ماه خرداد و تجربه های زنانه

۱ min read

فاطمه فرهنگ خواه-14 دی 1391

مدرسه فمینیستی: اوایل خرداد سال 1384 است، سالی که قرار است آقای سید محمد خاتمی صندلی ریاست جمهوری را به فردی دیگر واگذار کند. «هم‌‌اندیشی فعالان جنبش زنان» که در سال 1382 توسط طیف گسترده ای از زنان فعال تشکیل شده بود، تصمیم گرفت از فضایی که معمولا قبل از انتخابات برای تبلیغات کاندیداها گشوده می شود استفاده کند و مطالبات حقوقی زنان را که هم‌‌چنان از دولت های گذشته بی‌‌پاسخ مانده بود را به عرصه عمومی بکشاند. در حقیقت زنان به رئیس جمهور آینده بگویند که: آقای رئیس جمهور زنان را هم به عنوان نیمی از جمعییت کشور فراموش نکنید و برنامه های خود را در این حوزه هم ارائه دهید.


بدین منظور با دعوت از دیگر زنان فعال در گروه های گونه‌‌گون فکری و عقیدتی، جلسات متعددی برای تصمیم‌‌گیری در انجمن های مختلف غیردولتی زنان در تهران تشکیل شد. در این جلسات، پیشنهادها به بحث و تبادل نظر گذاشته می شد. پس از اینکه اکثریت با ایده‌‌ی یک تجمع عظیم موافقت کردند، جزییات این تجمع به بحث گذاشته شد. اولین موضوع انتخاب محل تجمع بود، در یک پروسه طولانی تصمیم گرفته شد که این مراسم جلوی در اصلی دانشگاه تهران برگزار شود. حال باید در میان اندیشه ها و سلایق مختلف بر سر طرح یک موضوع واحد که مبتلا به همه زنان کشور باشد توافق می شد، تغییر قوانین تبعیض آمیز در قانون اساسی نقطه اشتراک همه شد. نوبت به شعارها رسید. شعارهایی نیاز بود که درعین موجز و گویا بودن اما از چارچوبی که تعریف شده بود خا رج نباشند. خلاصه اینکه باید بر روی همه نکات بزرگ و کوچک صحبت می شد تا با شیوه ای دموکراتیک، به توافق رسید. حتی نحوه اطلاع رسانی و طرح تراکت های تبلیغی نیز می بایست با دقت بررسی می شد تا «دیگرانی» زودتر مطلع نشوند و برنامه ها را بهم نریزند. کم کم روز 22 خرداد ـ روزی که برای تجمع انتخاب شده بود ـ نزدیک می شد تقریباَ همه چیز آماده شده بود.


روز 22 خرداد است ساعت 5 بعد از ظهر و هوا بسیار داغ. ابتدا اتوبوسی که عده ای از زنان را حمل می کرد رسید. زنان با برنامه ای از قبل تعیین‌‌شده، به محض پیاده شدن از اتوبوس، روی زمین داغ محوطه جلوی دانشگاه، نشستند. عده ای هم که به شکل پراکنده در پیاده‌‌روها منتظر ایستاده بودند بلافاصله به آنها پیوستند. در محوطه جلوی در دانشگاه تهران دست ها را حلقه کردند و در حالی که در زیر تابش سوزنده آفتاب روی آسفالت داغ نشسته بودند به طور دسته جمعی شروع کردند به خواندن سرودی که از قبل تهیه دیده بودند:

ای زن، ای حضور زندگی / به سر رسید زمان بندگی

جهان دیگری ممکن است / تلاش ما سازنده آن است

این صدا، صدای آزادی است / این ندا، طغیان آگاهی است

رهایی زنان ممکن است / این جنبش زاینده آن است

در زمان بسیار کوتاهی فضای جلوی در دانشگاه تهران مملو از جمعیت شد: انبوهی از زنان، عده کمی از مردان و نیز تعداد رو به ازدیاد خبرنگاران خارجی و داخلی که در آن مقطع زمانی برای پوشش دادن اخبار انتخاباتی در تهران حضوری فعال داشتتد. با افزایش جمعیت، نیروی انتظامی ـ که از قبل بسیج شده بود ـ طبق معمول آمدند برای متفرق کردن. ولی زنان مصمم تر از آن بودند که به زودی صحنه را ترک کنند. عده ای از زنان انتظامات را بر عهده داشتند همه چشم و گوش بودند تا مبادا اتفاقی بیفتد، چه از طرف پلیس، لباس شخصی ها و چه از طرف تجمع کنندگان. برگزارکنندگان مایل نبودند خارج از شعارهای زنانه و حقوقی و صنفی که تصمیم گرفته شده بود شعاری داده شود و یا حرکت خشن و تندی از سوی برخی از تجمع کنندگان انجام گیرد تا مستمسک اعمال خشونت را به پلیس بدهد. در برابر فشار مداوم پلیس برای متفرق شدن، پاسخ زنان سازماندهنده این بود که بزودی محل را ترک خواهند کرد.

در این هنگام تعدادی از اتوبوس های شرکت واحد را آوردند و مانند دیواری حائل کردند بین زنان و خیابان انقلاب تا این گردهم‌‌آیی دیده نشود. زیرا افزایش چشمگیر مردم و پیوستن برخی از زنان و مردان خصوصاَ خبرنگاران به این تجمع مسالمت آمیز، نگرانی های نیروی انتظامی را بیشتر می کرد. لذا مأموران پلیس از ورود مردم به جمع زنان به شدت جلو گیری می کردند و مردانی که می خواستند به جمع بپیوندند مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند. با همه این تدابیر علاوه بر فضای جلوی در دانشگاه تهران، تقریباَ پیاده‌‌روهای دوطرف خیابان انقلاب در محدوده دانشگاه تهران مملو از جمعیت شده بود. بدین ترتیب در آن روز بزرگترین تجمع زنان پس از تثبیت نظام جمهوری اسلامی، در اعتراض به عدم برابری در کلیه حقوق شهروندی در تهران شکل گرفت. این تجمع با صحبت های کوتاه چند تن از فعالان زن، خواندن شعر و دادن شعار های از قبل تعیین شده در باره حقوق زنان، پس از یک ساعت به پایان رسید. حتی در مرحله متفرق شدن نیز اکثر زنان تظاهرکننده مراقب بودند تا نظم زیبای تجمع بهم نریزد و زن‌‌ستیزان نتوانند از این حرکت به نفع اهداف خودشان بهره برداری کنند.

حال انتخابات انجام شده و آقای احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری راه یافته و بر صندلی مخصوص تکیه زده است. رئیس جمهوری که در زمان تبلیغات کاندیداتوری نه تنها عکس‌‌العملی به این اتفاق نشان نداد بلکه به راحتی نیمی از جمعیت کشور یعنی (زنان) را نادیده گرفت و هیچ برنامه مشخصی در مورد حقوق و جایگاه شان ارائه نداد جز مواقعی که در قالب سئوال از ایشان در مورد زنان پرسیده می شد که ایشان هم هیچگاه به این موضوع اقبالی نشان نداد، در چنین مواقع نادری نیز پاسخ قانع کننده ای از زبان رئیس جمهور شنیده نشد. اغلب همان جواب های کلیشه ایی و کلی ای بود که بارها در این سی و اندی سال شنیده شده بود.

طی هفت سال زمامداری آقای احمدی نژاد (از 1384 تا کنون) در حوزه مسایل زنان چه اتفاقاتی افتاد؟

اولین اتقاق، موضوع حضور زنان در ورزشگاه‌‌ها بود که نظر رئیس جمهور در مورد آن مثبت می نمود. البته سابقه این خواست به سال ها قبل باز می گشت، زنان با اقداماتی مانند تشکیل کمپین، نامه‌‌نگاری، ملاقات با مسئولین و… مرتباَ این پروژه را دنبال کرده بودند اما هیچ‌‌گاه پاسخ درخوری از طرف مسئولین دریافت نکرده بودند. با مطرح شدن پذیرش این موضوع توسط رئیس جمهور، فضایی توسط رسانه های مخالف ایجاد شد که وی را به عقب‌‌نشینی از مواضع خود مجبور کرد. و این اتفاق نه تنها دستاوردی نداشت که محکی شد برای سنجش عدم توانایی دولت در برابر بنیادگرایان.

22 خرداد 1385 در سالگرد تجمع سال گذشته، قرار بود در میدان «هفت تیر» تجمع دیگری به منظور یادآوری مطالبات و حقوق از یاد رفته زنان به عنوان نیمی از جمعییت کشور مجدداَ در سپهر عمومی مطرح و به مسئولین یادآوری گردد. اما خشونت شدید و برخورد تند و بی‌‌سابقه به این تجمع، امید فعالان زن به آقای احمدی نژاد را تقریباَ به هیچ تنزل داد. اگرچه به خاطر مداخله گسترده‌‌ی نیروی انتظامی برگزاری تجمع ـ آن طور که زنان سازمانده‌‌اش انتظار داشتند ـ میسر نشد، و حدود 84 نفر از حامیان حقوق زنان، از جمله چند مرد، دستگیر و گاهاَ به زندان های طولانی محکوم شدند. نکته قابل تأمل در آن روز، حضور زنانی در لباس پلیس بود و حمله آنها به زنانی که در میدان حضور داشتند، با ضرب و شتمی به مراتب خشن تر از مردان پلیس. و جالب تر اینکه افرادی که در حال عبور و مرور بودند نیز از خشونت و دستگیری در امان نماندند. پس از این دستگیری ها، تشکیل دادگاه ها برای این فعالان و تفهیم اتهاماتی که به هیچ وجه متناسب با علت دستگیری نبود آغاز شد (لازم به یادآوری است که طبق ماده 27 قانون اساسی، تجمع مسالمت‌‌آمیز حتی بدون مجوز دولت، جرم نیست).


در روزی که دو نفر از زنان تجمع میدان هفت تیر به اتهام سازمان‌‌دادن تجمع، محاکمه می شدند، جمعی از زنان در حمایت از متهمین، و اعتراض به برگزاری چنین دادگاهی، در جلوی دادگاه انقلاب در خیابان معلم تجمع کردند. باز همان سناریوی تکراری و دستگیری بیش از 30 نفر از آنان! نکته جالب توجه در برخورد با این تجمع، نحوه برخورد پلیس های مسن تر با زنان بود، که از الفاظ بسیار رکیک و زشت ـ که تا آن موقع کمتر سابقه داشت ـ برای متفرق کردن شان استفاده می کردند.

پس از این اتفاق در پنجم شهریور همان سال تشکیل “کمپین یک میلیون امضاء ” اعلام شد. هدف کمپین، جمع آوری امضاء از زنان و مدافعین حقوق زنان، به منظور ارائه تغییرات قانونی مدنظر زنان به مقامات قضایی برای اصلاح قوانین تبعیض‌‌آمیز بود. در این مرحله ابتدا آگاه کردن زنان از حقوق‌‌شان و بعد، امضای فرم‌‌های تهیه شده، اتفاق می افتاد. گرفتن امضا از شهروندان اغلب از طریق «گفتگوی چهره به چهره» در مکان های عمومی، دَم در منازل، در اتوبوس ها و قطارهای مترو، و در بسیاری از شهرهای مختلف انجام می شد. که متأسفانه مسئولان امنیتی این روشِ کاملا مدنی را هم برنتابیدند و در نتیجه، جمع‌‌آوری امضا با دخالت نیروهای انتظامی و اصطلاحاَ نیروهای خودسر در بسیاری موارد به خشونت کشیده شد. افرادی که درگیر انجام کار بودند با انواع اتهامات بی‌‌پایه و اساس، دستگیر و راهی بازداشتگاه می شدند.


در چنین فضایی «لایحه حمایت از خانواده» توسط دولت به مجلس تقدیم شد. در ظاهر این لایحه برای تحکیم نهاد خانواده تنظیم شده بود ولی در عمل جز سست کردن بنیاد خانواده نتیجه ای نمی توانست در بر داشته باشد. زیرا قانونی که در زمان پهلوی دوم تصویب شده بود به مراتب مترقی تر از لایحه فعلی بود. فعالان حوزه زنان برای اعتراض به این لایحه ” ائتلاف زنان علیه لایحه حمایت از خانواده” را در سال 1387 شکل دادند، و با فعالیت های فرهنگی از جمله با نوشتن مقالات، برگزاری جلسات و در نهایت رفتن به مجلس شورای اسلامی توانستند از مطرح شدن آن در صحن علنی مجلس ـ تا اصلاح موادی از قانون پیشنهادی ـ جلوگیری کنند. البته این لایحه با اصلاحاتی به مجلس بازگشت ولی چون در این لایحه بازهم حقوق زنان مغفول مانده و امتیازات فراقانونی برای مرد لحاظ شده، هم چنان مورد اعتراض زنان قرار دارد و بین مجالس مختلف در رفت و برگشت است.


برگزاری مراسم روز جهانی زن ( 8 مارس) خود داستانی دیگر است زیرا تلاش برای بزرگداشت این روز حتی در مکان های در بسته نیز تقریباَ هر ساله به خشونت کشیده شده است. از دیگر موارد که می توان به اشاره از آن گذشت از این جمله اند: ( مقصود از اشاره به این مطالب کمتر بودن وزن این اتفاقات نسبت به آنچه گفته شد نیست بلکه از ظرفیت این مقاله‌‌ی مختصر، خارج خواهد شد)، کم کردن ساعت کار زنان، مطرح شدن مجدد «زنانه/ مردانه کردنِ» محیط های عمومی به خصوص دانشگاه ها، فشار بیشتر در مورد نحوه پوشش زنان با ایجاد” طرح امنیت اخلاقی” برای حفظ ارزشهای نظام اسلامی. تهدید و دخالت بیشتر در حوزه خصوصی افراد. سخت‌‌گیری برای صدور مجوز نهادهای مدنی زنان و حتی انواع مانع‌‌تراشی برای تمدید پروانه فعالیت. احضار زنان فعال، تهدید آنان در راستای عدم شرکت در تجمع ها و نشست ها. محدودتر کردن ارتباط با سازمان های بین المللی از داخل کشور. سر ریز کردن بودجه ها و پروژه های دولتی به سازمان های دولت‌‌ساخته بنام سازمان غیردولتی و مردم‌‌نهاد!، محدودتر شدن حضور اعضاء سازمان ها و زنان فعال مستقل از دولت در کنفرانس های ملی، منطقه ای و بین المللی و بسیار اتفاقات کوچک و بزرگ دیگر که در این مقال نمی گنجد. کوتاه سخن این که، بدین ترتیب دوره چهار سال اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد نه تنها دستاوردی برای زنان نداشت بلکه محدودیت ها روز به روز در اکثر زمینه ها افزایش می یافت.

چهار سال بعد

کم کم انتخابات سال 1388 نزدیک می شد. خردادی دیگر و امیدی دوباره. باز هم زنان، آرزومند و امیدوار و با خوش‌‌باوری به میدان آمدند. این بار با روشی دیگر و هدفی متفاوت از چهار سال قبل ولی هم‌‌چنان روشی مدنی و مبتنی بر تعامل. بدین ترتیب “همگرایی طرح مطالبات زنان در انتخابات ” شکل گرفت. هدف این جمع بزرگ و رنگارنگ، مطرح کردن مجدد مطالبات زنان و متقاعدکردن کاندیداها برای ارائه برنامه در حوزه زنان بود. این بار نیز مشابه دوره قبل، از طیف های مختلف زنان دعوت به عمل آمد. موضوعی که بر سر آن توافق شد، درخواست از دولت بعدی برای فراهم نمودن امکاناتی به منظور اصلاح مواردی از قانون اساسی به نفع حقوق زنان و تبعیض‌‌زدایی از آنان، و نیز پیوستن ایران به ” کنوانسیون رفع هرگونه اشکال تبعیض علیه زنان ” در سازمان ملل متحد بود. زیرا در صورتی که کشوری به این کنوانسیون بپیوندد می بایست قوانین داخلی خود را ” در حوزه زنان” منطبق با قوانین بین المللی نماید. البته دولت ایران با تبصره‌‌ی ” چنانچه مغایرتی با قوانین شرع نداشته باشد” تا کنون حتی به کنوانسیون هایی که پیوسته ( کنوانسیون حقوق کودک و کنوانسیون حقوق سیاسی- مدنی) عمل چندانی نکرده است.


اتفاق جالب در این دور این بود که در کنار هر کاندیدا یک زن به عنوان مشاور درحوزه زنان دیده می شد، که البته اتفاقی بود میمون. تصور می شد هدف این است که مشاوران ضمن شرکت در نشست های گروه های مختلف زنان، انتقال‌‌دهنده‌‌ی دیدگاه های آنان به کاندیداها باشند، تا با توجه به مجموع نظرات برای زنان برنامه‌‌ریزی شود. هر کاندیدایی مشخص خواهد کرد که در مورد زنان چه برنامه ای دارد. بدین منظور” همگرایی طرح مطالبات زنان در فضای انتخابات” جلسه ای تشکیل داد و از چهار مشاور کاندیداها برای شنیدن نظرات و دیدگاه های کاندیدای مربوطه و مطلع کردن آنان از پیشنهادات زنان، دعوت به عمل آورد. در این جلسه فقط مشاوران دو کاندیدا حضور پیدا کردند، ولی در بین آنان، مشاور آقای احمدی نژاد حضور نداشت. بنابراین باز هم ایشان نه تنها از نظرات زنان مطلع نشد، که زنان هم از برنامه های کسی که ممکن بود در آینده رئیس جمهور شود اطلاعی پیدا نکردند.

راه‌‌یابی مجدد آقای احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری

این‌‌بار مسایل قبل، حین و پس از انتخابات که زنان در آن حضور چشمگیری داشتند، سبب شد که داستان دیگری در کشور رقم بخورد. چه بسا که مسائل خاص بعد از انتخابات 88 موجب مشکلات بیشتری برای زنان در این سه سال گذشته شده است . اگر چه مشکل حکومت با زنان چندان ارتباطی به این اتفاقات نداشته و ندارد زیرا مشکل در نوع نگاه حکومت مردان و دین‌‌سالاران به حقوق زنان است. از یک سو حاکمان اعم از سیاسیون یا روحانیون در نفی حقوق زنان تحت عنوان دستورات مذهبی انگار با یکدیگر مسابقه گذاشته اند و از سوی دیگر، نقشی که مردان و جامعه مردسالار برای خود قائل اند ـ که چیزی نیست جز برساخته‌‌ی فرهنگ جامعه ـ موجب بیش از سه دهه بی‌‌توجهی به خواست زنان شده است.

در سالهای اخیر بوده اند مراجع مذهبی ای که به بازخوانی مجدد متون فقهی متناسب با شرایط اجتماعی- فرهنگی امروز ایران و جهان، بویژه در حوزه مسایل زنان تأکید کرده اند. اما دریغا که تاکنون قانون‌‌گذاران و مجریان فانون به این اظهارات توجهی نکرده اند. افسوس که دولت مردان چنان از پرداختن به موضوع زنان هراس دارند که گویی نزدیک شدن به این موضوع، موجب تکفیر و از دست دادن کرسی هایی خواهد شد که بر آن تکیه زده اند . لذا آنچه احساس می شود دوری جستن آنان در پرداختن به مشکلات زنان است. واژهایی چون “اگر با قوانین شرع مغایرت نداشته باشد” در کنار برخی از قوانین حتی “قانون اساسی” قانونی که توسط خود آقایان نوشته شده (چه رسد به قوانین بین المللی) زنان ایرانی را در بسیاری موارد از مزایای حداقلی هم که قانون برای‌‌شان در نظر گرفته است محروم می کند. موضوع نگران کننده دیگر حضور زنانی است در جایگاه تصمیم‌‌گیری و قانون‌‌گذاری، که خود تثبیت‌‌کننده طرز تفکری هستند که منشاء بسیاری از بی عدالتی های کنونی است. بدین ترتیب در دور دوم انتخاب آقای احمدی نژاد نه تنها شاهد تغییرات مثبتی در حوزه زنان نبودیم که شرایط سخت تر از گذشته شده است.

در این دوران، دیگر هیچ‌‌گونه گردهم‌‌آیی تحمل نمی شد، نشست ها قبل از تشکیل با مداخله پلیس و لباس شخصی ها منحل اعلام می شد. حتی مادران فرزند از دست داده که روزهای مشخصی در «پارک لاله» گرد هم می آمدند، تحمل نشدند. این جمع که اکثر آنان را زنان مسن تشکیل می دادند ” مادران عزادار پارک لاله” با ضرب و شتم و دستگیری چند نفر از آنان، به اجبار از ادامه راه باز ماندند. در این زمان نمایشگاه ها اعم از نمایشگاه کتاب و…کوهستان ها و هر مکانی که مردم حضور می یافتند از کنترل، و خشونت پلیس در امان نبودند. توقیف و تعطیلی نشریات مستقل، احضار و تهدید مؤسسان سازمان های مدنی زنان، اتهام‌‌زنی به مؤسسان و اعضاء این سازمان ها، تحت کنترل شدید قرار دادن، به زندان انداختن عده ای از آنان و در نهایت منحل کردن اکثر این نهادها، مجموعاَ از حوادث روزمره و مشخصات در این دوره شد. در چنین شرایطی، عده‌‌ای از زنان فعال در زندان‌‌اند، عده ای از سر اجبار سکوت اختیار کرده اند و تعدادی هم مهاجرت را انتخاب کردند. نکته قابل تأمل این است که این مشکلات از سال 88 به دلیل نقش و حضور فعال زنان در خیابان های تهران هنگام تظاهرات برای جلوگیری از خشونت از هر دو طرف، پلیس، لباس شخصی ها و مردم، هم‌‌چنین نقش مهم مادرانی که فرزندان شان کشته، مفقود و یا مجروح شده بودند در افشای خلاف‌‌کاری‌‌های مأموران در بازداشتگاه های غیرقانونی ـ از جمله بازداشتگاه کهریزک ـ همه و همه نقطه عطفی شد در تاریخ مبارزات زنان کشور. اما در عین حال این واقعیت، گویی باعث شده که حکومت بیش از گذشته نسبت به زنان حساس شود.


شباهت های دو دوره‌‌ی «مشروطه» و «انقلاب اسلامی» در حوزه مسایل زنان

در مرور تاریخ و بررسی اتفاقات دوران مشروطه، خصوصاَ در حوزه فعالیت‌‌ها و مطالبات زنان، موضوعات و مشکلات را بسیار شبیه هم می یابیم. مقایسه این دو دوره‌‌ی تعیین‌‌کننده در مورد پدیده‌‌ای بنام زن و حقوق او، گویاتر از آن است که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. عکس‌‌العمل‌‌های مردانه به طور عام و علماءدینی به طور خاص (غیر از عده قلیلی) در مورد پذیرش این موضوع که زن هم به عنوان یک انسان از حقوقی مساوی با مردان برخوردار است (نه کم و نه بیش)، هم چنان محل چالش است. این مشکل انگار پایی آهنین در سنت و باور مردان دارد و تغییر و جا به جایی آن کاری است بس طاقت‌‌فرسا و جانکاه. به همین دلیل بیش از یک قرن سده است که زنان ایران همچنان در یک حلقه بسته به دور خود می‌‌چرخند و برای دستیابی به مطالبات برحق‌‌شان، در رفت و برگشت بین گذشته و تغییرات مورد نیاز امروزین، به شدت تلاش می کنند اما با همه تلاش ها و تکرارها هنوز از بسیاری از مزایای حداقلی یک انسان معاصر، محروم هستند.

زنانی که به عنوان مدیر صندوق خانه تمام وقت خود را صرف خانه‌‌داری، همسر و فرزندان می کردند و حتی به آن ها اجازه آموختن سواد و یا حضور اجتماعی داده نمی شد در زمان انقلاب تنباکو و سپس انقلاب مشروطه با آمدن به خیابان ها و حضور در تظاهرات، نقشی متفاوت در جامعه آفریدند. این اتفاقات زمینه‌‌ساز گردهم‌‌آیی‌‌ها و تصمیم گیری ها برای ایفای نقش اجتماعی و تاثیرگذاری بر مدیران کشور شد. سواد آموزی اولین گزینه برای ایجاد تغییر در نگرش زنان به توانایی‌‌هاشان و بازنگری درنقش های سنتی شان انتخاب شد. بدین ترتیب تأسیس مدارس دخترانه جزء اقدامات اولیه ای بود که زنان انجام دادند. راه اندازی انجمن های زنان (سازمان های غیردولتی یا نهادهای مدنی) و در کنار آن انتشار نشریات زنانه، تجربه بعدی ای بود که زنان آزمودند. اتفاقات داخلی و آگاهی زنان از اتفاقات جهانی در حوزه امور مربوط به موقعیت زنان موجب حرکت های بعدی برای کسب حقوق و امتیازات فراموش شده آنان را فراهم آورد. بدین ترتیب جنبش زنان ایران شکل گرفت.

نکته جالب، وجود شباهت‌‌های بین روش های اتخاذ شده برای سرکوب جنبش زنان در زمان مشروطه، با روشهایی است که اکنون اجرا می شود ( البته پیش رفته تر و متناسب با ابزارهای روز). روش های برخورد از همان الگوهای گذشته پیروی می کنند. گویی که حکمرانان را در حبابی از گذشته به زمان حال انتقال داده باشند بدون درکی از زمان و مکان. مرور اتفاقات زمان مشروطه، گویی بازگو کردن وقایع این زمانی است. اتهامات، حمله گروه های خودسر به جلسات و ضرب و شتم زنان، بستن نهادهای مدنی و روزنامه ها، دستگیری و…. به همین دلیل است که تأکید می کنم ” گویی که آقایان را در حبابی از گذشته به زمان حال آورده اند، بدون درکی از زمان و مکان”. اگر درکی وجود داشت اجازه نمی دادند که دائما تاریخ تکرار شود. هدف از یادآوری تاریخ تازه کردن دردها نیست بلکه، هدف آموختن از گذشته برای کاهش احتمال وقوع دوباره اتفاقات دردناک و پُرهزینه است. با اینکه جنبش زنان ایران از همان زمان همواره با مقاومت دولت‌‌مردان مواجه بود اما هم‌‌چنان جنبشی است زنده و پویا.

نتیجه

راهی که جنبش زنان ایران انتخاب کرده است راهی است بی‌‌بازگشت. روندی است که به گونه‌‌ای بطئی زیر پوست جامعه جریان دارد و از حرکت باز نخواهد ایستاد حتی در زمان سرکوب. این جنبش حرکتی است فرا طبقاتی و استوار بر محور احقاق حقوق قانونی و مدنی زنان. از نکات فوق می توان نتیجه گرفت که دستیابی به هرگونه تغییر در هر حوزه ای جز با تلاش گروه‌‌های ذی‌‌نفع میسر نخواهد شد اعم از زنان یا مردان “حق گرفتنی است” ! لذا برای گرفتن این حق باید از روش‌‌های مناسب برای رسیدن به نتیجه مطلوب استفاده کرد. روش‌‌های مدنی بی‌‌خشونت همواره تنها راه درست به نظر می‌‌آیند.

آقایان و خانم های در قدرت، شما سال‌‌هاست که روش‌‌های گذشتکان و اکنونیان را تجربه کرده اید. سئوال مقدر این است که، این روش ها تا چه حد موفق بوده و شما را به سر منزل مقصود رسانده اند؟ شما مرتباَ در حال برنامه‌‌ریزی برای مقابله با رفتارها و فعالیت های زنان هستید، این موضوع نشانگر آن است که نمی توان بی‌‌تفاوت از کنار این پدیده (زن و حقوق مترتب بر او) گذشت پس باید کاری کرد. در فوق مختصراَ به اتفاقات این هفت سال اشاره ای شد. هدف از این یادآوری، فقط بازگو کردن یک سری اتفاقات در حوزه زنان نیست بلکه تذکری است به مسئولین برای بی‌‌نتیجه بودن روش های گذشته و تجدیدنظر در رفتارهای آینده. بنابراین آنچه در دولت های گذشته و کنونی اتفاق افتاده ادامه همان دیدگاه مردمحور و مردسالار است بدون توجه به این که این دیدگاه ناعادلانه با نیمی دیگر از جمعیت کشور چه می کند.

مردانِ در قدرت باید تاکنون متوجه شده باشند که حذف و اعمال خشونت علیه زنان نه تنها نتیجه ای ندارد که موجب تشدید موضوع در طولانی مدت خواهد شد. دولت‌‌مردان برای تغییر در این روش ناکارآمد باید ابتدا به مردم، علائق و سلائق مختلف ارج نهاده و از آن ها برای پیش‌‌برد کار و رسیدن به مطلوب، کمک بگیرند. یکی از مهم ترین روش های رسیدن به هدف، استفاده از ابزارهای شناخته شده امروزین، یعنی اجازه تشکیل اجتماعات و نهادهای مدنی است. نهاد مدنی مفهومی شناخته شده است و دائماَ در حال رشد. هرچه سرکوب شوند قوی تر و با استفاده از روش های جدیدتر سر بر خواهند آورد. در برابر فشار هیچ‌‌گاه از بین نمی روند، چرا که علت به وجود آمدن‌‌شان هم‌‌چنان باقی است. فشار و سر کوب تنها منجر به زیر زمینی و رادیکال شدن نهادهای مدنی می شود در حالی که ایجاد فضای آزاد اجتماعی آنها را شکوفاتر و معتدل تر می کند. پس بیایید برای یک بار هم که شده خواسته مردم را ملاک تصمیمات خود قرار دهید، به آینده بیندیشید، که آینده از آن مردم است. بدانید زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور تا رسیدن به نتیجه نهایی دست از تلاش بر نخواهند داشت.

اگر چه این مطلب، مقطع زمانی حکومت آقای احمدی نژاد را بررسی می کند ولی واقعییت این است که این سیستم از گذشته شروع شده و کماکان در قدرت است و مانند قبل عمل می کند بی آنکه پاسخگو باشد. اگر چه نمی توان نقش رئیس جمهور، به عنوان منتخب مردم را در توجه و دفاع از حقوق کلیه اقشار اجتماعی نادیده گرفت. به هر تقدیر تا این سیستم اصلاح نشود هیچ کس در جایگاه خود قرار نخواهد گرفت تا بتواند به مسئولیت‌‌هایش عمل کند و پاسخگوی کم کاری‌‌ها و مشکلات رفع نشده باشد. بدین ترتیب ما زنان اکنونی همچنان حاملان میراث نسل های زنان گذشته با بار مسئولیتی سنگین‌‌تر بر دوش برای نسل آینده، در تکاپوی دستاوردی متناسب با شرایط اجتماعی و جهانی امروز حرکت می کنیم، و می دانیم که هرگاه منسجم‌‌تر و همدلانه حرکت کرده‌‌ایم به هدف نزدیک‌‌تر شدیم. اینک خردادی دیگر و تجربه‌‌ای دیگر. ما زنان باور داریم که در آینده‌‌ای نه‌‌چندان دور همه‌‌ی ماه های سال به مانند ماه خرداد انرژی و پتانسیل زنان را به نمایش خواهند گذاشت.

می توان رشته این چنگ گسست

می توان کاسه آن تار شکست

می توان فرمان داد

های ! ای طبل گران، زین پس خاموش بمان!

به چکاوک اما ،

نتوان گفت ، مخوان!

فریدون مشیری

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours