مدرسه فمینیستی (نوشین احمدی خراسانی): امروز چهارشنبه اول تیرماه 1390 است. تهران از شدت داغی هوای چهل درجه و آلودگی شدید دی اکسیدکربن، انگار دارد خفه می شود. برای رسیدن به خانه هدی صابر باید سه کورس تاکسی سوار شوم تا بالاخره برسم به تهرانپارس، خیابان استخر… سروصدا و همهمه ترافیک و هوای آلوده و روسری و مانتو، و نبود کمترین نسیمی که هوا را اندکی جابجا کند، دارد کلافه ام می کند. صندلی عقب اتومبیل نشسته ام ، دوتا خانم مسن هم کنارم، شیشه را پایین تر می کشم ولی باد، آنقدر داغ است که پوست صورتم را ملتهب تر می کند. حدس می زنم که صورتم حسابی سرخ شده باشد یعنی گُر گرفته باشد… ساعت 5 بعدازظهر راه افتاده ام تا اگر شانس بیاورم بتوانم ساعت شش و نیم، منزل هدی صابر باشم… خدا را شکر می کنم که لااقل در قبر با روسری و مانتو دفن ام نخواهند کرد و با خودم می گویم جای شکرش باقی است. همانطور که فریده جمشیدی همسر هدی صابر گفت: جای شکرش باقی است که جسد همسرم را به ما دادند، می خواستند شبانه دفن اش کنند!
باری امروز ، آغاز فصل تابستان است و دقیقاَ 11 روز از مرگ ناباورانۀ هدی صابر ، و 21 روز از مرگ دلخراش هاله سحابی می گذرد. هاله در روز یازدهم خرداد (اتفاقاَ همین روز چهارشنبه بود که) ، جان باخت. بعداز ظهر امروز قرار است برخی از شوهران زنانی که اکنون در زندان اوین محبوس هستند به دیدار خانوادۀ هدی صابر بشتابند از جمله خانواده نسرین ستوده، بهاره هدایت، مهدیه گلرو، فاطمه درویش و… و در خانه او، با همسرش «فریده جمشیدی» ، و حنیف و شریف پسران هدی، دیداری داشته باشند و به این خانواده داغدار، تسلیت بگویند و پیام همدردی همسران دربندشان را به خانواده هدی صابر اعلام نمایند.
در این دیدار حزن آلود، «رضا خندان» همسر نسرین ستوده ـ که در نبود همسرش، دو فرزند خردسال را نگهداری می کند و انگار هر روز لاغرتر هم می شود ـ سخن را آغاز کرد: هنوز نمی توانم جای خالی هدی را باور کنم. وی با بغضی در گلو، ادامه داد: همان روز یکشنبه هفته پیش که برای ملاقات نسرین به سالن ملاقات زندان اوین رفته بودم، خبر مرگ مظلومانۀ هدی صابر را شنیدم. همین جاست که «امین احمدیان» همسر «بهاره هدایت» می گوید: آن موقع ما باور نکردیم، یعنی شک داشتیم که خبر درست باشد. وحید لعلی پور، همسر «مهدیه گلرو» هم حرف او را پی می گیرد: وقتی زمان ملاقات شد و همسران مان پشت کابین قرار گرفته بودند، نخواستیم آنها را با این خبر که فکر می کردیم شایعه است نگران کنیم. اینجاست که رضا خندان می گوید: ولی همین یکشنبه که دوباره به ملاقات همسران مان رفتیم، دیگر همه دنیا می دانستند که هدی صابر دیگر در میان ما نیست.
رضا خندان در حالی که سعی می کرد جلوی ترکیدن بغض خود را بگیرد ادامه داد: وقتی هاله سحابی آن گونه از میان رفت، خدا را شکر می کردم که به نسرین مرخصی نداده اند چون فکر کردم حداقل شاید در زندان جایش امن تر باشد، اما وقتی هدی صابر در زندان چشم از جهان فرو بست، آن وقت فکر کردم واقعا کجای این مملکت برای همسرم امن خواهد بود.
«فاطمه آیینه وند» همسر عبدالله مؤمنی نیز که در این دیدار حضور داشت ضمن تسلیت به خانواده صابر، و این که : راه آن شهید ادامه خواهد داشت، از وضعیت شوهرش عبدالله مؤمنی و وخامت حال او گفت که بر اثر تداوم اعتصاب غذا، و به واسطه ضعف جسمی، همین امروز به بهداری اوین منتقل اش کرده اند.
فاطمه آیینه وند در حالی که بغض کرده بود، به فریده جمشیدی گفت: دوشنبۀ پیش که دیگر خبر شهادت آقای صابر قطعی شده بود و ما برای ملاقات رفته بودیم، به جای حرف زدن در آن ملاقات، همه فقط گریه می کردیم، عبدالله در آن سوی کابین ملاقات و من در این سو ، … بقیه خانواده ها هم همینطور ، واقعاَ صحنه دردناکی بود که هیچ وقت فراموش نخواهم کرد.
«فریده جمشیدی» همسر هدی صابر با چهره ای غمناک و اندامی که انگار سراسر غم دوری از شوهر است، با یازده روز پیش خیلی فرق کرده است زیرا او زنی بسیار قوی است. خانم جمشیدی در رشته کاراته ـ که ورزشی بسیار سخت است ـ کار می کرده است با این حال، خبر مرگ همسرش، جسم اش را تحلیل برده است. او ضمن تشکر از خانواده ها و کسانی که در این روز تفته و گرم، به یاد هدی بوده و به اینجا آمده اند تا یاد و خاطره او را زنده نگهدارند اظهار داشت که : پس از آن که آقای عمادالدین باقی از زندان به مرخصی آمدند و پیش ما آمدند و برایم از لحظات پایانی زندگی هدی گفتند و لحظه به لحظه اتفاقاتی را که افتاده بود با جزئیات تعریف کردند، احساس کردم کمی آرام گرفته ام… بالاخره پس از روزها از زبان کسی که قابل اعتماد بود شرح چگونگی مرگ هدی را شنیدم، چون در این مملکت که گویا حتا ما اجازه نداریم از آقایان مسئول بپرسیم که جزئیات مرگ عزیزمان چگونه بوده است و آنها هم حاضر نیستند که به خاطر التیام درد ما هم که شده، حداقل ما را در جریان جزء به جزء واقعه قرار بدهند…
خانواده فاطمه درویش نیز پیام آور تسلیت او برای فریده جمشیدی بود. یکی دیگر از حاضران از ویژگی های شخصیتی هدی صابر گفت. سپس مردانی که همسران شان در زندان اوین به سر می برند، خطاب به فریده جمشیدی و دو فرزند هدی صابر، گفتند: ما حاملان پیام همدردی همسران مان از زندان اوین هستیم… چند روز پیش، زنان بند سیاسی زندان اوین، نامه ای نوشته اند خطاب به «دلیر مردان بند 350 اوین»، که در اعتراض به مرگ هاله و هدی، اعتصاب غذا کرده اند.
…..
دیگر غروب شده است و سیاهی شب هم با تمام زور خود می خواهد همه جا را فرا بگیرد… ولی در همین جاست که «پیام آوران زنان زندانی اوین» خطاب به فریده جمشیدی پیام همسران شان را می خوانند: «خبر شهادت هدی صابر ، ما را در غم و اندوهی جانگداز فرو برد. ما بی اعتنایی به وضعیت هدی صابر را که در اعتصاب بود و باید مورد مراقبت پزشکی قرار می گرفت محکوم می کنیم و از مسئولان می خواهیم که عاملان را مورد تعقیب قضایی قرار دهند.»
…
و من در حالی که غروب دیگر پایان یافته و تاکسی در سیاهی شب می راند، چهره فریده جمشیدی را مجسم می کنم که درد و رنج اش را فرو می خورد و نام زنان زندانی را زیر لب مرور می کنم: نسرین ستوده، بهاره هدایت، مهدیه گلرو؛ فاطمه درویش؛ لیلا توسلی؛ عاطفه نبوی؛ نازنین حسن نیا؛ عالیه اقدام دوست؛ هانیه فرشی شتربان؛ لادن مستوفی؛ شعله طائب؛ منیژه نصرالهی؛ صهبا رضوانی؛ سوسن تبیانیان؛ نازیلا دشتی؛ فرح واضحان؛ کفایت ملک محمدی؛ فاطمه خرمجو و… که از میان اینان دو نفر، هنگامه شهیدی و پروین جوادزاده به مرخصی آمده اند، اما سرنوشت زهرا جباری هنوز در ابهام است که آیا به بیمارستان منتقل شده یا نه. همین تازگی ها منصوره بهکیش و مریم مجد و زهرا یزدانی به جمع زنان زندانی پیوسته اند و کمی قبل تر بود که مریم بهرمن، عطر بهار نارنج شیراز به این جمع پیوست و همین چند روز پیش تولدش را در زندان گذراند. آن سوتر اشرف علیخانی است که برای حکم 3 سال حبس اش در همین روزهای گرم خردادماه، به زندان فراخوانده شد…
+ There are no comments
Add yours