مدرسه فمینیستی: یک نسلکشی در حال وقوع است. نسلکشی آرام و بی سر و صدایی که تعداد بسیار کمی طنین آن را میشنوند. این نسلکشی، زندگی افراد بی دفاع، نادیده گرفته شده و خاموش را هدف گرفته و تعداد قربانیان آن بیش از مجموع همه نسلکشی های قرن بیستم است.
ستم بر زنان، مسالهای است که بسیاری از مردمان در جهان توسعه یافته، از آن غافل اند. نسل کشی ای در حال وقوع است و ارکستری از صداهای خفه شده از درون گورها فریاد می زند: آیا می شنوید؟![1]
سرانجام در دنیای امروز با وجود موانع بسیار، زنان میتوانند رأی بدهند، مالک شوند و آموزش ببینند. ما هر روزه شاهد گام های زنان به سوی رشد و برابری کامل هستیم. اما اغلب، تلاش هایی را که موجب رسیدن جوامع فعلی به وضعیت کنونی شده فراموش می کنیم. بردباری در برابر آزار و سوءاستفاده، مقاومت در برابر تمسخر و جان های از دست رفته را از یاد بردهایم. ما فراموش کردهایم که در این تلاش تنها نیستیم و همچنان زنانی هستند که در زیر سلطهی مردسالاری رنج می برند.
هنوز میلیونها نفر در سراسر جهان کشته می شوند، فقط به دلیل زن بودن. نمونهی بارز آن سیاست تک فرزندی چین است که منجر به سقط جنین انتخابی شده است. شیوهای که به صورت ابتدایی برای از بین بردن نوزادان دختر در جهان مورد استفاده قرار میگیرد.[2] اگرچه هیچ کشوری در این زمینه مستثنی نیست اما خشونتهای متاثر از تعصب جنسیتی بیشتر در شرق آسیا،جنوب آسیا، غرب آسیا، شرق اروپا، شمال آفریقا، و کشورهای جنوب صحرای آفریقا دیده میشود.[3] در موارد بسیاری مشاهده شده اگر به نوزادان دختر شانس به دنیا آمدن داده شود، آنها اغلب اوقات غرق، خفه و یا رها میشوند. بسیاری از دختران که دوران نوزادی را پشت سر میگذارند، با حداقل مقدار غذا و مراقبت های پزشکی، درگیر تبعیض وحشتناکی نسبت به همتایان مردند.[4] در این جوامع دختران جوانی که به دوران بارداری میرسند شرایط فاجعهباری را تجربه میکنند. بنابه گزارش سازمان بهداشت جهانی هر روز حدود 800 زن در هنگام زایمان از علل قابل پیشگیری میمیرند.[5] مرکز منطقه ای اطلاع رسانی سازمان ملل متحد در غرب اروپا در مقاله ای اذعان میکند: «تصور کنید هر روز یک بویینگ 747 از زنان باردار سقوط میکند». این مثال تعداد مرگ و میر روزانهی زنان را بر اثر زایمان به روشنی آشکار میکند.[6] جنایات دیگر مانند خشونت شریک زندگی، ناقص سازی جنسی، قتل به خاطر جهیزیه، قتل های ناموسی و تجاوز گروهی و سازمان یافته باعث تشدید نسلکشیای میشوند که به دلیل خشونت مفرط خود قابل توجه هستند.[7]
حتی به نظر میرسد در جهانبینی غربی که بحرانهای انسانی را بسیار مورد توجه قرار میدهد پدیدهی خشونت علیه زنان نادیده انگاشته شده است. برای ریشهیابی علل این چشم پوشی چند نظریه ی مختلف مطرح شده است: برجسته ترین نظریه این است که سنت های مردسالارانه به صورت تاریخی و به شکل عمیق در فرهنگ بسیاری از کشورها ریشه دوانده اند، زنان در جوامع سنتی حتی نیاموخته اند نسبت به خشونت جاری در زندگیشان سوال کنند. از این گذشته، این خشونت ها معمولا در فضای خصوصی خانه ها صورت می پذیرد، فضایی خارج از حیطه دسترسی دولت ها. ولی مادامی که قربانیان خشونتهای جنسی شناسایی نشوند، مصادیق بیعدالتی علیه زنان آشکار نشود و جوامع این بیعدالتی ها را محکوم نکنند، بازشناسایی این معضلات برای دیگر نقاط جهان بسیار طولانی تر خواهد شد.
درحال حاضر اطلاعات مربوط به خشونت علیه زنان را بسیاری از کشورهایی که در آنها این نسلکشی اتفاق میافتد پشتیبانی میکنند. برنامه 2012 یونیسف «پیشرفت برای کودکان، یک کارت گزارش برای نوجوانان» گزارش داد 53 درصد از زنان جوان در هند آشکارا ادعا میکنند شوهرانشان آزار و اذیت همسرانشان را توجیه می کنند. این درصد در مورد زنان جوان نپالی 80 درصداست.[8]
سنت ها قدرتمندند و بر عرف، افکار و منش فرهنگی جوامع تأثیر غیرقابل انکاری دارند. سنتهایی مثل سلطه مردان در خانه و تبادل عروس برای پول، دو نمونهی مشخص برتری مردان و کالایی بودن زنان است. من معتقدم سنت های مردسالارانه به عنوان یک عامل اصلی و نامرئی با فرهنگ این نسل کشی عجین شده است.
مایلم نظریه دیگری را در مورد مغفول ماندن بحران خشونت علیه زنان مطرح کنم:
به اعتقاد من تعریف محدود از «نسلکشی» منجر به پنهان ماندن این بیعدالتی علیه زنان شده است.
رافائل لمکین، وکیل یهودی، اولین بار در سال 1944 به نوشتن در مورد نسل کشی پرداخت. در کتاب «قانون محوری در اشغال اروپا» او با استفاده از واژهی «نسلکشی» قتل عام ارمنی ها و آسوری ها را درسال 1915 توصیف کرد.[9]
تا پیش از «کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسل کشی» سازمان ملل متحد در سال 1948 از این اصطلاح به طور گسترده استفاده نمیشد. هدف این کنوانسیون به طور خاص، رسیدگی به جنایات رژیم نازی در طول جنگ جهانی دوم نسبت به یهودیان و اطمینان از تکرار نشدن چنین جنایاتی بود. در طول این کنوانسیون سازمان ملل متحد با مشکلی اساسی روبرو بود. این که به نظر میرسید طبقه بندی مشخصی برای شرح دقیق جنایاتی که در طی جنگ صورت گرفته بود وجود ندارد. برای حل این مشکل، کنوانسیون اصطلاح «نسل کشی» را با کمک لمکین، اینگونه تعریف کرد:
در کنوانسیون حاضر نسلکشی عبارت است از هر گونه اقدام جهت نابودی و حذف فیزیکی بخش یا کلیت گروهی نژادی، قومی، ملی، مذهبی و ایدئولوژیکی. به طورمثال:
1-کشتن اعضای گروه
2- وارد کردن آسیب جدی جسمی یا روانی به اعضای گروه
3- تحمیل عمدی شرایطی بر گروه به منظور نابودی کلی یا جزئی آن
4-تحمیل اقداماتی با هدف جلوگیری از تولید مثل اعضای گروه
5-انتقال اجباری فرزندان گروهی به گروه دیگر.[10]
به نظر میرسد [جامعهی انسانی] به شدت به چنین تعریفی [در شرح و توصیف جنایات سازمان یافته علیه بشریت] نیازمند بود. در هر حال، برای شرح آنچه باعث اختلال در جهان در دورههای مختلف تاریخی میشود نیاز به زبان خاصی وجود دارد. از اقدامات رژیم نازی ها علیه یهودیان همیشه به عنوان یکی از جنایات تاریک تاریخ بشر یاد میشود. این که جهان قادر به تشخیص آن چه بر قوم یهود رفته بود، گردید و خواستار واکنشی فوق العاده در این زمینه شد بسیار قابل تحسین است. همانطور که تعمیم این تعریف به نسلکشیهای قبل از جنگ جهانی دوم وحوادث ناگواری که جهان نادیده گرفته بود تحسین برانگیز است.
مشکل من با تعریف سازمان ملل متحد از نسلکشی به خاطر تعریف به شدت محدود آن است. درحالی که این تعریف به وظیفه خود در تمایز میان قتل تودههای مردم و قتل عام یک گروه خاص به روشنی عمل میکند، اما در به حساب آوردن یک عامل مهم مثل «گروه جنسیتی» ناتوان است. به خاطر این اشتباه نظری، نمیتوان به طور رسمی از اصطلاح «نسلکشی» برای توصیف آنچه بر زنان و دختران رفته است استفاده کرد. سازمان ملل متحد اذعان کرده است که ملیت، قومیت، نژاد و دین عوامل مهم و کافی برای تشکیل گروه هایی هستند که ممکن است به خاطر تعصب افراطی هدف کشتار جمعی قرارگیرند. اما این سازمان در توجه به عامل جنسیت که منجر به بزرگترین نسلکشی مداوم در 200 سال گذشته شده، ناتوان عمل کرده است.
اگرچه از «نسلکشی» به طور معمول برای توصیف قساوتی که علیه زنان به کار میرود استفاده نمیشود، برای توصیف این پدیده، واژه دیگری به وجود آمده است. «مری ان وارن» از واژهی «جنس کشی» برای توصیف این کشتار جمعی که پایه و اساس آن انتخاب جنسی است استفاده کرد. اصطلاحی که خواهان توجه به این واقعیت است که عامل جنسیتی می تواند همانند عوامل نژادی، مذهبی و تعصب طبقاتی عواقب مرگباری را به همراه داشته باشد.[11] اگرچه این اصطلاح به خوبی تعریف شد و به طور معمول مورد استفاده قرار میگیرد، اما در بیان عمق فاجعه کاملاً شکست خورد. تعریف سادهی جنس کشی، کشتار انتخابی–دسته جمعی زنان به عنوان یکی از مصداقهای کشتار جمعی است. طبقه بندی ای که سازمان ملل آن را در مقایسه با نسلکشی های گذشته بسیار پیش پاافتاده فرض کرده بود. در حالی که نسلکشی مشکلات ریشه ای کشتار گروهی را افشا و قصد و نیت از بین بردن یک گروه خاص را محکوم میکند، فاجعه قتل عام هدفمند زنان و دختران نباید کمتر ازقتل های دسته جمعی گروه های نژادی، قومی، ملی و مذهبی در نظر گرفته شود. تعریف نسلکشی را باید اصلاح کرد تا شامل جنس کشی هم بشود.
در بسیاری از کشورهای جهان ، واژه نسلکشی قلب و فکر مردم را به تلاطم می اندازد. چون « نسلکشی» یادآور تصاویر و خاطرات وحشتناکترین جنایات در تاریخ بشریت است. وزنی که این اصطلاح به همراه دارد، شاید همان چیزی باشد که جهان را یک بار دیگر به اقدام ترغیب کند.
سوابق ما در پرداختن به جرم نسلکشی خدشه دار بوده است. اجازه بدهید در این شرایط اضطراری یکبار دیگر شکست نخوریم. زبان روزمره و عادی، وزن عاطفی لازم برای ارائهی توصیفی مناسب از این بحران انسانی علیه زنان را ندارد. به چیز بیشتری نیاز است. وزن واژهای که به جهان یادآور شود بدی هنوز وجود دارد و جهان ناگزیر به مداخله برای مقابله با آن است. هنگامی که بیش ازصد میلیون زن در جهان ناپدید شدهاند این مداخله یک انتخاب نیست.[12] از دیدگاه اخلاقی مداخلهی هر کشوری که مدعی است به زندگی انسان ها اهمیت میدهد ضروری است. اجازه بدهید این را یک فاجعه انسانی بنامیم، همان چیزی که واقعاً باید بنامیم، و به مبارزه برای پایان دادن به آن ملحق شویم.
امروز یک نسلکشی در حال وقوع است. زنده بودن برای زنان یک امتیاز ویژه شده است، تجربهی زندگی بدون خشونت یک رویاست و اعلام شادمانهی این که فرزند شما یک دختر است به خاطره تبدیل شده است. میلیون ها صدا، صداهایی که خفه شدهاند ، صداهایی که هرگز فرصت حرف زدن پیدا نکردهاند، از درون گورها در سکوت فریاد می زنند تا به یادآورده و شناخته شوند. یک اجرای گروهی از ارکستر ستمدیدگان، که از گورها می خوانند: نسلکشیای درحال وقوع است. آیا آن را می شنوید؟
پانوشت ها:
* این مقاله ترجمه ای است از مطلب زیر:
The Invisible Genocide by KateWallace
http://hicentre.org/2013/03/23/the-…
[1] Sheryl WuDunn and Nicholas D. Kristof,Half the Sky: Turning Oppression into Opportunity for Women Worldwide, VintageBooks, 2010.
[2]Gendercide Awareness Project, available at http://gendap.org/faq.html
[3]Klasen and Wink, Missing Women: A Review of the Debates and an Analysis ofRecent Trends, 2002. Available athttp://papers.ssrn.com/sol3/papers….
[5]Maternal Mortality Fact Sheet, available athttp://www.who.int/mediacentre/fact…
[6]United Nations Regional Information Centre for Western Europe, “It’s a Girl—TheThree Deadliest Words in the World,” 2013. Available athttp://www.unric.org/en/latest-un-b…
[7]Gendercide Awareness Project, available at http://gendap.org/faq.html
[8] UNICEF, “Progress for Children: A Report Cardon Adolescence,” 2012, Pg 32. Available for download fromhttp://www.unicef.org/publications/…
[9]William A. Schabas, “The Convention on the Prevention and Punishment of theCrime of Genocide,” Audiovisual Library of International Law, 2008. Availableat http://untreaty.un.org/cod/avl/ha/c…
[10]United Nations, The Convention on the Prevention and Punishment of the Crime ofGenocide, Article 2. Available from http://www.hrweb.org/legal/genocide.html
[11]Mary Anne Warren, Gendercide: The Implications of Sex Selection, Rowman &Allanfield Publishers, 1985.
[12] Amartya Sen, “More Than 100 Million Women areMissing,” The New York Review of Books, 1990. Available athttp://books.google.com/books?hl=en…
+ There are no comments
Add yours