مدرسه فمینیستی: امروز را از یاد نمیبرم. روز 10 دی ماه، در چنین روزی بود که صدیقه دولت آبادی، این بانوی فرهیخته به این جهان پای می گذارد و در خلوت و سکوت تنهایی خود و بی آن که بخواهد شناخته شود، تلاشی جانانه را برای احقاق حقوق هم جنسان اش آغاز می کند. ولی زمانه، نام و یاد او و زنانی همچون او را در نهایت، در حافظهی خود ثبت کرده است. اینست حرف من در آغازی دگر بر سرنوشتی از گذشته…
جنسیت زنانه و قضاوت دربارهی منزلت زنان، همواره براساس معیارهای مردانه در نظر گرفته شده است. بدین ترتیب است که لوس ایرگاری از چهرههای برجستهی حقوقی و نظریه پرداز پُست مدرن، نظریهی تقابل کُنشگری مردانه و کُنشپذیری زنانه را مطرح میکند که زیگموند فروید از آن به عنوان تبدیل شدن زن به «زنی به هنجار» سخن گفته بود؛ همواره مرد دستور میدهد و زن میپذیرد تا «بهنجار» لقب بگیرد. در طول تاریخ ایران، تعصبها و حساسیتهایی وجود داشته که موجب محدود کردن زنان گردیده است. همچنین دامنهی آن تا به امروز نیز کشیده شده و موجب محدودیت زنان در عرصه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی شده و تنها عرصهی فعالیت آنها، در موارد خاص، نقش موثری بوده که در سیاست داشتهاند. گرچه تاریخ نشان میدهد که زنان در طول سالیان متمادی، نقش بسزایی را در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و… داشتهاند و نقش آنان در تاریخ معاصر ایران، نقش بیبدیل و غیر قابل انکاری است، اما نقش آفرینی و پایداری آنان با دشواریهای خاصی روبرو شده و همین دشواریها و چالشها زمینهی کاملاً مساعدی را برای کسب کامل حقوق نیمی از افراد جامعه فراهم نیاورده است. شیرزنان بسیاری بودند که جهت برچیده شدن قدرت مطلقه و استبداد فعالیت میکردند و هنوز هم درصفحات تاریخ، از فداکاری و قهرمانیهایشان نام و نشانی وجود ندارد و همچنان گمنام ماندهاند.
دستاوردهای صدیقه دولت آبادی برای زنان
صدیقهی دولتآبادی در خانوادهای فرهیخته، تحت سرپرستی پدری فهیم و مادری روشنفکر پرورش یافت.شالودهی فکری، فرهنگی وی از دوران کودکی شکل گرفت، آنجا که پدر از او میخواهد چون برادرانش به تحصیل بپردازد تا در جامعهی آن روز ایران جایگاهی درخور به دست آورد. وی فراگیری دانش را همراه برادرانش آغاز کرد و اندک اندک راه پیشرفت را پیمود. در جامعهی سنتی آن روز ایران به تحصیلات خود در داخل و خارج از کشور ادامه داد و دستاوردهایش را برای خدمت به کشورش به کار بست. وی عقیده داشت رنجی که زنان در خانواده همچنین در جامعهی خود متحمل میشوند ناشی از عدم آموزش است. بنابراین عقیده، آموزش و تغییرات را از شخص خود همچنین زنان خانواده آغاز کرد، سپس وارد عرصههای مختلف اجتماعی شده برای آموزش زنان، قدمهای اساسی برداشت. نخستین اقدامات وی در جهت تأسیس مدارس برای دختران بود. از اصفهان آن روز تا تهران که پایتخت محسوب میشد با مخالفتهای شدید اقشار مختلف از جمله روحانیون، سیاسیون و حتی گروهی از زنان مواجه شد اما با وجود تهدیدات، اهانتها و اقدامات جدی برای بستن مدارس از پای ننشست. در راستای آگاهی دادن به زنان، روزنامهی زبان زنان را تأسیس کرد و باز هم با وجود کارشکنیهای مختلف، به انتشار آن ادامه داد. گرچه در خلال انتشار آن بارها دستگیر شد. یکی از رموز مؤفقیت وی در انتشار زبان زنان، نوشتن و تنظیم مطالب براساس مقتضیات جامعهی آن روز ایران، همینطور، دیگر مقتضیات طبیعی انسان بود. به عنوان مثال: هیچگاه ازدواج، تشکیل خانواده و مادر شدن را نفی نکرد بلکه در جهت هر چه بهتر شدن زندگی زناشویی تلاش کرد. در کنار بحثها و آگاهیهای خانوادگی، از اطلاعات سیاسی ـ اجتماعی نیز فروگذار نکرد. انتقاد از قراردادهای مختلف بسته شده با دول خارجی، حمایت از دولت دکترمصدق و انتقاد از عملکرد کلی دولت نیز ازنکات بارز نوشته شده در روزنامهی زبان زنان بود. در عرصهی اجتماعی نیز تأسیس و عضویت در انجمنهای مختلف زنان، از مهمترین فعالیتهای او بود.
انتشار نشریهی «زبان زنان» و راه اندازی مدرسه و انجمن برای زنان آن روز که علمای پُر نفوذ آن روزها درس خواندن را زمینه ساز فساد میدانستند، کار کم دردسری نبود. فعالیتهای اجتماعی و مقالههایی که در نشریهی «زبانزنان» منتشر میشد گاهی برای صدیقه دولت آبادی مشکلاتی فراهم میآورد. هر چند که او فعالیتهای خود را در تعارض با حکومت وقت نمیدانست، اما چندبار بازداشت شد. فعالیتهای دولت آبادی به مسائل زنان محدود نبود و دیگر حوزههای اجتماعی را نیز در برمیگرفت. او که تا آخر عمر ریاست کانون بانوان ایران را برعهده داشت. در دوران نخست وزیری محمد مصدق و جنبش ملّی شدن صنعت نفت با تمام همکاران خود با این جنبش همراه شد. مهّمترین مسئلهای که در خلال این نوشتار، به روشنی مشخص شد مبارزات مسالمتآمیز صدیقه دولت آبادی برای احقاق حقوق از دست رفتهی زنان بود. از جمله؛ تأسیس مدارس دخترانه، روزنامه و مجله برای بیان دیدگاههای خود و اهمیت مبارزات او در پیگیری و تداوم و همچنین فارغ از هرگونه رفتار خشونت آمیزی بود. که درتمامی حوزهها به خصوص فرهنگی و اجتماعی دنبال شد. عمدهترین مشخصهی مبارزات صدیقه دولت آبادی توجه زیاد او به فرهنگ و همین طور تلاش برای بالابردن فرهنگ عام جامعه و بالخص زنان بود. فعالیتهای دولت آبادی باعث شکل گرفتن این نظریه شد که بالابردن فرهنگ عمومی جامعه، اصل اول مبارزه علیه ظلم بر زنان است که با گذشت سالها هنوز از اهمیت این موضوع کاسته نشده است. روزنامهها و مجلات و مقالاتی که در آن منتشر میکرد، بر ارتقاء رشد فرهنگی و سیاسی زنان تأثیر بسزایی میگذاشتند. از دیگر مشخصههای مبارزات صدیقه دولتآبادی گسترش روزنامهها و مجلات مختص زنان بود که برای اولین بار و پس از دوران مشروطه اتفاق افتاد و فرآیند جنبش زنان را به جامعه شناساند. اهمیت این روزنامهها و مجلات و مقالاتی که در آن منتشر میشدند، بالابردن آگاهیهای زنان و آشنایی آنها با حقوق و شرایط خاص جامعهی خود بود. مجموعهی مقالاتی که در این روزنامه منتشر میشدند بر ارتقاء رشد فرهنگی و سیاسی زنان تأثیر بسزایی میگذاشتند. این بود شرح مشقات و زحمات زنی خدمتگزار که در محیط متعصب آن روز اصفهان برای ترقی و تعالی بانوان قیام کرد، مجله و روزنامه منتشر نمود، به اروپا رفت، در رشتهی تعلیم و تربیت معلومات خود را کامل نمود و پس از بازگشت با وجود هزاران مشکلات و موانع معلومات خود را به نفع جامعه بهکار برد.
فعالیتهای اجتماعی ـ فرهنگی زنان در این دهه تنها از سوی قشر خاصی از زنان مورد استقبال قرارگرفت.چرا که محیط این گونه فعالیتها به صورتی بود که هر زنی نمیتوانست در آن به فعالیت بپردازد. افکار عمومی و هنجارهای اجتماعی در آن دوران با حضور فعالیتهای اجتماعی زنان مخالف بود و حتی برخی از روحانیون، مخالف حضور زنان در انقلاب مشروطه بودند. فعالیتهای اجتماعی ـ فرهنگی با چالشهایی مواجه بود. وی که شخصیتی نوگرا بود. در فعالیتهای اجتماعی ـ فرهنگی دوران خود نقش موثری ایفا کرد، در آغاز افکار نو بیشتر در جامعه شهری و طبقات نسبتا مرفهتر استقبال می شد و عملکرد صدیقه دولت آبادی و تلاش های او به توسعهی روند نوگرایی منجر شد.
همیشه یاد و خاطره آن زنانی در تاریخ زنده است که نخستین و دشوارترین گامها را در این راه برداشتند. جامعهی آن روزگار، نمیتوانست سنت شکنیهای دولتآبادی را تحمل کند، به همین لحاظ به انواع گوناگون به آزار و اذیتش میکوشیدند و تهمتهای زیادی به او نسبت میدادند. زنان نیمی از جمعیت یک کشور و جامعه را تشکیل میدهند که همواره با توجه به این حجم وسیع که مبتنی بر ظرفیت آنها است، نادیده انگاشته شدهاند. زن ایرانی باید بداند که زمان، زمان تحول است، باید معرفت و دانش و فکرش را پرورش دهد و خودش را برای سازندگی یک جامعهی در حال گذار و متحول آماده سازد. امروزه نیز وظیفهی زنان فرهیخته است که در راه شناسایی و احقاق حقوق خود قدم برداشته و بدانند که چه میخواهند و از چه راه میتوانند به مقصود خود برسند. شاید مهمترین وظیفهی امروز زنان متعهد این باشد که با تلاش و کوشش جلو سوء برداشتها از مقولاتی چون تساوی زن و مرد را گرفته و سعی در تفهیم این مسئله بنمایند که صحبت از برابری حقوق زن و مرد یعنی «برابر کردن حقوق انسانی» و نه ایجاد سوء تفاهم در بین جامعه. این قبیل فعالیتهای زنانی چون صدیقه دولت آبادی باعث گشت تا این باور عمومی، در بین روشنفکران شکل بگیرد که، شخصیت از دست رفتهی زن ایرانی را باید خود زنان بازگردانند. زنان ایرانی باید بدانند که در چه جایگاه و موقعیتی قرار دارند، تا بتوانند شخصیت اجتماعی شان را که سال هاست نادیده گرفته شده، دوباره بیابند. امید است، در آیندهای نزدیک شاهدحضور فعال و زندهی زنان ایرانی در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، ادبی و… باشیم. باشد که درهای بسته گشوده شود و سرنوشت زنان هر نسل با زنان نسل قبل متفاوت باشد و امید که بتوان با تلاش مداوم و باقی ماندن بر ارزشهای زنانه و پافشاری بر حقوق مسلممان، نابرابریها و عدم توازنهای جامعه را کم رنگ کنیم.
+ There are no comments
Add yours