دل نوشته ای برای شهلا جاهد

10 آذر 1389

مدرسه فمینیستی (نوشته فرخنده احتسابیان): امروز صبح این تراژدی نیز به پایان رسید و پرونده شهلاجاهد با بوسه زدن او بر طناب دار به پایان رسید و او نتوانست طلوع خورشید را ببیند .

شهلا زنی که زندگی را با غم و درد زندگی کرد . کودکی که در سن 13 سالگی جوانمردی نا جوانمرد از عشق پاکش نه که از ناآگاهیش و از خلاء عاطفی اش سوء استفاده کرد و او را در چنین دامی هولناک پرتاب نمود و در این 9 سال به او قول مردانه داد ولی هیهات که این مردانگی در وجود این ورزشکار هم رنگ باخته بود .

یک مرد با هوسرانی های خود چه راحت توانست با زندگی دو زن بازی کرده و هر دو را به نابودی کشاند .

و اینکه چرا شهلا خواست داستان ناتمام خود را در هیچ دفتر خاطراتی ننویسد و آن را در سینه خود به خاک بسپارد ، خود شاید داستانی دیگر و تراژدی دیگری از این زندگی باشد .

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours