“دوباره زن گرفته ام، خلاف شرع که نکرده ام”. این جمله ای است که بیشتر و بیشتر در سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی تکرار می شود. چندهمسری بعنوان کاری قانونی و شرعی هر دو، معرفی می شود. کاری که مثل “هر” موضوع شخصی و خانوادگی دیگر “مسائل” شیرین و تلخ خودش را دارد. ببنید دوستان مثل “هر” موضوع شخصی و خانوادگی دیگر. یعنی به بیننده اینطور تلقین می شود که گویا چندهمسری (یا مثلا خانه بعنوان قلمرو اصلی زن) موضوعی طبیعی و رسمی و شناخته شده است.
یکی از آخرین نمونه ی این سریال های پر طرفدار (در مورد چند همسری) سریال “پیامک از دیار باقی” بود که در نوروز امسال از تلویزیون پخش شد. اینکه بگوییم این سریال ها و فیلم ها، واقعیت درون جامعه را به تصویر می کشند، یک سوی ماجراست. سوی دیگر آن، بازتولید و ترویج بیشتر چنین دید و فرهنگی در جامعه است. “طبیعی” جلوه دادن و تقویت این جنبه ی منفی فرهنگ جامعه است.
من قبلا در یادداشتم در مورد سطح پایین خواندن در کشورمان، نوشتم که در جامعه ی ما فرهنگ شفاهی دست بالا را دارد. برای همین رسانه های سراسری مثل تلویزیون یا سینما اثر خیلی بیشتری برای جهت دادن به افکار و ایده های جامعه دارند. بخصوص که آن ایده و فکر از قبل ریشه دار هم بوده باشد، مثلا همین چندهمسری. می دانیم که حتی در آخرین قانون حمایت خانواده پیش از انقلاب هم، چندهمسری را نتوانسته بودند به کلی از متن قانون حذف کنند، هر چند که موانع دست و پاگیری گذاشته بودند که هر مردی نتواند به راحتی همسر دوم اختیار کند. چه برسد به صیغه های کوتاه و درازمدت که امروز ترویج هم می شود!
منظورم از طرح این مسئله این است که به نظر من فعالان جنبش زنان می توانند با یک بررسی کلی و دقیق از سریال ها و فیلم های پر طرفدار در یک محدوده ی زمانی مشخص، گزارشی تهیه کنند که موضوع هایی مثل چندهمسری یا جدایی نقش زن و مرد در خانواده و اجتماع چطور از دید رسانه های سراسری ترویج می شود. و اثرات آن روی ذهن ببیننده های وسیع این رسانه ها چیست. چنین بررسی هایی در کشورهای دیگر خیلی پیش از ما شروع شده است. یادم هست 3 سال پیش گزارشی را از فعالان زن در مصر برای سایت زنان ایران ترجمه کردم. در این گزارش فعالان زن در یک موسسه ی ارتباط جمعی، به بررسی چند سریال تلویزیونی خیلی معروف و پر طرفدار در کشورهای عربی پرداخته بودند. ماه رمضان در کشورهای عربی ماه جشن ها و دور هم جمع شدن مردم است. کانال های تلویزیونی تلاش می کنند که سرگرم کننده ترین و پرطرفدارترین سریال های تلویزیونی شان را در این ماه و در ساعات پس از افطار پخش کنند که معمولا همه ی افراد خانواده در کنار هم و یا در میهمانی ها جمع می شوند.
موضوع کار این فعالان بررسی خشونت خانوادگی علیه زنان در این سریال ها بود و اینکه زنان در بیشتر این سریال ها بعنوان موجوداتی منفعل و تحت تاثیر و کنترل مردان خانواده معرفی می شدند. یادم هست که فقط در یک مورد، زن بعنوان عامل فعال و قدرتمند معرفی شده بود ولی آنهم به عنوان انسانی منفی و حیله گر و بی رحم که باز هم این مرد زیر سلطه ی او بود که طرفداری بیننده را بخودش جلب می کرد.
به نظر من این بررسی های اجتماعی در کشوری مثل ما، هم موضوعیت و هم ضرورت دارد. خوشبختانه انجام آن از نظر عملی هزینه ی چندانی ندارد و می تواند بعنوان یک پروژه ی جمعی میان چند فعال جنبش زنان تقسیم شود. ما در میان فعالان جنبش زنان هم ژورنالیست داریم و هم جامعه شناس. هم در حد دانشجو و هم بالاتر. وقتی چنین گزارشی فراهم شود، خواندن اش برای مردم هم جالب خواهد بود چون درباره ی سریال ها و فیلم هایی صحبت می کند که همه از قبل با آن رابطه بر قرار کرده اند. ما امروزه درست است که به رسانه های پر قدرت و سراسری مثل روزنامه های پرتیراژ و رادیو و تلویزیون دسترسی نداریم، اما از طریق وبلاگ ها و سایت های مختلف و نشریه های دانشجویی هم می شود برای پخش آمار و نتایج این نوع گزارش ها استفاده کرد. گفتم که چنین تجربه هایی از قبل در جوامعی که با جامعه ی ما قابل مقایسه هستند (مثل مصر) وجود دارد و برای شروع کار می توان از روش کار آنها استفاده کرد.
یک استفاده ی بزرگ چنین گزارش هایی این است که خواه ناخواه دید یک طرفه ی رسانه های رسمی را در ترویج موضوع های مختلف مورد چون و چرا قرار می دهد. کسی که چنین گزارشی را بخواند یا درباره ی آن بحث کند – حتی اگر مخالف با نتایج آن باشد – ذهن اش بطور خودکار حساس می شود و با دید کنجکاو تر و انتقادی تر به تماشا می نشیند. بطور غریزی، آن روی دیگر سکه یا همان “نیمه ی پنهان” و ناگفته ی ماجرا ذهن او را مشغول خواهد کرد و حداقل دید یک طرفانه ی رسانه ی رسمی را “طبیعی” تلقی نخواهد کرد. هدف هم همین است.
+ There are no comments
Add yours