنت نفی می شود .

تمکین؛ سنتی استثماری علیه زنان :

از دیگر عواملی که در استثمار زنان در جامعه ی ایران دخیل است قوانینی چون « تمکین» است . بسیاری از فعالان حقوق زنان مسئله ی تمکین را به چالش کشیده اند . اما تمکین را از این نظر طرح کردم که تا حدودی در ارتباط با مسئله ی بکارت است .

می دانیم که تمکین زن در خانه، از قوانین سنتی و حقوقی در ایران است . مسئله تمکین هم ظاهرا به همان زمان برده داری باز می گردد، وقتی که در ازای پولی که برای خرید برده های زن می دادند آنها باید در خانه و نزد صاحبانشان می ماندند . در واقع به خاطر مهریه و نفقه ای که مرد به زن می دهد زنان موظف هستند که در خانه بمانند و تنها در صورتی که نفقه ی مرد قطع شود زن حق دارد تمکین نکند . با این حال به نظر می رسد که همین قانون نوعی بهر ه بردای از موقعیت زنان به عنوان عضوی فعال از جامعه را به همراه داشته است . آیا زنانگی و اعتماد به نفس واحد و زنانه در قانون تمکین مورد توجه قرار می گیرد ؟ و یا نمی توان آن را استثماری محرض علیه زنان در نظر گرفت؟ علاوه بر این زن ایرانی در زیر سایه سنگین قانون تمکین باید دست به سرکوب خواست های مشروع خود بزند و علی رغم میل و احساسات و تعقل اش عمل کند. این نوع قوانین تنها تبدیل کردن زن به موجودی مطیع و منفعل است که به سختی می تواند اعتماد به نفس خودش را در سایه سنگین سنت و قوانین تبعیض آمیز به دست آورد و در نتیچه، قدرت حذف ایده آل های مردانه را ندارد که ظاهرا دلیل عدم حذف مردسالاری همین سلب اعتماد به نفس و هویت زن ایرانی است.

در همین مورد نوشین احمدی خراسانی در «فصلنامه کتاب توسعه» درمقاله « تمکین زن ایرانی شیوه معتاد زندگی اوست» می نویسد : «نهادی شدن روحیه تمکین زن ایرانی محصول قرن ها آموزه های اخلاقی در منع آزادی و استقلال زن و اقناع وی به پذیرش جایگاه فرودست خویش است،…منطبق بر این فضای مطیع پرور ، جامعه ی سنتی ایران زن را به عنوان ضعیف ترین لایه ی اجتماعی به اطاعت واداشته و الگوی زن شایسته را به زنی خاموش و منقاد تنزل داده است. » (5)

بدین ترتیب همه ی اینها از زن موجودی مطیع در ایران ساخته است که هسته ی مرکزی فعالیت ها و کارهای خانه را تشکیل می دهد . حتی معیارهای زن خوب تا آنجا پیش رفته است که علاوه بر باکره گی ، مطیع بودن و عدم داشتن اعتماد به نفس کافی را به عنوان یک زن وابسته با خواست ها و تمایلاتی غیرمستقل ودر پناه مردسالاری پیشنهاد می کند . مثلا آیت الله مطهری در کتاب قوانین حقوقی زن در اسلام می گوید :” زن ، همیشه مرد را ساخته است و مرد اجتماع را . آنگاه که حیا و عفاف و خوددرای زن از بین برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود اول به زن مهر باطله می خورد و بعد مردانگی خود را از دست می دهد و سپس اجتماع منهدم می شود ” (ص 234). به طوری که می بینم به طور سنتی زنان از حضوربا هویتی جدا از مردان و با عناصر زنانه ی خود منع می شوند. آنها باید خوددار باشند و بر زنانگی خود سرپوش بگذارند تا جامعه امن باشد .

اما آیا سرپوش گذاشتن بر احساسات زنانه و باز گذاشتن غرایز مردانه اجتماع را برهم نمی زند ؟ چرا زنان باید قربانی شوند و مردان از این قربانیان بهره جویی کنند؟ مردانی که مُهر سنت و مذهب را به همراه دارند از حداقل برخورداریهای زنان از احساسات زنانه می هراسند و به شدت آن را سرکوب می کنند . به طوری که می بینیم در برخی از آموزه های سنت و مذهب توصیه می شود که زن هرگز از نقش مفعولی خود خارج نشود . حیا و عفاف بیشتر از آنکه به نفع زن باشد به ابزاری برای بهره برداری و استثمار زنان در تمامی لایه های اجتماعی بدل شده است . در عین حال با دادن ویژگیهای مطیع و مفعولی ، خصوصیات غریزی جنسیتی و حتی علایق زنان اصلا در این رهنمودها در نظر گرفته نمی شود ، انگار که در سنت ما زن آمده تا تنها به صورت موجودی مطیع و باسرکوب خواسته هایش زیر سایه سنگین مردان زندگی کند .

اما مسئله به همین جا ختم نمی شود بلکه مجوز دادن به احساسات و غرایز مردانه وسرکوب زنانگی منجر به اعمال خشونت هایی چون تجاوز و قتل های ناموسی ، ضرب و شتم و دیگر بحران هایی می شود که به خاطر حضور قوانین غلط وسنت های پوسیده دامان زنان را گرفته است . بدین ترتیب علاوه بر مسائل فوق ، استثمار جنسیتی و هویتی هم به وجود می آید که هر دو ی آنها از نتایج سرکوب و نادیده گرفتن زنانگی و عواطف و خواستهایی می شوند که صرفا منشأ زنانه دارند.

استثمار هویتی هم رابطه ای مستقیم با باکره گی و تمکین دارد به این معنا که با حضور زن در خانه و طرح بکارت، هویت زن به صورتی کاملا مشخص استثمار شده و آن هویت و عواطفی شکل می گیرد که بیشتر رنگ و بوی مردانه دارند. در این نوع استثمار و سرکوب ، زنان درسایه حضور ایده آل ها و معیارهای غلط جامعه خود، از هویت حقیقی خود غافل می مانند . هویت ذاتی و طبیعی آنها که همان زن بودن و احساسات واستفاده از امکانات زنانه است.

نتیجه ی استثمار و راه حل های موجود

مسلما افرادی با این طرح مخالفند و آن را نوعی اشاعه ی بی بند وباری در جامعه می دانند اما باید دانست که از دست دادن زنانگی باعث ترویج رفتارهایی می شود که کاملا منشأ مردسالار دارند و برعکس اگر به همان اندازه که به حضور مردانگی در جای جای روابط اجتماعی ؛ فردی و خانوادگی توجه می شود زنانگی مورد تهاجم و سرپوش گذاری قرار نگیرد ،نتیجتا به ایجاد رابطه ای متعادل به میان زن و مرد و برخورداری از برابریهای جنسیتی ، احساسی، و هویتی، منتهی خواهد شد . اگر رفتارِ قانون ، سنت و اجتماع با هر دو جنس یک موضع را داشته باشد، زنان کمتر مورد بهره وری سوء قرار می گیرند، وبه تدریج دید استثماری به عنوان جنس دوم هم کم رنگ تر می شود. وجود همین معیارها و رواج آنها به عنوان عرفهای اجتماعی در جامعه ی ایران باعث شده است که زنان خودِ حقیقی شان ، همان چیزی را که ذاتا در وجود آنها است را از دست بدهند و نتوانند احساسات و امیال خود را کاملا مشخص و بدون هیچ سانسوری نمایان سازند . گاهی این زنانگی از دست رفته را می توان در روابط و عکس العملهای اجتماعی دید ،همانند زنانی که تنها خودشا ن را در سایه مردان شان معنی دار می بینند و یا تأثیرات آن برعلو م اجتماعی و انسانی که در مورد ادبیات و هنر منجر به خلق آثاری می شود که ناخودآگاه همه ی آن زنانگی از دست رفته را آشکار می سازند .

به نظر می رسد که تنها راه برای حفظ میراث زنانگی و سرکوب نکردن آن درسایه سنت و مذهب و معنی دادن به باورها و خودآگاهی های زنانه، گذشتن از تابوهای اجتماعی و ایمان آوردن به خود است . خودی که زنی مستقل و فردی معنی دار در اجتماع مردسالار است که می تواند حضور مستقل اش را در لابه لای فرآیندهای مختلف اجتماعی ، فرهنگی هنری و علمی بدون وابستگی به سنت مردسالاری نشان دهد . زنان در ایران می توانند درعین حال که با مسائل روز حرکت می کنند بر زن بودن خود سرپوش نگذارند وآن را بی آنکه حذف و یا سرکوب کنند با سربلندی بپذیرند و در همه فرآیندها و عرصه ها به اثبات رسانند . همین طور شیوه ی دیگر مبارزه برای حذف حقوق و قوانین نابرابری است که به طور خاص زنانگی را مورد هجوم قرار داده و از حضور و بالندگی آن جلوگیری می کنند مانند قوانین درمورد بکارت و همین طور تمکین زن در ایران است .

حضور این قوانین تبعیض آمیز تنها به سنت ها و تابوهای غلط جامعه دامن زده و به جامعه ی مرد سالار این اجازه را می دهند که با حذف زنانگی به عنوان وجود و جوهری مستقل ، اراده ی خود را در جای جای روابط و رویکردهای اجتماعی بگنجانند. با این حال روند اعتراضات و فعالیت های مسالمت آمیز زنان برای احقاق حقوق خود، ناگزیر است که همچنان در مجاری مختلف فرهنگی اجتماعی و ادبی برای باز پس گرفتن زنانگی از دست رفته و جلوکیری از استثمار زنان در عرصه های مختلف در ایران ادامه پیدا کند تا روزی که قوانین تبغیض آمیز جای خود را به حقوق برابر و عادلانه بسپارد.

پانوشت ها:

◀️  فصلنامه جنس دوم ، به کوشش نوشین احمدی خراسانی، تهران 1377

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours