مدرسه فمینیستی: اخبار تحریم و جنگ کابوس روزهایمان شده، آن هم در شرایطی که همه واحدهای مدنی خاموش و تمام رسانه های جامعه به بهانه های واهی تعطیل شده اند. اما آثار تحریم و وضعیت «نه جنگ و نه صلح» عریانتر از آنست که کسی خود را به بی خبری بزند.
کافیست به مراکز درمانی، چه دولتی و چه خصوصی، مراجعه کنیم تا تا بی پناهی بیماران را به چشم ببینیم و حس کنیم که چگونه درد می کشند و درمانی ندارند.
از سوی دیگر بدون فراهم ساختن پیش زمینه های لازم و توسعه سخت افزاری، سیستم تعلیم و تربیت ابتدایی را به 6/3/3 تغییر دادند و همین باعث شده که وضعیت برخی از کودکان ابتدایی اسف بار شود. در واقع بخشی از کودکانی که می بایست از سیستم ابتدایی خارج می شدند، به خاطر این تغییرات، هنوز در همان مدرسه مانده اند و به علت کمبود فضای آموزشی، کلاس های درس، 30- تا 45 نفره شده است. معلمان ابتدایی که عمدتا از زنان فهیم و زحمتکش جامعه هستند، به تنهایی ناچارند تحت فشارهای شدید، تلاش کنند تا سطح آموزش ابتدایی را همچنان حفظ کنند، بی آنکه هیچ امیدی به بهبود این کمبودها داشته باشند.
در این میان اما، شرایط جامعه ما متاسفانه به گونه ایست که کوچکترین انتقاد هم راهش به زندان های طولانی ختم می شود. بدون آن که مسئولان از خود بپرسند هدف از زندانی کردن افراد چیست؟ پیشگیری از تکرار جرم یا تنبیه فرد خاطی و یا عبرت برای دیگران؟
اما هیچ کدام از اهداف بالا، بازداشت زنان زندانی بندهای امنیتی در تهران و سایر شهرهای کشور را توجیه نمی کند! آنها هیچگونه جرمی مرتکب نشده اند که موجب آزار جامعه و مردم شده باشد. رفتارهای مدنی آنها در چارچوب آزادیهای مصرح در قانون اساسی کشور بوده است. و اغلب تلاش های آنان نیز در دفاع از منافع طبقات محروم جامعه بوده یا در حیطه فعالیت های صنفی شان قرار داد… آنان تنها تغییر اندکی را خواستار شده بودند.
این زنان با عبور از روزمرگی، برای زندگی بهتر نه برای خود که برای دیگران قدم برداشته اند، و از این رو نه تنها شایسته تنبیه نیستند، بلکه باید مورد احترام باشند. فلسفه عبرت آموزی جامعه از عملکرد آنها نیز موضوعیت ندارد.
گسست جامعه از حاکمیت، به وسیع ترین حد خود رسیده است. این فاصله و گسست، با گسترش سوء مدیریت ها و رشد بی سابقه غارت اموال عمومی، درحال فزونی است.
تهدید به تشدید تحریم ها، اخبار روزمره شده است. برای خروج از این بحران، راه های متعددی پیش روست…
می توان مردم را پشت سر نداشت و با غرب به سازش رسید. اما هرگز تضمینی وجود ندارد که خواست های بی انتهای آنها تمامی داشته باشد یا به تصمیمات خود وفادار بمانند. اما بی گمان، نتیجه بلند مدت انتخاب این راه، گسترش شورش های کور مردمی خواهد بود.
راه دیگر مراجعه به مردم و شنیدن صدای آنهاست. و احترام به نمایندگان مدنی اقشار مختلف اجتماع قدم اول است. در این صورت هر مذاکره ای از موضع قدرت و با پشتیبانی مردمی، به کاهش بحران کمک خواهد کرد.
از سر دلسوزی برای مردمان بی صدای کشورم، پیشنهاد می کنم کلیه زنان بندهای امنیتی بی قید و شرط آزاد شوند. این درحالی است که تجربه هم نشان می دهد که زندانیان زن در طول مرخصی خود، هیچ رفتاری مخالف جامعه یا قوانین کشور نداشته اند. حضور این زنان فرهیخته در زندان درد بزرگیست و محروم ساختن آنها از دیدار فرزندانشان و اهل خانه به غایت بی عدالتی است. زنان زندانی، صدای بخشی از جامعه را که به علت فقدان امکانات مالی یا سطح دانش کافی یا عدم دسترسی به روابط اجتماعی و سیاسی کشور نمی توانند صدایی داشته باشند، منعکس می سازند.
قدم بعدی می تواند آزادی نمایندگان کارگران باشند که آنها هم صدای همدردان خود را منعکس می کنند و…
+ There are no comments
Add yours