“صفات زنانه” : رذیلت یا فضیلت

۱ min read

راحیل آشناگر-14 دی 1391

مدرسه فمینیستی : آنچه در زیر می آید، در مورد فرهنگ مردسالار است و تاثیر آن بر صفات زنان و البته صرفا ایران و دیگر جوامع اسلامی را در بر نمیگیرد. شاید در کشورهای اسلامی این تبعیض پشتوانه دینی داشته و در کشورهای دیگر این موضوع پشتوانه های دیگری همچون حمایت نظام های سرمایه داری و منافع قشر فرادست جامعه را با خود دارد. فرصتی دست داده شد تا نگاهی هر چند کوتاه داشته باشم به شرایط زنانه در ایران با محوریت صفاتی که به او نسبت می دهند و یا از او انتظار دارند.

جنگ های جانوری، بگومگوهای فردی، و جنگ های امپریالیستی همه را در یک کیسه می ریزند تا این داستان ساختگی را ثابت کنند که انسان ها چیزی جز جانور نیستند و هرگز فراتر از آن مرحله رشد، گذر نکرده اند. این درون مایه، تنها گونه ای از همان رهنمون های دیرینه خسته کننده است که “شما نمی توانید نهاد آدمی را تغییر دهید” [1]

در سطح روابط اجتماعی، صفاتی به زنان نسبت داده می شود که بسیار متفاوت از مردان است و در واقع اگر افراط به خرج نداده باشم، همین صفات است که دنیای مردانه و زنانه را از هم جدا می کند و مرد بودن یا زن بودن را معنا می بخشد. و اگر از افراد پرسیده شود چرا زنان باید این صفات را داشته باشند و مردان صفاتی دیگر، پاسخ داده می شود که این ناهمسانی ها به خواست و اختیار انسان ها صورت نمیگیرد، بلکه در ذات زنان و مردان نهفته است. ادله هایی از این دست در احادیث و قرآن بسیار به چشم می خورد.

در جوامع اسلامی، در عین حال که با یک سری پیش فرض های تعیین شده از ابتدای تاریخ بشریت روبرو هستیم، برخی از قوانین اسلامی هم از سمتی دیگر پشتوانه این نابرابری در صفات و گفتار و رفتار میان دو جنسیت شده است. مثلا صفاتی را مختص زنان می دانند که مردان باید از آن بپرهیزند [2] و یا توانایی های زنان و مردان را متفاوت از هم می دانند، بدون آنکه به این موضوع توجه کنند که چه چیزی باعث ناتوانی زنان نسبت به مردان شده است. [3]

همچنین گفته می شود که زنان و مردانی که خود را شبیه هم سازند مورد نفرین و نکوهش قرار می گیرند. [4] در حالیکه باید توجه کنیم که چه نیازها یا دلایلی باعث می شود که افراد هنجارها و حدود زن یا مرد بودن را زیر پا بگذارند و به خصوص در جوامع فعلی این موضوع بسیار مشهود است و نباید سریعا این مسایل را به بیماری های جنسیتی و روانی ارجاع دهیم.

و یا زنان را دارای احساساتی شدید تر و مردان را دارای قوه فکر و اندیشه ای بالاتر از زنان می دانند [5] در حالیکه زنان هر جا که فرصتی دست داده، توانایی های خود را هم اندازه با مردان نشان داده اند و امروزه دیگر هیچ تفاوتی میان مردان و زنان در عرصه اجتماع و توانمندی های ذهنی و حسی وجود ندارد و بخش کوچکی از این تفاوت ها هم که باقی مانده، نتیجه همان آموزش ها و تربیت متفاوت است که کم کم در حال محو شدن است.

آگاهی هایی که زنان نسبت به روابط جنسی و برابری جایگاهشان هم تراز با مردان کسب کرده اند، نسبت دادن صفاتی همچون خودنمایی و جلوه گری به زنان را دور از ذهن می سازد و همچنین ارایه تصویری منفعل از زن در رابطه جنسی و طالب و خواهان سکس بودن مردان. [6،7]

افراد با صفاتشان شخصیت خود را در روابط اجتماعی نشان می دهند و کنش های اجتماعی اینگونه شکل می گیرد اما جداسازی جنسیتی در مورد صفات، کار اشتباهی است. مثلا اینکه خصوصیاتی همچون تواضع و فروتنی فقط از زنان انتظار رود [8] و یا فقط از زنان بخواهند مهربان، با گذشت، صبور و.. باشند و یا برعکس تلقین خصلت هایی همچون غیرت و تعصب از مردان.

نسبت دادن صفاتی به زنان و در واقع پرورش دختر و زن خوب با خصوصیاتی ویژه و در پی آن بالا بردن جایگاه زن از این طریق – البته به ظاهر و به طور کاذب – ترفند کلیشه جامعه مردسالار است. صفاتی که زنان را در اوج و دست نیافتنی می سازد تا در مالکیت مردان در آیند و از طرف دیگر همین صفات زنان باعث به سخره گرفته شدن و عقب راندن آنها از عرصه های اجتماعی می شود.

با نگاهی به مطالعات انجام شده در زمینه گفتار مردانه و زنانه، تفاوت های ناشی از این موضوع به چشم می خورد. چرا که در جامعه تبعیض آمیز امروز، زن و مرد بودن، گفتارهای متفاوتی را ایجاد می کند و جامعه نیز به مثابه تفاوت جنسیتی ، در زمینه گفتار، رفتار و منش، انتظارات خاصی از افراد دارد.

لاکف معتقد است که تعداد واژگان مربوط به رنگ در بین زن ها بیشتر از مردهاست. به کارگیری صفت ها هم از دیگر مقولاتی است که توسط لاکف مطرح می شود. خانم ها از صفاتی مثل موش، ناز و طفلک و غیره استفاده می کنند در حالی که آقایان کمتر از این واژگان مربوط به صفت بهره می برند. همچنین در فارسی کلماتی که در آنها نوعی همدردی وجود دارد مثل آخه ی، الهی و بمیرم مورد استفاده زن ها قرار می گیرد..و قشری از زنان فارسی زبان برای تاکید نظرات خود معمولا به حضرت ابوالفضل و یا به قرآن قسم می خورند و آقایان واژگان مولا، خداوکیلی، انصافا، عمرا و غیره را به کار می برند. [9]

همچنین موضوعات بحث در میان جمع های زنان و مردان متفاوت از هم است. مردها راجع به موضوع های مربوط به کار، سیاست، مسایل مربوط به قانون گزاری از قبیل مالیات ها و محدودیت های قوانین مربوط به امور مختلف و ورزش، و خانم ها راجع به مشکلات زندگی اجتماعی صحبت می کنند. زن ها در صحبت هایشان از استراتژی های قدرت کمک نمی گیرند ولی مردان نسبت به زنان برای متقاعد کردن دیگران بیشتر قسم می خورند. مردها مستقیم تر موضوع مورد گفت و گو را در ذهن ارایه می دهند. [10]

خلاصه مشخصات گفتار زن و مرد

مشخصات فهرست وار گفتار زن و مرد به شرح زیر است:

الف) مشخضات گفتار زنانه

ـ زنها تمایل زیادی به سوال کردن دارند.

ـ زنها هنگام صحبت کردن، از استراتژی هایی استفاده می کنند که گفتار را آسان سازد.

ـ زنها از به کارگیری بازتاب های بیانی مثل “آهان” “هم” و “هوم” و “اوهوم” به معنی اینکه من حرف شما را دنبال می کنم و گوشم به شما است(فیشمن1978) استفاده می کنند.

ـ زنها هنگام اعتراض از استراتژی سکوت استفاده می کنند.

ـ به کارگیری ضمایر “ما و شما” نه تنها باعث استحکام روابط با طرف گفت و گو است بلکه نشانگر اهمیت به حضور طرف صحبت نیز می باشد.

ب) مشخصات گفتاری مردان

◀️  احتمال دارد که مردان به نقطه نظرهای طرف مقابل اهمیت ندهند و آنها را فبول نکنند، یا عکس العملی آهسته و کند به آنچه به آنها گفته شده نشان دهند. (زیمرمن و وست1975 ، فیشمن 1978)

ـ مردها از مکانیزم های بهتری نسبت به کنترل صحبت نسبت به زنان بهره مند هستند، به این معنی که آنها قادر به توسعه مباحث و اختتام آنها و پیش کشیدن مبحث جدید می باشند.

ـ مردها با استفاده از بازتاب های بیانی آهان، هم و هوم و اوهوم قصد تایید حرف طرف گفت و گو را دارند.

ـ نکته آخر اینکه مردها نظرات خود را صریح تر بیان می کنند. [11]

بنابراین اگر زنی بخواهد خلاف این هنجار ها و الگوهای آموخته شده و جا افتاده عمل کند و تن به فرهنگ مردسالار که گفتارها و صفاتی را به او دیکته کرده است، ندهد، به مشکلاتی در اجتماعات زنانه و مردانه بر می خورد و گاهی جامعه مردسالار با استفاده از قدرت، به سرکوب عملی زنان، اقدام میکند.

اگر زنی فحش بدهد و یا کلمه ای غیر اخلاقی – اخلاقی که در جامعه مردسالار تعریف شده و بر اساس منافع قشر فرادست جامعه است – بر زبان بیاورد، و یا خشونتی از خود نشان دهد، گفته خواهد شد که این موضوع با شخصیت زنانه همخوانی ندارد. ” زن خوب این حرفها را نمی زند”!!

این برخورد ها دو باور غلط را در ذهن ایجاد میکند، اول اینکه گویی اخلاقیات توسط مردان ساخته شده تا زنان آن را بپذیرند و اجرا کنند و دوم فرض را بر آن گذاشته اند که رفتار ها، صفات و گفتار انسان ها نهاده ای غریزی است و گاهی کاملا آگاهانه از یاد می برند که انسان ساخته می شود و سپس اجازه ساختن به او داده می شود و هر چه بیشتر پیش می رویم از میزان غرایز و یا کنش های غیر ارادی افراد کاسته می شود تا جایی که انسان می تواند غرایزش را تحت کنترل آگاهی در آورد.

با توجه به تحولاتی که در جوامع رخ داده، مشاهده می کنیم که دیوارهایی که صفات زنانه و مردانه را از هم جدا می کردند، در حال محو شدن هستند و اتفاقا این گامها بیشتر از طرف مردان برداشته می شود. توجیه صفات زنانه به دلیل ترشح هورمون هایی متفاوت از مردان و دلایل فیزیولوژیک و روانی جایشان را به تحلیل های جامعه شناختی می دهند. و تا زمانی که برای مطالعه صفات زنانه و مردانه، جامعه ای با متغیرهای قابل کنترل در دست نداشته باشیم، نظریه پردازی و حکم صادر کردن هایی بر اساس مشاهدات صرف، بی پایه و غیر قابل پذیرش است. چرا که افراد از بدو تولد، و حتی از دوران جنینی در معرض آموزه های اجتماعی قرار میگیرند و القائات اجتماعی بر اساس جداسازی جنسیتی و ایدئولوژی ها تاثیر خود را بر افراد می گذارند.

فرهنگ مردسالار با فرودست نگه داشتن زن و پرورش شخصیت او به عنوان موجودی از جنس پایین و دست دو و مطیع، نه تنها باعث بیرون رانده شدن زنان از جامعه مردان و به عبارتی از کل سیستم جامعه انسانی (اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ..) می شود بلکه جدایی زنان از هم و تحکیم بخشیدن به عدم اتحاد و یکپارچگی آنها را نیز رقم می زنند.

ایجاد صفاتی همچون حسادت های زنانه که جایگزین تعصب های مردانه است، خود نشانگر آن است که زنان حسود بار می آیند تا برای داشتن آنچه که خود از به دست آوردنش محروم مانده اند – و از این جهت خود را به مردان وابسته می دانند – با زنان دیگر وارد میدان نبرد شوند و بخواهند از زنان دیگر پیشی گیرند. میدانی که به غلط گمان می رود، در آن هر که زنانه تر باشد جایگاه بالاتر و سهم بیشتری نصیب اش خواهد شد.

منابع:

1● ایولین رید، ، فمینیسم و مردم شناسی، ترجمه افشنگ مقصودی، نشر گل آذین، 1384، ص106

2● در نهج البلاغه آمده: “برخی از نیکوترین خُلق و خوی زنان، زشت ترین اخلاق مردان است، مانند ترس، تکبر و بخل (نهج البلاغه، قصار 226، فیض الاسلام(

3● لَا تُمَلِّکِ الْمَرْأَهَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ الْمَرْأَهَ رَیْحَانَهٌ لیست بقهرمانه (نهج‏البلاغه، نامه 31/118)؛ کارى که برتر از توانایى زن است به او وامگذار، که زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت کوش.

4● عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَال.(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص267 ) امام صادق علیه السّلام فرمود: پیامبر خدا (ص) مردانى را که خود را شبیه زنان سازند و زنانى که خود را شبیه مردان سازند، لعنت نمود.

5● احساسات زن از مرد جوشان‌تر است‌، ولی جهت‌گیری عقلی و استدلالی وی‌، هم‌سنگ مردان نیست‌.( همان‌، ص 163 )

الرِّجَال‌ُ قَوَّ َمُون‌َ عَلَی النِّسَآء”(نسأ،34) ( تفسیر المیزان‌، علامه طباطبایی‌;، ج 4، ص 217 و ص 347، مؤسسه اعلمی‌)

6● ویژگی‌های دیگر زن که در احساسات او نهفته است‌، روحیه خواسته شدن و مطلوب قرار گرفتن است‌; بر خلاف مرد که خصوصیت او خواستن است‌(شهید مطهری‌ ) با توجه به روم آیه12 ( علامه طباطبایی‌، همان‌، ص 216)

7● جلوه‌گری و خودنمایی‌، از دیگر خصوصیات زن است‌; البته اسلام خواسته است که زن‌، این غریزه طبیعی را در برابر شوهر خود ارضا کند: ” وَ لاَ یُبْدِین‌َ زِینَتَهُن‌َّ إِلآ لِبُعُولَتِهِن‌َّ (نور،31) و زینت خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهرانشان”

8● “فَالصَّـَـلِحَـَت‌ُ قَـَنِتَـَت‌ٌ (نسأ،34) زنان صالح‌، متواضعند”

این تعبیر، نقطه مقابل تعبیر: “والتی تخافون نشوزهن‌” یعنی نشوز در همین آیه شریفه است‌. اطاعت مستمر و متواضعانه‌، وظیفه‌ای است که قرآن کریم‌، به صراحت از زن خواسته است‌. ( تفسیر المیزان‌، علامه طباطبایی‌ ج 4، ص 344، مؤسسه اعلمی‌)

9● امیلیا نرسیسیانس، مردم شناسی جنسیت، نشر افکار، 1383، ص98

10● امیلیا نرسیسیانس، همان ص101

11● امیلیا نرسیسیانس، همان ص104

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours