حکایت دو زن جوان که در سکوت خبری مبارزه کردند و هزینه دادند

26 مهر 1389

جرس (مسیح علی نژاد): حجم زیاد فشارهای سیاسی و دستگیری های مربوط به اعتراضات انتخاباتی در یک سال و نیم گذشته، موجب شد گاهی خبرهای مربوط به دستگیری فعالان حوزه های دیگر در حاشیه باقی بماند.

این در حالی است که دستگیری ها و فشارهای سیاسی علیه فعالان نهادهای مدنی و کمپین های مسالمت آمیز مبارزاتی در ایران کماکان همانند سالهای قبل از برگزاری انتخابات مخدوش ریاست جمهوری جریان دارد اما از آنجایی که میزان این فشارها علیه سیاسیون و معترضان سیاسی بالا رفته است، اخبار مربوط به دستگیری چهره های ناشناخته از جمله فعالین جنبش زنان و اعضای کمپین یک میلیون امضا خصوصا در شهرستان ها در شتاب این تحولات گاهی گم می شود.

نوید محبی فعال دانش آموزی و وبلاگ‌نویس و هم‌چنین عضو کمپین یک میلیون امضاء است که در صبح‌گاه ٢٧ شهریور در منزل پدری‌اش واقع در شهرستان آمل دستگیر و به زندان اداره اطلاعات ساری منتقل شده است.گفته می شود این دانش آموز نوجوان در حین بازداشت مورد ضرب و شتم شدید نیروهای امنیتی و اطلاعاتی استان مازندران نیز قرار گرفته بود.

فاطمه مسجدی و مریم بیدگلی نیز از اعضای کمپین یک میلیون امضا در قم هستند. این دو نفر در زمینه حقوق زنان و توانمندسازی زنان آسیب دیده در شهر قم فعالیت می کردند. آنها نیز پس از انتخابات ریاست جمهوری در جریان دفاع از حقوق یک دختر جوان که در معرض قتل ناموسی قرار گرفته بود، با برخی از متنفذین شهر قم، درگیر شده بودند و پس از آن نیز توسط وزارت اطلاعات قم دستگیر و تحت فشارهای شدید قرار گرفته بودند.

این فعالین جوان تنها کسانی نیستند که در شهرستان ها توسط وزارت اطلاعات تحت فشار قرار می گیرند و خانواده های آنها نیز از خبررسانی در مورد وضعیت آنان هراس دارند. مریم بیدگلی که این روزها علاوه بر محدودیت شغلی ایجاد شده در انتظار صدور حکم نهایی خود به سر می برد، ابتدا نسبت به خبر رسانی و مصاحبه در مورد وضعیت خود تردید داشت اما در نهایت طی گفتگویی که با جرس انجام داده است تاکید می کند: چاره را جز انجام یک مصاحبه و بیان دردی که بر ما رفته است ندیدم. وی می گوید: من تنها به دنبال شنیده شدن صدای این دردهایی که خودم و خانواده ام کشیدم هستم تا حداقل بگوییم که تا کنون خارج از چهارچوب قانونی کاری نکرده ایم و اینک نیازمند رعایت همان اصول قانونی در مورد پرونده های مفتوح خود هستیم.

متن این گفتگو پیش روی شماست:

خانم بیدگلی ممکن است ابتدا بفرمایید اصلا نحوه بازداشت شما چگونه بود و در زندان به شما چه گذشت؟

من و یکی دیگر از دوستانم بدون اخطار قبلی در هفده اردیبهشت بازداشت شدیم. دو روز در بازداشت غیر قانونی بودیم تا تفهیم اتهام شدیم. همه ی وسایل و کامپیوتر ما را هم با خودشان برده بودند. پس از آزادی مدتها در گیر باز گرداندن وسایل مان بودیم تمام کتابها، جزوات و وسایل خانه ی ما را به هم ریخته بودند با فحش و ناسزا مرا با خودشان بردند و در حین دستگیری مدام توهین می کردند.

چه اتهاماتی به شما تفیهم شد و شیوه بازجویی ها در وزارت اطلاعات شهرستان چگونه بود؟

اتهامهای اولیه که مطرح کردند، تبلیغ علیه نظام وامنیت ملی از طریق عضویت در گروه های فیمینیستی( کمپین یک میلیون امضا) بود. هر روز ساعت ها باز جویی می شدم. با چشم بسته روبروی دیوار از پشت سر توهین های شدید وتهمتهای فراوان در مورد رابطه جنسی با افراد مختلف به من می زدند. بعد ها فهمیدم همین اتهامات را در مورد فاطمه مسجدی که او نیز همزمان با من دستگیر شده بود، مطرح می کردند. البته آن موقع هردو از حال هم بی خبر بودیم. هر دوی ما را شکنجه ی روحی می کردند. در این یک سال و پنج ماه، ما سختیهای زیادی را متحمل شدیم، خانواده های ما بیش از حد مورد بازجویی و تهمت واقع شده بودند. خانواده فاطمه تقریبا از هم پاشید و همسرش را به تحریک و تهدید، از ازدواج رسمی با او منصرف کردند.

حساسیت اصلی که روی شما وجود داشت چه بود و آیا دستگاه قضایی هم رفتاری مشابه با برخوردهای وزارت اطلاعات دارد؟

ما به خاطر پرونده ی دختری که توسط پسری باردار شده بود و ما به او برای احقاق حقوق انسانی یک زن و باز گرداندن حیثیت او کمک کرده بودیم بازخواست شدیم. این پرونده حساسیت زیادی ایجاد کرده بود. ولی وقتی به دادگاه تجدید نظر می رویم خودشان به ما می گویند، کاری از دست آنها بر نمی آید و در واقع پرونده ما دست کسان دیگر و در جای دیگری است. ولی ما واقعا فعالیتی خارج از چهارچوب قانونی انجام نداده ایم. بعد از آزادی به شرط وثیقه بیست میلیونی تا اعلام حکم قطعی بسیار اذیت شدیم به خاطر همین فشارها من و خانواده ام دچار آسیب های فراوان و بازپرسی های زیاد قرار گرفتیم .

یعنی خانواده شما هم به دلیل فعایلت شما مورد بازجویی قرار گرفته اند؟

خانواده دائم در مورد روابط جنسی من با دیگران مورد باز جویی و فشار قرار گرفتند. ما به خاطر ارتباط گرفتن کمپین با برخی از علما در قم شدیدا مورد شماتت قرار گرفته بودیم . ولی واقعیت این بود که کمپین یک میلیون امضا و پرداختن به حقوق انسانی زنان حالا دیگر به شهر قم آمده بود، فعالیتهای ما برای خیلی ها گران تمام می شد. و برای همین آنرا فعالیتی غیر قانونی جلوه دادند و یک سال حبس تعزیری که اشد این مجازات است را برای ما در نظر گرفتند.

دستگیری و صدور حکم زندان علاوه بر سایه افکندن به زندگی خانوادگی تان آیا اثری هم در حوزه شغلی شما در یک شهرستان کوچک به جای گذاشت؟

نظرات کارشناسی اطلاعات باعث از دست دادن شغلم برای مدتی و بعد هم تنزل شدید شغلی شد. بعداز 11 سال دبیری خبر وسر دبیری خبر در صدا وسیمای قم به یک پست اداری نازل فرستاده شدم. البته دوستانم به شوخی می گویند همان بهتر که شغلت را از دست بدهی، کار کردن در صدا و سیما این روزها دیگر افتخاری ندارد. اما به هر حال پدر من از بیماری سرطان رنج می برد و من باید نان آور خانه ام باشم.

از اینکه فعالیت های شما در شهرستان و به دنبال آن فشارهای امنیتی به اندازه فعالین دیگر در پایتخت و یا حتی وضعیت فعالین جنبش های مدنی دیگر در پایتخت انعکاس رسانه ای نمی یابد، دلسرد نمی شوید؟

گاهی چرا. در طول بازداشت من و فاطمه، تاثیر خبرهای رسانه و فعالیت های رسانه ای بر شرایطمان کاملا محسوس بود. نامه ی قوه قضاییه برای ختم بازجویی های ما به دنبال پیگیری های رسانه ها صورت گرفت. کمپین زنان در چار چوب قانون عمل می کرد و هنوز در همه ی شهر ها کمپین فعالیت می کند و همه ی اعضایی که دستگیر شده بودند هم تبرئه شده اند اما روی ما در قم فشار خاصی وجود دارد که آزار می دهد. این روزها هم که منتظر صدور حکم قطعی هستیم.

اگر ناگفته دیگری باقی مانده بفرمایید؟

کاش قوه قصاییه و کسانی که در پرونده ما دست دارند بدانند که ما هم دغدغه رعایت حقوق انسانی زنان را در کشور داریم و حالا خواستار این هستیم که حقوق خودمان هم رعایت شود. ما حتی هزینه ی وکلا را هم به سختی و با فروش وسایل و کتابهایمان جور کرده ایم. لذا آیا این توقع زیادی است که بخواهیم شرایط زنان جوانی که دلشان برای حقوق انسانی زنان دیگر کشور می سوزد را درک کنند و رای به تبریه ی ما بدهند؟

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours