مدرسه فمینیستی: «بهارجنبش زنان، روایتی از اشک ها و لبخندها» نام کتاب تازۀ نوشین احمدی خراسانی است. با خواندن کتاب، ناگهان خاطره ها با دلبری و گاهی رندانه شروع کردند به رژه رفتن از مقابل دیدگانم؛ درست مانند سریالی جذاب و دنباله دار که می بینی و لذتش را در مرور کردن بیشتر احساس می کنی. هنگام مطالعه انگار که خودم را در ورق های کتاب باز می یافتم. چه روزها و لحظه های شورانگیزی بود. چه تجربه ها و آموزه ها و حکایت هایی بود، چه ندانم کاری ها و چه آزمون و خطاهایی…! حالا که آن روزها و سالها سپری شده اند و به عنوان یک ناظر بر آن ماجراها نگاه می کنم و فرصتی برای تعمق بیشتر به دست آورده ام می بینم که حرکت نوپای زنان چه شور و حال و دستآوردهای با ارزشی برای این سرزمین داشته و چه آرزوهای واقعی و انسانی را به ارمغان آورده است به طوری که توانست جایگاه و هویت مستقل خود را به عنوان یک «جنبش» مدنی و مسالمت آمیز با گفتمان برابرخواهانه در جامعه ایرانی جا بیاندازد. حال دیگر این کم لطفی شکاکان و سست باوران است که آیا «جنبش» زنان وجود دارد یا نه؟
همیشه زنان در همه عرصه ها حضور داشته اند، زندگی کرده اند، رنج محدودیت و تبعیض را به جان خریده اند، تلاش و مبارزه کرده اند، اما در همه حال سعی داشته اند هستی و هویت مستقل خود را حفظ کنند. در تاریخ نگاری و نوشته های مکتوب باقی مانده از پیشینیان معمولا از مبارزات، حرکت ها، اندوخته ها و تجربه های متنوع زنان ایران کمتر نشان و ردی دیده می شود اما از دو دهه پیش به این سو روایت کردن مبارزات زنان به برکت نوآوری نوشین احمدی خراسانی در ایران باب شده است: از روایت کردن تا تدوین دقیق تجربه ها، تا شناسایی و معرفی منصفانه تلاش ها، و ثبت مبارزات صادقانه و تاثیرگذار زنان پیش کسوت. نوشین طی سالها کوشش در روند مستندکردن مبارزات زنان، از روش های گوناگون سود برده است از جمله: به صورت خاطره نگاری، تحلیل تاریخی، بررسی تطبیقی، شرح حال نویسی، تاریخ شفاهی، و گاهی هم در قالب «سالنمای زنان»، که مجموعاَ تاریخ زنان ایران را به شکلی ساده و جذاب، مستند کرده و برای آگاهی نسل جوان، به چاپ رسانده است.
نوشین احمدی در آخرین اثر خود «بهار جنبش زنان»، فعالیت های زنان درون حاکمیت در ابتدای دهه هفتاد، و زنانی که از سالهای 1374خارج از چارچوب حاکمیت فعال شدند را (صرفنظر از تأیید یا رد عقاید آنان) به دقت و انصاف مورد بررسی قرار داده است همانطور که از مهرانگیزکار و شیرین عبادی همچون دو ستون اصلی پیشبرد مبارزات حقوقی زنان در آن دوران یاد می کند و سیمین بهبهانی را شاعر جنبش زنان می خواند در عین حال از هر زنی (چه نویسنده، مترجم، محقق، فعال اجتماعی، و دارای هر عقیده ای) که به پیشبرد جنبش زنان کمکی کرده است با ذکر نام و مشخصات فعالیت اش، اسم آورده و از خدماتش قدرشناسی کرده است.
نوشین چه در این کتاب و چه در آثار و کتاب های دیگر خود همواره تلاش کرده است تا آشنایی و ارتباط با حرکت ها و مبارزات زنان پیشرو نسل اولی ها را برای نسل جدید در جنبش زنان فراهم کند. من در میان کنشگران دور و بر خود کمتر زنی به جوانی نوشین دیده ام که تا این اندازه برای نسل قبل از خود، احترام و علاقه نشان بدهد و این گونه بکوشد تا تجربه های آنها را به نسل جوان تر انتقال بدهد.
نویسندۀ «بهار جنبش زنان» همچنین از حضور و کارکرد مثبت انجمن ها و نهادها مستقلی که توسط زنان تأسیس و رهبری شده است سخن می گوید و در شرح و تحلیل ظهور نهادهای مستقل زنان در آن سالها، قدم به قدم نقش جنبش های جامعه مدنی در رشد و تقویت این گونه حرکت ها را می بیند و برای خواننده کتاب، باز می گوید. اگر چه هر کدام از این فعالیت هایی که خود در آن حضور داشته، طبعاَ نقدها و موانع و بگو مگوها و حرف های ناروا را نیز در پی داشته است ولی هیچگاه گوش نوشین بدهکار این سخن ها نبود و کارش را مصرانه پیش می برد و به دلیل همین پیگیری اش بود که میان جامعه زنان کنشگر، علاقمندان خودش را پیدا کرد و جای خودش را در جنبش اجتماعی زنان ایران باز کرد.
کتاب «بهار جنبش زنان» در شرح منصفانه ماجراهای دو دهه اخیر جنبش زنان ایران، موفق بوده است چون تاکنون مقالات و نقدهای زیادی از فعالیت های زنان در این دوره به چاپ رسیده اما تاکنون تحلیل و روایتی چنین منسجم، کاربردی و طبقه بندی شده از حرکت های عملی زنان، نداشته ایم و این خود برای نسل جوان تر می تواند جذاب و آموزنده باشد.
در فصل اول کتاب، نوشین فقط چند صفحه را به شرح مختصر خانوادگی اش اختصاص داده است. این امر برایم جالب بود چون معمولا او عادت ندارد در آثار و کتابهایش از خانواده و مشکلات شخصی اش بگوید. هرچند این بخش خیلی کوتاه است ولی همین چند صفحه شرح حال مختصر، فضایی صمیمانه را به خواننده منتقل می کند و به نظر من چنین آغازی برای کتاب، مطالعه آنرا برای خوانندگان آسان می کند. از سوی دیگر در پی مطالعه این شرح موجز زندگی خصوصی، برای خواننده روشن می شود که هدف نویسنده، گفتن صرف ماجراهای خانوادگی و شخصی نیست بلکه مقصدش از اشاره به چنین شرح حالی، در واقع شناسایی موقعیت آشفته تاریخی آن روزهای ایران است، و بازتاب زمانه ای است که عملا زمینه حرکت و جوشش مبارزات زنانه و چگونگی وارد شدن به فعالیت اجتماعی اش بوده است.
هر صفحه کتاب که به جلو می رود ما نه تنها با مستندهای تاریخی خشک و فضای بسته طرف نیستیم بلکه خواننده کتاب می تواند مثل یک متن داستانی و به هم پیوسته، از ماجراهای کتاب، لذت ببرد. نوشین در این کتاب هر جا روایتی را آورده و تاریخچه ای را ذکر کرده، اسم آدم ها و گروه های تأثیرگذار در آن حرکت را نیز آورده و به آنها ادای دین و احترام کرده است. در واقع بخش عمدۀ مطالب بر پایه حضور تأثیرگذار شخصیت های مختلف زن (با افکار و عقاید گوناگون شان) شکل گرفته است که این امر، حال و هوای زنده و جذاب تری به فضای کتاب بخشیده است، و به خواننده فرصت می دهد تا در کوران فعالیت ها و رویدادهایی که طی دو دهه در جنبش زنان به وقوع پیوسته، مشارکت جوید و قدم به قدم با زنان کنشگر سرزمین خود، همراه شود. بنابراین ما با متنی کسل کننده با جملاتی پیچیده و سنگین مواجه نمی شویم. در واقع خود فضای متن، زاویه دید و لحن روایت اجازه نمی دهد که مخاطبان کتاب به خواندن وقایع عام و مبهم و جریان های کلی و انتزاعی، محکوم شوند. در جای، جای کتاب با افرادی آشنا، چهره های آشنا، و رفتارهای آشنا روبرو می شویم، همه را می شناسیم و می دانیم که بوده اند، چه موضعی داشته اند و چگونه می اندیشیدند و چه گونه حرکت می کردند.
در واقع این کتاب، در حجم و ظرفیت محدود خود سعی کرده از خلال تجربه های شخصی، به پهنۀ دلگشای جنبش زنان نقب بزند و افراذ و گروه های گوناگون فعال در این عرصه را از قلم نیندازد. شاید مهم ترین نکته که تا مدتها در ذهن خواننده باقی می ماند نقش رهایی بخش «همبستگی» است یعنی عاملی که نویسنده با آگاهی از تأثیر عظیم آن، از ابتدا تا انتهای کتاب، و در هر فرصتی، به قدردانی و تشویق همبستگی ها، همدلی ها و همکاری عملی زنان پرداخته است و نشان می دهد که رمز موفقیت جنبش زنان ایران در وحدت و کار مشترک همه گروه ها است. هرچند که در جای، جای کتاب و در همه مراحل فعالیت جنبش، نوشین از نقادی ضعف های خود و حرکت های دسته جمعی که خودش در آنها حضور داشته، غفلت نکرده است.
برخی از دوستان منتقد نوشین، که با مطالعه کتاب، بخشی از تحلیل ها و روایت های نویسنده را قبول ندارند اما حتی با وجود این انتقاد، کتاب را خواندنی یافتند و نکات تحلیلی و تجربه های مطرح شده در کتاب را جالب توصیف می کنند، به ویژه شرح تاریخی کتاب را قابل توجه می دانند. برخی دیگر از دوستان، نوشین را چنان می دانند و می بینند و از او انتظاراتی دارند که این کتاب را در حد آثار پیشین اش نمی دانند، اما در عین حال نمی توانند تلاش و پیگیری او را برای مستند کردن تاریخ بیست ساله جنبش زنان نادیده بگیرند.
برخی نیز انتقاد می کنند که نویسنده در این کتاب، جنبش زنان را «پایان یافته» تلقی کرده و «پائیز» را برای وضعیت کنونی جنبش زنان متصور شده است. ولی منتقدان فراموش می کنند که برای هر پائیزی، زمستانی و در پی هر زمستانی، بهار و نوزایی وجود دارد. در ثانی اگر این دوستان با کمی دقت به «مقدمه کتاب» رجوع می کردند بی تردید چنین قضاوتی نداشتند. چنانچه نوشین در مقدمه کتاب خود، خیلی روشن می نویسد: «اکنون جنبش زنان ایران در دوران گذار ناشی از ابهام ها و ناروشنی در چشم اندازهای تغییر شرایط کلی در ایران (شرایطی متأثر از تحولات منطقه ای، افزایش تنش ها با جامعه بین المللی و نیز تحت تأثیر وضعیت بحران زده داخلی) به مانند دیگر گروه های اجتماعی و سیاسی در حال تجدید آرایش و برساختن گفتمان هایی متناسب با شرایط جدید و سامان دادن به نسبت ها و تعیین مرزها و حدود ارزش هایش با شرایط ابر اندود و مبهم ناشی از این فاز جدید، برای تثبیت جایگاه زنان درفردای ایران است، و فردا:
باران که بارید
هر جویباری
چندان که گنجای دارد پُر می کند پیمانه اش را»[1].
نوشین جوان کارش را با نوشتن در روزنامه ها و مجله ها شروع می کند و در ادامه فعالیت های مستقل مطبوعاتی اش، به انتشار نگاه زنان و جنس دوم و فصل زنان می پردازد و خیلی زود به عنوان ناشر اندیشه های فمینیستی در ایران شناخته می شود. نوشین فصلنامه «جنس دوم» را به مجموعه ای برای انعکاس اندیشه های نو به قلم نویسندگانی با دیدگاه های مختلف (چه حرفه ای و چه تازه کار) اختصاص داده بود و چندین سال پیاپی آن را منتشر می کرد و به این وسیله، نقش اگاه کنندۀ خود را به عنوان یک زن مدافع اندیشه های برابری خواه و ناشری به روز و مدرن، به اثبات رساند. و در کنار فعالیت مطبوعاتی اش، به عنوان یک کنشگر احتماعی و یک نظریه پرداز مطرح و پُر کار در جنبش زنان حرکت اش را ادامه داد. فعالیت های شبانه روزی او بسترساز حضور و فعالیت بسیاری از زنان جوان و علاقمند در جنبش زنان شد به طوری که هیچ کس باور نمی کرد که چنین زن جوانی بتواند از پس این فعالیت ها برآید. در حالی که نوشین احمدی طی این دو دهه در فعالیت های گوناگون جنبش زنان حضور فعال داشته و دارد، تلاش های مداوم و مستمرش، از او فمینیستی عملگرا و غیر ایدئولوژیک ساخت و او را وارد دنیای بزرگ خانواده جهانی زنان کرد.
در واقع او که سالها برای نگارش و تدوین تاریخ شفاهی زنان مبارز ـ به ویژه نسل پیشکسوت جنبش زنان ـ کوشیده بود سرانجام این بار تاریخ شفاهی را به تحریر در آورده است که خودش نیز در آن حضوری فعال و کنشگرانه دارد. به همین علت، خواننده در این کتاب گاهی با نوشین راوی، گاهی با نوشین کنشگر ، گاهی با نوشین نظریه پرداز، و گاهی با نوشین سازمان ده، و گاهی هم با چهرۀ زنی نقاد و معترض پرشور اجتماعی روبرو می شود. شاید این حضور فعال و چندجانبه باعث گردد که برای برخی از دوستان این تصور پیش آید که او قصد مطرح کردن و بزرگ نمایی حرکت های خود را دارد. در حالی که خود نوشین در مقدمه کتاب نوشته است: «هنگام نگارش این کتاب در حد بضاعت تلاش کرده ام که نقاط عطف حرکت های جنبش زنان را مورد بازخوانی قرار دهم و موارد ضعف و قوت آن را از منظر تجربه های شخصی ام مکتوب نمایم. گفتن ندارد که در این کتاب، نگاه خیره ام بر کنش ها و حرکت هایی متمرکز بوده که در آنها حضور و نقش داشته ام. بنابراین نمیتواند تصویری کاملا جامع از آنچه طی20 سال گذشته بر جنبش زنان ایران رفته است ارائه نماید اما شاید بتواند در کنار مکتوبات دیگر فعالان، پازل «دوران بهاری جنبش زنان» را در قاب تصویری نهچندان فریبنده، به نمایش بگذارد.»[2]. در واقع اگر قرار بود من راوی کتاب «بهار جنبش زنان» باشم هیچ گاه نمی توانستم حرکت ها و فعالیت های یک دوره بیست ساله را در این اندک صفحات (372 صفحه) بگنجانم و این هم فقط از عهدۀ نوشین بر می آمد.
«بهار جنبش زنان» شامل 6 فصل است که هر فصل آن، از دشواری فعالیت های زنان و حرکت ها و همبستگی های گروهی، علنی، و مسالمت آمیز سخن می گوید. اگر نویسنده هر فصل از کتاب را می توانست به صورت کتابی جداگانه بنویسد طبیعتاَ بسیاری از حرکت ها و رویدادهایی که در این کتاب جا مانده اند یا به شکلی گذرا و با عجله از آن عبور شده نیز می توانستند مستند شوند.
کتاب در فصل اول و دوم، چگونگی ظهور و شکل گیری دوبارۀ جنبش زنان را بعد از انقلاب 57 برای ایجاد حقوق برابر، در ایران معاصر تشریح می کند که شاید مهم ترین و جذاب ترین آنها، تجربه های پیچیدۀ همکاری با گروههای مختلف زنان (از جمله با جمع زنان ناشر) و برپایی اولین مراسم علنی 8 مارس بعد از بیست سال در فضای عمومی ایران باشد که بالاخره منجر به تأسیس «مرکز فرهنگی زنان» به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نهادهای زنانه در کشور گردید. همینطور تشکیل و راه اندازی اولین کمپین جنبش زنان به نام «کمپین زنان و مردان علیه خشونت» است که در میان گروه های مختلف زنان در آن دوره واقعاَ تأثیر گذار و مرتباَ هم باز تولید و زنده نگه داشته شد. در چهار فصل دیگر کتاب، مشخصاَ به ائتلاف های سرنوشت ساز میان گروه های مختلف زنان، یعنی «جمع هم اندیشی فعالان جنبش زنان»، «کمپین یک میلیون امضاء» ، «ائتلاف علیه لایحه حمایت از خانواده»، و «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات» پرداخته شده است. این ائتلاف های چهارگانه، در روند حرکت های مستقل زنان و با بینشی تحول یافته که از مرزهای تعصبات ایدئولوژیک فراتر رفته و با روش های نوین به جلو رانده شده است یکی دیگر از اصلی ترین پایه های تحلیل تاریخ بیست ساله در کتاب «بهار جنبش زنان» است.
کتاب بهار جنبش زنان اما نقش نوشین احمدی خراسانی را در این تاریخ بیست ساله به خوبی بیان نمی کند چرا که راوی نمی تواند روز به روز از فعالیت های 24 ساعته خود برای پیشبرد جنبش زنان بگوید. در حالی که من که سالها و از نزدیک با او همکاری داشته ام می دانم که نوشین احمدی در مجموع زنی به شدت آرمان گرا است که در هیئت سازمان دهنده، پژوهشگر، عکاس، خبرنگار، فیلم ساز، تحلیل گر، و کنشگری مستقل و مدنی و… بی وقفه تلاش می کرد و همیشه سعی داشت که هر جای خالی را برای پیشبرد حرکت ها پر کند و خلاصه کلام فعالی 24 ساعت بود. و در این میان در جنبش زنان جای یک روایت تاریخی و مستند از مبارزات این دو دهه توسط کسی که خودش در همه این سال ها حضوری فعال داشته است واقعاَ خالی بود که این جای خالی را باز هم نوشین احمدی پُر کرد.
در همان سال ها، یکی از ایده های نوشین، بحث «مطالبه محوری» در مبارزات مدنی زنان بود و به راستی تلاش کرد تا این اصل مدنی و مسالمت آمیز را که به آن عمیقاَ باور داشت در جنبش زنان پیش ببرد. چنانچه در همان روزهای اول کمپین یک میلیون امضاء نیز «مطالبه محوری» را یکی از ویژگی های آن می دانست و نوشته بود: «در جنبش یک میلیون امضاء، گروهها و افرادی گرد هم آمدندکه این بار، بر اساس توافق های عقیدتی و ایدئولوژیک قرار نداشت بلکه بر پایه توافقی خاص و معین، یعنی بر مبنای یک «خواسته»ی مشخص شکل گرفت. کارپایه این توافق و همبستگی، یک سری خواسته های حقوقی مشخص و لمس شدنی است و نه مشرب های سیاسی و ایدئولوژی ها و مکتب ها و عقیده ها. می خواهم بگویم مدل کمپین، مدلی «خواسته محور» است» [3]
کاش نوشین احمدی فرصت و حوصله دوباره ای برای نگارش مبسوط تر این مستندهای تاریخی که توأم با حرکت های انسانی و شجاعانه زنان است پیدا کند و برای نسل آینده شرح دهد که چطور با جمع آوری ذره، ذره کمک های اندک از مردم داوطلب ـ و باز هم به جهت دور اندیشی خود نوشین ـ مکانی کوچک را برای تأسیس و راه اندازی «کتابخانه صدیقه دولت آبادی» خریداری کردیم که محلی باشد برای خواندن کتابهای مرجع قدیمی و کمکی برای نگارش پایان نامه ها و پژوهش های مستقل زنان علاقمند. یادم می آید که چگونه سر از پا نمی شناختیم و با عشقی خالصانه آجر به آجر این کتابخانه کوچک را تعداد معدودی از اعضای مرکز فرهنگی، بالا پائین می بردیم. ای کاش نوشین احمدی فرصت می کرد و از حضور تعداد زیادی از اعضای مرکز فرهنگی در دفترخانه اسناد رسمی برای به نام کردن سند آن آپارتمان کوچک ـ که نوشین اصرار داشت مالکیت آن باید به نام همه اعضای مرکز ثبت شود ـ برای نسل های آینده می نوشت و شرح می داد که چگونه آن روز که قرار بود همگی مان امضاء کنیم «ثبت با سند برابر است» سر دفتر با ناباوری از حضور چنین جمعیتی برای مالکیت دسته جمعی آپارتمانی کوچک می پرسید و خیره و متحیر، نگاه مان می کرد. ای کاش فرصت می کرد و می نوشت که هیچ کدام از اعضای مرکزفرهنگی از اسباب کشی گرفته تا شستشوی دستشویی و جارو کشیدن، و پذیرایی از زنانی که برای استفاده رایگان از کتابخانه می آمدند ابایی نداشتند تا سرانجام به همت یکایک اعضای مرکز، آن آپارتمان قدیمی تبدیل به کتابخانه زیبا و کوچکی شد پر از کتابهای مرجع و کمیاب که مهدخت صنعتی به امانت به نوشین احمدی سپرده بود. خلاصه عشق بود و عشق، و عاشقانه زیستن و عاشقانه تلاش کردن به خاطر کسب حقوق برابر…
و بالاخره ای کاش نوشین بگوید که چگونه ده، پانزده نفر زن را که نه صدایی داشتند و نه تخصصی در خواندن آواز عشق و سرود مبارزه، و حتی نه اعتماد به نفسی در این زمینه، چه گونه سرود خوان کرد؛ و خودش در نقش رهبر ارکستر قرار گرفت. یادم می آید که آن روزها به بی تجربگی و ندانم کاری ها می خندیدیم ولی اکنون که می بینم سرودهای ما زنان در بطن جامعه مردسالار همچنان جاری و ساری است حقیقتاَ باورم نمی شود که این سرودها را ما خواندیم. چه روزهایی بود! هنوز هم آن روزی که نمایشنامه «خشونت علیه زنان» که خود نوشین نوشته بود را کاملا به یاد دارم. اجرای آن نمایشنامه در دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران که بازیگرانش هم خودمان بودیم را هرگز فراموش نمی کنم. تمامی لحظه،لحظۀ آن روزها لایق مستندکردن و روایتگری است. آن روزها و لحظات تاریخی، حقیقی هستند که به نظر من واقعاَ حیف است در زندان حافظه ها، مدفون گردند؛ چون روایت کسانی است که از دوران خیالات آرمانشهری و جزمی، به زمین سفت واقعیت پا گذاشتند و شجاعانه طلب حقوق برابر می کردند، و با دوراندیشی، گفتمان پرهیز از خشونت و مبارزۀ مدنی و علنی را پی می گرفتند. کتاب «بهار جنبش زنان» مرا به دورانی برد و یاد کسانی انداخت که نه حرفه ای بودند، نه پشتوانه ای داشتند و نه مدعی؛ ولی آن چنان همدلانه با هم همکاری می کردند که بسیاری از چیزها را در کنار هم یاد گرفتند و به یکدیگر یاد دادند و گذار دشوار آزمون و خطا را از سر گذراندند. به قول نوشین: «ما اگر بتوانیم به شعاع یک متر آگاهی را گسترش بدهیم موفق هستیم.»
من نه تحلیگر هستم و نه نویسنده، اما به عنوان یک فعال اجتماعی نسل قبل که افتخار بودن در کنار نوشین و فعالان دیگر را داشتم وظیفه خود می دانم که از تمام تلاش ها و کوشش های نوشین احمدی خراسانی برای پیشبرد فعالیت ها و مستندکردن تاریخ زنانه، به سهم خود سپاسگزاری کنم.
نوشین عزیز قلم ات پایدار . تو چه در جمع باشی، چه تنها باشی، چه در بند باشی، و چه آزاد اما هیچ گاه از حرکت های نفس گیر، کم نمی آوری؛ و من در آرزوی بودن در کنار تو و همان جمع اندک مان که هنوز که هنوز است همه جا حضور تأثیرگذارشان چشم گیر است هستم؛ چون با هم و در کنار هم آموختیم که:
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم / موجیم که آسودگی ما، عدم ماست
پانوشت ها:
1 ـ به نقل از مقدمه کتاب «بهار جنبش زنان»، صفحه 15.
2 ـ همانجا، صفحه 10.
3 ـ به نقل از کتاب «جنبش یک میلیون امضاء، روایتی از درون»، نوشین احمدی خراسانی، ناشر: مولف، شهریور 1386، ص 70 .
+ There are no comments
Add yours