توانمندسازی کودکان و نوجوانان آسیب دیده از زلزله

۱ min read

رضوان مقدم-14 دی 1391

مدرسه فمینیستی: سالانه هزاران زلزله توسط دستگاه های لرزه نگار ثبت می شوند. برخی آنقدر خفیف هستند که فقط به وسیله دستگاه ثبت می شوند و برخی موجب بروز خسارت های جانی و مالی فراوان می شوند. کشور ما به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی از مناطق زلزله خیز جهان به شمار می آید. لذا پرداختن به مسائلی که در کاهش خسرات ناشی از زلزله می تواند ثمر بخش باشد از ضروریات است. عوامل آسیب زا پس از وقوع زلزله دو دسته اند:

■اثرات اولیه زلزله مثل از دست دادن عزیزان، صدمات جسمی و خرابی ساختمان ها و…

■اثرات ثانویه زلزله شامل:

1.عوامل تنش زای روانی فیزیکی: مانند ناله و شیون مردم ،صداهای ترسناک و…

2. عومل خبری تنش زا: مانند چه بر سر خانواده ام آمده؟ ترس از این که چه خواهد شد.

3. عوامل اجتماعی تنش زا: که بازماندگان ناگهان پی می برند خانه و مدرسه و دوستان خود را از دست داده اند

4. عوامل هیجانی تنش زا: اضطراب و ترس از صدمه دیدن دوباره خود و اطرافیان

مشاهدات و تحقیقات نشان داده اند که پس از وقوع زلزله معمولا افسردگی و به دنبال آن خودکشی، بازماندگان زلزله را تهدید می کند. بنابراین علاوه بر حمایت های مادی، افراد بازمانده از زلزله به شدت نیاز به حمایت های روانی دارند. در این میان بیشترین آسیب های روانی متوجه زنان و کودکان است. در مواقع بحران ضروری است اقداماتی که انجام می شود به صورتی پایدار و موثر باشد و با حرکت های اصولی و دقیق، استفاده از توانایی ها و تخصص ها می توان به روند عادی شدن زندگی باز ماندگان سرعت بخشید.

استفاده از شیوه های درست می تواند منشاء تغییر وضعیت بازماندگان و به ویژه از لحاظ روانی باشد تا آسیب های روانی و عاطفی آن ها را به حداقل برساند.

در این زمینه می توان از نتایج تحقیقات و تجربیات قبلی استفاده کرد و با افراد و گروه هایی که تجربه جضور و کار در مناطق زلزله زده را داشته اند مشورت کرد و دست به ابتکارات جامعی زد.

چرا کودکان و نوجوانان نیازمند مراقبت های ویژه اند؟

آسیب هایی که در شرایط بحران مانند جنگ، سیل، زلزله و طوفان بر کودکان و نوجوانان وارد می شود به مراتب سنگین تر و دردناک تر است. اگر بپذیریم که کودکان بیش از سایرین آسیب پذیرند و به تناسب سن، میزان رشد و نیازهای روحی شان به توجه ویژه نیاز دارند و نیز به دلیل وابستگی روانی، عاطفی و مادی به والدین در شرایط عادی نیاز به مراقبت بیشتری دارند به همان نسبت در شرایط بحرانی نیز نیازمند توجه ویژه هستند. به همین دلیل استفاده از روش ها و برنامه های ویژه و شیوه هایی برای کودکان به گونه ای که بتوانند از رشد سالمی برخوردار شوند ضروریست. در پی وقوع زلزله بحران های روحی، روانی، عاطفی و جسمی ناشی از ضایعه فقدان غالب کودکان و نوجوانان را تهدید می کند و چنانچه به موقع مورد توجه قرار نگیرند چه بسا هرگز نتوانند به زندگی عادی بازگردند. اقداماتی که انجام می گیرد باید تا خروج افراد آسیب دیده از مرحله بحران و آمادگی پذیرش شرایط موجود و ورود به زندگی عادی ادامه یابد.

کمک هایی که ارائه می شود می تواند گامی در جهت پر کردن خلاء ناشی از مرگ عزیزان شان باشد. برخی بر این باورند که تنها بزرگسالن به سوگ می نشینند، اما سوگ فرایندی طبیعی و ضروری که بیشتر افراد در طول زندگی خود آن را تجربه می کنند. اصطلاح «سوگ»، احساس ها و رفتارهایی است که در نتیجه فقدان پدید می آید. در کودکان و نوجوانان ضایعه فقدان بیشتر منجر به «سوگ پوشیده» می شود. در سوگ پوشیده افراد نشانه ها و رفتارهایی را تجربه می کنند که سبب بروز مشکلاتی برای آن ها می شود، اما برایشان مشخص نیست که این واکنش ها ناشی از ضایعه فقدان است. در این مورد وردن (1995) مطرح می کند که برای کمک به بازماندگان و دور کردن آنان از یاس و ناامیدی چهار هدف ویژه را باید دنبال کرد.
1.روبرو کردن بازمانده با این واقعیت که فردی که مرده است دیگر باز نخواهد گشت.

1.کمک به بازمانده برای رفع آثار آشکار و نهان فقدان

1.کمک برای غلبه بر موانع سازگاری پس از فقدان

1.کمک به بازماندگان به طوری که بتوانند به زندگی موثر خود در جهان ادامه داده، روابط جدید مناسبی با اطرافیان برقرار کنند.[1]

از چه شیوه هایی برای کمک به بازماندگان می توان بهره گرفت؟

در مواقع بحران به کار بردن شیوه عملی مناسب، استفاده از نتایج تحقیقات، تجربیات و مشاهدات می تواند به کاهش شدت آسیب و «پی.تی.اس.دی»[2]، موثر واقع شود. وجود تیم هایی از مددکاران و روانشناسان که به صورت گروهی و منسجم فعالیت کنند، مشاوره های فردی و گروهی، حمایت های روانی و عاطفی، استفاده از شیوه های عملی و علمی مانند بازی درمانی، هنر درمانی[3] (از جمله موسیقی درمانی، تئاتر درمانی، نقاشی درمانی) می تواند بسیار کارساز باشد. به گفته الینور اولمن[4] “هنر درمانی شامل طیفی از کاربردهای درمانی است که از هنرهای دیداری تشکیل شده است. در یک سوی این طیف هنر به عنوان ابزاری از ارتباط غیر کلامی مورد تـأکید قرار دارد. زیرا آثار هنری علاوه بر امکان تداعی و تفسیر به درک و حل مشکلات هیجانی کمک می کنند. در سوی دیگر این طیف، درمان از خود فرآیند هنری آغاز می شود. سودمندی این فن، بستگی دارد به اینکه اثر هنری خاصی در طول زمان چه نیرویی برای حل تعارضات درون مرزی و تعارضات بین فردی و جامعه از خود نشان داده است. پایه و اساس کار هنر درمانگر، در تمامی اشکال آن توضیح و تشریح هنرهای دیداری به عنوان پلی بین تجربیات درونی و بیرونی فرد می باشد.»[5]

انجمن هنردرمانی آمریکا، هنر درمانی را چنین تعریف می کند: “استفاده درمانی از عمل تولید هنر، در رابطه تخصصی، توسط افرادی که بیماری، ضربه های روحی یا نشیب های زندگی را تجربه می کنند و همچنین توسط افرادی که در جستجوی پیشرفت شخصی می باشند. افراد می توانند از طریق خلق هنر و انعکاس در مخلوق هنری و پروسه های تولید آن، آگاهی از خود و دیگران را افزایش داده، با ناراحتی ها، استرس ها و ضربه های روحی خود مواجه شده، توانایی های شناختی کسب کرده و از لذات خلق هنر بهره برند. تولید هنری، نمایشگر شخصیت هنرمند و همچنین منعکس کننده پیشرفت توانایی ها، علایق، دغدغه ها و مشکلات اوست.”

«اشترن»[6] روانشناس فرانسوی برای اولین بار نقاشی را به عنوان یک روش درمانی به کار برد. او معتقد بود نقاشی به عنوان وسیله ای برای روان درمانی، بویژه در درمان کودکان ناسازگار مضطرب و ناتوان ذهنی مناسب است. کودکان می توانند بوسیله ی بازی نمادین، حوادث و تجارب مهم را بازسازی کنند و به این ترتیب آن را درک کنند.

“در مورد انگیزه های نقاشی کردن، یکی از جنبه های مهم نظریه ی روانکاوی این است که بیان امیال و احساسات ناخودآگاه، حتی به صورتی پوشیده در یک نقاشی، دریچه ی اطمینانی است که امکان تخلیه بی زبان احساسات را فراهم می سازد؛ احساساتی که در غیر این صورت “ذخیره می شود” و احتمالاً خطرناک خواهند بود. اندیشه روانکاوی مبنی بر آن که نقاشی می تواند امکان پالایش (تصعید) عواطف سرکوب شده را فراهم سازد، به نظریه بازپیدایی[7] شباهت دارد که بازی را فراهم آورنده فرصتی برای بیان بی زبان تکانه های غریزی می داند. این اندیشه بخشی از مبنای منطقی هنر درمانی را تشکیل می دهد[8].”

کارل یونگ معتقد بود هنر وسیله ای است پویا جهت درمان بیماران روانی. او تصورات و رؤیاهای خود را ترسیم می کرد و این روش را به بیمارانش نیز توصیه می نمود.

سابقه ی هنردرمانی به گذشته های دور می رسد. چنانچه در قبایل ابتدایی برای درمان بیماران روانی از رقص و نمایش استفاده می کردند. سپس هنردرمانی به صورت علمی مورد توجه روانکاوان و روانشناسان قرار گرفت. اما روانشناسی هنر به شکل امروزی خود را می توان به زیگموند فروید[9] نسبت داد. او دریافت که آثار هنری زمینه ی مناسبی برای بررسی های عمیق روانشناختی هستند.

نقش پراهمیت فعالیت های خلاقه و هنری و تأثیر آن در بازسازی و رشد شخصیت انسان در کتاب نمایش درمانی و روانپزشکی[10] چنین بیان شده است:

“هنگامی که ناراحت هستیم فعالیت های خلاقه می تواند ما را از حال خود بیرون آورد و وضع روحی مان را تغییر دهد. مداوا (درمان) از دید پزشکی محض (مبتنی بر تندرستی) نیز عبارت از ایجاد تغییر می باشد. یعنی تغییر علائم بیماری در جهت سلامت، خلاقیت می تواند در افراد سالم تغییرات عاطفی ایجاد نماید. بنابراین تغییر افرادی با اختلالات عاطفی به تجربه ی اصلی خلاقه می تواند به عنوان درمان محسوب شود. مداوای اختلالات عاطفی شامل تغییر عواطف و گرایش ها در جهت بهبود می باشد. فعالیت خلاقه به عبارت دیگر نمایش تغییری در این جهت ایجاد می کند.”[11]

البته در اینجا منظور این نیست که به بازماندگان به صورت بیمار نگاه شود. بلکه باید به عنوان افرادی که دچار آسیب روحی، روانی و عاطفی شده اند، مورد توجه قرار گیرند. یکی از شیوه هایی که جهت کمک به کودکان می توان از آن بهره گرفت بازی درمانی است. اگرچه در کودکان بازی جنبه ی لذت و سرگرمی دارد، اما در فعالیت های آموزشی و درمانی می توان از آن استفاده نمود. “بازی درمانی” به عنوان یکی از شیوه های درمان اختلالات عاطفی و روانی و ناسازگاریهای رفتاری شناخته شده است.

“بازی به معنی تلاش و فعالیت لذتبخش و خوشایند و تفریح است. کودکان از طریق بازی احساسات و رؤیاهای خود را بروز می دهند.”[12]

کودکان از طریق بازی ترس هایشان را ظاهر می کنند. دنیای درون و اسرار و مشکلاتشان را بروز می دهند. با استفاده از بازی های نمادین می توان کودک را از محدودیت های محیطی رها ساخت و با آنها ارتباط برقرار کرد. به نظر «اکسالین»[13] بازی درمانی وسیله ای برای تشخیص مشکلات است و مشاور یا مربی می تواند با مشاهده رفتار کودک ضمن بازی با اسباب بازیها به آنچه که در درونش می گذرد پی ببرد.

“فعالیت های هنری و خلاقه علاوه بر تأثیر در شناخت ویژگی ها و تشخیص بیماری کمک مؤثری در آزادسازی هیجانات و درمان فشارهای عاطفی به شمار می رود.”[14]

“کودک از طریق نقاشی سخن می گوید و به بیان افکار، عقاید و عواطف خویش می پردازد. نیازها، تمایلات، مشکلات و محدودیتهای زندگی خود را بازگو می نماید. از این رو از طریق نقاشی کودکان نیز می توان در تشخیص چگونگی رشد ذهنی، عقلانی و عاطفی استفاده نمود. با بهره گیری از این گونه فعالیت های هنری می توان در بهداشت روانی، تعدیل و درمان مشکلات روانی- عاطفی و جهت رشد خلاقیت، کارایی، اعتماد به نفس و در دیگر جنبه های آموزشی- تربیتی اقدامات مؤثری به عمل آورد.”[15]

بازی های گروهی نیز باعث کاهش سطح اضطراب و نگرانی کودک می شود. فرد آسیب دیده در جمع درمی یابد که تنها او نیست که دچار مشکل شده بلکه دیگران هم وضعیتی مشابه او دارند. کودکان نه تنها از طریق بازی لذت می برند بلکه احساسات و عقاید خود را نیز بروز می دهند. گاهی برای کاهش فشار روحی و تحمل موقعیتی که در آن قرار دارند با خود سخن می گویند و خود را دلداری می دهند. از طریق بازی درمانی می توان به کودکان کمک کرد تا نسبت به رفتار خود آگاه شوند و توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران را بدست آورند. قرار گرفتن آنها در محیط صمیمی و آرام باعث کاهش اضطراب و ترس آنها می شود. در واقعه زلزله بم برخی مناطق این امکان را داشتند که از داوطلبان آموزش دیده و متخصص بهره مند شوند. مشاهدات انجام شده توسط اینجانب حاکی از آن بود که کودکانی که از امکاناتی چون بازی درمانی، موسیقی درمانی (استفاده از موسیقی شاد) و قصه خوانی بهره برده بودند به مراتب اجتماعی تر و سرزنده تر از کودکانی بودند که از این امکان بی بهره مانده بودند. از طریق بازی می توان محیطی برای کودک فراهم آورد تا در آن خود به تجربه و کشف بپردازد و در جهت رشد و خلاقیت حرکت کند. با استفاده از نقاشی و قصه گویی، احساسات، افکار، آرزوها، نیازها و تعارضات درونی می توانند خود را آشکار نمایند.

“در کودکان افسرده و نگران، نقاشی در مراحل اولیه درمان اهمیت زیادی دارد و می توان آن را تا آخر درمان نیز ادامه داد. ترسیمات اولیه ممکن است تکراری بوده و منظوری را بیان نکند. ولی به تدریج که کودک در مصاحبه آرامش بیشتری پیدا می کند، در ترسیمات خود مطالبی را بیان می کند و در حقیقت این یک روش برون فکنی است و کودک را باید تشویق نمود که راجع به چیزی که کشیده صحبت کند.”[16]

ضمن فعالیت های هنری کودکان می توانند مهارت های مقابله با اضطراب و استرس را کسب کنند. قرار گرفتن آنها در جمع یکی از بهترین و مؤثرترین راه های مبارزه با ترس و نگرانی است. افرادی که داوطلبانه برای کمک در محل حضور می یابند نقش بسیار مهمی در این زمینه دارند. از این طریق می توان به کودکان کمک نمود تا واقعیت های سخت و تلخ پیش آمده را پذیرفته و بیاموزند که چگونه با شرایط جدید خود را سازش دهند. در حالت کلی توجه به این نکته بسیار ضروری است که افراد آسیب دیده را به عنوان افرادی محتاج نگاه نکنیم. چرا که مناعت خود را از دست می دهند. به جای آنها فکر نکنیم و تصمیم نگیریم بلکه کمک ها باید در جهتی باشد که روحیات آنها بازسازی شود و ایجاد انگیزه و ایجاد حس نیاز به موفقیت کند. فرض کنیم ما نقش عصا را برای کسی که آسیب دیده بازی می کنیم و کمک می کنیم تا فرد روی پای خود ایستاده و توانمند شود و با کسب مهارتهای سازشی و پذیرش واقعیت به زندگی عادی خود بازگردد.

در این نوشته تأکید اصلی بر این مسئله است که شیوه های علمی برای التیام آلام آسیب دیدگان مطرح شود و ضمن انجام یک بررسی کوتاه زمینه ای برای انجام تحقیقات علمی جهت یاری رسانی و مداخله مفید و موثر فراهم آمده و به تبادل تجربیات پرداخته شود.

پانوشت ها:

[1] مظاهری منیر –جعفری زاده حسین ، بروشور ،کارگاه توانمند سازی در بازسازی روحی و روانی باز ماندگان حوادث طبیعی

[2] PDSD: Posttraumatic Stress Disorder

[3] Art Therapy

[4] Elinor Ulman

[5] احمد اعتمادی ،مصطفی تبریزی ، آشنایی با 39 فن روان درمانی ، تهرا ن ،1376 انتشارات فرا روان

[6] Stern, 1942

[7] براساس این نظریه، رشد هر فرد نشان دهنده‌ی روند پیشرفت تکاملی کل نوع بشر است. به همین علت است که بازی‌ها در هر مقطعی از زندگی شخص، تداعی کننده‌ی وقایعی از تاریخ انسان‌ها هستند، مثل: شکار، تیر اندازی، مخفی کردن و جستجو کردن، تعقیب‌و‌گریز و…به عبارت دیگر بازی، بازپیدایی مراحل مختلف زندگی نوع بشر است. کودک در بازی ویژگی‌های رفتاری اجدادش را در مقیاس محدودی تکرار می‌کند. نقش بازی در زندگی انسان ها، تضعیف کردن و اصلاح مهارت‌های گذشته‌ای است که برای مرحله‌ی حاضر از تاریخ زندگی بشر مناسب نیستند.

[8] توماس کلین، مترجم عباس مخبر، مقدمه ای بر روانشناسی نقاشی کودکان، تهران انتشارات طرح نو، 1380 ، ص 83

[9] Sigmind Freud

[10] Dramatherapie and Psychiatry

[11] Dorthy M.Langley & Gorone.Langley.Dramatherapy and Psychiatry. Great Britian.1983.p11

[12] فنون و روش های مشاوره عبدالله ابادی ، چاپ چهار دهم ،انتشارات ترمه 1383

[13] Axline, 1969

[14] علی میرزا بیگی ، نقش هنر در آموزش و پرورش و بهداشت روانی کودکان ، تهران انتشارات مدرسه ،1376، ص 34

[15] منبع پیشین ص 35

[16] هادی سلیمی اشکوری ، تازه های روانپزشکی کودکان و نوجوانان، انتشارات چهر ، تهران 1355 ،ص 330

منابع

1. میرزابیگی، علی. نقش هنر در آموزش و پرورش و بهداشت روانی کودکان. تهران. انتشارات مدرسه. 1376

2. ریچی هنریک، ترجمه ی اعتمادی، احمد و تبریزی، مصطفی. 39 فن روان درمانی. تهران. انتشارات فراروان. 1376

3. گلین توماس، آنجل. ام. جی. سیلک. ترجمه ی مخبر، عباس. تهران. مقدمه ای بر روانشناسی نقاشی کودکان. تهران. انتشارات طرح نو. 1380

4. سلیمی اشکوری، هادی. تازه های روانپزشکی کودکان و نوجوانان. انتشارات چهر. تهران. 1355

5.مظاهری، منیر- جعفری زاده، حسین. بروشور سوگ: کارگاه توانمند سازی در بازسازی روحی و روانی بازماندگان حوادث طبیعی

منابع لاتین:

◀️  Worden, J.W. (1996). Children & “grief: When a parent dies”. New York: Guilford.p13-16

منابع اینترنت

http://www.mainlinehealth.org

http://www_baat_org-art_therapy.htm

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours