مدرسه فمینیستی: بالا رفتن خشونت بر زنان در جامعه کنونی ایران هر انسان خیرخواهی را می تواند به تأمل و تکاپو وادارد. با این حال مسائل زنان تا حد زیادی به ویژه برای مردان ناشناخته اند و همین، آنها را بغرنج تر می کند. مردان خیراندیش باید “بخواهند” این مسائل را بشناسند و در رفع اش کمکی اگر می توانند بکنند. به همین دلیل شاید مسئله اول همین “نیت” باشد. امروز با وجود انواع و اقسام مسائل و مشکلاتی که جامعه ما با آن دست به گریبان است طبیعی است برای این که جامعه بهتری داشته باشیم به فکر رفع آنها یا حداقل جلوگیری از تعمیق و گسترش آنها بیفتیم. و باز خیلی طبیعی است که با توجه به جایگاه و پایگاه خودمان اولویت هایمان را انتخاب کنیم؛ اما این نمی تواند از اهمیت مسائل دیگر بکاهد. مسائل زنان به خاطر درگیر شدن نیمی از جمعیت هرگز حتی نمی تواند مسئله اقلیتی از جامعه فرض شود. نیمی از جمعیت، در جامعه، در خانه، در محیط کار، آموزش، و همه بخش های زندگی مردان حضور دارند _ حضوری انکارناشدنی که به هر حال مردان را نیز درگیر می کند و چه بهتر که آنها با “نیت خیر” به این مسائل نزدیک شوند و زنان و مردان همراه هم به سوی جامعه ای سالم گام بردارند.
در تعیین اولویت های معضلات اجتماعی همواره شنیده ایم که می گویند با مسائل زنان هم باید به مثابه مسائل انسانی برخورد شود و نگاه جنسیتی دخیل نگردد. اما نگاه جنسیتی به مسائل زنان به ویژه هنگامی در مقابل نظریه های دیگر (مثلا نظریه های طبقاتی و توزیع رفاه و سلامت و ثروت و غیره) برجسته می شود که با آزار و خشونت جنسی طرف باشیم. این خشونت علیه زنان است که نگاهی ویژه به خود را سبب می شود و از دل مسائل، نظریه ها و برنامه ریزی های ویژه ضرورت تدوین می یابند.
در مورد خشونت های شدید علیه زنان در جامعه ما خوشبختانه کارهای مثبتی انجام گرفته است. گفتمان ضد خشونت (که فعلا همان خشونت های بسیار شدید را شامل می شود) به گفتمانی نسبتاَ اصلی تبدیل شده اما از آنجا که فعالیت های بسیار حوزه زنان در سطح تئوریک کمتر توانسته به پهنه گفتمانی مسائل اجتماعی راه یابد مسیری که از اسباب و انگیزه خشونت تا اعمال خشونت محسوس و بالاخره خشن طی می شود هنوز تا حد بسیار زیادی ناشناخته مانده است. شاید یکی از علت هایش عدم تبیین شایسته مقوله “آزار جنسی” باشد. در یک فرهنگ مردسالار و زن ستیز اتفاقی که همواره می افتد این است که چیزی که برای یک زن آزار است، برای مردان ممکن است به عنوان آزار قابل درک نباشد، به ویژه که آزاردهنده از این کار لذت می برد و در فرهنگ عمومی نیز برای زن حقوق مشخص و قابل اثباتی در قبال آن در نظر گرفته نشده است. طبیعت آزار این است که یک طرف لذت و طرف دیگر رنج می برد. این آزار و رنج بر حسب درجه و شدت شان و نیز حساسیت طرفین از یک سو قابلیت اندازه گیری و از سوی دیگر قابلیت ادراک پیدا می کنند.
مردان غالباَ اجحاف و ناکامی حاصل از اختلافات طبقاتی را خیلی خوب درک می کنند. اما این که انسانی به خاطر جنسیتش مورد اجحاف قرار بگیرد برای آنها معمولا چندان قابل درک و یا بااهمیت نیست. باید توجه داشته باشیم که مناسبات اجتماعی انسان ها بر اساس نقشی که یا خود به عهده می گیرند یا از ایشان توقع می رود به وجود می آید و وقتی زنان از جایگاه شایسته ای برخوردار نباشند – چه در ذهن و چه در عمل- لطمه پذیر می شوند. حتی اگر نخواهیم نگاه صرف جنسیتی داشته باشیم نمی توانیم منکر این واقعیت شویم که موانع رسیدن به یک زندگی انسانی سالم برای زنان چه در ابعاد فردی و چه جمعی بسیار، بسیار بیشتر است؛ و اگر مردان این مسائل را درک نکنند بهای این عدم درک آنها را زنان نیکخواه می پردازند – زنانی که برای پرهیز از تنش و گسترش خشونت از اجحافاتی که به خودشان می شود چشم پوشی می کنند، نادیده می گیرند و مدام در حال بخشیدن این و آن هستند.
فشارها بر زنان به ویژه بر زنانی که تبعیض های دوگانه و حتی چندگانه را تجربه می کنند روز به روز وضعیتی انفجاری تر به خود می گیرد. با این حال حتی آگاهی صرف نیز برگشت پذیر نیست و در دنیای مدام دگرگون شوندۀ امروزی فشار بر زنان و لطمه به آگاهی ایشان لطمه ای بزرگ بر پیکره اجتماع و اعتماد همگانی است. و این در حالی است که در مواجهه با مسائل زنان، مردان بعضاَ یا نسبت به آن ها بی تفاوت اند و اغلب دروغین مدعی برابری آرمان گرایانه زنان و مردان می شوند؛ یا با شوخی و حتی تمسخر از کنارشان می گذرند، یا در بدترین وضعیت، آگاهانه و ارادی برای زنان مرتبه ای فروتر متصور می شوند.
اصولا در فرهنگی مثل فرهنگ ما این که مردان بتوانند خود را جای زنان بگذارند (مثلا برای این که بتوانند مسائل ایشان را درک کنند) به دلیل اختلاف شدید نظرگاه های اجتماعی و تجربه های به شدت متفاوتشان بسیار دشوار است. و شاید از همین رو در چنین جامعه ای چگونگی برخورد با زنان مهم ترین تجلی گاه و میزان الحراره اخلاق انسانی و اجتماعی می شود و “نیت خیر” مردان برای درک مسائل زنان از اهمیت فوق العاده برخوردار می گردد. خلاصه این که در بحبوحه التهابات و دگرگونی های جوامع امروزی ما ضرورت بازاندیشی مردان در نگاه و اندیشه خویش نسبت به زنان همراه با نیت خیر، مؤثرترین راه به سمت پیشرفت و کاستن از مصائب اجتماعی به نظر می رسد.
+ There are no comments
Add yours