مدرسه فمینیستی: طرح ازاله پرده بکارت در بدو تولد، پیشنهاده ی خانم مریم رفیعی است در مقاله «بکارت و بهداشت». این مقاله در صفحه فیسبوک مدرسه فمینیستی منتشر شده است. انتشارش، برانگیزاننده ی واکنش های زیادی بود. ولی آنچه باعث حیرت شد برخورد بعضی از فعالین است که به نام «فمنینیست» با این پیشنهاده ی تحریک کننده، به شدت مقابله کردند! منتقدین خانم رفیعی، اما گزاره هایی سست، با هدف نقد و ابطال این پیشنهاده عنوان کرده اند: 1 ـ ازاله بکارت در بدو تولد، تجاوز جنسی به کودکان است [و چون در قلمرو تجاوز جنسی به زنان و کودکان قرار میگیرد] بنابراین خشونت است. 2 ـ ازاله پرده بکارت در بدو تولد، حق انتخاب را از دختران می ستاند دخترانی که باید آزاد باشند: مخیّر به داشتن یا نداشتن بکارت. 3 – پیشنهاده ی مریم رفیعی مبنی بر ازاله بکارت در بدو تولد، با حق کنترل زنان بر بدن شان مغایر است.
ادله ای چنین، قبل از آن که «فمینیستی» باشند به نظر من نشانگر سنگینی سایه ای تیره است: سایه ارزشهای مردسالار بر ذهن ایشان! ذهنی ظاهراَ فمینیستی ولی با حساسیت های فوق العاده نسبت به آلت تناسلی زنان! یکی از برنمودهای این سایه سنگین بر ذهن منتقدین، حرمت آلت تناسلی زنان به مرز تقدس است و همهنگام نزد همه ما ایرانیهای متعصب. سوده راد در مصاحبه اش با رادیو فردا نیز روشن کرده است که هر گونه فرو کردن جسمی در آلت تناسلی زنان، تجاوز محسوب میشود. از او و همفکرانش میتوان پرس و جو کرد و همهنگام کنجکاو بود که زنان ساکن این خطه فرهنگی، وقتی که به خاطر انواع و اقسام بیماریهای رحم شان، یا برای خلاص شدن از سماجت انواع قارچ های آلت تناسلی، به پزشک متخصص مراجعه میکنند و با فرو رفتن انگشت های پوشیده در دستکش پزشک به آلت شان، روبرو میشوند؛ یا فی المثل به واسطه مسائل ریز و درشت عصر حاملگی، همیشه به دکتر «زنان و زایمان» مراجعه میکنند و پزشک با فرو کردن انواع و اقسام ابزارهای پزشکی در آلت تناسلی شان، به آنان در تشخیص بیماریهای آن عضو، یا وضعیت رحم ، یاری میدهد. آیا این عمل می بایست در قلمرو تجاوز جنسی، کلاسه بندی شود؟
این گزاره از منتقدین طرح ازاله بکارت را اگر بپذیریم پس باید معاینات پزشکان روی آلت تناسلی زنان را هم در ردیف «تجاوز جنسی به زنان» جای دهیم. لیکن گزاره ای بدین توسع (کلی و تعمیم گرا) نسبت به تعریف تجاوز به زنان (بدون در نظر گرفتن نیت و مقصد انجام این عمل) میتواند به هر نوع و شکلی از معاینه پزشکی که توسط پزشک صورت می گیرد، توسعه و تعمیم یابد. بیچاره آن پزشک حاذق که با یک شعار فوری فمینیستی، به سِلک متجاوزان به عنف، تغییر ماهیت میدهد.
در ضمن ایشان در همان گفتگو با رادیو فردا روشن کرده است که پیشنهاده ی مریم رفیعی «ازاله پرده بکارت در بدو تولد» به دلیل آن که تجاوز تلقی میشود بنابراین «خشونت علیه دختران» است. این گزاره هم در موقعی مطرح میشود که چند میلیون دختران ایرانی در جامعه مردسالارشان به دلیل حضور سماجت آمیز تقدس «پرده بکارت» متحمل عجب حقارتهایی میشوند که از دائره ی گفتار، بیرون میزند اضطرابها و خشونت هایی فراتر از طاقت بشری.
اگر حتی به روش «دور زدن مشکل» (ایضاَ میتواند از مسیر ازاله پرده بکارت در بدو تولد هم صورت گیرد) جلوی این سیل سیال خشونت علیه زنان گرفته شود، مگر اشکالی دارد؟ تنها مشکلش این است که دیگر جامعه مردسالار قادر نخواهد بود که بکارت و نجابت و نانجیبی زنانش را با یک پرده بسنجد زیرا که با ازاله پرده بکارت در بدو تولد، این پرده دیگر تجسم واقعی نخواهد داشت و همهنگام گروه بزرگی از زنان کشور از انواع و اقسام خشونت و تحقیر، نجات خواهند یافت. اما دراماتیک نشان دادن فرو بردن یک «سوزن طبی در آلت دختر» برای ازاله بکارت در بدو تولد ـ آن هم توسط پزشک ـ و از این عمل، یک تصویر جنایت بار و «جنایت علیه بشریت» برساختن، میتواند به پُز های دوران رمانتیسیسم تعبیر شود.
خیمه مردسالاران پردهپرست بر عمود تفکر تقدسبخشی به آلت تناسلی زنان، استوار شده است تا جایی که حتا از بدو تولد هم زن می بایست نسبت به شوهر آینده اش وفادار باشد. اما شاید بتوان تفکری که این چنین به آلت تناسلی زنان تقدس می بخشد که هر نوع فرو کردن سوزن (حتی توسط پزشک) در آلت تناسلی زنان را در قلمرو تجاوز جنسی قرار میدهد، همذات و همخط همین تفکر تاریخمند و پردهپرست مردسالاران است. این هاله ی غلاظ و شداد تقدس که گرداگرد آلت تناسلی زنان ایجاد کرده اند موجب شده که برخی از فعالین هم به تکریم و حساسیت و تقدیس این پرده، قیام کنند با این که ظاهرش نجات دختران از تجاوز سوزن پزشک و بیمارستان است، اما باطن اش را می توان در همان تقدس بخشی به آلت تناسلی زنان جستجو کرد.
در حالی که ما از فردای پیروزی رنسانس تا این زمان، انواع و اقسام «سوزن ها» را برای جلوگیری از بیماری بچه ها به بدن کودکانمان تزریق میکنیم و بچه ها را بدون آن که خود تصمیم بگیرند و در آن دخالتی داشته باشند «سوراخ سوراخ» میکنیم، تا در آینده زندگی سالم تری داشته باشند. ولی این برخورد ظاهراَ خشن و بی رحمانه که نسبت به تن و بدن کودکان انجام میشود چون به خاطر «بهداشت آینده بچه ها» است هرگز خشونت تلقی نمیشود. حتی ببینید که ختنه مردان هم خشونت تلقی نمیشود با آنکه در مورد «آلت تناسلی» مردان است. بعلاوه چون آنرا امری «بهداشتی» هم برای مردان تلقی میکنیم نه خود پسربچه و نه جامعه و یا خانواده، آنرا خشونت و تجاوز علیه خود قلمداد نمیکنند. ولی وای به روزی که پای پرده ی کذا و کذا به میان آید، آنجاست که واژه های ممنوعه به میان میآید: حریم تن، حریم مقدس آلت زنانه، حق کنترل زنان بر بدن خود، و حرمت تجاوز به زنان، و…
موضوع دیگر متصل به این مبحث، مسأله ی پیشگیری است که گفته شده اساس علم پیشگیری، بر این پایه تعریف و تداوم دارد که برای پیشگیری از ضایعات و بیماریهای آینده در کودکان، حتی تزریق میکروب ضعیف شده به بدن کودک مجاز شمرده میشود تا کودک در آینده از بیماریها و باکتریها و ویروسهای قوی و خطرناک، حفظ شود. پس علم پزشکی در مبحث «پیشگیری از بیماری» کاری که میکند کشت دادن یکسری بیماریها و ویروسها در آزمایشگاههاست و بعد که بصورت کنترل شده به بدن کودک تزریق میکند تا در آینده بدن او در برابر همان بیماری که ممکن است به شکل حاد و کشنده بروز نماید واکسینه شود. پیشنهاد ازاله پرده بکارت در بدو تولد هم به نوعی در قلمرو همین مبحث «پیشگیری» قابل فهم است. چون مریم رفیعی که این طرح را ارائه کرده محتمل است به دلیل خطرات ناشی از تقدس بکارت در زنان، به فراست انتشار چنین طرح مبتکرانه ای افتاده و پیشنهاد میدهد که برای آن که کودکان دختر، در آینده دچار انواع و اقسام بیماریهای روحی و خشونتها و تحقیرها نشوند، از همان بدو تولد، از آنها ازاله بکارت شود.
در فضایی بدینسان خلاق و با وجود طرحی «زمینی» ـ و نه شعاری ـ برای رفع این معضل تاریخمند، برخی از فمینیست ها، با رجوع به سوابق تربیتی و موروثی شان، استوار و حق بجانب استدلال میکنند: «شاید دختری بخواهد بکارت اش را حفظ کند، پس این پیشنهاد ازاله بکارت، حق انتخاب را از دختران میگیرد.»! این گفتار عجیب، معنای بسیار آشکاری دارد: این فمینیست ها «بکارت» را به معنای «پرده بکارت» دانسته اند. در حالی که همگان می دانند که «بکارت» به معنی «عدم رابطه جنسی» است و نه «بودن یا نبودن پرده بکارت». کاملا هویدا است که دختری اگر داوطلب حفظ و حراست از بکارت اش باشد، چه با «پرده» چه بدون پرده، بکارت اش را میتواند حفظ کند. مگر خیل دخترانی که فاقد پرده بکارت به شکل معمول هستند، عنداللزوم «بکارت» ندارند؟ بکارت به مفهوم عدم رابطه جنسی است و نه داشتن پرده بکارت، همانطور که دخترانی که رابطه جنسی برقرار می کنند و بعد پرده بکارت خود را می دوزند حداقل خود به خوبی می دانند که باکره نیستند. بنابراین یکی کردن این دو ، به نظر من محملی برای توجیه همان باورهای قدیمی و باستانی و القائی است، همان آش شور و درهم جوشی که فرد سنت گرا، هر چه دلبخواهش باشد از این دیگ بزرگ آش ، به راحتی بیرون میکشد. گر چه قرار بوده است به یاری فمینیست ها از شوری و غلظت این آش، کاسته شود ولی گویا آش دارد شورتر هم میشود. پس بنابراین این گروه از منتقدین نمی توانند توجیه خوبی علیه پیشنهاد «ازاله بکارت در کودکی» ارائه نمایند و کسانی که این ادعا را مطرح میکنند نمیدانند که خودشان و ذهن شان چقدر تحت شرائط تربیتی و فشار ذهنیت های مردسالار قرار گرفته که از خردسالی القاء و تحمیل شده و حالا درک از مفهوم بکارت شان را، به پرده بکارت شان، محدود و تنزل داده است.
هستند مردانی که هنگام ازدواج، باکره اند. مردان اساساَ نه پرده بکارت دارند و نه چیزی بیرون از جسم و روح شخصی خودشان که نشانی از بکارت شان باشد. ولی با توجه به اعتقاد و انتخاب شخصی شان میتوانند باکره بمانند، و پایبند آن باشند که تا موقع ازدواج و خارج از ازدواج، رابطه جنسی نداشته باشند. «ازاله بکارت در بدو تولد» هم باعث میگردد که همین انتخاب برای زنان هم بوجود آید و آنان نیز اگر بخواهند بتوانند از رابطه جنسی پیش از ازدواج، پرهیز کنند و باکره بمانند و یا با جنس مخالف رابطه بگیرند و باکره نمانند، ولی وجود «پرده» بکارت (و همذات کردن آن با مفهوم بکارت) تنها سبب میشود که کسانی که این تعهد را ندارند و آن را از منظر اعتقادی اصلا قبول ندارند، با انواع و اقسام خشونت روبرو شوند و همین وجود «پرده بکارت» به تداوم این سنت یاری رساند. اکنون با درک و پذیرش این ادله میتوان اذعان کرد: ازاله پرده بکارت در بدو تولد، پیشنهاد قابل تاملی است حداقل باعث میشود که «حق انتخاب» میان باکره ماندن یا باکره نماندن برای دختران افزایش یابد!
در صورت اجرا و عملی شدن این طرح در سطح ملی، مولفه های گوناوند و بسترساز کنترل بیشتر بر بدن، برای زنان افزایش هم مییابد و در مقابلش، امکان کنترل مردان بر بدن زنان، سیر نزولی را طی خواهد کرد. ایضاَ نمیتوان به ضرس قاطع گفت که این پیشنهاد، حق کنترل بر بدن زنان و کاهش کنترل مردان بر بدن زنان را صد در صد تضمین میکند؛ خیر اصلا چنین نیست ولی میتواند تعادل بیشتری در جامعه برقرار کند. به رغم همه این مسائل مطرحه، اما تحقق پیشنهاده ی خانم رفیعی در جامعه مردسالار ایران از سوی جامعه ای که بر تقدس آلت تناسلی زنان بنا شده و حتی زنان آگاه و فمینیست اش هم در ناخودآگاه شان آن را چنین مقدس فرض میکنند (و روشن کرده اند که فرو بردن ابزار پزشکی در آلت تناسلی دختر باکره تازه به دنیا آمده توسط پزشک «تجاوز جنسی» است»!!) بسیار بعید است و خیلی جای بحث دارد و اگر در اینجا به آن می پردازم، بیش از آن که به خود پیشنهاد و امکان پذیری یا امکان ناپذیر آن تاکید داشته باشم به نحوه برخورد برخی از منتقدین نظر دارم.
بلحاظ پزشکی هم امکان دارد که این پیشنهاد دارای اشکالات زیادی باشد پس جامعه پزشکی و پزشکان آگاه میبایست در این مورد کار کنند و نظرات تخصصی شان را در افکار عموم، نشر بدهند. ولی همانطور که می دانیم نباید از نظر دور داشت که نهاد پزشکی معمولا تلاش می کند با سنت های جامعه درگیر نشود و بنابراین دور از انتظار نیست که به سرعت پزشکانی پیدا شوند که ازاله بکارت در بدو تولد را غیربهداشتی اعلام و مردودش شمارند. چنانچه در مورد ختنه پسران، جامعه پزشکی بی وقفه سخن از ضرورت بهداشتی بودن این عمل بر زبان میراند! لیکن ما می دانیم که امروزه با وجود بالا رفتن استانداردهای بهداشت عمومی و فردی در جوامع مختلف، چنین عملی خیلی هم ضروری نیست همانطور که در کشورهای دیگر که چنین سنتی در آنها وجود نداشته، ختنه پسران را انجام نمی دهند مشکلی هم پیش نمی آید. بنابراین پزشکان زن میبایست بدون پیش داوری بتوانند در مورد ازاله پرده بکارت در بدو تولد اعلام نظر کنند.
در انتها نکته ای ظریف را میتوان مطرح کرد و گفت که این فاجعه سازی از ازاله پرده بکارت در بدو تولد (فاجعه تجاوز جنسی)، توسط برخی منتقدین فمینیست، آدمی را به یاد فیلم های هالیوودی میاندازد که در آنها گاه دهها اتومبیل با هم تصادم و برخورد میکنند، سرنگون میشوند، افراد درون این اتومبیل ها زخمی یا کشته میشوند تا فی المثل قهرمان فیلم بتواند در نهایت یک «بچه گربه» را نجات بدهد! و انتهای فیلم هم ما تماشاگران بدون توجه به انسانهای بیگناهی که در تصادم اتومبیل ها جان باخته اند، به خاطر نجات یافتن «بچه گربه» از خوشحالی، اشک شوق میریزیم! مشابه این واکنش، در نحوه برخورد به حقوق بشر و حقوق زنان در جامعه روشنفکری ایران و برخی از فمینیست های ایرانی هم آشکارا به چشم میآید. در ایران هزاران دختر که حتا باکره (فاقد تجربه جنسی خارج از ازدواج) بوده اند ولی بواسطه آنکه پرده بکارت شان به شکل و استاندارد مرسوم نبوده است ـ یا به هر دلیلی در کودکی از بین رفته ـ دچار خشونتهای وحشیانه شده اند ولی ما از ورود یک ابزار پزشکی به آلت تناسلی بچه، فاجعه ی تجاوز میسازیم و در واقع برای بچه گربه اشک میریزیم! در کشور ما هزار، هزار دختر بیگناه به خاطر همین مسأله ی پرده بکارت و اتفاقاتی که به این پرده آسیب رسانده، از خانه فراری میشوند و با انبوهه ای منفور و متراکم از تحقیر و خشونت در خیابانها و توسط باندهای قاچاق روبرو میشوند و ما فغان برمیآوریم که ازاله این پرده دردسرساز در بدو تولد، فاجعه بشری است و حقوق بشر و حقوق کودک و کنترل بر تن زنان را از بین میبرد!؟! کدام کنترل بر بدن؟ کجاست این کالای کمیاب کنترل بر بدن که شما تا این اندازه در موردش حساسیت دارید و اگر سوزن پزشکی نزدیکش برود فغان تان گوش آسمان را کر میکند؟…
بعضی دیگر از مدعیان فمینیسم، این فرضیه را پیش نهاده اند که ازاله پرده بکارت در بدو تولد، چون با حقوق کودک، متعارض میشود میبایست با آن مخالفت نمود. در این مخالفت خوانی، می توان نشانه هایی از مخالفت خوانی پیکارجویان با آزادی سقط جنین یافت. مشابه مستندات متعصبان و خشک اندیشانی است که میگویند «سقط جنین با حق حیات کودکان مغایر است»، و با این ترفند زبانی، حق زنان بر بدن خود را برای سقط بچه، مغایر حقوق کودک تلقی میکنند. همیشه این امکان البته وجود دارد که حقوق یک گروه اجتماعی با گروه دیگر در همان اجتماع، مغایرت و تصادم پیدا کند، همانند مغایرت حقوق زنان با حقوق کودکان در همین گزاره ی مطرح شده از سوی مخالفین سقط جنین. چنین مغایرتها و تضادها و تصادم هایی اما با یک فتوای ساده ی فمینیستی حل نمیشود. تنها راه معقول و مسالمت پذیر این است که جامعه در مورد این موضوعات گوناوند و بغایت بغرنج، سر صحبت و گفتگو را باز کند تا بتدریج و در وسعتی بزرگتر از اعضای یک گروه، به راهگشایی برسد.
+ There are no comments
Add yours