ماده 23 لایحه حمایت از خانواده 1386: « اختیار همسر دائم بعدی منوط به اجازه دادگاه پس از احراز توانایی مالی مرد و تعهد اجراء عدالت بین همسران می باشد.»
ماده 23 آخرین متن قانونی نوشته شده در تاریخ ایران در مورد تعدد زوجات است. اینکه مرد می تواند تا چهار زن عقدی داشته باشد و بی نهایت صیغه، قصه کهنی است که نزدیک به یکصد سال زنان این مرز و بوم به آن معترض هستند. چه آن زنانی که در خفا از خیانت شوهرانشان اشک ریخته اند و چه آنانی که امکان طرح مسئله را در روزنامه ها داشته اند و صدای خاموش زنانی بوده اند که در پستوی خانه هایشان مورد ظلم قرار گرفته اند .
مبلغان تعدد زوجات استدلالها و دلایلی برای تایید خواسته خود داشته و دارند و عموما این استدلالها در طول سالهای متمادی همان است که بود و هیچ تغییری در آن ایجاد نشده است در ادامه به ذکر مهم ترین این دلایل می پردازیم:
1- عده ای با استناد به آیه ای از قرآن ازدواج مجدد را حق مردان می دانند.
2- گروهی دیگر با توجه به تفاوت بیولوژیکی زن و مرد، و اینکه مردان نیاز جنسی شدیدتری دارند نتیجه می گیرند که ازدواج مجدد و در مواردی صیغه حق مردان است.
3- اما استدلال دیگر بر این اساس است که چون زنان بچه دار می شوند فقط حق داشتن یک شوهر را دارند اما برای مردان چنین منعی وجود ندارد .
4- گروهی دیگر تعداد بیشتر مردان در جامعه را دلیل قائل شدن این حق برای مردان می دانند.
و…
اما در مقابل زنان نیز دلایل خود را دارند و همانطور که گفتیم قریب به یکصد سال است که به شکل های گوناگون به نقد تعدد زوجات می پردازند. در اینجا سعی داریم استدلالها و نحوه دفاع زنان از تک همسری را در طول تاریخ جنبش زنان بررسی کنیم تا از طرفی با نوع نگاه زنان در دوره های مختلف تاریخی آشنا شویم و ازطرفی دیگر، تلاش یکصد ساله زنان را یک بار دیگر مرور کنیم .
شکل گرفتن زبان و ادبیات زنان در آستانه مشروطه
از اواخر سده نوزدهم میلادی اندیشه های تجدد طلبانه و آزادی خواهانه روشنگران و فعالان سیاسی ایرانی به اشکال مختلف و به ویژه از طریق روزنامه های فارسی زبان برون مرزی مانند اختر، قانون، حبل المتین و… در ایران تبلیغ وترویج می شد و در میان برخی از خانواده های ایرانی راه می یافت. تاثیر مطالب و اخبار این روزنامه ها محدود به مردان نبود و زنان را نیز در بر میگرفت …. این قبیل زنان از طریق روزنامه ها علاوه بر آنکه از رخدادها و تحولات سیاسی اجتماعی و فرهنگی ایران و دیگر کشورها آگاه می شدند به صورت مشخص نیز در جریان فعالیت های زنان دیگر کشورها قرار می گرفتند.
به رغم این آگاهی عمومی اما در جریان تدارک انقلاب مشروطه از سوی زنان خواسته های مشخصی (که منافع مستقیم و مستقل آنان را نمایندگی کند) مطرح نشد و آنان همپای مردان از هدف های عمومی انقلاب پشتیبانی می کردند و در این راه، صد البته متحمل رنج ها و صدماتی نیز شدند. ولی در دوران دوم مشروطه فعالیت های زنان تشدید بسیار یافته و در بسیاری موارد علنی می شود در این زمان زنان شروع به ساختن زبان خودشان در مبارزه سیاسی کردند. در حالی که زبان مردانه در جنبش مشروطیت در مورد حفاظت از « زنان ملت » صحبت می کرد، زبان سیاسی زنان در مورد «حقوق شهروندی» و حق «جزئی از ملت بودن» سخن می گفت (زنان در فرایند سیاسی ایران در قرن بیستم، مولف: پروین پایدار،نشر: ندای امروز، 1379 ص140).
در این دوره زنان به تدریج متوجه شدند که پیوندهای ریشه داری میان عرصه های عمومی و خصوصی، یعنی میان امکان شهروندی و مشارکت در حکومت و حیات سیاسی جامعه با «برخوردار بودن زن و مرد از حقوق یکسان در محیط خانواده»، وجود دارد و احقاق حقوق زنان در خانواده و جامعه به هم وابسته است؛ در نتیجه، فعالان حقوق زنان نیز فعالیت های خود را در این دو عرصه به صورت به هم پیوسته پیگیری و سازمان دادند.
شاید بتوان گفت بیشترین تلاش فعالان زن در این دوره مقابله با ذهنیت مرد سالار حاکم بر جامعه ایران و تصحیح نگرش عمومی نسبت به ‹‹ زن›› بود. براساس رساله ها و اندرز نامه های منتشر شده در عصر قاجار در فرهنگ مسلط جامعه، زنان به صفاتی مانند ناقص العقل، ضعیفه، نادان و بی علم، تن پرور و بیکاره و مانند اینها متصف بودند. در نظام خانواده نیز زن را عبد و عبید و خدمتکار شوهر خویش می خواستند و دراین مفاهیم به هزل یا به جد رساله ها یی نوشته می شد که زبان حال آنان چنین بود: ‹‹این زنان جاهل ونادان روزگار ما را سیاه کرده اند دزدی می کنیم تا شکم این بیکارها سیر شود.خیانت میورزیم تا آنان راضی باشند….. (والی خان گرجی‹‹بهشت و دوزخ این عالم است›› به نقل از : هما ناطق‹‹ نگاهی به برخی نوشته ها و مبارزات زنان در دوران مشروطیت›› کتاب جمعه سال اول شماره 30/23 اسفند 1358 ص47)
یا در روابط زن و شوهر هشدار میدادند که آگاه باشید‹‹ زنان ضعیف القلب و خفیف العقل اند….
زنان را نیز نصیحت می کردند که «باید فنای محض در اطاعت مرد باشد و چون و چرا نداشته باشد و آنچه بگوید اطاعت کند و فرمانبردازی مرد را واجب داند……..و بدانند که زن باید از مرد گله نکند هر چند صد نا ملایم از مرد ببیند» . یکی از گویاترین منابع درباره نگرش سنتی دوران قاجار به زن ایرانی رساله «تادیب النسوان» است که توسط مولفی ناشناس دراوایل دهه 1880 میلادی در تهران به چاپ رسیده است. در قبال این نگرش ها و تفکرات تحقیرآمیز، برخی از زنان و مردان ترقی خواه ایرانی پیش از انقلاب مشروطه به مقابله و پاسخگویی برآمدند آنان تلاش می کردند ضمن رد این قبیل دعاوی، علت ها و انگیزه های رساله نویسان و اندرزگویان را برملا کنند.
نمونه مثال زدنی از نقد خردمندانه فرهنگ مردمحور، مکتوب بی بی خانم استرآبادی – است. وی نوه دختری ملا کاظم مجتهد مازندرانی- در رساله معایب الرجال که پاسخی به رساله تادیب النسوان است به نویسنده ناشناس که مدعی «تربیت نسوان» است هوشمندانه تذکر می دهد که:« نه هر مردی از هر زنی فزون تر است و نه هر زنی از هر مردی فروتر» ( 42) و دیگر اینکه، « انواع واقسام از خواص و عوام زن ومرد خوب و بد هر دو می باشند، صفات حمیده و رذیله از همه قسم مشاهده می شود. اگر باید تربیت بشوند باید همه را بنمایند. و تربیت هم موقوف به تمام قوانین تمدن و تدین ملیه و دولتیه و شرعیه و عرفیه کشوریه و لشکریه می باشد.» (رساله تادیب النسوان در: رویارویی زن ومرد در عصر قاجار دو رساله تادیب النسوان و معایب الرجال به کوشش حسن جوادی و دیگران سن هوزه کانون پژوهش تاریخ زنان ایران و شرکت جهان کتاب 1371 صص 42/43)
اما به رغم آن که زنانی همچون بی بی خانم، تیغ نقد را برمی کشد اما خود آنان نیز اسیر سنت های زن ستیزی می شوند که که آن را به نقد می کشند. در واقع در زمانه بی بی خانم، ازدواج در سنین پایین و تعدد زوجات آنقدر رواج داشته که در خانواده های روشنفکر هم شاهد آن هستیم. یکی از نمونه های آن را که تاریخ روایت می کند زندگی افضل وزیری، دختر بی بی خانم (یکی از زنان پشگام درایجاد مدرسه برای دختران )است، همانطور که قبلا گفتیم بی بی خانم از منتقدان فرهنگ مرد سالار موجود در جامعه بود و دخترانش از معدود دخترانی بودند که در آن زمانه سواد داشتند و بعدها به بی بی خانم در اداره مدرسه دوشیزگان به عنوان معلم کمک میکردند . اما نکته جالب در زندگی بی بی خانم ازدواج دخترش است که بی آنکه نظر دخترش را جویا شود او را به عقد برادر زاده اش در میآورد که چند زن دیگر هم دارد و افضل با همه تحصیلات و قابلیت هایی که دارد مجبور به ترک تهران و زندگی در روستایی در مازندران همراه با چند هوو شود و آنگونه که خود در خاطراتش مینویسد بیشتر زندگی اش از آن به بعد صرف بچه داری کند. هرچند او به رغم چنین ضربه ای در زندگی اش، با بازگویی رنج های خود، به نقد سنت زن ستیز برپا می خیزد و چندهمسری را از دل زندگی خود مورد طعن و نفرین قرار می دهد.
افضل وزیری و نقد صریح «تعدد زوجات»
افضل وزیری از زنان فرهیخته و مترقی سرزمین ما ایران است و همانطور که پیشتر گفتیم خود گرفتار مصیبت های تلخ و دردناک چندهمسری (تعدد زوجات) شده بود؛ افضل در خاطراتش به خوبی احساساتش را نسبت به هووهایش اینگونه بیان می کند: « شب هنگام، وقتی که مجبور بودم عشقم را با دیگران تقسیم کنم، یعنی زمانی که غمی به درونم چنگ میزد و اشک به دیدگانم می آورد مبحثی دیگر بود. هر شب نوبت زنی بود و شوهرم هر شب در بستری. هر وقت نوبت به هووهایم می رسید آن شب تنها در اطاقم چشم به ستارگان می دوختم تا باری جلوی چشمم را می گرفت و در می یافتم که حوضچه ای از اشک بر روی بالشم درست شده است و اشک همچون ابر جلوی دیدم را گرفته. با دست حوضچه را خالی می کردم تا باز پر شود یا بالاخره خواب در ربایدم».
- افضل وزیری
افضل در ادامه می نویسد: «سواد و درس خواندن طبعی آزاده به من عطا کرده بود. هووها مرا دوست می داشتند، چون آدمی بذله گو بودم و آنها را از بذله گویی هایم می خنداند م. ولی احساسات آدمی ربطی به این مسائل ندارد: آیا این روابط درست است؟ هزار سوال وجود دارد که هر یک در خور ارزیابی است.آیا ناموس پرستی فقط در حیطه احساسات مرد قرار دارد؟ آیا زن از احساسات بری است؟ آ یا زن نباید مالک چیزی باشد؟ آیا زن انسان نیست؟ آیا حقوق و روابط مرد و زن یک جانبه نیستند؟ اگر زنی نیم نگاهی به مرد بیگانه بیفکند مستوجب سرزنش است، ولی مرد هر شب در بستری می گذراند و سربلند و مفتخر زندگی می کند. آیا قوانین در جهت ارضای هوس های مرد درست نشده است؟ آنها که قوی ترند از قدرت خود در راه استحکام بخشیدن به قوانین موضوعه که فقط نفع مرد را مدنظر داشته استفاده کرده اند. پس زن مظلوم و ضعیف است و مورد ظلم و ستم مرد قرار گرفته است». (از زنان پیشگام ایرانی، نگارش؛ نرجس مهرانگیز ملاح؛تهران؛ نشر و پژوهش شیرازه 1385 صص 41 – 42)
اگر تحصیلات افضل وزیری در ازدواجش هیچ تاثیری نداشت و نهایتا به یک ازدواج سنتی و اجباری تن داد اما مسیر پر فراز و نشیب زندگی اش ، او را منتقد جدی وضع موجود جامعه گردانید. و همچنان قلم اش را در راه مبارزه با تعدد زوجات استوار نگه می دارد و در مقاله ای که در روزنامه «شفق» می نویسد به قوانین تبعیض آمیز که به نظر او همواره از مردها دفاع می کند اعتراض می کند و خطاب به مردها می نویسد:
«دیگر اینکه نوشته اند هر قدر زنها به خود زور و فشار بیاورند وظایف مردان را نمی توانند انجام بدهند . با اظهارات اطلاع و استبدادی را که نشان دادید خیلی عجیب است که چشم باز غیب گفتید. مرد مرد است، زن زن . در مقابل طبیعت هر کس وظیفه خود را انجام می دهد. ولی شما طبیعت را چه فرض کرده اید؟ آیا این قوانین را که فعلا شما نسبت به ما مجرا می کنید و قائلید، امورات طبیعی می دانید؟ مگر نه اینکه این قوانین را شما به عاریه تهیه کرده اید؟ می خواهم بدانم آیا از اول خلقت همین طور بوده که زن های ایرانی باید با زن های دنیا فرق داشته باشند؟ آیا از اول زن ایرانی را خداوند توسری خور و محکوم به ظلم و جور خلق کرده است؟ حتی احساسات طبیعی او را از او گرفته و همه اش را به شما مردان داده؟ مثلا اگر شما مردان چهار زن عقدی و لا تعد و لا تحصی صیغه برای خود در منزل نگاه بدارید و اگر در یک رختخواب دو تا زن یکی را به طرف راست و دیگری را به طرف چپ بخوابانید، زن باید ابدا نفس نکشد و شما را فاعل مختار بداند و در حضور او هر چه فجایع و خلاف حس بشری رفتار کنید او باید نگاه کرده، با شما خوش رفتاری و مکارم اخلاق نشان بدهد؟ ولی در مقابل اگر زن شما گوشه چادرش توی کوچه کنار رفت از عقب با لگد به او بفرمایید”پدر سوخته چادرت را بکش جلو.مگر کوری” یا اینکه سر تاسر سال حکم کنید از خانه بیرون نرود مگر به حمام». ( همان کتاب؛ صص 118- 120)
زنان در نمایشنامه های آخوندزاده
علاوه بر فعالان زن مردان روشنفکری هم بودند که دغدغه حل مشکلات زنان را داشتند و معتقد بودند که مسئله زنان مسئله جامعه است و تا زنان شرایط برابر نداشته باشند آن جامعه مریض و ناسالم است . یکی از این آزاد اندیشان میرزا فتحعلی آخوند زاده بود که می توان او را یکی از موثرترین روشنفکران غیر مذهبی در تحولات فکری قرن نوزدهم ایران دانست . نظریات آخوندزاده در مورد مسئله زنان بیشتر در قسمتهایی از نمایشنامه ها و مکتوبات او دیده میشود. نمایشنامه های آخوندزاده نمایانگر واقعگرایانه ای است از زندگی روزمره مردم و مشکلاتی که با آن روبرو هستند. نکته جالب توجه اینجا است که برخلاف آنچه در اذهان عمومی رایج است، زنان در نمایشنامه های آخوندزاده شخصیتهایی جسور و عاقل تصویر شده اند که پیوسته به دنبال انتخاب سرنوشت و اعاده حقوق خویش اند؛ اگر چه این حقوق محدود به روابط خانوادگی است.
به عقیده او این عمل یکی از اشکالات مهم نظام مذهبی است که موجب بی عدالتی در مورد زنان است:«کسانیکه بعد از این از اخلاف ما در دین اسلام بانی مذهب پروستانتیزم خواهند شد و در جمیع مسائل فقیهه ما تفسیر و تزیید معمول خواهند داشت و آیه حجاب را منسوخ خواهند کرد باید این مسئله را نیز فراموش نکنند و اگر بنا بر تصور و تحقیق ایشان عقیده حکمای فرنگستان معقول انگاشته شود آیه تجویز کثرت زوجات را نیز فیمابین ملت اسلام باید منسوخ داشته تزویج را منحصر به وحدت زوجه بکنند… اگر مراد از عدالت رعایت رضای زن و عدم جور در حق اوست این عدالت در همان روز رفع شد که مرد بر سر زن اول خود زن دیگر گرفت بعد از آن تا آخر عمر مرد حق زن اولش ظلم فاحش ثابت و باقیست.» ( زن در دوره قاجار و انقلاب مشروطه؛ به کوشش؛ ژانت آفاری؛ چاپ؛شیکاگو؛ص 36 )
- آخوندزاده
آخوندزاده با طرح مسائلی چون تعدد زوجات و محرومیت زنان به دفاع از حقوق آنان برمی خیزد.زمانی که زنان در پس دیوارهای اندرونی وادار به سکوت شده اند، در نمایشنامه هایش شخصیتهای زنی می آفریند که فریاد کشان طالب حقوق خویش اند. در« وزیر خان لنکران» آخوندزاده تعدد زوجات، زندگی زنان در اندرونی و مبارزه آنان را با عوامل قدرت تصویر می کند ؛ در این نمایشنامه زنی به نام «نساء» به تصویر کشیده می شود که حاضر نیست به عقد مردی در آید که همسران دیگری هم دارد و این ماجرایی می شود تا روابط بین هووها هم به تصویر کشیده شود اما نکته مهم در این نمایش نامه نقش زنان است که علاوه بر آنکه آگاه به حقوق خویش اند، توانایی عهده دار شدن سرنوشت خود را نیز دارند. آخوند زاده زنان را ناتوان خاموش نشمارده، بلکه جامعه ای که آنها را در پس دیوارهای اندرونی خالی از هرگونه حقوقی نگاه می دارد، به انتقاد می کشد.
«طایره» و قانون تعدد زوجات
با پیروزی انقلاب مشروطیت، جامعه سنتی و قوانین مذهبی که تعدد زوجات را تبلیغ می کند هرچه بیشتر مورد نقد قرار می گیرد. برخی زنان روشنفکر و شجاع ایرانی در روزنامه های وقت، به صراحت از فرهنگ حاکم و نظم موجود، زبان به انتقاد می گشایند. یکی از جالب توجه ترین این نوشته ها، سلسله مقالاتی است که در روزنامه «ایران نو» ارگان حزب دمکرات با نام مستعار زنی به اسم طاهره (طایره) چاپ می شود.
نام واقعی طایره، عصمت خانم بود که در سال 1278 ق. در تهران متولد شد وی شاعری متبحر بود . پدرش میرزا اسماعیل خان مستوفى از مردم آشتیان داراى ثروت و اعتبار بسیار و مادرش حبیبه خانم، شاعر و منشى اندرون ناصرالدین شاه بود. حبیبه خانم دختر میرزا عبدالکریم خان حکیم سیماى اصفهانى مردى دانشمند، پزشک شاهزاده حسام السلطنه، و در علم عروض ماهر بود.
عصمت خانم هفت ساله بود که پدرش درگذشت و تحت سرپرستى پدر بزرگ مادرى خود قرار گرفت ولى پس از دو سال پدر بزرگ هم به ابدیت پیوست و حبیبه خانم و برادر او ابوالبرکات، تربیت و سرپرستى عصمت خانم و برادرش را به عهده گرفتند و به رسم اعیان آن روزگار براى دختر دلبند معلّمى برگزیدند که در خانه به تعلیم او بپردازد. طایره زبان و ادب پارسى و تازى را نزد معلّم آموخت.
- طایره
عصمت خانم (طایره) سیزده ساله بود که به امر مادر با مهرعلى خان زنجانى نایب نسقچى باشى ناصرالدین شاه که سى سال از دختر نوجوان بزرگتر بود ازدواج کرد. مهر علی خان از مردان بیدادگر زمانه بوده و سالها طایره را به خاطر اعتقاداتش شکنجه می کرده است اما طایره مقاومت می کرده تا در سن سی و یکسالگی شوهرش فوت می کند .
از آن به بعد طایره به مبارزاتش برای احقاق حق زنان می پردازد و مقالاتی را در روزنامه ایران نو به چاپ می رساند که در بیشتر مواقع در اعتراض به تعدد زوجات است.
از نظر طایره، «تعدد زوجات» علت اصلی بسیاری از نابسامانی های خانوادگی است و چون زن ایرانی به واسطه تعدد زوجات هیچگاه احساس امنیت ندارد در نتیجه هیچگاه نمی تواند با شوهرش با صداقت زندگی کند چرا که هر لحظه ممکن است طلاقش دهند و یا مجبور باشد با زن دیگری (هوو) همه زندگی اش را تقسیم کند. به همین دلیل طاهره می نویسد که وضعیت نابسامان خانواده را تنها با اصلاح مردان نمی شود درست کرد و زن و مرد هر دو باید تربیت شوند، طاهره نه تنها می خواهد که مردان ایرانی را از مزایای همسر تحصیلکرده اگاه کند، بلکه مصمم است که در رفتار بلهوسانه مردان نسبت به همسرانشان نیز تحولی به وجود آورد. در خلال نوشته ها و مقالات، استدلال طاهره این است که مرد مسلمان ایرانی به همسرش وفادار نیست و اگر از او بخواهی که تغییر رفتار داده و پای بند زن خود باشد جواب می دهد که :«خدا آسان کرده که هر گاه یکی به دلمان نشد یکی دیگر را بگیریم همچنان الی آخرعمر » و یا استدلال می کند که«طایفه اناثیه حکم جاریه [ برده] دارند. ممکن است که چندین زن اختیار نماییم محتمل است که یکی از انها مطبوع اتفاق افتد.» طاهره با خشم جواب می دهد: «سبحان الله از این غفلت و جهالت و ظلم نسبت به نوع . آیا هیچ مردی بر خود میپسندد که زن او شوهر متعدد اختیار کند(حاشا وکلا)» (نونگاری زن و زنانگی در عصر قاجار؛ ویراستار؛ افسانه نجم آبادی؛چاپ، شیکاگو؛ص 185 )
گرچه توجیه و مشروعیت بخشیدن به چندهمسری (تعدد زوجات) امروز با زبان مدرت تر و تحت جملاتی با «صراحت» کمتر صورت می گیرد و گروه هایی از مردان صاحب ثروت و قدرت، رنگ و لعاب امروزی به عمل غیرانسانی خود می زنند و حتا از تکنیک های سینمایی و ساخت سریال های تلویزیونی بهره می برند با این حال تعدد زوجات و گشوده بودن دست این اقایان برای اختیار کردن چند همسر، عملی است که با هیچ رنگ و روغنیف مورد پذیرش جامعه و افکار عمومی مردم ترقی خواه و عدالت جو قرار نمی گیرد. چنانکه نزدیک به یک قرن است مبارزه علیه فرهنگ و رفتار عدالت ستیز چندهمسری در ایران ادامه دارد.
برای مثال، در مبارزه علیه پذیرش چندهمسری، طایره در نوشته هایش نگرش زنان را نیز به باد انتقاد می گیرد: « خصوصا اناثیه که مربی اولاد و سرمایه زندگانی و ثروت و عزت و راحتی مرد است. هنوز از شدت بی عملی و بی تربیتی و جهالت و نادانی، معنی زنیت ندانسته و به تکلیف خود عمل ننموده، ادای حقوق خود را در خانه شوهرشان نمی کنند. به این تصور باطل که این خانم را محض هوا و هوس نفسانی اختیار نموده اند تمام هم خود را صرف خود آرایی و خود سری و خواهشهای نفسانی خود می نمایند و به هیچ وجه امید آنکه در این خانه باید با شوهر خود متحد و متفق و همدم و همراز و شریک و سهیم یعنی یک تن واحد و یک روح در دو جسم باشند ندارند، زیرا از طفولیت دیده و شنیده اند که اگر شوهر بد شد و مطبوع طبع واقع نشد طلاق گرفته شوهر دیگر اختیار می نماییم واین خانه و شوهر موقتی است» و یا در جایی دیگر نصیحت مادر ایرانی به دخترش را اینگونه بیان می کند: « مادر جان! فکر خودت باش. هرگز دل به این مردهای بی وفا نبند. تا میتوانی نگذار شوهرت صاحب تمول و خانه شود. به محضی که قبای او دو تا شد زن دیگر خواهد گرفت و تو را سیاه بخت خواهد کرد. اقلا ننه جان! فکر خودت باش. از او اخذ عمل کن که اقلا در روز سیاه بختی، پولی در دست داشته باشی که پیش ملای طالع بین که دعای سفید بختی می دهد خجالت نکشی و یا اگر طلاق گرفتی به خانه شوهردیگر که می روی دست خالی نروی»( همان کتاب، ص 23)
البته بعید می دانیم که زن در آن زمان می توانسته است طلاق بگیرد بلکه بیشتر او را طلاق می دادند و اینکه چرا طاهره به این موضوع اشاره نمی کند جای تعجب دارد. اما استدلال طاهره در رد تعدد زوجات برگرفته از تفسیری از آیات قرآن است:«خواهید فرمود که به حکم شریعت مرد در تعدد زوجات مختار است. در صورتی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله امر به اختیار کردن چهار زن به شرط عدالت فرمود. آیا ممکن است که مردی بتواند با دو زن به عدالت رفتار نماید دیگری شاکی است و این از فریضه حال طبیعی بشر است. پس این کلمه را از برای آن فرمود که مردان به یک زن قناعت کنند. ولی افسوس که از کثرت بداخلاقی و نادانی و بی تربیتی ما طایفه نسوان، مردان را مجبور به تعدد زوجه نموده» (همان کتاب، ص 23)
طایره اغلب از «فرهنگ اسلامی» شکایت میکرد. او معتقد بود که هر چند مذهب در حق زنان مرتکب اشتباه شده است، زنان خود نیز باید بار گناه عقب ماندگی خود را به دوش بکشند. او استدلال می کرد که زنان باید برای تغییر دادن وضعیت خود مسولیت بپذیرند آنها باید گرد هم آیند و از یکدیگر حکایت کنند. آنها باید سازماندهی کنند و دست به عمل بزنند«از آنجا که هیچ کس دیگری، جنگ ما را برا ی ما نخواهد جنگید.»
طایره مردان را به خاطر اسارت در زنجیر قوانین پوسیده مورد انتقاد قرار می داد. او استدلال می کرد که مردان به جای پیشتاز بودن در آموزش زنان تنها به این می اندیشند که زنان شان را چند برابر کنند و فقط در برابر زیبایی فیزیکی زنان دل از کف می دهند. او می پرسد که اگر چند همسری خوب است باید برای همه خوب باشد و اگر بد است هیچکس نباید به آن عمل کند، چرا باید این دوگانگی را تحمل کرد؟ (زنان در فرایند سیاسی ایران در قرن بیستم، مولف: پروین پایدار،نشر: ندای امروز، 1379صص، 120 -121 )
طایره به این باور دارد که خانواده مهمترین نهاد در جامعه است و برای اصلاح آن باید هم زنان و هم مردان به تربیت و اصلاح خود بپردازند: « آخر ا ی برادران غیور! ای صاحبان ناموس! ای طالبان علم و ترقی و تربیت و تمدن! قدری تامل و تفکر فرمایید که آبادی هر شهر و مملکتی به واسطه نظم و آبادی خانه هاست. چنانچه می دانید که هیچ بیابان و صحرایی را شهر نمی نامند مگر آنکه به واسطه کثرت خانه ها زمینی را شهر می نامند. پس در این صورت بر هر ذی بصری لازم است که در صدد تعلیم و تربیت و انتظام حدود خانه خود باشد، تا به واسطه نظم و ترقی تمام خانه های شهری صاحب ترقی و تمدن و ثروت شود، و ترقی و آبادی و نظم هر خانه ای به واسطه اناثیه است. و این نعمت عظمی، که اصول ترقی است، در مملکت ما اکسیر است .
تا چند عضو شریف خود را معیوب و علیل و خانه خود را ویرانه می طلبید؟ آیا می دانید تا وقتی که طایفه نسوان تربیت نشوند ترقی و تمدن در مملکت غیر ممکن است؟پس چرا در صدد معالجه این مرض مسری بر نیامده، رفع این علت بزرگ سهل العلاج را نمی فرمایید تا در اندک زمانی از حزن و اندوه و پریشانی و فقر و بی ناموسی و زجر یومیه رهایی یابید. البته شنیده و دیده اید هر مملکتی که صاحب ترقی و تمدن و ثروت شده به واسطه تربیت و دانایی و دیانت و امانت و درستی اخلاق طایفه نسوان است، وطن عزیز ما که طایفه نسوان را پست ترین مخلوقات تصور نموده اید و گرفتار هزاران هزار تعدیات نموده اید.
این ظلم بی پایان نیست مگر به واسطه غفلت و هوا و هوس نفسانی شما برادران عزیز که ما طایفه نسوان را از هر گونه علوم و ترقیات و دانایی به واسطه موهومات محروم نموده اید. تمام عالم رو به ترقی و ما بیچارگان روز به روز در تنزل و بد نامی.» (نونگاری زن و زنانگی در عصر قاجار؛ ویراستار؛ افسانه نجم آبادی؛چاپ، شیکاگو؛ص189 )
صدیقه دولت آبادی و معضل «تعدد زوجات»
صدیقه دولت آبادی از دیگر فعالان زن در دوران مشروطه است که به مسئله تعدد زوجات می پردازد: او در یکی از مقالاتش که در نشریه «زبان زنان» منتشر شده دلایلی که طرفداران تعدد زوجات ذکر کرده اند را اینگونه شرح می دهد:
«یکی انکه چون مرد عهده دار کارههای خارج از خانه است و بیشتر متحمل مشقات و شداید زندگانی می شود به همان اندازه بیش از زن مواجهه با حوادث می گردد و بدین جهت طبعا عدد مردها رو به نقصان رفته و عدد زنها به همان ترتیب طبیعی خود باقی می ماند و اگز بنا باشد یک نفر مرد در تمامی عمرش فقط یک زن اختیار کند بسا زنهای زیاد بی شوهر مانده اند و از مواهب طبیعت بهره مند نمی شوند! …..
دلیل دیگر می گویند مرد در نتیجه عشق و علاقه به یک زن، آزادی و سلطه خود را از دست داده بالاخره مطیع و منقاد او می شود. بدین جهت مرد ناچار است برای خلاصی از عبودیت، زنهای متعدد داشته باشد تا بتوانند در نتیجه حسادت و رقابت آنها با یکدیگر، مقام اصلی خود را که آقایی و بزگواری در داخله خانه باشد حفظ نماید.( صدیقه دولت آبادی: نامه ها، نوشته ها و یادها؛ ویراستاران،مهدخت صنعتیو افسانه نجم آبادی؛ چاپ شیکاگو1377 ص384 ا)
جالب آن است که همان طور که می بینیم، طی یک صد سال هنوز، «کاهش تعداد مردان» یکی از توجیهاتی است که برای وجود «قانون تعدد زوجات» به کار می رود. یعنی گویی مردان همیشه «کالایی کمیاب» هستند که وجود «تعدد زوجات» برای رفت این مشکل کمیابی پدیده آمده است. جالب تر آن که معلوم نیست چطور فقط در کشورهایی با قوانین چندهمسری مردان مرتبا از «تعداد کم شان» سخن می گویند، درحالی که در کشورهایی با قوانین تک همسری اساسا چنین مشکلی وجود خارجی ندارد.
در هر صورت، صدیقه دولت آبادی در زمانه خود، در پاسخ به این قبیل توجیهات در مورد «تعدد زوجات» اینگونه استدلال می کند:
اولا کاسته شدن عده مرد و افزایش عده زن به طور طبیعی حرفی است بی دلیل و ناشی از عدم غور در احصائیه زن ومرد. اگر مردها بعضی اوقات در اثر وقوع جنگها از بین می روند زنها به حکم طبیعت بیشتر مواجهه با حوادث گوناگون و بالاخره مصادف با مرگ هستند و وضعیت قوای جسمی زن و مبتلا بودن او به شدائد حمل و زائیدن نمی گذارد عده زن زاید بر مرد گردد. به اضافه، یک واقعه اتفاقی را نمی توان موجب وضع قانون مستمری دانست. اگر در یک تاریخی جنگی واقع و تعداد مرد نسبتا کمتر از زن شد سبب این نخواهد بود که بگوییم جامعه بشر همیشه احتیاج به تعدد زوجات دارد. یک وقتی ممکن است حادثه و مقتضیاتی اتفاق افتد که دولت و یا جامعه برای حفظ منافع و دفع مضار قانونی که به اصطلاح علمای حقوق«قانون موقتی یا استثنایی»نامیده می شود وضع نمایند ولی همین که موجبات آن مرتفع شد خود قانون نیز ملغی می شود.
و همچنین است اساس دلیل دوم که عبارت از علاقه مرد به داشتن مقام بزرگواری در داخله باشد که دلیل فوق العاده سخیفی به نظر می رسد و اگر این فکر نباشد صمیمیت بیشتر است. مرد باید بداند هیچگاه در اثر عشق و علاقه به زن خود کوچک و بنده نمی شود بلکه شدت علاقه رابطه صمیمیت و خلوص نیت را زیاد کرده زن را بیشتر متعلق به او می سازد….( همان کتاب، ص397)
بنابراین، ازدواج با زنهای متعدد برای یک نفر مرد چه از نظر مصالح اجتماعی و چه از حیث تعیش و راحتی شخص، مضر بوده باید این عادت شوم از میان برود.
دولت آبادی در ادامه می نویسد: تنها چیزی که ممکن است پاره ای نظرها را در موافقت با آن عقیده مردد نگاه دارد یک پرسش کوچکی است که در بادی نظر به فکر می رسد و ان این است که اگر تعدد زوجات یک امر دور از عقل و صواب بود چگونه پیغمبر ما ان را تجویز کرده است؟
همانطور که می بینیم رجوع به اسلام و دادن تفسیر های جدید از آیات قرآن یکی از راههای اثبات تک همسری در نزد فعالان زن بوده است . تفسیر صدیقه دولت آبادی برای برون رفت از این مشکل اینچنین است:«این فکر ناشی از یک اشتباه بزرگی است که در نتیجه عدم تتبع در تاریخ و عدم آشنایی به افکار و قوانین محکمه. پیغمبر اکرم مخالف با تعدد زوجات بوده و می خواسته این عادات را حتی المقدور از بین ببرد…. اگر عمیق شویم اولین کسی که بر ضد تعدد زوجات قیام نمود پیغمبر ما محمد عبدالله بود چنانکه عرض شد قبل از پیغمبریک نفر مرد می توانست چندین زن بدون اینکه حد معینی داشته باشد اختیار نماید و این عادت در ایران، روم، جزیره العرب و همه اکناف عالم جاری بود تا اینکه پیغمبر اسلام با شیوع آن در ممالک بزرگ دنیا و در مقابل آنهمه تعصب جاهلانه عربها ارکان ان را شکست داده در بادی امر به اقتضای زمان محدود و بعد با قید شرط مهمی آن را ممنوع فرمود. بدین معنی در اول امر قدغن نمود هیچ کس نمی تواند بیشتر از چهار زن انتخاب نماید ولی بعد لزوم رعایت عدالت را در رفتار با زنها شرط حتمی و اساسی قرار داده ازدواج بیش از یک زن را بدان طریق ممنوع داشت. این است آیین صریح که در این باب نازل شده با صراحت لهجه به عموم دنیا خطاب می کند «فان خفتم الا تعدلوا فواحده» یعنی اگر نتوانید میان آنها عدالت حقیقی منظور بدارید فقط بایستی به همان یک نفر اکتفا کنید پس به اجرای آن طور عدالتی که منظور و مقصود اسلام بوده از هزار نفر یک نفر موفق نمی شود. بنابراین مردان همان یک زن را باید اختیار کنند. عادتهای دیگری هم غیر از موضوع تعدد زوجات از قدیم الایام بوده ولی هر قدر تمدن بیشتر توسعه پیدا کرده رو به بهبودی نهاده است و بعد از مرور زمان از بین رفته است.»( .( همان کتاب، ص 398)
موضع «کنگره نسوان شرق» در قبال تعدد زوجات
به دنبال آشنایی مردم مشرق زمین با فرهنگ و تمدن غرب افکار و گرایش های تجددطلبانه به کشورهای شرقی راه یافت. یکی از نتایج این امر؛ گسترش بحث آموزش زنان؛ ارتقای حقوق مدنی آنان و در نهایت ورود هر چه بیشتر آنان در مناسبات اجتماعی؛ اقتصادی و سیاسی بود. زنان متاثر از اندیشه تجددطلبی و برابری خواهی برای دستیابی به اهداف خود همگام با تاسیس مدارس دخترانه و انتشار روزنامه انجمن ها و مجامعی را بنیان نهادند و به برگزاری کنگره هایی مبادرت ورزیدند که ” کنگره نسوان شرق” یکی از ثمرات آن بود.
همانظور که ذکر کردیم زنان فعال هر کدام با نوشتن مقالاتی در روزنامه ها به نقد «تعدد زوجات» پرداختند و اما تاثیر گذاری این نقد ها را شاید بتوانیم در مصوبات کنگره نسوان شرق دید .
هفتاد و دو سال پیش دومین کنگره عالی نسوان شرق با حضور نماینده زنان کشورهای ترکیه، سوریه، لبنان، یونان، مصر، تونس، هندوستان، افغانستان، جاوه، عراق، حجاز، چین، ژاپن، استرالیا، و زنگبار، با هدف« تبلیغ برای تساوی زن و مرد » در ایران برگزار شد. کنگره اول نسوان شرق در سال 1930 در دمشق برگزار شد و هدف آن گذشته از اتحاد کامل زنان از فرهنگ، نژاد، و مذهب مختلف، نظارت بر شرایط زنان در جوامع کشورهای شرقی بود. چنانچه متولیان آن بر این بودند که کنگره نسوان شرقی« حق دارد که از همه ممالک شرقی و از هر مملکتی که لازم دید اصلاحاتی که به نظرشان می رسد تقاضا کند.» کنگره دوم درادامه مصوباتی تشکیل شد که حاصل اش مطالباتی بود برخاسته از نیازهای آن زمان زنان کشور های شرق و تاکید آن بر برابری زن و مرد در آموزش و دستمزد و نیز کسب بسیاری از حقوق تضییق شده و در واقع آخرین کنگره نسوان شرق بود، چرا که علیرغم تشکیل کنگره سوم نسوان شرق دراستامبول و دعوت از نماینده ایران، این کنگره همزمان با برگزاری کنگره دیگر با حضور نمایندگان کشورهای غربی و اروپایی، فراتر از ملل شرق به کنگره بین المللی تبدیل گردید .
تعدد زوجات یکی از مباحثی است که زنان فعال حاضر در کنگره به آن پرداختند و در جلسه چهارم کنگره نسوان شرق به اتفاق آرا همه زنان حاضر در جلسه خواستار منع تعدد زوجات شدند و در عوض میزان مهریه کمتر شود و دو ماده ذیل را تصویب کردند:
◀️ ماده 14 مهر وکابین زن و همچنین جهیز کم و مناسب شود تا زناشویی بیشتر صورت گیرد. (نهضت نسوان شرق؛ به کوشش، غلامرضا اسلامی و افسانه نجم آبادی- نشر و پژوهش شیرازه1384 ، ص 120)
خانم نور حماده معتقد بود« به موجب حکم کتاب آسمانی ما(قران) محال است تعدد زوجات صورت گیرد، مردان با نهایت بی پروایی چهار زن می گیرند. به موجب قوانین شرع ما طلاق خیلی مشکل است، آقایان به همان سهولت که آب می خورند، طلاق می دهند….( همان کتاب ص147)
عذرا فربود حکمت یکی دیگر از فعالان زن شرکت کننده در کنگره نسوان شرق در خطابه ای به مخالفت با تعدد زوجات می پردازد : “ما میل داریم حقوقمان محفوظ بماند و همان طوری که مردها نمی توانند تحمل نمایند دست غیری به دامان عفت همسرشان برسد ما هم مایل نیستیم دست همسرمان به دامان غیری برسد. زن ها می خواهند دستخوش اغراض و بازیچه هوا و هوس مردان نباشندو مردان بر اثر شهوت پرستی دیگری را بر آنها نگزینند یا به کلمه منحوسه(طلاق) که از زندگانی چندین ساله شان که با هزاران خون دل و رنج فراوان مرتب کرده محرومشان ندارند که به حکم ناچاری از دامنی به دامنی انتقال یابند. حقوق زنان به دست پاره ای مردان تا این درجه پایمال شده که از حدود شرع و فرمان خدا تجاوز نموده مثنی و ثلاث و رباع را آویزه گوش و ان خفتم الا تعدالوا را فراموش کرده به ظلم صرف و بی عدالتی محض که نام آن را تجدید فراش گزارده، قلب بی آلایش زن های خویش را آلوده و مکدر می سازند.” (همان کتاب ، ص 95)
و مستوره افشار که یکی از اعضای «جمعیت نسوان وطنخواه» بود در سخنرانیش در کنگره ضمن رد «تعدد زوجات» مرام ومقصد جمعیت نسوان وطن خواه را سه چیز میداند:1 – تعیین سن ازدواج 2 – جلوگیری از تعدد ازدواج 3 – محفوظ ماندن حقوق زنان و اطفال آنها در موقع طلاق (همان کتاب، ص 245).
با مقایسه مباحث و مطالبات و نیز مواد مرامنامه کنگره، می توان مشاهده کرد که معضلات زنان در هفتاد سال پیش با آنچه جامعه امروز زنان با آن روبه روست چندان تفاوتی ایجاد نشده بلکه شاید برخی مشکلات خطیر دیروز، به عنوان یک واقعیت عادی در زندگی امروز به حساب می آیند .
اما مصوباتی که درکنگره نسوان شرق به تصویب همه رسید از آنجا دارای اهمیت است که زنان فعال شرکت کننده در آن برای اولین بار طی یک اجلاس مستقل به ذکر خواسته هایشان در 22 ماده پرداختند و با اعلام و پیگیری آن در 5 کمیسیون، خواهان اجرای آن مواد از دولت مرکزی شدند.
هر چند که به دلیل آشفتگی سیاسی در آن زمان مواد تصویب شده کنگره فقط به عنوان نوشته های روی کاغذ باقی ماند و اقدامی از طرف دولت جز در بخش آموزش صورت نگرفت اما تلاش زنان مشروطه سالهای بعد نیز توسط زنانی دیگر ادامه یافت تا در زمانه محمد رضا شاه پهلوی به صورت یک لایحه در حمایت از خانواده بسیاری از قوانین خانواده اصلاح شد و « تعدد زوجات » با مشروط شدن به 8 مورد تقریبا غیر ممکن شد . در شماره بعدی به ذکر چگونگی این تلاشها می پردازیم.
ادامه دارد….
+ There are no comments
Add yours