مدرسه فمینیستی: در این روزها سر و صدای جنگ طلبی و جنگ طلبان آسایش فکری انسان های آرام و صلح خواه را بهم ریخته و دوباره طبل حلبی و بی ریخت جنگ، هیاهوی بسیاری برای نابودی و کشتار و درد و رنج انسان براه انداخته و بیش از گذشته مردمان صلح خواه ایران مورد خشونت لفظی و تهدید به حمله نظامی قرار گرفته اند. به همین روی این بار در برابر هیاهو های جنگ طلبان جنب جوش تازه ای میان ایرانیان صلح خواه و میهن دوست بوجود آمده است که از نمونه های آن می توانم از «کارزار صلح و آزادی»[1] نام ببرم که اتحاد و همبستگی علیه جنگ را روی میز صلح گذاشته تا صلح خواهان جملگی، بتوانند جنگ و جنگ طلبان را محکوم و به نفع صلح مواضع خود را اعلام کنند. به همین دلیل این قلم، سخنرانی کوتاه شده خود را که در 23 نوامبر 2011 برابر با 10 آذر 1399 در لوکارنو ایراد نموده است را به دید و نظر خوانندگان می سپارد.
این متن به مناسبت انتشار کتاب «تعبیرهای دو» که برگزیده ای از شعرهای شاعران ایتالیایی سوئیسی و شاعران ایرانی بود ارائه شد. مهمان این شب شعر و سخن که از طرف کانون نویسندگان ایتالیا و سوئیس و انجمن حافظ برگزار شده بود از میان شاعران ایرانی، من در این برنامه حضور داشتم. این مراسم توسط خانم نیکی میرزایی، شاعر، و آقای ناصر پیمان، شاعر و عضو کانون نویسندگان سوئیس، و چند تن از شاعران ایتالیایی و سوئیسی به دو زبان ایتالیایی و فارسی اداره می شد:
باد خاکستر این ویرانه ها را
به چشم ما می پاشد
زخم های دیرین ما
کهنه تر می شوند
و غروب با غم زرد درختان هم خوابه می شود
تن عریان ما
عریان تر می شود
تا یخ بندان از راه رسد
و ما را منجمد کند
شاعران و نویسندگان، خانم ها آقایان
من فعال سیاسی نیستم اما به سیاست هم می اندیشم، زیرا سیاست را جدا از فرهنگ و ادبیات نمی دانم. به همین روی با اجازه شما می خواهم از چند دقیقه فرصت خود سود ببرم و با شما به جستجوی بندری برویم که بتوان در آن با آرامش خاطر پهلو گرفت و کشتی های مملو از صلح را به آنجا هدایت کرد و از ورود کشتی هایی که خشونت و آتش حمل می کنند ممانعت بعمل آورد. این بندر، بندر فرهنگ و بردباری است.
دوستان ارزشمند،
در آن زمان که بسیار جوان بودم تنها به خاطر اندیشه به صلح و اندیشه به آزادی انسان و داشتن آزادی انسانی، در یک اتفاق تراژیک مسیر زندگی ام به کلی ورق خورد و امروز چهل سال از آن روزها می گذرد. آن روزهایی که تنها دلبستگی ما جوانان خواستن جهانی آری از خشم و خشونت بود.
در آن روزها جنگ ویتنام یکی از بارزترین بیدادهایی بود که ما جوانان آن دوره علیه آن شوریده بودیم و آن را محکوم می کردیم. متاسفانه امروز نیز هم چنان جنگ و تجاوز به انسان ها و سرزمین شان به شکل دیگری ادامه دارد و هنوز و همچنان باید فریاد زد و علیه جنگ باید گفت و نوشت تا صلحی پایدار جهانی شود.
آری دوستان باید بر سر دشمنان صلح و آزادی فریاد زد و برای آنان باید نوشت که ای اهالی جهان ای مردمان، ای انسان ها، صلح خوب است، آزادی خوب است، استقلال خوب است. اما جنگ برای همه بد است، تجاوز و خشونت برای همگان بد است و کشتن برای همه بد است.
اما گویا گوش های شنوا حساسیت خود را از دست داده اند و آنچه را که به نفع شان نباشد نمی شنوند. به همین روی مصمم تر شدم این بار از آزادی و علیه جنگ بگویم. می گویم آزادی و جنگ، نمی گویم آزادی و دموکراسی، نمی گویم آزادی و حقوق بشر، نمی گویم آزادی و برابری زنان با مردان، چرا که فکر می کنم وقتی فرهنگ صلح خواهی، فرهنگ پرهیز از خشونت، فرهنگ گفتگو و مدارا در ذهن ها جای گیرد، جهان می تواند از آزادی، برابری، دموکراسی حقوق بشر و… بهره مند شود.
دوستان،
رئالیسم ایستا و سیاه جهان کنونی، رئالیسمی است برخواسته از واقعیت های پنهان دیروز که اکنون نقاب از چهره دریده و در حقیقت همان تعبیر هگلی که «جنگ سرنوشت عالم را تعیین می کند»… و بر ما شاعران و نویسندگان و روشنفکران است که از این سیاهی گذر کنیم و جهان را بسوی روشنایی با هدف هدایت کنیم.
به قول بنجامین فرانکلین هرگز جنگی خوب و صلحی بد وجود نداشته و فروید هم به گفته این فیزیکدان اشاره ای دارد و راهکارهای متعددی را برای پایان اندیشه جنگ مطرح می کند. می نویسد تا کی باید در انتظار نشست تا دیگران نیز صلح طلب شوند؟
نمی دانم اما شاید امید واهی و خیالبافی نباشد اگر به تاثیر دو عامل که در آینده ای نه چندان دور به جنگ و جنگ طلبی خاتمه خواهد داد، امید ببندیم:
یکی اندیشه و فرهنگ است و دومی دلهره از پیامدهای جنگ است و هر آن پدیده و نظری که بتواند این تکامل فرهنگی و اندیشه ضدجنگ و هراس از پیامدهای آن را تقویت کند خدمت به بشریت نموده است.
به راستی چنین است اگر از آن زمان تاکنون بهای لازم به اندیشه و فرهنگ ضدجنگ و ضدخشونت داده نشده، امروزه وظیفه ما و شما شاعران و نویسندگان و روشنفکران است که به این ندا پاسخ مثبت دهید و پاسخ مثبت دهیم.
خانم ها و آقایان،
در سراسر ادبیات ایران جنگ و خون ریزی همواره غیر معقول و زشت بیان شده است و فرهنگ ایران و ایرانی فرهنگی است ضدخشونت و ضدجنگ. به همین روی ایرانیان در طول تاریخ جنایات انجام شده توسط فاشیسم هیتلری علیه یهودیان آن را جنایت علیه بشریت نامیده اند و آن را محکوم نموده اند. اما متاسفانه امروزه کشور ایران با 75 میلیون جمعیت آن توسط اسرائیل تهدید به حمله نظامی می شود. هم اکنون که جهان بدلیل زورگویی های قدرت های متمدن در آستانه دوزخ تلو تلو می خورد و خشونت به دلیل عدم ادبیات صلح و وفا به انسان و عدم اخلاق و فرهنگ و ارزش های دموکراتیک، فرهنگ قدرت های جهان، شده است هم اکنون که مردم و سرزمین ایران تهدید به حمله نظامی و تحریم نابودکننده می شوند بر ماست تا علیه تحریم و تهدید و حمله نظامی برخیزیم و آن را محکوم کنیم.
پانوشت:
+ There are no comments
Add yours