نگاهی به موانع و راهکارهای مقابله با خشونت فیزیکی علیه زنان

۱ min read

دکتر سیمین کاظمی-14 دی 1391

مدرسه فمینیستی: امسال 25 نوامبر 2011 ، مصادف با 4 آذرماه 1390 خورشیدی، همچون سال های گذشته، سالگرد «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» بار دیگر به ما زنان ایرانی، فرصت دوباره ای بخشیده است که تلاش های مان را برای مبارزه با اشکال گوناگون خشونت علیه زنان، بسیج کنیم. طبق روال سال های پیش، ما نیز در مدرسه فمینیستی تلاش و همت مان را به کار گرفته ایم تا به مناسبت این روز، در کنار دیگر گروه های زنان در سراسر جهان و در حد و بضاعت خود، اعتراض مان را نسبت به حضور سایه گستر خشونت در ابعاد مختلف زندگی زنان نشان دهیم. از همین روست که به مناسبت فرا رسیدن این روز، دکتر سیمین کاظمی در مطلب خود، با عنوان «نگاهی به موانع و راهکارهای مقابله با خشونت فیزیکی علیه زنان» به هشدار دهنده بودن آمارهای مربوط به خشونت علیه زنان پرداخته و معضل اصلی را عدم وجود برنامه ریزی و سازوکارهای لازم برای مهار این خشونت ها در جامعه مان می داند:

فرهنگ مردسالار، که زن را جزء دارایی ها و مایملک مرد به حساب می آورد، مرد را در هرگونه رفتار و برخورد با زن مختار و آزاد می داند. بنابراین کمتر کسی به خود اجازه می دهد یا اجازه می یابد تا در این حریم خصوصی که هرگونه سبعیت و توحش درآن به واسطه خصوصی بودن مشروعیت می یابد مداخله نماید. خشونت علیه زنان، موضوعی است که در قرن اخیر و با اوج گرفتن نهضت فمینیسم مورد توجه فعالان حقوق زنان و حقوق بشر و برخی از دولت ها قرار گرفته است. در این راستا تلاش های بسیاری صورت گرفته است تا بررسی ها ی دقیق روی این مسأله انجام گیرد ، راههایی برای پیشگیری از آن اتخاذ شود و از زنان قربانی خشونت حمایت به عمل آید. در این رویکرد جدید به مسأله خشونت، تعریف خشونتِ بسط یافته و علاوه بر خشونت فیزیکی سایر انواع آن مشتمل بر کلامی و روانی و جنسی نیز معرفی شده اند.

در ایران تلاش های بسیاری ، برای بررسی میزان خشونت و انواع آن صورت گرفته است و محققان دانشگاهی، توانسته اند چند و چون این مسأله را عیان سازند. خشونت علیه زنان هنوز هم یکی از انتخاب های مورد علاقه دانشجویان رشته های مختلف علوم انسانی است. عباس محمدی اصل دلیل این تحقیقات گسترده در زمینه فراوانی و سطح خشونت جنسی را چنین تشریح می کند: « این امر خصوصاَ به واسطه فشارهای سازمان ملل و سازمان های غیردولتی زنان بر دولت ها جلوه گسترده تری گرفته است. یک جنبه این تلاش عبارت از آگاه سازی ذهنی سیاستمداران و بلکه کل جامعه از سنجش عینی خشونت جنسی به فرضیه سازی نظری، نمونه گیری بهینه، جمع آوری بدون سوگیری داده ها و تجزیه و تحلیل آماری متکی است و واقعیت هایی پیچیده از این پدیده را به نمایش می گذارد.»[1]

نتیجۀ پژوهش های مرتبط با خشونت علیه زنان منتشر شده و در اختیار جامعه، فعالان حقوق زنان و صدالبته قانونگذاران و مسوولان قرار دارد، اما تاکنون اقدام عمده ای در جهت پایان بخشیدن یا کاهش خشونت علیه زنان و از همه مهمتر حمایت از زنان قربانی خشونت، صورت نگرفته است. به بیان دیگر، این تحقیقات اگر چه در شناسایی خشونت علیه زنان و علل و عوامل آن، کمک کننده و روشنگرانه هستند و ابعاد این فاجعه و معضل شوم را بازمی نمایاند اما به ندرت نتایج تحقیقات درباره حوزه خشونت علیه زنان، همچون سایر حوزه ها مورد توجه مسوولان قرار گرفته است. بدیهی است که نتایج این تحقیقات اگر مورد توجه قرار می گرفت بلادرنگ می بایست برنامه ای جامع دقیق و کاربردی برای مقابله با همه اشکال خشونت علیه زنان ایجاد می شد، و نه اینکه با بی توجهی به این معضل بزرگ و حتی انکار آن سعی در کم اهمیت جلوه دادنش داشت. به نظر می رسد تحقیقات انجام شده نتوانسته اند جایگاهی بیش از یک فضای چند سانتی متری در کتابخانه ای به دست آورند و شگفت آنکه نتایج آنها حتی از دید مسوولان پنهان مانده و یا مورد تأیید آنها نمی باشد. در کتابی که توسط مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری منتشر شده، آمده است: « هرچند تحقیق جامع و مستندی درباره این موضوع در کشور انجام نگرفته است اما شواهد غیر رسمی حاکی از گستردگی خشونت علیه زنان در جامعه ما می باشد. گرچه می توان گفت این میزان در قیاس با پاره ای از کشورها و آمار جهانی بسیار اندک است که یکی از دلایل مهم آن، حاکم بودن فرهنگ اسلامی و اعتقادات دینی در بسیاری از خانه ها می باشد. اما به هر صورت باید پذیرفت امروزه با واقعیت تلخی به نام خشونت علیه زنان در جامعه روبرو هستیم. البته نباید تمام تجربیات جهان غرب درباره خشونت را پذیرفت، چراکه تصور عمومی از خشونت های خانگی در هردو فرهنگ ممکن است بسیار متفاوت باشد.»[2] دلیل نویسنده برای نادیده گرفتن تحقیقات انجام شده در مورد خشونت علیه زنان و تنها اتکا به پژوهش یک محقق دولتی هرچه که باشد، و نیز استدلال او که درباره موضع خشونت علیه زنان به تفاوت فرهنگ ها متوسل می شود، تنها تلاشی است برای چشم فروبستن بر معضل خشونت علیه زنان و پنهان کردن صورت مسأله ای که با حیات و سلامتی نیمی از جامعه مرتبط است.

تحقیقات انجام شده در ایران حاکی از میزان بالای انواع خشونت علیه زنان است. نتایج تحقیقات در باره میزان خشونت فیزیکی که عریان ترین و سنگین ترین نوع خشونت به شمار می رود (و به طور مستقیم با سلامت و جان زنان مرتبط است) به تنهایی برای آگاهی از ابعاد معضل خشونت علیه زنان کفایت می کند. در مطالعه انجام شده در تهران[3] میزان خشونت فیزیکی 25.4 درصد( در یک مطالعه دیگر[4] 25- 35 درصد) ارومیه[5] 50 درصد، اردبیل[6] 28.5 ، قبایل ترکمن استان گلستان[7] 32.5 درصد، خوزستان[8] 20.2 درصد، خرم آباد[9] 35.3 خشونت فیزیکی غیرمستقیم و 6.8 درصد خشونت فیزیکی مستقیم، در سمنان[10] 18.6 درصد و … برآورد شده که حاکی از میزان بالا و چشمگیر خشونت فیزیکی در ایران است.

اهمیت خشونت فیزیکی آنجاست که به دلیل به خطر انداختن سلامت فرد، بیش از سایر انواع خشونت نیازمند توجه و مداخله فوری است. برای مقابله با این شکل از خشونت لازم است که قربانی به حال خود رها نشود، مورد حمایت اجتماعی قرار گرفته و نهادهای اجتماعی به یاری او اقدام نمایند. در بسیاری از کشورها، دولت برنامه هایی برای مقابله با خشونت علیه زنان طراحی و اجرا کرده اند که می کوشد زنان خشونت دیده را زیر چتر حمایتی خود قرار داده و در حل مشکل پیش آمده در کنار او باشند. این برنامه ها شامل ایجاد مراکز یا کانون های حمایت از زنان قربانی است که با هماهنگی پلیس، سیستم های قضایی، درمانی ، بهزیستی، زنان خشونت دیده شناسایی و به آن ها کمک می شود.

در ایران، علیرغم گسترده بودن میزان خشونت علیه زنان، و هشدار دهنده بودن آمارها در این خصوص، هنوز برنامه ای منسجم برای برخورد با این معضل تهدید کننده سلامت زنان تدارک دیده نشده است. شاید این ضعف و خلاء، ناشی از دیدگاهی است که زن را تنها در خانواده تعریف می کند و زن در خانواده یعنی موجودی که صاحب اختیارش دیگری است و جامعه نمی تواند به این حوزه خصوصی که قلمرو مرد است ورود پیدا کند. از همین رو خشونت علیه زنان حداکثر پدیده ای فردی و خصوصی تلقی می شود که نیازی به مداخله جدی در آن احساس نمی شود.

یکی از اصول بدیهی مقابله با پدیده خشونت خانگی، وضع قوانین بازدارنده است که بتواند از وقوع موارد خشونت پیشگیری نموده و همچنین در موارد مواجهه با خشونت علیه زنان برخورد مؤثر و جدی با مرتکبین خشونت داشته باشد. با وضع چنین قوانینی دادگاه می توانند، حامی و ملجأ اصلی زنان قربانی خشونت شوند و علاوه بر حمایت از فرد قربانی، میزان ارتکاب خشونت علیه زنان در جامعه کاهش یابد. در قوانین کیفری ایران، خشونت علیه زنان مورد کم توجهی قرار گرفته و اراده ای جدی برای برخورد با مرتکبین خشونت و حمایت از قربانی وجود ندارد. شادی عظیمی در مقاله ای درباره نحوه رویارویی قانونگذاران کیفری با زنان بزه دیده سه رویکرد متفاوت را برمی شمارد و رویکرد قانونگذار را ایرانی را در سومین دسته قرار می دهد:

◀️  ارجاع و هماهنگی با سایر مراکز درمانی و حمایتی

حمایت عاطفی شامل محرمانه بودن موضوع، هدایت کردن همراه بیمار (پارتنر یا همسر قربانی) به بیرون از اتاق، گوش دادن به حرفهای زن قربانی با دقت و توجه، اطمینان دادن به قربانی در مورد اینکه خشونت تقصیر او نبوده و احساس شرم، عصبانیت، ترس و افسردگی واکنش های نرمال به سوء استفاده و خشونت هستند.

سایر اقدامات هم شامل فراهم کردن اطلاعات و شماره تلفن های مراکز و نهادهای حمایتی محلی، مثل پناهگاهها، گروه های حمایتی و سرویس های قانونی؛ پرسش و تحقیق درباره سلامت کودکان و خانواده قربانی؛ کمک به قربانی برای پیدا کردن بهترین راههای ممکن برای ایمن ماندن؛ صحبت کردن با قربانی در مورد اینکه کتک خوردن حق او نیست؛ زمان بندی برای فالوآپ مشکل قربانی.[18]

بدیهی است همه آنچه درباره رویکرد پلیس، سیستم قضایی، بهزیستی و سیستم درمانی به مسأله خشونت فیزیکی علیه زنان گفته شد، مستلزم شکل گیری یک اراده جدی برای پیگیری این معضل و ایجاد مرکز ویژه مقابله با خشونت علیه زنان، تدوین یک برنامه دقیق و حساب شده و ایجاد سازو کارهایی برای هماهنگی و اجرای این برنامه است، و اگر غیر از این باشد، همه آنچه گفته شد، حداکثر یک تخیل آرمانگرایانه است که هیچ گاه محقق نخواهد شد.

پانوشت ها:

[1] محمدی اصل عباس، جنسیت و خشونت، نشر گل آذین، تهران 1388

[2] نورمحمدی غلامرضا،نفی خشونت علیه زنان از نگاه علم و دین، مرکز امور زنان و خانواده، تهران، 1389

[3] طاهرخانی سکینه و همکاران، بررسی میزان خشونت خانگی علیه زنان و ارتباط آن با مشخصات زوجین، مجله علمی پزشکی قانونی، 1388، دوره 15، شماره 2

[4] اعظم آزاده منصوره/ دهقان فرد راضیه، خشونت علیه زنان در تهران: نقش جامعه پذیری جنسیتی، منابع در دسترس زنان و روابط خانوادگی، پژوهش زنان، 1385، دوره 4، شماره 1 و 2

[5] عارفی مرضیه، بررسی توصیفی خشونت خانگی علیه زنان در شهر ارومیه، مطالعات زنان، 1382، سال اول، شماره 2

[6] نریمانی محمد/آقامحمدیان حمیدرضا، بررسی میزان خشونت مردان علیه زنان و متغیرهای مرتبط با آن در میان خانواده های ساکن در شهر اردبیل، فصلنامه اصول بهداشت روانی،1384، سال هفتم، شماره 27 و28

[7] پورقاز عبدالوهاب/ رقیبی مهوش، بررسی نوع و عوامل خشونت خانگی علیه زنان دربین قبایل ترکمن استان گلستان، مجله علوم تربیتی و روانشناسی، 1383

[8] نوح جاه صدیقه و همکاران، شیوع خشونت خانگی علیه زنان و برخی عوامل مرتبط با آن در استان خوزستان،سال 1386-1387، بهبود (دوماهنامه پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، 1390، سال پانزدهم، شماره چهارم

[9] ملکی امیر، نژادسبزی پروانه، رابطه مؤلفه های سرمایه اجتماعی خانواده با خشونت خانگی علیه زنان در خرم آباد، مجله بررسی مسائل اجتماعی ایران، 1389،سال اول، شماره دوم

[10] صابریان معصومه و همکاران، بررسی میزان شیوع خشونت خانگی در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان سمنان(1382)، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی سمنان، 1383، شماره 2

[11] عظیم زاده شادی، پویایی جلوه های سیاست جنایی در حمایت از زنان بزه دیده خشونت، مجله حقوق دادگستری، 1384، شماره 52 و 53

[12] زینالی حمزه، اثرات فقدان حمایت کیفری مناسب از زنان بر بزه دیدگی آنها، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال سوم، شماره 13

[13] حسامی سمیه، حمایت از زنان بزه دیده خشونت خانوادگی در تحقیقات پلیسی، مجله حقوقی دادگستری، 1384، شماره 52 و 53

[14] http://salamatnews.com/viewNews.asp…

[15] Ending domestic violence through non-violence: a manual for PWDVA protection officers, protection of women from domestic violence act, 2005, lawyers collective / women s right initiative, supported bye United Nations Trust Fund to End Violence Against Women/ UNIFEM

[16] http://internationalmedicalcorps.org/GBV

[17] Violence against women/ assessing the situation in Jordan. UN

[18] Violence and public health, World Health Organization, regional office for South-East Asia

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours