نمایشگاه کتاب در گفتگو با شهلا لاهیجی

۱ min read

به کوشش سارا لقمانی-24 اردیبهشت 1387

مدرسه فمینیستی: خانم لاهیجی از نمایشگاه کتاب امسال (1387) بگویید.

شهلا لاهیجی: 21 سال است که نمایشگاه کتاب در ایران برگزار می شود و 21 سال می تواند سابقه بسیار خوبی باشد برای آنکه هر سال جریان راه اندازی نمایشگاه را بتوان ارتقا داد. با توجه به شباهت هایی که در دیگر نمایشگاه های دنیا وجود دارد که مسئولان وزارت ارشاد هم در آن نمایشگاه ها شرکت کرده و برنامه های آنها و آرامش و احترامی که برای بازدید کننده ایجاد می شود را می بیننداین تصور پیش می آید که به هر حال متاثر از تجربه آنها در برگزاری نمایشگاه خواهند شد. همانطور که به طور معمول نمایشگاه های کتاب در نقاط مختلف متاثر از هم هستند. به طور نمونه امسال که من در نمایشگاه کتاب ابوظبی بودم متوجه شدم که نمایشگاه ابوظبی از نمایشگاه فرانکفورت تجربه کسب کرده است. چه به لحاظ رعایت حال بازدید کنندگان و چه به لحاظ رعایت حال شرکت کنندگان و ناشران.
ما معتقدیم که اساسا میزبان نمایشگاه بین المللی کتاب ناشران هستند و آنها هستند که با حضور خودشان به یک نمایشگاه معنا می دهند. در همه دنیا هم همین گونه است. دولت ها به برگزاری نمایشگاه کمک می کنند اما دخالت نمی کنند.

اتحادیه های ناشران یا هر نوع مجمع صنفی که ناشران دارند‌‌؛ مسئول برگزاری نمایشگاه است. مثلا در کشورهایی مثل ابوظبی که دخالت مستقیم دولت به دلیل ضعف نهاد های فرهنگی وجود دارد دولت آنها مجبور است که به آنها کمک کند و از اتحادیه ناشران آلمان کمک خواسته است تا نمایشگاه را برگزار کنند. با این حال نظر شرکت کنندگان برای آنها اهمیت بسیاری دارد و دائما از آنها نظر می خواهند. به عنوان مثال من نظر خودم را اعلام نکردم چون یک روز قبل از اتمام نمایشگاه برگشتم اما در نامه ای از من خواسته بودند تا نظر خودم را بگویم. بنابراین می شود تصور کرد که نظرات ارائه شده خوانده می شود و اعمال می شود نه آنکه به صورت فرمالیته با آنها برخورد شود.

مدرسه فمینیستی: قصه تغییر مکان نمایشگاه کتاب واقعا چه بود؟ به چه دلیل ا زمحوطه دائمی نمایشگاه بین المللی به مصلای تهران نقل مکان داده شد؟

شهلا لاهیجی: متاسفانه تغییر مکان نمایشگاه بیشتر نوعی اصرار و پافشاری جناحی بود. انگار یک جناح می خواست ثابت کند الان که من هستم نباید نمایشگاه در مکانی که قبلی ها برگزار می کردند برگزار شود. آخرین جمله آقای رییس جمهور این بود که یا سال آینده من در نمایشگاه شما نیستم و یا نمایشگاه در این مکان نخواهد بود. اساسا این که آیا رییس جمهور در مقام رییس مجریه می تواند در این امور که کاملا در زیر مجموعه نهاد دیگری است دخالت بکند یا نه خودش جای بحث دارد. آیا جایگاه رییس جمهور دخالت در این امور است؟ یا آنکه این امور باید بوسیله متولیان امر و صاحبان امر که ناشران هستند اداره شود. متاسفانه نهادهای ما بسیار ضعیف هستند. اتحادیه ناشران با وجود قدرت اندکی هم که دارد دائما مورد حمله و هجوم قرار می گیرد و دیگر این قدرت را ندارد تا بتواند این سخنان را بگوید. حرف هایی که من الان به عنوان یک ناشر تنها می گویم در حقیقت باید از زبان اتحادیه ناشران بیان شود. اتحادیه حتا برای تهیه یک پرسشنامه نظر سنجی و طرح سوالاتی از ناشران و متصدیان برای بررسی کیفیت برگزاری نمایشگاه هم با محدودیت مواجه شد. چون سوال ها را تغییر دادند و گفتند سوال های سیاسی پرسیده شده و این تغییرات تا حدی بود که اتحادیه از نظر سنجی و تهیه فرم پرسشنامه منصرف شد. سوالاتی مثل اینکه آیا راضی بودید و…

مدسه فمینیستی: منظورشان از سیاسی بودن سوال ها، متن آنها بوده یا منظورشان چیز دیگری بود؟

لاهیجی: متاسفانه نمی گویند که حرفی زدید و سوالی که کردید درست بوده یا غلط. می گویند حرکت سیاسی کرده اید. و در نهایت می توانند اهانت هم بکنند. کما اینکه اتحادیه ناشران درچند روز باقی مانده به برگزاری نمایشگاه نامه ای اعتراضی به وزیر ارشاد نوشت و معضلات پیش پای ناشران در این دوره را یک به یک برشمرد. از جمله تعویق در دادن جواب کسب مجوز برای کتاب ها و هر روز اعلام یک طرح تازه برای کنترل نشر کتاب ها و گیج و سرگردان کردن دائمی ناشران و…

مدرسه فمینیستی: در این میان وزارت ارشاد چه نظری داشت؟

لاهیجی: جناب وزیر ارشاد فرمودند کسانی که وضعیت نشر را دلخواه نمی دانند و به آن اعترض می کنند مشاعرشان اشکال دارد و در جای دیگری فرمودند که نویسندگان روشنفکر دائما با سفارت خانه ها در ارتباطند. در حقیقت به نوعی به آنها تهمت جاسوسی هم زدند. ببینید هرجای دیگری بود که بدون هیچ سند و مدرکی چنین تهمتی را به این همه ناشر می زدند قطعا شکایت می کردند. آنها باید پاسخگو باشند. اما ما ناشران سکوت کردیم و هیچ شکایتی نکردیم برای اینکه تمام اعتماد به نفس ما ظرف این یکی دوسال اخیر گرفته شده است. ما یادمان رفته است که حکومت (هر حکومتی که هست) خادم و نوکر مردم است نه ارباب و حکمران. اما الان ما نقش هایمان عوض شده است. در حقیقت ما خادمانیم و آنها خدایگان و در این رابطه اصلا دیالوگی صورت نمی گیرد. بحث نمایشگاه هم همین است تصور می رفت در یک جریان منطقی لااقل از کسانی که به طور پیوسته تمام نمایشگاه را رفته اند و از اتحادیه ناشران و با تجربه تر ها یک جمعی را انتخاب می کردند که حداقل اگر هم دولت می خواست برگزار کند از آنها کمک بگیرند اما این گونه نشد.

نمایشگاه کتاب 3 سال توسط اتحادیه ناشران و با کیفیت بسیار عالی برگزار شد. رضایت همه بیشتر بود. چون اگر هم محدودیت و بی امکاناتی بود برای همه یکسان بود. دیگر این گونه نبود که به یک ناشر بدون هیچ دلیل موجهی غرفه ای 500 متری داده شود و به دیگری غرفه 9 متری. ظلم هم بین همه به یک اندازه تقسیم می شد. اما الان نمی دانی مبنای تقسیم غرفه ها بر چه اساسی است.

با این حال مشکل اصلی نمایشکاه این هم نیست. بزرگترین مشکل نمایشگاه این است که با کارشناسان هیچ مشورتی نشد که آیا این مکان حاضر(مصلا) با این همه پله برای کاری که وزن دارد و سنگین است مناسب است یا نه؟ یکی از ناشران می گفت من 23 نفر را برای حمل و نقل کتاب ها استخدام کرده ام. در هیچ جای دنیا چنین نیست. اگر هم پله باشد پله برقی است که آن هم برای مردم است نه برای حمل کتاب ها بلکه کتاب ها با آسانسور حمل و نقل می شود.


آقایان خیلی خیلی می بالند به اینکه تعداد زیادی از نمایشگاه دیدن کرده اند. این چیزی نیست که آنها این همه به آن ببالند. بلکه این را ما ناشران ظرف بیست سال سابقه برگزاری نمایشگاه کتاب ساخته ایم. ما ناشران بودیم که به دلیل ایجاد فضای فرهنگی مناسب در نمایشگاه توانستیم مردم را به دیدار نمایشگاه علاقمند کنیم. نمایشگاهی که در سال اول تنها در یک سالن برای 50 ناشر داخلی برپا شد. در آخرین برگزاری نمایشگاه دارای 15 سالن برای ناشران داخلی و 6 سالن برای ناشران خارجی بود به همراه تعداد کثیری چادر در اطراف آن. که اینها را آقایان نساخته اند که به آن ببالند بلکه نتیجه عملکرد ماست. آنچه دست آقایان است این است که کتاب ها را اجازه تجدید چاپ نمی دهند و باعث اعتراض مردم شده اند. ما باید توضیح بدهیم که فشار مالی به خصوص در یک سال اخیر انقدر زیاد بوده است که توان چاپ دوباره کتاب را از ما گرفته است و از طرف دیگر تاخیر در مجوز چاپ کتاب باعث شده است کارها به تعویق بیفتد. اما همه اینها به عدم وجود یک دیالوگ منطقی بین مردم، دولت و بخشی از دولت که مسئولیت این امور را دارد یعنی وزارت ارشاد بر می گردد. در این مدت هیچ راه گفتگویی بین ما وجود نداشته و تماما رابطه یک طرفه و به صورت امریه بوده است. به خصوص معاون فرهنگی که اصرار دارد بگوید «همین است که هست و جز این نیست». او حتا در جواب خبرنگاران صدا و سیما گفت «همین است و من جواب سوال شما را نمی دهم». در حالی که هیچ جای دنیا هیچ مسئولی حق ندارد سوالی را بی جواب بگذارد. ثروت یک کشور متعلق به دولت ها نیست متعلق به ملت است. قیمت کتاب ظرف چهار سال گذشته نوسانی باورنکردنی داشته است. من گاهی از قیمت کتاب های خودم خجالت می کشم. اما چاره ای ندارم. برای آنکه قیمت کاغذ بالاست و نمی توانم در تیراژ بالا، کتاب را منتشر کنم. مجبورم در کمترین تیراژ ممکن کتاب را چاپ کنم و همه این ها باری می شود بر دوش خواننده!

برای من تعجب آور بود که آقای رییس جمهور ساعت 9 شب برای بازدید به نمایشگاه آمدند. زمانی که چراغ ها خاموش بود و ناشری حضور نداشت. شاید فکر می کردند کسی ممکن است از ایشان سوالی بکند و نتواند جواب قانع کننده ای به سوالات بدهد. به همین دلیل در تاریکی مطلق و در حالت قرق به آنجا آمدند . یادم افتاد وقتی شاهان می خواستند از مکانی دیدن کنند انجا را قرق می کردند. در حالی که حتا رهبر هم از سال اول که به نمایشگاه می آمدند با تک تک ناشران صحبت می کردند و حتا حرف های سال قبل را به خاطر داشتند. گاهی ممکن بود ما فراموش کرده باشیم چه گفتگویی بین مان گذشته اما ایشان به خاطر داشتند. اما آقای رییس جمهور بدون آنکه بخواهد با کسی حرفی بزند در آن وقت شب آمد و شنیدم که یک بار دیگر هم روز چهارشنبه ساعت 6 صبح آمده است. معلوم بود که نمی خواهد کتاب بخرد چون می داند که کتاب چیز بی خودی است. بنابراین فقط گشتی در آنجا زدند تا ببینند همه چیز رعایت شده است و مراقب عفت و عصمت مردم هستیم یا نه. چون بیش از همه چیز مامورین پلیس درآنجا حضور داشتند.

اما یک سوال دیگر مطرح می شود که چرا این سه میلیون که به نمایشگاه می آیند و کتاب می خرند در طول سال اینگونه نیستند؟ آیا تصور این است که مثلا اگر نمایشگاه فرانکفورت در بالاترین سطح فقط 250 هزار بازدید کننده دارد، بنابراین مردم در آلمان کتاب نمی خوانند؟ نمایشگاه جای حرفه ای هاست و فقط دو روز برای عموم باز است. چون نمایشگاه کتاب فرانکفورت برای فروش کتاب نیست و فروش کتاب به شدت در آن ممنوع است. در آنجا آخرین خبرها و آخرین اطلاعات و مبادله کردن حقوق کتاب بین ناشران جهان انجام می شود. اما همراه این ها دو هزارو پانصد برنامه فرهنگی جانبی از جمله سینما؛ تئاتر؛ نقاشی و…. در آنجا بود. اما در ایران ظاهرا حتی با حضور خود نویسنده ها در غرفه ها هم موافقت نشد. من خودم امسال تنها یک بار به نمایشگاه رفتم به دلیل آنکه نمایشگاه در ایران محل فروش کتاب است و برای فروش کتاب به من نیازی نیست.

من یک بار برای دیدن فضای نمایشگاه رفتم و از تنگی جا و نبود امکانات برای کارمندانم، خجالت زده برگشتم. و فکر کردم که این عزیزان چطور دوازده ساعت با چنین امکاناتی تاب می آوردند. از یک طرف مرا به خوشحالی وا می دارد که غرفه من چنین استقبالی دارد که چهار نفر پاسخگوی آن نمی توانند باشند. اما از یک طرف سوال می شود که چرا در نمایشگاه با ناشر این چنین با بی حرمتی برخورد شد؟ چرا بساط آنها مثل کسانی که مسافر بین راه هستند، در یک شکل نازیبایی در گوشه غرفه ها پخش بود؟ آب نوشیدنی خنک نبود و در فضای غرفه محلی برای نشستن و نوشیدن آب خنک وجود نداشت؟ اینها همه مواردی است که نمایشگاه از دست داده است و البته همه را دراثر فشار و تلاش های اتحادیه ناشران در چند سال گذشته به دست آورده بود. نمایشگاه محلی برای نشستن و استراحت مردم ندارد. در حالی که خرید کتاب کاری سخت و وقت گیر است و نیاز به فضایی برای استراحت وجود دارد. مردم روی زمین نشسته بودند و هیچ امکانی وجود نداشت که آنها در یک مکان محترم تری برای استراحت بنشینند. حتی می شود به مردم آموزش داد که کیف چرخ داربیاورند تا کمتر خسته شوند و … غرفه داران مجبور بودند غرفه را ترک کنند و از بین ازدحام جمعیت بگذرند تا یک لیوان آب خنک تهیه کنند. من هنوز به محتوای نمایشگاه نپرداختم و نمی پردازم. من فقط به ظاهر نمایشگاه پرداختم و فکر می کنم مسئولین باید بالاخره به این نتیجه برسند که از نمایشگاه کتاب یک تعریف واقعی داشته باشند و این نمایشگاه را تبدیل به بازار مکاره فروش کتاب های داخلی نکنند.


مدرسه فمینیستی: نقش اتحادیه ناشران در برگزاری نمایشگاه کتاب امسال چگونه بوده است؟

لاهیجی: یک سال پیش اعلام کردند قصد جدا کردن بخش داخلی و خارجی نمایشگاه را دارند. سالن های داخلی را به مصلی منتقل کنند و سالن های خارجی در همان مکان قبلی باقی بماند. اتحادیه ناشران اعتراض جدی به این مسئله کرد و عده ای از ناشران نیز گقتند دیگر در نمایشگاه شرکت نخواهند کرد چرا که دیگر نمایشگاه بین المللی نخواهد بود. اتفاقا اتحادیه جهانی ناشران هم نامه ای نوشت که گویا شما تعریف نمایشگاه بین المللی را درست متوجه نشده اید. ما نمی آییم که دولت ها را ببینیم، ما می آییم که ناشران را ببینیم. بنابراین اگر این امکان برای ما مهیا نباشد ما (84 کشور) شرکت نخواهیم کرد. بعد از این جریان اتحادیه مورد اتهام قرار گرفت که این فشارها از جانب او ایجاد شده است، که در حقیقت هم اینگونه نبود و این اعضا بودند که به اتحادیه فشار وارد کردند تا بلندگوی آنها باشد. در نهایت به خاطر همه این فشار ها که به اتحادیه وارد شد امسال نتوانست هیچ نقشی در برگزاری نمایشگاه داشته باشد. اگر این روزها گذرتان به اتحادیه ناشران می افتاد برگه ای را روی دیوار می دیدید که بر روی آن نوشته «اتحادیه هیچ گونه دخالتی در برگزاری نمایشگاه ندارد». من فکر می کنم این بزرگترین سند محکومیت نمایشگاه کتاب امسال است. اگر اتحادیه ناشران که یک نهاد قانونی است و تحت نظارت مجمع امور صنفی اداره می شود و تنها نهاد قانونی مدنی برای دفاع از حقوق ناشران است، در برگزاری نمایشگاه هیچ گونه دخالتی نداشته است؛ بسیار تاسف بار و منفی است. اما به هر حال این اتفاقی بود که افتاد.

در همه جای دنیا، دولت ها کمک مالی برای برگزاری نمایشگاه می کنند ولی مطلقا در سیاست های نمایشگاه ها دخالت نمی کنند. یعنی اجازه ندارند که دخالت کنند. چون برگزاری نمایشگاه ها کاری است مربوط به اتحادیه ناشران. اتحادیه به عنوان زبان جمع، یک قدرت مدنی و قانونی است و یک قدرت حق گیرنده است. یعنی کار اتحادیه ها این است که در مقابل دولت بایستند. اگر اتحادیه ای نتواند این کار را بکند، دیگر اتحادیه نیست. کار اتحادیه دفاع از اعضایش در مقابل نهادهای دولتی است. در همه جای دنیا هم همین گونه است. به همین جهت هم می بینید که مثلا در آلمان اتحادیه ای می گوید که فلان صنف اعتصاب کند. اما در اینجا وضع فرق می کند و اتحادیه ناشران مجبور است برای پاسخ گویی به مردم بگوید که ما هیچ گونه دخالتی در برگزاری نمایشگاه نداشته ایم. برای خارجی ها تعجب آور بود که اتحادیه در نمایشگاه جایگاهی نداشت و مبهوت مانده بودند که مگر چنین چیزی امکان دارد؟

این راباید از آقایان پرسید که در مقابل هر نوع حرکت مدنی می ایستند. در حالیکه اتحادیه ناشران، اتحادیه ای بسیار محافظه کار است. حرکات نمایشی عجیب و غریبی هم نمی کند. کاملا هم در خط وظایفش حرکت میکند. ولی یک چیزهایی هست که به آن تکلیف شده است. طبق قانون مجمع امور صنفی باید این کارها را بکند. باید در جهت منافع غیر مالی اعضایش بکوشد. و جالب اینجاست که یک نهاد موازی و در واقع اقتصادی به جای اتحادیه ناشران از طرف دولت ساخته شده است. ما واقعا نمی دانیم منطق این کار چیست و انقدر هم چنین کارهایی را تکرار کرده اند که بعضی ها هم باورشان شده آن نهاد موازی، اتحادیه است. در حالی که اتحادیه تعاونی ها فقط یک نشر است. حتی می توان گفت کنسرسیوم است، چون نهاد اقتصادی است. اما اتحادیه چیزی است که فقط شامل امور صنفی و مدنی می شود، نه مالی و اقتصادی.

مدرسه فمینیستی: کتاب و وضعیت سانسور در نمایشگاه امسال چگونه بود؟

لاهیجی: یکی از دلایلی که خیلی مایل نیستم راجع به این مسئله حرف بزنم این است که نمی دانیم به چه دلیل یک سری از کتاب ها جمع آوری شدند. طبق قانون نمایشگاه کسی حق نداشت کتاب های مربوط به قبل از سال 84 را بیاورد. همچنین لیست کتاب هایی که آورده بودیم، می بایست با لیست کتاب هایی که به ارشاد داده بودیم، یکی باشد. بی شک بخشی از کتاب های جمع شده جزو کتابهای مربوط به قبل از سال 84 است. البته مثلا کتابی هم بود از صادق هدایت که چاپ 84 بود اما جمعش کرده بودند. در واقع یک علت قانونی را با یک علت غیرقانونی مخلوط کرده اند، تا راحت تر این کار را انجام دهند. علت اصلی هم این است که مسئولان وزارت کشور دولت نهم، بر کتابهای قبل از سال 84 کنترل نداشته اند.

مدرسه فمینیستی: در یک سال گذشته برای کتاب های شما چه مشکلی پیش امده است؟

لاهیجی: ما بیست و پنج کتاب قفل شده در وزارت ارشاد داریم. اینها غیر از کتابهایی است که هنوز جوابی برایشان نیامده است. الان گفته اند کتاب ها باید سی دی داشته باشد. بعد گفته اند یک نسخه پی دی اف داشته باشد. چون به حوزه و مجمع طلاب می رود برای بررسی. آقای وزیر هم گفته قبلا گفته بود که طلاب بهترین افراد برای بررسی کتاب ها هستند. تا چند سال برای اجازه نشر کتاب یک هفته ای جواب داده می شد و حتا گفته بودند اگر 15 روز بیشتر طول کشید می توانید مستقیما نزد مدیر کل بروید. الان حتا جواب کتاب های خنثی مثل تغذیه و بهداشت هم نیامده است. تعدادی از کتاب ها را هم می گویند نباید این ناشر چاپ کند. مثلا پیش می آید که یک کتاب وقتی به ناشر دیگری داده می شود، بدون هیچ تغییری چاپ می شود.

مدرسه فمینیستی: در خصوص کتاب های مربوط به حوزه مطالعات زنان اوضاع چگونه است؟

لاهیجی: ما اعلام کرده ایم که بخشی از فعالیت ما مربوط به مطالعات زنان است. دانشجویان و محققان زیادی برای تحقیقات و پایان نامه های خود به ما مراجعه می کنند. و من تقریبا تمام بعدازظهر هایم صرف راهنمایی آنها می شود. اما الان 4 کتاب مهم در این حوزه هنوز اجازه چاپ پیدا نکرده است. و بعضی از آنها معلوم نیست به چه دلیلی؟

کتاب “خانواده واعتیاد” که معضل اعتیاد را در خانواده بررسی می کند، اجازه چاپ پیدا نکرد. به خواست نویسنده مجبور شدیم نسخه پی دی اف کتاب را برای چاپ به سوئد بفرستیم. اما این کتاب به درد اینجا می خورد چون که معضلات مواد مخدر در ایران را بررسی می کرد. و وقتی می پرسیم چرا؟ جوابی نمی دهند. می گوییم اشکالش را بگویید رفع کنیم، باز هم پاسخی نمی شنویم. بنابراین سکوت می کنیم. الان هیچ گونه امکان چانه زنی و دیالوگی وجود ندارد. ما حتا در دوره آقای میر سلیم امکان چانه زنی داشتیم. الان هیچ قاعده ای هم وجود ندارد. همه این ها سلیقه ای اعمال می شود. بگذریم که کل جریان غیر قانونی است. کنترل کتاب قبل از چاپ مطابق مصوبه شورای انقلاب فرهنگی و قانون اساسی، غیر قانونی است و این مبنای شکایت ما از وزیر ارشاد به دیوان عدالت اداری بود. بعد هم آنچه در این سال ها رخ داده است، ابطال مجوز های دائمی بوده است. ما با 25 سال سابقه نشر، خط قرمز ها را می شناسیم. اما خط قرمزهای این دولت را نمی توان شناخت. نمی توانیم پیش بینی کنیم که خط قرمزهای آقایان چیست. کتابی که 14 بار تجدید چاپ شده است، ناگهان بدون هیچ گونه حرفی ممنوع اعلام می شود. حتی به ناشر یک کاغذ نوشته شده نمی دهند که این کتاب ممنوع است. فقط شفاهی می گویند.

یکی از کتاب های حوزه زنان که اجازه چاپ پیدا نکرد، پایان نامه فوق لیسانس یک دانشجوی طلبه دانشگاه مفید بود که با درجه عالی دفاع کرده بود. این پایان نامه با وجود چهار تشویق نامه ای که گرفته بود، اجازه چاپ نگرفت. نام آن «فمینیسم و برابری طلبی در ایران و غرب» بود.

مدرسه فمینیستی: یعنی دانشگاه مفیداجازه دفاع از این پایان نامه را با این موضوع و عنوان داده است و این همه استقبال کرده اما وزارت ارشاد اجازه چاپ نمی دهد؟

لاهیجی: تشویق ها همه از طرف علما بوده است. طلبه هم دانشجویی عرب و عراقی بوده است به نام «مشتاق الحلو».

مدرسه فمینیستی: امسال چند کتاب زنان برای نمایشگاه داشتید؟

لاهیجی: دو کتاب «فصل زنان شماره6» و «زن و هویت یابی»، همین و همین. در حالی که پارسال 8کتاب داشتیم برای نمایشگاه و همه فکر می کردند که من کاهلی می کنم در حالی که……

مدرسه فمینیستی: در واقع می خواستم بپرسم کتاب های زنان نسبت به گذشته چه تغییراتی داشته که متاسفانه کتابی نبوده که بتوان مقایسه کرد….خوب بقیه ناشران چطور؟ آنها هم در مورد زنان کتابی نداشتند؟

لاهیجی: نه مگر دیوانه هستند!!! تا وقتی کتابهایی مثل «چگونه یک شبه ثروتمند شوید» برایشان فروش دارد، در رابطه بامسائل زنان کتاب چاپ کنند. خوب البته برایشان دردسر هم دارد.

مدرسه فمینیستی: ولی این کتابهایی که داشتید خوب فروش رفته..

لاهیجی: بله و خیلی ها هم گله می کردند از ما. حتا کتابهای خود من را می خواستند. البته بعضی از کتابها را هم نتوانستیم به نمایشگاه برسانیم. چون چاپخانه ها سرشان شلوغ بود و قیمت کاغذ هم سرسام آور بالا رفته است. نزدیک به یک سال است که کاغذ نداده اند. و اگر در خواست کنیم دلشان بخواهد می دهند و اکثر مواقع نمی دهند. در واقع به افراد خاصی کاغذ می دهند! من 3بار درخواست کردم که هر 3بار هم رد شد.

لاهیجی: تشویق ها همه از طرف علما بوده است. طلبه هم دانشجویی عرب و عراقی بوده است به نام «مشتاق الحلو».

مدرسه فمینیستی: امسال چند کتاب زنان برای نمایشگاه داشتید؟

لاهیجی: دو کتاب «فصل زنان شماره6» و «زن و هویت یابی»، همین و همین. در حالی که پارسال 8کتاب داشتیم برای نمایشگاه و همه فکر می کردند که من کاهلی می کنم در حالی که……

مدرسه فمینیستی: در واقع می خواستم بپرسم کتاب های زنان نسبت به گذشته چه تغییراتی داشته که متاسفانه کتابی نبوده که بتوان مقایسه کرد….خوب بقیه ناشران چطور؟ آنها هم در مورد زنان کتابی نداشتند؟

لاهیجی: نه مگر دیوانه هستند!!! تا وقتی کتابهایی مثل «چگونه یک شبه ثروتمند شوید» برایشان فروش دارد، در رابطه بامسائل زنان کتاب چاپ کنند. خوب البته برایشان دردسر هم دارد.

مدرسه فمینیستی: ولی این کتابهایی که داشتید خوب فروش رفته..

لاهیجی: بله و خیلی ها هم گله می کردند از ما. حتا کتابهای خود من را می خواستند. البته بعضی از کتابها را هم نتوانستیم به نمایشگاه برسانیم. چون چاپخانه ها سرشان شلوغ بود و قیمت کاغذ هم سرسام آور بالا رفته است. نزدیک به یک سال است که کاغذ نداده اند. و اگر در خواست کنیم دلشان بخواهد می دهند و اکثر مواقع نمی دهند. در واقع به افراد خاصی کاغذ می دهند! من 3بار درخواست کردم که هر 3بار هم رد شد.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours