به گزارش فرارو؛ «طلاق» از بزرگترین هشدارهای سال 88 بود. آمارهای نگرانکنندهای که در این سال راجع به رشد نرخ طلاق منتشر شد، در مقطعی به باز شدن پای مجلس در این امر انجامید.
بررسی آماری وضعیت طلاق در سال 88
نخستین هشدارهای رشد نرخ طلاق، به شهریورماه برمیگشت. زمانی که محسن زنگنه، رئیس سازمان ملی جوانان استان تهران در شهریورماه خبر از رشد 21 درصدی طلاق در استان تهران در ششماهه نخست سال 88 داد.
اندکی بعد، ناهید اعظم رام پناهی؛ معاون مرکز اطلاعات و آمار زنان، میانگین نسبت طلاق به ازدواج در کشور در شش ماهه نخست سال جاری را 24/13 درصد اعلام نمود.
انتشار آمار طلاق مربوط به نهماهه نخست سال 88، باعث شد تا نگرانیها دوباره به افکار عمومی باز گردد. سازمان ثبت احول، از ثبت قریب به 93هزار طلاق در 9 ماهه نخست خبر داد. آماری بیشتر از آمار 12ماهه 85 و 84 و با اختلافی کم نسبت به آمار 100هزار طلاق 12ماهه 86. این آمار خبر از رشد سریع نرخ طلاق در ایران میداد.
وضعیت طلاق را حتی اگر با استناد به حرفهایی نمایندهای چون ستار هدایتخواه بررسی نکنیم که معتقد است 30 تا 35 درصد ازدواجها در ایران به طلاق ختم میشوند، باز هم باید نگرانکننده دانست.
شیب تند نمودار ذیل، به خوبی حکایت از رشد روزافزون نرخ طلاق با ضرباهنگی ثابت دارد. چه اینکه تخمین آمار 12ماهه سال 88 بر اساس تناسب با آمار 9ماهه آن، تباینی با آمارهای موجود در سالهای گذشته ندارد.
طلاق چرا؟
پیش از هرچیز باید به این نکته اذعان داشت که وقوع طلاق، امری بسیار طبیعی است، و به صفر رساندن نرخ آن، نه ممکن است و نه مطلوب. نکتهای که همواره در تحلیلهای کسانی که خود را صاحب نظر و رای در این زمینه غافل میماند، آن است که بیش از آنکه دلایل وقوع طلاق اهمیت داشته باشد، دلایل رشد نرخ آن را باید بررسی کرد.
این مسئله یک دلیل مشخص دارد، آن هم این است که نه در میان مسئولین و نه در افکار عمومی، فاکتورهای موثر در پایداری و دوام زندگی شناسایی نشده اند. تنها پس از شناسایی این فاکتورهاست که میتوان به قضاوت نشست و فهمید کدام متغیر تغییر نموده است، که نرخ طلاق، هر روز بیش از گذشته افزایش مییابد.
مروری بر اظهار نظرهای کارشناسان در سال 88، راجع به علل و عوامل طلاق به خوبی روشنگر این مسئله است که تا چه حد از فقدان یک نگاه مشترک رنج میبریم.
اولین موضع را بخوانید از قول یک عضو کمیسیون اجتماعی؛ هادی مقدسی درباره علل و عوامل رخداد طلاق باور دارد: « مشکلات معیشتی، افزایش خشونت و درگیریهای خانوادگی را به دنبال دارد و در نهایت زوجین تصمیم به جدایی می گیرند.»
اما موضع دیگر را بشنوید از عضو هیئت رئیسه کمیسیون اجتماعی. جواد صبور، در گفتگو با خبرگزاری خانه ملت، به ریشه یابی دلایل رشد طلاق پرداخته و گفته بود: «مهمترین مشکلات طلاق مربوط به آموزههای غربی و تبلیغات منفی و مخرب است که توسط ماهوارهها در جامعه رواج مییابد.»
وی این امر را موجب جدایی از فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی و رشد طلاق دانسته بود. به اعتقاد صبور وجود مشکلات اقتصادی-اجتماعی در درجه اهمیت بعدی قرار دارند.
موضع دیگر مربوط به رئیس سازمان ملی جوانان استان تهران است. کسی که نخستین بار زنگهای خطر رشد نرخ طلاق را در سال 88 به صدا در آورد. وی درباره علل افزایش بیش از حد طلاق در 6 ماهه نخست امسال، را مربوط به مسائل سیاسی دانست: «یکی از دلایل این مسئله دوری خانوادهها از مسائل اجتماعی و ارتباط مستقیم آنها با مسائل سیاسی است.»
اگرچه نیمنگاهی به نمودار آمار طلاق در طی 6 سال گذشته بیاساس بودن این ادعا را ثابت میکند. چه اینکه نرخ رشد طلاق در طی تمام این سالها آهنگی یکنواخت داشته است. بماند که آقای زنگنه در آن جلسه چندان برای طلاق ابراز نگرانی نکرده؛ بلکه از بی متولی بودن ازدواج در ایران گلایه و فاصله بلوغ تا ازدواج را در ایران 15 سال عنوان نموده بود.
این را در حاشیه بشنوید که زنگنه در جلسه شهریورماه از تاسیس سامانه ازدواج برای ساماندهی این امر پرده برداشته بود؛ اما این سامانه در نخستین اقدام خود پس از راهاندازی اقدام به صدور گواهینامه صلاحیت ازدواج کرد! موضوعی که طنز اسفندماه 88 شد.
اسماعیل داغستانی، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی استان تهران ولی معتقد است: «عدم دستیابی به بلوغ کامل، شایعترین علت طلاق در میان جوانان است.»
به باور وی «این مساله باعث می شود تا جوانان نتوانند در مواجه با مشکلاتی مانند بیکاری، مسایل و بحران های اقتصادی، عکسالعملهای منطقی و قابل قبولی را از خود نشان دهند و در برخوردهای ناگهانی با این مسایل، قادر به درک یکدیگر نیستند و نمی توانند صحبت های طرف مقابل را به خوبی دریابند.»
داغستانی همچنین میگوید: «مهاجرت افراد شهرستانی به پایتخت، باعث از همگسسته شده پیوندهای قومی خانوادهها می شود و فرد بهدور از کانون خانواده قرار گرفته و از حمایت لازم برخوردار نیست.»
موضع بعدی را به نقل از یک زن میشنوید. فاطمه بداغی نماینده قوه قضاییه در شورای فرهنگی اجتماعی زنان اعتقاد دارد: «عوامل خانوادگی و اجتماعی به یک میزان در افزایش طلاق موثر است.»
وی روابط درون خانواده ها، عدم تفاهم، کراهت، سوء رفتار زوجین و مداخله اطرافیان در زندگی را از جمله عوامل درون خانوادگی در ازدواجهای منجر به طلاق دانست و گفت: «بیکاری، تغییر قوانین، اعتیاد و… از جمله عوامل اجتماعی است که بر افزایش تعداد طلاق در کشور تاثیر گذار است.»
ماجرا جایی درامتر میشود، که بشنویم اختلالات جنسیتی از دلایل اصلی طلاق هستند. اینها که میخوانید حرفهای سال 87 رئیس انجمن علمی، تخصصی باروری و ناباروری ایران است.به گفته محمدرضا نوروزی، اختلال جنسی یکی از 5 علت طلاق در ایران است.
مدیرکل دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی، موسوی چلک نیز از صاحبنظران این عرصه است: « 40 درصد از مردان مراجعهکنندگان به مراکز مداخله در خانواده بهزیستی به منظور کاهش طلاق مجبور بودند که طی روز بیش از هشت ساعت کار کنند؛ 51 درصد از زوجین قبل از طلاق سابقه متارکه داشته و نزدیک به 10 درصد مردان مراجعهکننده از نظر سنی کوچکتر از زن هستند.»
بد نیست در پایان دو اظهار نظر درخور توجه را به نقل از یکی از مسئولین دولتی و یکی از نمایندگان حامی دولت در مجلس هم بخوانیم.
ستار هدایتخواه میگوید: «بر اساس آمار50 درصد ازدواجهای دانشجویی منجر به طلاق می شود.» وی در این اظهار نظر تخصص افزوده بود: «بیش از 90 درصد ازدواجهای عاشقانه هم به طلاق ختم میشود.» البته آمار طلاق از نظر آقای هدایتخواه را که خدمتتان عرض کردیم…
این اظهار نظر شگرف را هم بخوانید از عضو کمیته راهبردی مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری. زهرا شرفالدین با اشاره به انجام تحقیق در ارتباط با علل افزایش طلاق در جامعه گفت: «رعایت نکردن عفاف از سوی بانوان، ارتباط ها خارج از خانواده و ارسال پیامکهای مستهجن به همکاران مرد علل عمده افزایش طلاق در جامعه است.»
چه باید کرد؟
جواد مقدسی در ابتدای زمستان از ورود مجلس به مسئله طلاق خبر داده بود. وی میگفت مجلس با جدیت این امر را پی خواهد گرفت؛ اما در ماههای بعد خبری نشد که نشد. گمان میکنم هنوز هم در مسئله طلاق باید حرف سه ماه پیش خود را تکرار کنیم:
«این از بدیهیات است که برای چاره کردن رشد فزاینده پدیده طلاق، باید درک درستی از علل و عوامل آن وجود داشته باشد، که وجود اظهارات متفاوت و متناقض فراوان در میان مسئولان امر، حکایتگر فقدان سابقه قدرتمند پژوهش در این زمینه است.» به راستی چه کسی میتواند همه را به درکی مشترک برساند؟
+ There are no comments
Add yours