نهال «کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز» در 22 خرداد 1385 کاشته شد و در 5 شهریور همان سال با اعلان عمومی فعالیت خود، اولین شکوفه های خود را نمایان کرد. این حرکت گسترش یابنده، آغازگر تغییر و تحولات مهمی در جنبش زنان ایران بوده است، به طوری که طی یک سال و نیم سبب شد نه تنها خواسته های حقوقی زنان را به شکلی وسیع و موفق، عمومی سازد، بلکه با توجه به اهمیت و رشد جنبش زنان مسبب حرکت ها، فعالیت ها و تحول ارزش ها و اندیشه های موجود در درون جنبش شده است. ارزش ها و نظریه هایی که تا پیش از آن در واقع کلیشه هایی «نیندیشیده» بودند، به ناگزیر در کوچه و خیابان و در حوزه عمومی مورد بازنگری قرار گرفتند و در نتیجه، بحث های درونی و بیرونی نسبت به موضوع زنان را در کل جامعه مدنی، یک گام بلند ارتقاء داد.
از سوی دیگر مسئله مهم و حیاتی اشکال گوناگون سازمان یابی و همکاری های شبکه ای (و دموکراتیک) را به طور جدی در جنبش زنان مطرح نمود یعنی مسائلی که تا پیش از آن بیشتر در حد حرف و نظر بودند را در عرصه ای وسیع و همگانی به محک تجربه گذارد. ما («گروه مدرسه زنان») نیز از دل همین حرکت پویا و پرظرفیت کمپین و چالش های آن متولد شدیم و مانند هر زایش دیگری بی تردید رنج خیز بود. در واقع همانطور که آغاز حرکت و بالیدن کمپین در سطح عمومی جنبش زنان با تنش هایی همراه شد، تحول در شیوه سازماندهی خود کمپین و تولد مدرسه زنان نیز همراه با تنش ها و چالش هایی بوده و همچنان هست، اما به نظر می رسد در تحلیل نهایی، مجموعه کمپین را در عمل به ساخت شبکه ای و جنبشی نزدیک تر خواهد کرد.
با گذشت یک سال از شروع به کار کمپین یک میلیون امضاء، به تدریج نارسایی هایی در ساختار سازماندهی کمپین به وجود آمد. این نارسایی ها، نه فقط از گسترش شتابان کمپین در سطح وسیع ناشی می شد بلکه در عین حال زاییده فشارهای امنیتی نیز بود که به ویژه از ماه هفتم فعالیت کار کمپین آغاز شد. در حقیقت، تشدید فشارهای امنیتی سبب می شد که ساختار متمرکز کمپین در تهران، مشکلات و تصلب اش چند برابر شود. از این زاویه بود که ابتدا در کمپین و در میان شهرهای مختلف سعی شد با گسترش هسته های مستقل بیرون از پایتخت، یعنی در شهرستان ها و تشویق شهرهای مختلف برای ایجاد سایت های مختص به خود و مستقل از تهران، بافت شبکه ای کمپین حفظ شود و از سوی دیگر ضربه پذیری کمپین نیز تقلیل یابد تا گسترش آن هر چند با افت و خیر، تضمین شود.
به رغم موفقیت نسبی و خودپویی ساخت کمپین در شهرستان ها و عمل مستقل آنان، اما ساختار اولیه کمپین در تهران تقریبا دست نخورده باقی ماند و در ادامه فعالیت خود به جای ارتقاء کیفی، به گسترش کمی کمیته های موجود در یک ساخت متمرکز پرداخت، به طوری که حتا به جای تشویق و کمک به ایجاد هسته های مستقل مثلا در «کرج»، متاسفانه ناخودآگاه به سمت هضم کنشگران کمپین کرج در ساخت مرکزی پیش رفت.
شاید تنها مورد استثناء و موفق در تحول کیفی در ساختار کمپین تهران، استقلال «کمیته مردان» (مردان برای برابری) بود. در واقع با گسترش فشارهای امنیتی، «کمیته مردان» که ابتدا به عنوان کمیته ای در ساخت پیشینی کمپین حرکت می کرد، از دیدگاهی به ناچار، و از دیدگاهی دیگر در یک روند دموکراتیک و منطقی در قالب هسته ای مستقل شروع به فعالیت کرد و به نهادی خودبنیاد، یعنی به کمپینی کوچک و مستقل ارتقاء یافت. این درحالی بود که در تهران در ساخت قدیمی کمپین، متاسفانه این الگو (یعنی روش سازماندهی کمیته مردان) حتا گاه از سوی خود این کمیته، بی اهمیت و حاشیه ای باقی ماند و از آن به صورت یک «اتفاق اجباری» یاد شد و نه مدلی موفقیت آمیز که باعث ارتقاء کیفی و تکثر در ساختار کمپین شده است.
شکل گیری دو دیدگاه در کمپین تهران
با گسترش هرچه بیشتر کمپین و فشارهای وارده بر آن، به تدریج دو دیدگاه متفاوت در کمپین تهران شکل گرفت: یک دیدگاه آن بود که باید برای بهتر عمل کردن به بازسازی و پتانسیل های درونی همان ساختار قدیمی اکتفا شود به طوری که به سمت یک سازماندهی متمرکزتر و منسجم تر «اما دموکراتیک تر» پیش برود. یعنی اگرچه ارزش گذاری بر «ساختار افقی»، ظاهرا گفتمانی مقبول همه و جاافتاده می نمود، اما در دیدگاه اول، روش پیگیری «ساختار افقی» بی شباهت به همان شعار و روش کلاسیک و مرسوم گذشته نبود: «سانترالیزم دموکراتیک»، یعنی تفویض اختیارات به نمایندگانی برگزیده که «تصمیمات» را آنان بگیرند ولی در عین حال این تصمیمات با روش «دموکراتیک» به اطلاع دیگران برسد.
دیدگاه دوم اما بر آن بود که به منظور برون رفت از مشکلات ایجاد شده، می توان به تکثر و گونه گونی در شبکه روابط پرداخت، یعنی تکثر «تصمیم گیری های اجرایی» در گروه ها و کمیته ها، و شکستن ساختار یکپارچه حاکم بر کمپین که اساسا گردش اطلاعات و اخبار در آن، به شیوه دموکراتیک بیشتر توهم «مشارکت» را برمی انگیزد تا به راستی خود «مشارکت» را. چرا که اساسا ساختارهای بزرگ مشارکت در نهایت حداقلی است و به لحاظ ساختاری، ظرفیت مشارکت حداکثری وجود ندارد.
سرانجام از دل دیدگاه اول، تاکید و تمرکز بر «کمیته هماهنگی» (به عنوان مرجع «تصمیم گیری برای کمپین») به عنوان راهکاری دموکراتیک به همراه گسترش کمیته های کاری بیرون آمد که در نهایت شکلی از یک «سازمان» دموکراتیک را تثبیت می کرد. هرچند «کمیته هماهنگی» از ابتدای کمپین در ساختار قدیمی آن طراحی شده بود اما در آن زمان، تاکید بر این بود که این کمیته فقط «نقش هماهنگی» را ایفا کند و نه «تصمیم گیرنده» یا «انجام پروژه هایی کلان تر» از کمیته ها.
اما از دل دیدگاه دوم، ایده و راهکار تشکیل و گسترش «نهادها و هسته های خودبنیاد» شکل گرفت که گروه «مدرسه زنان» در واقع حاصل دیدگاه دوم است*، نگرشی که معتقد است با گسترش «هسته های خودبنیاد» می توان هم «دموکراتیک تر» عمل کرد و هم در برابر فشارهای وارده «منعطف تر» و سیال تر بود و هم به نوعی تشکل یابی نهادینه تر را تجربه کرد، یعنی ایجاد هسته های مستقلی که بتواند بعدها نیز با تداوم یا عدم تداوم کمپین، حفظ شوند و به کار خود ادامه دهند.
البته این دیدگاه کثرت گرا، مخالفان خود را در کمپین تهران داشته و دارد (اساسا کدام تغییر و اصلاح در وضع موجود و مستقر را _ چه در سطح کلان و چه در سطح خرد _ سراغ دارید که بدون تنش باشد؟)، با این حال خوشبختانه کمپین یک میلیون امضاء، به دلیل ارزش های دموکراتیک حاکم بر آن (که از ابتدا پایه گذاری شده بود)، فضایی را ایجاد و تثبیت کرده است که هر دو دیدگاه (و احتمالا دیدگاه های دیگر) بتوانند توانایی عمل به شیوه ها و ایده های خود را بیابند، بنابراین، حضور همزمان دو دیدگاه به تدریج سبب شد که نه تنها ساخت پیشینی کمپین «دموکراتیک تر» شود، بلکه روش های نهادینه سازی دموکراتیک با ایجاد نهادهای موازی همچون گسترش هسته های خودبنیاد شهرستان ها و نیز ایجاد هسته هایی خودبنیادی مانند گروه «مدرسه زنان» تثبیت شود. از این رو در ساخت پیشینی کمپین، دیدگاه اول به دموکراتیک تر کردن ساخت موجود و پیشینی کمک کرد و دیدگاه دوم، با ایجاد مراکز دیگر در کنار هسته اولیه، به آرزوی تحقق «ساختار چندمرکزی» واقعیت بخشید.
ما ابتدا برای شکل دهی به هسته خودبنیاد «مدرسه زنان» در کمپین، به راه اندازی «سایت مدرسه فمینیستی» اقدام کردیم و در این مسیر به تدریج با الگو گرفتن از نحوه فعالیت های «کمیته مردان» و هسته های موجود در شهرستان ها و نیز با تجاربی که در ساخت پیشینی کمپین کسب کرده بودیم، توانستیم گروه خود را (گروه «مدرسه زنان») را طی 3 ماه شکل بدهیم. در واقع «سایت مدرسه فمینیستی» به عنوان ارگان و بلندگوی گروه «مدرسه زنان» در این مدت کوتاه سعی بسیار داشته است که به طرح مسائل نظری درون کمپین یاری رساند و در حوزه عمل نیز گروه «مدرسه زنان» تلاش کرده به صورت عملی اهداف کمپین را حول تعهد به 3 سند اصلی کمپین پیش ببرد. در واقع با ایجاد «مرکزی موازی» و «کوچکتر»، به عنوان کمپینی کوچک در تهران (اما مستقل)، به اندازه توان و ظرفیت خود (که مسلما محدودتر و کم دامنه تر است) به فعالیت های عملی یعنی برگزاری کارگاه، همچنین جمع آوری امضاء و مستند کردن آنها، جذب داوطلب برای کمپین، و در مجموع پیشبرد اهداف کمپین در سطح محدودتر بپردازیم.
به نظر ما «گسترش هسته های خودبنیاد» در تهران و شهرهای دیگر، ساخت منعطف و شبکه ای تعریف شده در کمپین را تضمین خواهد کرد و به کنشگران جدیدتر فرصت و مجال بروز استعدادهایشان را خواهد بخشید. از این رو امیدواریم همانطور که ما از دل ساخت پیشینی کمپین فراروییده ایم، به تدریج بتوانیم در جهت ایجاد هسته های خودبنیاد دیگر در کنار و موازی با خود، یاری رسانیم تا با «ایجاد ورودی های متعدد برای کمپین» نه تنها به گسترش هرچه بیشتر اهداف انسانی آن و ارتقاء کیفی این حرکت، بلکه به دموکراتیک تر کردن ساخت درونی آن و نیز به انعطاف و گشودگی هرچه بیشتر کمپین در مواجهه با فشارهای موجود (در شرایط دشوار کنونی) کمک کنیم.
در ادامه مسیر نیز سعی خواهیم کرد با انتشار گزارش فعالیت های عملی خود در بخش کمپین سایت مدرسه، هماهنگی هرچه بیشتر بین خود و دیگر گروه های موجود در کمپین را فراهم سازیم. چرا که معتقدیم در بافتی شبکه ای، رسانه های گروه های مختلف می توانند بهترین و شایسته ترین ابزار هماهنگی بین گروه ها در کمپین باشند (چنانچه مثلا همه ما در تهران فعالیت هسته های مستقل شهرستان ها را از طریق سایت های آنان دنبال می کنیم و ایده ها و راهکارهای موجود در این سایت ها از طریق این شبکه ارتباطی توزیع می شود)، از این رو گزارش دهی منظم از طریق سایت های موجود در کمپین یکی از روش های مهم ایجاد هماهنگی است.
با گسترش هسته های خودبنیاد موازی، که بیانیه و خواسته هایی مشترک را پی می گیرند، می توان به کمپین یک میلیون امضاء، به عنوان جنبشی باز، گسترده و پویا، هرچه بیشتر امیدوار بود.
پی نوشت:
* ایده ی هسته های خودبنیاد به صورت مبسوط در مقاله های «تحول در آرایش کمپین، محتاج فداکاری و هوشمندی» و «هسته های خود بنیاد» ایده ای از جنس کمپین بیان شده است.
+ There are no comments
Add yours