گسترش گفتمان برابری خواهی
گفتمان برابری خواهی هرگز تا این حد در پهنای ایران گسترده نبوده است. یکی از تاثیرگذار ترین حرکت ها در ترویج این گفتمان، کمپین یک میلیون امضاء، است. نخستین استناد من، به عنوان یکی از کنشگر این کمپین، تجربیات خودم در جریان عمل است. من، به هنگام اعلام علنی کمپین در ایران نبودم. هنگامی که بعد از یکسال دوری از کشورم به تهران برگشتم، نزدیک به دو ماه از فعالیت کمپین می گذشت، وقتی در اولین نشست سراسری کمپین شرکت کردم، همان هنگام شگفتی و هیجان ناشی از کشف جدیدم را به دوستانم ابراز می کردم. بعد از مدت زمانی غیبت، من با جنبشی جدید، با کنشگرانی جدید و با خواسته هایی مشخص مواجه می شدم که تمامی تلاششان بر گسترش این خواست ها و عمومی کردن خواست تغییر برای برابری بود. کنشگرانی که در تاکسی و خیابان تمام تلاششان بر «شکستن تابوی عدم امکان تغییر» بود. بعدها در ملاقات با کنشگران دیگر شهرها هر بار با داوطلبان جدید آشنا می شدم که با اعتماد به نفس به درستی راه شان ایمان داشتند. البته، شرایط هم برای ما کنشگران کمپین به نسبت نسل های پیشینی، تغییر یافته بود. رسانه های جدید اخبار ما را به سراسر ایران می بردند. هیچ خبری پنهان نمی ماند، خبر هر دستگیری مدت کوتاهی در همه جا منتشر می شد. جالب است که پدرم در شهرستان محل زندگی اش دستگیریم را از هم مسجدی خود شنیده بود، خبری که خانواده من به دلیل پیری و بیماری پدرم می خواستند از او و مادرم پنهان کنند. هم مسجدی پدر من از ماهواره های فارسی زبان خبر دستگیری مرا شنیده بود.
دو ماه پیش که برای یک گرفتاری خانوادگی به روستای زادگاهم در جنوب ایران، بر گشتم، با دختران و پسران جوانی مواجه شدم که در هنگام نوجوانی من تازه راه رفتن می آموختند و اکنون زنان و مردانی شده بودند در اشتیاق فهم نو از جهان و تغییر روابطی که انسانیش نمی دانستند. آنان اخبار دستگیری ها و نیز اخبار پیشرفت مبارزات زنان و نیز کمپین یک میلیون امضاء را با اشتیاق دنبال می کردند. من با برگه های امضاء و خاطرات شیرین گفتگو با این زنان و مردان جوان و نیز مسن تر هایی که هنگامی که از خواسته هایمان برایشان می گفتم، هزاران شاهد زنده برای نقل کردن تبعات تبعیض هایی برایم می آوردند که با پوست و خونشان لمس کرده بودند، به تهران بازگشتم. بله جهان تغییر کرده است، فاصله فرهنگی و اجتماعی شهر و روستا به دلیل گسترش تحصیلات و دسترسی بیشتر به رسانه های ملی و فراملی کمتر شده است و کمپین یک میلیون امضاء نیز این شانس را داشته است که بتواند از این تغییرات برای گسترش مطالباتش در پهنه ایران زمین استفاده کند. این ها تجربه های منحصر به فرد من نیستند، بسیاری از کنشگران کمپین یک میلیون امضاء وقتی که دور هم جمع می شوند، نقل هایشان سرشار از بیان این تجربه هاست.
چند وقت پیش، روزی که از جلسه ای که قرار بود در خانه خدیجه مقدم برگزار شود بر می گشتم (جلسه ای که با دخالت پلیس امنیت و احضار خدیجه مقدم به پلیس امنیت کنسل شد)، در تاکسی طبق معمول برگه ها و دفترچه های کمپین را از کیفم در آوردم و به مسافران تاکسی نشان دادم. از آنان خواستم بعد از خواندن بیانیه کمپین اگر با تغییر قوانین تبعیض آمیزی که مورد درخواست کمپین است، موافقت دارند، بیانیه را امضاء کنند. خانمی که کنار من نشسته بود، قبلا بیانیه را امضاء کرده بود و از من در مورد روند پیشرفت کمپین و وضعیت مریم حسین خواه و جلوه جواهری از کنشگران کمپین می پرسید که به تازگی از زندان آزاد شده بودند. در آن روز برفی، ملاقات با آن زن چقدر برای من لذتبخش بود و می دیدم که کمپین با وجود دشواری هایش چقدر خوب به میان مردم نفوذ کرده است. امری که مستندات گروه پژوهشی کمیته رسانه کمپین در آستانه سالگرد کمپین1 بر آن صحه گزارده است. نتایج پژوهش این گروه نشان می دهد که 18.8% شهروندان تهرانی کمپین یک میلیون امضاء را می شناسند. این دستاورد کمی نیست، چرا که فشارهای وارده بر کمپین بر کسی که اندک علاقه ای به دنبال کردن مسائل زنان داشته باشد، پوشیده نیست و با وجود این فشارها و نبود رسانه کافی برای عمومیت بخشیدن به اهداف کمپین، کمپین در شناساندن خود به جامعه ایران موفق بوده است. کنشگران این کمپین، آن گاه که فضاهای عمومی بسته می شود، به دنبال خلق فضاهای دیگر هستند. از کلاس های آموزش زبان های خارجی گرفته تا مهمانی ها، جلسات مذهبی، سفرها و گردش های دسته جمعی.
کنش فردی، کنش جمعی و جنبش های اجتماعی
در تعاریف جنبش های اجتماعی، یکی از شاخص هایی که برای شناخت جنبش های اجتماعی برمی شمارند، وجود مقاومت و پایداری برای خواسته ها و اهداف مشخص جنبش است. میزان دستگیری کنشگران کمپین در حرکتی که به باور بسیاری از کنشگران و نیز محققان آشنا به مسائل جنبش های اجتماعی، یکی از مسالمت آمیز ترین اشکال مبارزه اجتماعی در ایران امروز است، خود نشان گر اهمیت این جنبش و هراس قدرتمداران از نفوذ و گسترش اهداف این جنبش است. اما آیا می توان براساس میزان دستگیری افراد ، به آنان لفظ کنشگران یک جنبش را اطلاق کرد؟ مثلا دستگیری دختران و پسرانی که نرم های درخواستی حکومت اسلامی را در پوشش و رفتار اجتماعی خود رعایت نمی کنند، می توان به دستگیری کنشگران «جنبش ضدحجاب» تلقی کرد؟ بنا بر نظریه های جنبش های اجتماعی وجود یک جنبش را تنها با شاخص های کمی نمی توان نشان داد بلکه جنبش یک کیفیت جدید از کنش جمعی است.
فمینیسم چه به عنوان یک جنبش اجتماعی و چه به عنوان مجموعه اندیشه هایی که به چنین جنبشی مشروعیت می بخشد، نمونه ای از یک کنش جمعی است. نمی توان از جنبش زنان سخن گفت و آن را به دلمشغولی به مقاومت های فردی روزمره زنان فروکاست، هرچند این مقاومت های فردی اگر بتواند به «مقاومت جمعی» تبدیل شود می تواند تغییرات گسترده ای را سبب شود. اما برای این کار شاید ارزش گذاری بر «مقاومت جمعی» و شبکه ای از اهمیت اساسی برخوردار باشد. شکی نیست که شکست های پیاپی سیاسی و سرکوب سال های بعد از انقلاب، موجب شکل گیری نوعی «تخیل اجتماعی» شده است که نقش «کنش جمعی افراد» در تغییر موقعیت شان را نادیده می گیرد. یکی از دشواری های جنبش زنان، مقابله با چنین نگرشی است. جنبش زنان به عنوان بک کنش جمعی، می خواهد نشان دهد که مسئله نابرابری حقوق زنان ، خشونت علیه زنان و سرکوب هایی که زنان با آن مواجهند، مسائلی اجتماعی است و به راه حل های اجتماعی نیاز دارد. گرچه مقاومت های فردی و تلاش برای ایجاد سبک های زندگی دمکراتیک تر، تلاشی ارزنده و قابل دفاع است، اما این تلاش ها هنگامی می توانند به بار نشینند که با «آگاهی از شرایط موجود» و تلاش برای تغییر این شرایط با «کنشی جمعی» همراه باشند.
بنابراین مقاومت های فردی در مقابل حجاب اجباری که در تمام این سال ها وجود داشته است را شاید نتوان جنبشی سازمان یافته برای حق پوشش تعبیر کرد. این مقاومت ها فردی بوده و در جستجوی اشکال جمعی برای مقابله با نرم های سرکوبگر تاکنون نبوده است. حتی بارها مشاهده شده است، دخترانی که با نیروی انتظامی بر سر حجاب خود درگیر می شوند، در دفاع از خود، به سر وشکل دختران دیگر ایراد می گیرند. بارها در تجربه شخصی خود با دختران و زنان جوانی روبرو شده ام که گرچه نحوه پوشش و رفتارشان با نرم های تحمیلی نمی خوانده است ولی همواره تلاش می کرده اند خود را از زنان و دخترانی که نحوه ی پوششی کمی متفاوت تر از آنان داشته اند، جدا کرده و آن دختران را موجب فساد جامعه و دل و دین بردن از مردان متاهل بدانند. شاید دلیل موفقیت حکومت در سرکوب حجاب دختران نیز همین است. این زنان و دختران گرچه خود با اشکال تحمیلی حجاب مشکل دارند ولی هر کدام تا حدودی نرم های کنترل گری رفتار و طرز پوشش دیگری را درونی کرده اند. بارها به دخترانی برخورد کرده ام که خود آرایش کرده هستند اما از آرایش دختران دیگر ایراد می گیرند و آنان را زیادی بی بند و بار ارزیابی می کنند، آیا چنین نگاهی می تواند به ایجاد حرکتی اجتماعی علیه نرم های تحمیلی یاری رساند یا خود بازتولید کننده کنترل اجتماعی بر زنان است؟
از سوی دیگر میزان دستگیری ها می تواند نشان پیگیری و تداوم کنشگران برای خواسته های مشخص شان باشد. این امر گرچه می تواند هزینه این حرکت را در ذهن مردم بالا برده و عملا ریزش نیروهایی را به دنبال داشته باشد اما از طرف دیگر مردمی که نظاره گر برخورد نیروهای امنیتی با کنشگران برابری خواه کمپین هستند، به پیگیری و تداوم کنشگران احترام می گذارند. تجربه بسیاری از کنشگرانی که بعد از آزادی از زندان به جمع آوری امضاء در مکان های عمومی پرداخته اند مملو از برخوردهای احترام آمیز افرادی است که اخبار کمپین را دنبال می کرده اند و یا از میزان دستگیری ها مطلع بوده اند.
چرا به کمپین یک میلیون امضاء جنبش می گوییم؟
اطلاق لفظ جنبش به کمپین یک میلیون امضاء ابتدا از سوی برخی از نویسندگان و محققان ایرانی ساکن خارج از کشور- مهرداد درویش پور و شهلا شفیق – برای توضیح حرکت کمپین یک میلیون امضاء ، صورت گرفت. بعدتر برخی از کنشگران کمپین یک میلیون امضاء که دغدغه فهم این حرکت را داشتند، از این لفظ برای توضیح کمپین استفاده کردند. اطلاق این لفظ از جانب کنشگران و نیز محققان فعال در زمینه حقوق زنان برای بزرگنمایی این حرکت نبوده است ، چرا که این حرکت در مدت کوتاهی که از حیاتش گذشته است چنان برای کنشگران آن جذاب و هیجان انگیز بوده است که اطلاق لفظ جنبش یا غیر جنبش به کمپین، به اهمیت آن در ذهن آنان چیزی نمی افزاید. اما اطلاق این لفظ برای برخی منتقدین کمپین به «اسطوره سازی از کمپین» و نادیده گرفتن نقش و تاثیر دیگر تحرکات در جنبش زنان ایران تعبیر شده است.2
از این رو در این جا سعی می کنم در پاسخ به ایرادهای منطقی و دلسوزانه ای که انجام شده، دلایل خودم را برای اطلاق لفظ جنبش به « کمپین یک میلیون امضاء » مطرح کنم و در ادامه با ارائه گزارشی از عملکرد کمپین یک میلیون امضاء در یک سال و نیم اخیر نگاهی به دستاوردهای این حرکت در زمانی که از آن گذشته است بیندارم.
تلاش ما در این جا فهم حرکت کمپین یک میلیون امضاء به عنوان حرکتی است که خود کنشگر آنیم و نه جنبش زنان در معنای انتزاعی خود چرا که اعتقاد داریم همیشه بازنگری حرکت های مشخص است که می تواند به بهبود حرکت های عمومی تر نیز یاری رساند. ما از کلی گویی در جنبش زنان نه طرفی بسته ایم نه به گشایش مشکلی یاری رسانده ایم، کنشگران جنبش زنان آن گاه می توانند از بازنگری خود طرفی ببندند و دستاوردها و ناکارآمدیهای خود را ببینند که صادقانه به جنبشی که کنشگر آن هستند و به آن متعهدند، نقادانه بنگرند و گرنه کلی گویی در مورد فعالان دیگر جنبش بدون شناخت دشواری ها و موقعیت مبارزاتی آن نمی تواند چندان دستاوردی برای جنبش زنان در برداشته باشد.
کمپین یک میلیون امضاء به مثابه جنبشی اجتماعی
کمپین یک میلیون امضاء یک جنبش اجتماعی است. جنبشی است با ساختار شبکه ای که ده ها گروه ، سازمان، هسته، محفل و افراد مستقل در سراسر ایران و بیرون از کشور در آن فعالند و برای تغییر قوانین تبعیض آمیز و برابری حقوقی میان زن و مرد تلاش می کنند. تا کنون بیش از 30 شهر به این حرکت اجتماعی پیوسته اند و گروه های مختلف در شهرهای مختلف کشور تلاش کرده اند به شیوه های گوناگون گفتمان برابری زن و مرد را در پهنه ایران زمین منتشر سازند. همه این گروه ها گرچه هدفی مشترک دارند (که همانا گسترش بحث برابری زن و مرد و جمع آوری یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین است)، اما برای رسیدن به این هدف مشترک، با توجه به امکانات و شرایط خود راه های خلاقانه ای در پیش گرفته اند.
در شرایطی که فشار هر لحظه بر کنشگران این جنبش بیشتر می شود، آنان تلاش می کنند با راه اندازی سایت ها و وبلاگ های حامی کمپین در شهرهای خود، از طرفی به تریبون های این جنبش بیفزایند و از طرف دیگر صدای مشکلات ویژه ای را که زنان در هر منطقه با آن روبرو هستند به گوش دیگر هموطنان و کنشگران حقوق برابر برسانند و به این ترتیب چند صدایی را در بافت متکثر جنبش زنان بیشتر کنند . نمونه امیدبخش اخیر ایجاد وبلاگ های کمپین در شهر های اصفهان، مشهد ، همدان و اراک است که با وجود افزایش فشارها و بسته شدن فضاهای عمومی برای زنان فعال، نشان مقاومت نیروهای برابری خواه و تاکید آنان بر حقانیت خواسته هایشان است.
کمپین به مانند دیگر جنبش های اجتماعی ساختی سیال دارد. صدها گروه، هسته، محفل و افرادی که حول اهداف کمپین متمرکز شده اند، ساختی ناپایدار دارند و در سراسر ایران و نیز در برخی از شهرهای اروپایی و آمریکایی و نیز در کشورهای منطقه که ایرانیان دور از وطن در آن ها زندگی می کنند پراکنده اند، هماهنگی این جنبش از طریق «رسانه های حامی اهداف جنبش» صورت می گیرد. رسانه های حامی اطلاعات را میان گروه های پیرامونی همفکران پخش می کنند و هیچ گروه واحدی به عنوان نماینده منافع گسترده جنبش شناخته نمی شود و نباید شناخته شود. کمپین البته از حمایت رسانه های کاغذی و تصویری و شنیداری در داخل ایران محروم بوده است و یا دسترسی به این رسانه ها به دلیل شرایط سانسور در ایران کمتر داشته است اما با وجود این شرایط به همت برخی از روزنامه نگاران فعال در کمپین ، این جنبش توانسته است از رسانه ها ی نوشتاری نیز تاحدودی بهره مند شود و روزنامه نگاران فعال در زمینه حقوق زنان توانسته اند به صورت مستقیم و غیر مستقیم به گسترش خواسته های کمپین یک میلیون امضاء یاری رسانند.
فضای مجازی یکی از رسانه های مهم کمپین
در حوزه فضای مجازی (اینترنت) می توان به تلاش کنشگران این کمپین در استفاده بهینه از این فضا با وجود فشار فیلترینگ مداوم اشاره کرد. سایت تغییر برای برابری، به همراه سایت کانون زنان، سایت زنستان قبل از مسدود شدنش به دستور مقامات قضایی در آذرماه 1386 و سایت «مدرسه فمینیستی» از جمله رسانه های مهم در دفاع از اهداف کمپین یک میلیون امضاء و گسترش خواسته های این کمپین در ایران هستند. علاوه بر این سایت ها، وبلاگ کمیته پسران کمپین ، وبلاگ های کمپین در کردستان، آذربایجان، در شیراز و رشت نقش مهمی در دفاع از کمپین و ایجاد ارتباط و تبادل اطلاعات میان کنشگران کمپین در شهرهای مختلف داشته اند. همچنین می توان به ایجاد سایت شبکه همبستگی بین المللی زنان که متشکل از کنشگران فمینیست ایرانی ساکن کشورهای مختلف ، در دفاع از مبارزات زنان ایران و به ویژه کمپین یک میلیون امضاء اشاره کرد. این سایت ها و وبلاگ ها روز به روز در حال افزایش اند، می توان از وبلاگ های تازه متولد شده به وبلاگ فعالان کمپین در کشورهای قبرس و کویت اشاره کرد که پلی ارتباطی میان فعالان ساکن این کشورها در میان خود و نیز ارتباط این فعالان با فعالان درون کشور ایجاد می کند. تلاش زنان ایرانی ساکن کشور کویت ، کشوری که در آن موقعیت حقوقی زنان با ایران تشابهاتی دارد، می تواند به پیوند میان زنان منطقه که شرایطی نزدیک به هم دارند، کمک کند و به ایجاد اتحادهای منطقه ای میان زنان کمک و یاری بسیار رساند، این اتحاد ها می تواند افسانه غربی بودن جنبش زنان را به چالش کشیده و ما را با مبارزات خواهرانمان در سایر نقاط از جمله منطقه ای که در آن ساکن هستیم، بیشتر آشنا سازد و به فعالیت های مشترکی رهنمون سازد. البته شاید چنین چشم اندازی فعلا در حد آرزوی فعالان حقوق زنان برای ایجاد چنین ارتباطی باشد. امری که مادران برابری خواه ما در 76 سال پیش برای ایجاد آن تلاش کرده اند3 و بعدها در نسل های بعدی زنان برابری خواه، ، ضرورت این ارتباط کمرنگ شده و به دلایلی تلاشی برای ایجاد این ارتباط ها صورت نگرفته است.
البته در این میان به سایت ها و وبلاگ های بسیاری می توان اشاره کرد که اگر چه سایت های ویژه کمپین یک میلیون امضاء نیستند اما به شیوه های مختلف سعی در گسترش مطالبات این کمپین و انتشار دیدگاه های فعالان کمپین دارند . این همبستگی و حمایت فعالان دیگر عرصه های مدنی با کمپین یک میلیون به ویژه در هنگام دستگیری فعالان به روشنی نمودار می شود. از طرف دیگر کمپین چنان گسترده شده است که کمتر روزنامه نگاری که در حوزه مسائل زنان کار می کند، می تواند ندیده اش بگیرد. گواه ما حجم مطالبی است که در سایت های مختلف در ارتباط با این کمپین منتشر می شود و نیز توجه روزنامه نگاران غیرایرانی به کمپین یک میلیون امضا است. می توان در همین جا به مطالبی که سایت «شهرزاد نیوز» از نشریات و رسانه های غربی در مورد کمپین یک میلیون امضاء ترجمه کرده است، اشاره کرد.
امضاهای جمع آوری شده،آگاهی همراه با کنشگری
به فعالان کمپین ایراد گرفته می شود که هیچ گزارشی از تعداد امضاهای جمع آوری شده و نیز تعداد افرادی که با آنان برخورد شده و عکس العمل های مثبت و منفی آنان و … داده نمی شود. این که کنشگران یک کمپین به دلیل شرایط ویژه امنیتی و دشواری هایی که بر سر راه کنشگران وجود دارد، تاکتیکی را انتخاب می کنند تا از اعلام تعداد امضاها قبل از جمع آوری یک میلیون امضاء خودداری شود، انتخابی عقلانی است و اشکالی بر آنان نمی توان گرفت اما اگر به رسانه های مدافع کمپین یک میلیون امضاء نگاهی بیاندازیم، با حجم وسیعی از مطالبی روبرو می شویم که کنشگران کمپین از نحوه برخورد خود با مردم در حین جمع آوری امضاء نوشته اند. نوشته های کوچه به کوچه سایت تغییر برای برابری و نوشته های کنشگران در دیگر سایت ها و وبلاگ ها از جمله وبلاگ کمیته مردان و وبلاگ های کمپین در دیگر شهرستان ها ، حاوی تجارب ویژه کنشگران زن و مرد با مردم در تاکسی و خیابان، شهر و روستا و کوه و دشت به هنگام جمع آوری امضاء است. حتی کنشگرانی که در حین جمع آوری امضاء دستگیر شده اند از تجارب خود در مواجهه با زندانبانان و زندانیان و نگاه آنان به خواسته های کمپین یک میلیون امضاء نوشته اند . تلاش این کنشگران بر انتقال تجاربشان به دیگر کنشگران و نیز انتشار صدای زنان و مردانی است که در کوچه و خیابان با آنان مواجه می شوند. نگاهی به نوشته های کوچه به کوچه نشان می دهد که کنشگران کمپین توانسته اند زبان نوشتاری ای متفاوت و نیز متنوع بیافرینند، زبانی که به سادگی با مخاطب خود ارتباط برقرار می کند، از تجربه های روزمره سخن می گوید و تلاشی است برای مطرح کردن ناگفته های زندگی زنان و مردانی که به هنگام جمع آوری امضاء با آن ها مواجه می شویم. این زبان، زبانی آگاهی دهنده و نیز آموزش دهنده است. بسیاری از نو کنشگران کمپین با خواندن این نوشته ها به تجربه های عملی خود می افزایند. این نوشته ها که اکثرا توسط نوقلمان نوشته می شود خود راهی است برای گسترش فرهنگ نوشتاری در میان کنشگران جنبش زنان که اگر گسترش یابد شاید این بار تاریخ مان توسط خودمان نوشته شود و نه توسط راویان مذکری که زندگی و فکر ما برایشان ارزش تامل نداشت.
از حاشیه به متن آمدن مسائل و مطالبات زنان
جنبش زنان و کمپین یک میلیون امضاء در میان گفتمان روشنفکری و سیاسی ایران چنان جای خود را باز کرده است که مردان سیاسی که زمانی طرح مسائل زنان را حاشیه ای دانسته و به زمانی دیگر حواله می کردند ( این زمان در میان هواداران ایدئولوژی های مختلف متفاوت بود، گروهی مسائل زنان را به بعد از پیروزی جنبش طبقه کارگر حواله می کردند، گروهی به حل مسئله دموکراسی در ایران و گروهی دیگر به حاکمیت جامعه بی طبقه توحیدی) اکنون بی اعتنایی به مسائل زنان را موجب بی اعتباری خود می دانند و بنابراین از فرصت های مغتنم برای موضع گیری و یا حمایت از این جنبش ، استفاده می کنند. نمونه روشن اهمیت این جنبش برای سیاسیون به ویژه مردان سیاسی، ویژه نامه ادوار نیوز به مناسبت 8 مارس است. این ویژه نامه که شامل گفتگو ، مصاحبه ونوشته های طیف وسیعی از افراد شامل مردان و زنان فعال در بقیه جنبش های اجتماعی و مطرح در حیات سیاسی اجتماعی روشنفکری ایران می شد، نشانه اهمیت جنبش زنان در ذهن فعالان سیاسی اجتماعی جامعه امروز ایران است و نیز نشان اهمیت کمپین یک میلیون امضاء به عنوان مهم ترین حرکت برابری خواه در جامعه امروز ایران است، بیش از نیمی از مطالب این ویژه نامه به کمپین یک میلیون امضاء اختصاص داشت.
همان طور که توضیح دادم اولین بار اطلاق لفظ جنبش به کمپین یک میلیون امضاء از سوی محققین فعال در حوزه زنان که در خارج از ایران سکونت دارند، صورت گرفت ، به کار بردن این لفظ از سوی کنشگرانی که می توانند با فاصله بیشتری به کمپین یک میلیون امضآء نگاه کنند، خود نشان دهنده اهمیت این حرکت در تاریخ معاصر ماست.
حضور نسل های مختلف درکنار هم در کمپین یک میلیون امضاء
نگاهی به عکس های کنشگران در سایت های مدافع کمپین و نیز به عکس هایی که از نشست ها و کارگاه های کمپین در شهرهای مختلف گرفته شده است و در تمامی گزارشات منعکس است ، حضور نسل های مختلف در کنار هم و حضور گسترده جوانان به ویژه جوانان زیر 30 سال را در کمپین نشان می دهد. نگاهی به دستگیر شدگان کمپین در یک سال و نیم اخیر نیز این مدعا را تایید می کند. در میان دستگیر شدگان جوان 20 ساله ای مانند امیریعقوب علی به چشم می خورد تا زنانی شصت، پنجاه ساله به مانند احترام شادفر و خدیجه مقدم. حضور وسیع زنان و مردان جوان را می توان از خلال نوشته های این کنشگران در سایت ها و وبلاگ هایشان دید. این حضور چنان آشکار است که هر کس تنها آشنایی کمی با جنبش زنان در ایران و کمپین یک میلیون امضاء داشته باشد، آن را تایید می کند، یکی از تفاوت های جنبش زنان ایران با جنبش های زنان در کشورهای غربی همین تفاوت نسلی کنشگران آن است. نسل جوان کنشگران حقوق برابر ایران بر خلاف همتایانشان در کشورهای پیشرفته تر که میراث دار تلاش های به بار نشسته نسل های پیشینی خود هستند و در جوامعی که برابری زن و مرد ویژگی نهادی به خود گرفته و به ارزش مسلط اجتماعی و فرهنگی بدل شده است، زندگی می کنند و بنابراین خود را را از درگیری در جنبش زنان بی نیاز می بینند، به دلیل گستردگی تبعیضات در جامعه ایرانی ، مسئولیت خود را در مبارزه برای حقوق برابر بسیار سنگین می بینند و به همین دلیل طلایه داران جنبش حقوق برابر در ایران امروز هستند.
22 خرداد و کمپین یک میلیون امضاء
به ویرایشگران مطلب «چالش ماه» مدرسه فمینیستی که گسترش مطالبات زنان در قالب کمپین یک میلیون امضاء و سایر کمپین های زنان را عامل تهاجم گسترده تر به جنبش زنان در سالی که گذشت ، دانسته اند، ایراد گرفته می شود و گفته می شود که چه بسا اشکال اعتراضات خیابانی از جمله 22 خرداد و 13 اسفند هراس بیشتری در دل صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی انداخته و انعکاس این اعتراضات نیز در سطح جهانی بیشتر بوده است.
ابتدا باید بر این نکته تاکید کرد که اکثریت قریب به اتفاق کنشگران اولیه کمپین یک میلیون امضاء خود از برگزار کنندگان تجمع 22 خرداد 85 هستند و 22 خرداد 85 را نقطه عطفی در تولد و گسترش کمپین یک میلیون امضاء می دانند. به باور برخی از کنشگران کمپین که از فراخوان دهندگان تجمع 22 خرداد بودند، کمپین برای آنان معجزه ای برای ادامه کار و گسترش مطالبات زنان بود.« تجمع 22 خرداد 1384 و بعد 22 خرداد 1385 در میدان هفت تیر خیلی تعیین کننده بود. یعنی همین که برای خواسته ای تجمع راه می اندازی یعنی خودت را و جنبش خودت را با این خواسته مطرح کرده ای . بعد از آن روز شرایط خیلی تغییر کرد. تغییر ریاست جمهوری تاثیر گذاشت بر فضا. فضا ی ترس بر بخش هایی از جامعه حاکم شده بود. در این میان تجمع 8 مارس 1384 هم سرکوب شده بود. زمان تجمع 22 خرداد در میدان هفت تیر، برخی می گفتند این تجمع هزینه دارد. این ها حکم تیر دارند، دیوانه بازی است که توی این شرایط تجمع برگزار کنیم. ما می گفتیم که مهم نیست که با چه تعداد این تجمع برگزار شود. مهم این است که این خواسته ها دوباره مطرح شوند. تا جامعه و مسئولین متوجه خواسته های ما بشوند. این اولین حر کتی بود که افراد آمدند تویش اسم نوشتند و این به تولد حرکت بعدی (کمپین) خیلی کمک کرد. شرایط واقعا بد بود. یک 8 مارس را دیده بودیم که پلیس ریخته و زن ها را زده بود. فرد بودن در این حرکت به منظور پذیرش هزینه مهم بود. در 22 خرداد افراد مشخص بودند و خواسته ها و مطالبات هم. کسانی که در تجمع 22 خرداد دوم مشارکت داشتند در ایجاد کمپین خیلی تعیین کننده بودند.
آن انتقادهایی که سر 22 خرداد دوم کمر شکن بود . همه می گفتند تجمع فایده ندارد، حرکت انقلابی و تندروانه است، بحثی که شهلا شرکت و دیگران راه انداختند، بحث ها و انتقادهایی که توی وبلاگ ها نوشته شدو ریزش نیروی قبلی ، ما احساس کردیم که خیلی تنهاییم، اما دفترچه هایی که قبل از تجمع میان مردم پخش شد، سرانجام باعث شد نیروهای جدیدتری بیایند توی تجمع. افرادی که قبلا نبودند. نکات مثبت تجمع دوم این بود که ما فهمیدیم چاره ای نداریم به جز رفتن به میان مردم. یعنی نمی توانیم فقط به همین نیروهایی که در جنبش وجود دارند بسنده کنیم؛ نیروهایی که پارسال که شرایط خوب بود در تجمع شرکت کردند و امسال که شرایط بد است شرکت نمی کنند. ما فهمیدیم که خواسته هایمان را باید گسترش دهیم. باید ملموس ترش کنیم و بعد طرح کمپین نوشته شد و رویش کار شد»4
در تجمع 22 خرداد 85 تعداد 70 نفر از شرکت کنندگان در تجمع دستگیر شدند، حدود 10 نفر از آنان دادگاهی و به آنان حکم داده شد، اتفاقا بیشتر احکام سنگین صادر شده مربوط به کنشگرانی می شود که به کمپین یک میلیون امضاء پیوستند .به اعتقاد من ، احکام 22 خرداد برای به بن بست کشاندن حرکت کمپین و دیگر حرکت های مسالمت آمیز و گسترده ، داده شده است و اگر بعد از 22 خرداد ، کمپینی شکل نمی گرفت شاید ما با چنین احکامی نیز مواجه نمی شدیم. در حرکت 13 اسفند نیز اکثریت دستگیر شدگان ، کنشگران کمپین یک میلیون امضاء بودند و محور بازجویی از بسیاری از این کنشگران نیز تلاش هایشان در کمپین یک میلیون امضاء بود.
کارگاه های حقوقی، تربیت کنشگران آگاه
کارگاه های حقوقی کمپین یک میلیون امضاء نقش مهمی در گسترش آگاهی های حقوقی به طیف وسیعتری از کنشگران زنان و تربیت کنشگر داشته است. بنا به گزارش کمیته آموزش 5 تا سالگرد کمپین یعنی تا 5 شهریور 86 بیش از 400 نفر در کارگاه های تهران شرکت کرده اند . این البته به غیر از برگزاری کارگاه های غیر رسمی است که هر یک از کنشگران می توانند با دعوت از دوست و آشنا یا برگزاری یک مهمانی غیر رسمی از آموزش گران بخواهند به توضیح کمپین و آموزش های حقوقی لازم برای کار در کمپین بپردازند. تا یک سال اول تقریبا هر هفته این کارگاه ها در منازل کنشگران برگزار می شده است. البته کارگاه ها به کارگاه های تهران محدود نبوده است و در شهرستان های مختلف این کارگاه ها برگزار شده است .در ماه های اخیر با بسته شدن فضا، طبیعی است که روند برگزاری کارگاه ها نیز کندتر شده است اما متوقف نشده است و هم چنان ادامه دارد. اگر روند برگزاری چنین کارگاه هایی در شرایطی به مراتب دشوار تر از سال های گذشته، را با اقداماتی که دیگر گروه ها و سازمان های زنان برای برگزاری کارگاه های مختلف به کار می گرفته اند مقایسه کنیم، می بینیم کاری که کنشگران کمپین در مدت یک سال و 7 ماه انجام داده اند با تلاش های قبلی قابل مقایسه نیست و این در حالی است که این اقدامات در شرایط دشوار سرکوب و بدون هیچ امکانات مالی و یا مکانی صورت می گیرد.
ارتباط ارگانیک کنشگران شهرهای مختلف با یکدیگر
در سال های گذشته گرچه صحبت از ارتباط میان کنشگران در شهرهای مختلف می شد اما به جز موارد محدودی چون برگزاری مراسم های خاص مثلا در روز 8 مارس که کنشگران تهرانی به شهرهای دیگر دعوت می شدند و یا کنشگران شهرستانی به مراسم زنان تهرانی دعوت می شدند و یا برای شرکت در کارگاهی یک یا چند روزه به شهری دعوت می شدند، چندان ارتباط ارگانیکی بین کنشگران شهرهای مختلف وجود نداشت و عملا این کنشگران از کارهای همدیگر بی خبر بودند. عملا زنان ساکن شهر تهران به دلیل دسترسی بهتر به رسانه ها و نیز شرایط باز تر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می توانستند راحت تر از دیگر کنشگران به تدوین تجربه های خود بپردازند و چندان هم به تجارب کنشگران در دیگر شهرها اعتنایی نشود. کمپین از محدود حرکت هایی بود که حتی در روز اول اعلام عمومیش زنانی از دیگر شهرها مشارکت داشتند و از بنیان گذاران کمپین بودند. این ارتباط با برگزاری کارگاه ها در دیگر شهرها ، گسترده تر شد و اکنون کنشگران هر شهر خود کمپینی ایجاد کرده اند و ارتباط های چهره به چهره و نیز ارتباطات نوشتاری کنشگران با همدیگر، راهی مهم برای تبادل تجربیات و اندیشه هاست. در نشست های مختلف کمپین کنشگرانی از شهرهای مختلف حضور دارند و کنشگران شهرهای مختلف به شهرهای هم سفر می کنند. این ارتباط به رابطه کنشگران شهرستانی با کنشگران تهرانی محدود نمانده است و کنشگران شهرستان های مختلف برای برقراری ارتباط میان خود پیشقدم شده اند. کنشگران کمپین با خواندن تجربیات همکارانشان در شهرهای مختلف از طریق رسانه هایی که روز به روز به تعدادشان افزوده می شود، با نگاه و فکر و نحوه عمل یکدیگر بهتر آشنا می شوند . این روند ارتباطات شبکه ای را ایجاد کرده است که هم می تواند حمایتی باشد و هم آموزشی. این امر می تواند در کشوری چند فرهنگی و چند زبانی و چند قومی ، سلطه زبانی، فرهنگی و منطقه ای حاکم را به چالش بکشد و به غنای فرهنگی و اجتماعی جنبش زنان بیافزاید. برای بسیاری از کنشگران جنبش زنان، ارتباط با کنشگرانی از شهرهای مختلف تبریز، بلوچستان ، شیراز، سنندج و … ارتباطی نو و امید بخش است که می تواند هژمونی مرکز در ذهن و زبانمان را به چالش بکشد و به گستره های ارتباطی برابرتر و دموکراتیک تر بیاندیشیم.
پانوشت ها:
1. . گزارش اولین سالگرد کمپین، سایت تغییر برای برابری، 6 شهریور 1386
2. خانم افسانه پایدار در تاریخ 21 اسفند 1386 در سایت شهرزاد نیوز مطلبی تحت عنوان «سایت مدرسه فمینیستی بازنگری می کند یا اسطوره سازی؟» منتشر کرده اند که در نقد مطلب «چالش ماه» اسفند 1386 مدرسه فمینیستی نوشته شده است. ایشان در نقد خود، نویسندگان «چالش ماه» را به نادیده گرفتن فعالیت های سایر فعالان جنبش زنان در دیگر عرصه ها متهم می کند و از این که از لفظ جنبش برای کمپین یک میلیون امضاء استفاده شده ، گله مندند و می پرسند که « به طور مشخص کمپین یک میلیون امضاء این اعتبار ویژه در این بازنگری را از کجا کسب می کند ؟ آیا کارنامه خود را ارائه می دهد تا این نتیجه گیری را معقول جلوه دهد؟ آیا در این مقاله و مقالات دیگری از این دست که نقشی حماسی به این کمپین می دهند، حتی در یکی از گزارش های مربوط به آن حداقل آماری از تعداد امضاهای جمع آوری شده ارائه می شود؟ آیا از تعداد افرادی که با آنان صحبت شده و عکس العمل های مثبت و منفی آنان و … صحبتی می شود؟»
3. همین جا باید به تلاش فمینیست های اولیه ایرانی برای برگزاری کنگره نسوان شرق در سال 1311 در تهران اشاره کرد. در این کنگره زنانی از کشورهای ترکیه، سوریه، لبنان، یونان، تونس، هندوستان، افغانستان، جاوه، عراق، سوریه، مصر، حجاز، چین ، ژاپن، استرالیا و زنگبار با هدف تبلیغ «تساوی زن و مرد» شرکت کرده بودند. از اسامی کشورها می توان به وسیع بودن مفهوم زنان شرقی، نزد فمینیست های اولیه توجه کرد. برای مطالعه بیشتر به کتاب نهضت نسوان شرق به کوشش غلامرضا سلامی و افسانه نجم آبادی، نشر شیرازه، 1384 مراجعه کرد. این کتاب حاوی اسناد مربوط به این کنگره است.
4. گفتگو با جلوه جواهری، 11 مهر 1386
5.. گزارش اولین سالگرد کمپین، سایت تغییر برای برابری، 6 شهریور 1386
+ There are no comments
Add yours