کنوانسیون مبارزه با خشونت علیه زنان و وضعیت خشونت خانگی در ایران

۱ min read

روشنک مسیبیان-14 دی 1391

مدرسه فمینیستی : کنوانسیون پیشگیری و مبارزه با خشونت علیه زنان و خشونت خانگی شورای اروپا،در۱۱ مه ۲۰۱۱ به تصویب رسیدو توسط ۱۳ کشور از جمله فرانسه امضا شد.

کنوانسیون جدید شورای اروپا در پیشگیری و مبارزه با خشونت علیه زنان وهمینطور خشونت خانگی ،به مناسبت صد وبیست ویکمین نشست کمیته وزیران ،برای امضا بازگشایی شد و وزرای امور خارجه ۴۷ کشور عضو سازمان در استانبول گرد هم آمدند‌.

این توافق ، نخستین ابزار قضایی لازم الاجرا در جهان برای ایجاد یک چارچوب جامع قانونی به منظور جلوگیری از خشونت، حمایت از قربانیان و برای پایان دادن به مصونیت از مجازات برای عاملان خشونت می باشد. این توافق نامه در کنار افزایش آگاهی و آموزش، تعهد برای ایجاد سرویس های حمایت و پشتیبانی تخصصی فوری برای زنان قربانی خشونت وهمچنین تأسیس سرپناه و تعهد به منع ختنه زنان در قوانین ملی را فراهم میکند.

کشور های زیر این توافق نامه جدید را در طی مراسمی که در استانبول برگزار شد امضا کردند:

اتریش ، فنلاند ، فرانسه ، آلمان ، یونان ، ایسلند، لوکزامبورگ ، مونته نگرو، پرتغال ، اسلواکی، اسپانیا ، سوئد و ترکیه.در اروپا ، روزانه ۱۲ تا ۱۵درصد زنان قربانی خشونت خانگی می شوند.

این یکی از گسترده ترین موارد نقض حقوق بشر در سراسر جهان است که باید به طور جدی با آن مبارزه کرد .

مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماده ۱ اعلامیه منع خشونت علیه زنان مصوب سال ۱۹۹۴ خشونت علیه زنان را چنین تعریف کرده است : “خشونت علیه زنان به معنی هر عمل خشونت آمیزی است که برپایه ی اختلاف جنسیت باشد و به آسیب یا رنج جسمی ، جنسی و یا روانی برای زنان منتهی شده و یا احتمال در معرض قرار گرفتن در برابراین نوع آسیب ها و رنجها وجود داشته باشد، آسیب هایی از جمله تهدید به این گونه اعمال یا اعمال مشابه، اجبار یا محروم کردن مستبدانه زنان از آزادی ، که خواه در ملاء عام باشد و یا خواه در زندگی خصوصی اتفاق بیفتد.”

بدون تردید خشونت علیه زنان امری جهانیست و این مسئله تنها ایران را در بر نمیگیرد.اما بدیهی است که در ایران به دلیل اعمال برخی از قوانین نابرابر ، خشونت علیه زنان ابعاد گسترده تری را در بر میگیرد.اگر چه ممکن است طبق آمار و ارقام خشونت های جسمی آمارچندان بالایی را نشان ندهند ،اما باید در نظر داشت که اولاً خشونت تنها جنبه ی جسمی ندارد, ضمن اینکه بسیاری از زنان در ایران به دلایل مختلف از جمله حفظ شاَن و آبروی خود حاضر به پاسخگویی درست به نظر سنجی ها، حتی اگر کاملا خصوصی هم باشد را ندارند و در نتیجه از این لحاظ نمیتوان به نتایج آمارگیری ها اعتماد کرد و ثانیاً بعد وسیعی از خشونت ،خشونت های روحی و روانی را در بر میگیرد که در بسیاری از موارد کمتر به آن پرداخته میشود.

در ایران به دلیل وجود مسائل مذهبی و آموزه های سنتی که در بسیاری از خانواده ها عمیقاً ریشه دارد،زنان مجبور به تحمل بسیاری از رفتار های نا معقول مردان هستند و آنرا به عنوان امری لاینحل پذیرفته اند،چرا که آنان مادران ومادر بزرگهای خود را دیده واینگونه دریافته اند که راه دیگری نیست و این خصوصیت اغلب مردان است.اما باید توجه داشت که اغلب زنان از بسیاری از رفتار ها ی همسر خود رنج میبرند ولی قادر به ابراز آن نیستند ،چرا که جسور ترین آنان پس از چندین بار ابراز ناخشنودی خود از رفتار همسر،هنگامیکه درمی یابند اعتراضشان تنها محیط خانه را به آشوب می کشاند و فضایی ناخوشایند برای زندگی خود وفرزندانشان بوجود می آورد ،از ادامه ی اعتراض به وضعیت موجود خود داری میکنند.این در حالیست که همین زنان در تمام طول زندگی زناشویی شان با عدم رضایت واقعی از رفتار های همسرانشان زندگی میکنند در حالیکه این نا رضایتی روان آنها را به تدریج فرسوده و دچار یاَس و سرخوردگی میکند.

آنچه قابل توجه است این است که آثارآزارهای جسمی مانند کتک زدن پس از مدتی از بین میرود ، اما آثار تلخ و جانکاهی که آزارهای روانی بر جسم انسان میگذارند نه تنها با گذشت زمان از بین نمیروند ، بلکه هر لحظه عمق آنها بیشتر شده و در نهایت یک انسان سرخورده با احساس تباه شدن عمری که تنها یک بار به هر انسانی داده میشود، بر جای می ماند.

در جاییکه زنان حتی از لحاظ پوشش که شخصی ترین مسئله برای هر فردی است باید مطیع،پدر،برادر و در نهایت شوهر خود باشد،چگونه میتوان گفت که تنها ۲۲درصد زنان قربانی خشونت هستند؟ آیا گرفتن حق آزادی در انتخاب ساده ترین مسائل زندگی یک شخص ،اعمال خشونت به او نیست؟ به نظر من در صد بالایی از زنان ایران قربانی خشونت های پنهان روحی و روانی هستند و تغییر این امر نیازمند تغییرات بنیادین نه تنها در قوانین کشور بلکه در سنن نا صحیح به جا مانده از نیاکان ماست.

امروزه اکثر جوامع متمدن بر آنند تا حقوق تضییع شده ی زنان را به آنان بر گردانده و در ایفای همه جانبه ی این حقوق ممارست می ورزند،.صدور اعلامیه های متفاوت با موضوعات حقوق زنان نشان این مسئله میباشد.اما در ایران چه تلاشهایی در این راستا صورت میگیرد؟ آیا حتی اخبار این توافق نامه ها به گوش زنان ایرانی میرسد؟ زنان ایرانی خود باید بکوشند تا با افزایش آگاهی خود قدم های استوار تری در راستای ایفای حقوق مسلم خود بردارند. به امید روزی که زنان ایرانی جایگاه رفیع خود را بازیابند و آزادانه و آنگونه که میخواهند و در محیطی دور و عاری از هر نوع خشونتی زندگی کنند.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours