مدرسه فمینیستی: قدیما وقتی میخواستند بانک بزنند، تپانچه ای، اسلحهای، یا به قول دوبلور خوش ذوق وودی آلن، زپانچهای چیزی با خودشان میبردند. بعدش هم بیشتر مواقع به جرم سرقت مسلحانه، دستگیر میشدند و به زندان میافتادند.
این روزها، دست خالی میروند و بانک میزنند. دستگیر که نمیشوند، هیچ، هفتصدتا شعبه دیگر هم از بغلش درمیآورند و دستبردشان برکت هم میکند.
میگویند فلانی بقالی باز کرد، نشد، کفاشی راه انداخت نشد، رمالی کرد، کارش آن طوری که دلش میخواست نگرفت. یکی بهش توصیه کرد برو بانک بزن. رفت و زد و حالا بیا و برجها و ساختمانهای تجاری و غیرهاش را ببین.
میگویند غربیهای خدانشناس با اختراع بانک توطئه کردند تا سپردههای مردم را جمع کنند و به بخش صنایع و کشاورزیشان کمک برسانند. ایرانیها، برای خنثی کردن این توطئه، اختراع آنها را جوری دستکاری کردند که دماغ بخش صنایع و کشاورزی خودمان بسوزد و بانکها برای خودشان دلالی کنند و سکه و طلا بخرند و بفروشند و برج بسازند.
از آنجایی که ایران تنها کشوری است که در آن سرمایۀ بانکهای خصوصی ظرف چند سال چندین برابر میشود، قرار شده بانکداران خصوصی ایران برای بانکداران سراسر اروپا و امریکا و بلکه جهان دورۀ آموزشی بگذارند و رمز موفقیت شان را به آنها یاد بدهند. البته تکنولوژی برتر را برای خودشان نگه میدارند و لو نمیدهند. از همین الان هم نمایندگانی از طرف بانکهای سراسر اروپا و امریکا دارند از سر و کول هم بالا میروند که در این دورۀ آموزشی ثبت نام کنند. واحدهای این دوره عبارتند از:
حقوق قضایی: وقت طلاست. آن را بیهوده برای کسب مجوز تأسیس بانک و از این جور چیزها تلف نکنید. هر چه زودتر و بیشتر شعبه بزنید، بهتر است. زیر هفتصدتا کارساز نیست.
ادبیات یک: در این درس، چگونگی انتخاب نام ادبی مناسب برای بانک آموزش داده میشود. مثلاً، اینکه سعی کنید از اسامی خوب و قشنگ و اطمینانبخش برای بانکهای خود استفاده کنید. مثل بانک آینده، ثامنالحجج، ثامنالائمه….
جغرافیای یک و دو: محل تأسیس بانک باید در مناطق شمال شهر تهران و نیز سایر نقاط خوش آب و هوا باشد. یادآوری میشود که درج آگهی در روزنامهها و فرستادن پیامکهای تبلیغاتی نظیر «فروش آپارتمانهای مسکونی و واحدهای اداری و تجاری با شرایط ویژه در بهترین نقطۀ شمال شهر، با چشمانداز عالی» به معرفی جغرافیای این بهترین نقاط عالی کمک میکند. تابلوهایی نظیر «مشارکت در بهسازی شمال شهر تهران» یا «پیشفروش واحدهای مسکونی» بسیار کارساز است.
معماری و طراحی: در ساختن برج و ساختمان و واحدهای تجاری و مسکونی، دقت کنید که اگر نیم متر پیادهرو در کوچۀ تنگی، جایی وجود دارد، آن را مال خود کنید. خوبیت ندارد که عابران معمولی بیکار بتوانند از کنار ملک شما عبور کنند. اگر با وجود همۀ تمهیدات شما پیادهرویی باقی ماند، برای آنکه انتقام بگیرید، توی آن درخت بکارید یا باغچه احداث کنید. با این کار به محیط زیست نیز کمک خواهید کرد. روش دیگر آن است که پیاده رو را تبدیل به پلکان خوشگلی پای برجتان کنید که بزنید توی برجک آدمهای سالمند و بیکار و معلول.
مکانیک جامدات: یک وقت وارد مکانیک سیالات نشوید. چیزهای خوردنی و کاشتنی و پوشیدنی و چرخدار و منقول سیالند و برای آدم نمیمانند. کارد بخورد به شکم کسی که هی به فکر برنج و گندم و سبزیکاری و تولید صنعتی باشد. بانکهای آینده و پیشرو فقط با معقول و غیرمنقول سر و کار دارند. یعنی با هر چیزی که از جایش تکان نخورد. با این حال، همۀ چیزهای دیگر مثل زمین و زیرزمین و جنگل و درخت را از جا میکنند و میاندازند توی خزانۀ بانک.
بهداشت و سلامت: بهترین خدمت بانکها به مردم کمک به بهداشت و نظافت آنهاست. به همین دلیل در این واحد آموزشی یاد میدهند که چگونه باید پول را، که واقعاً حامل هزاران میکروب کشنده است، از دست مردم درآورد و آن را با روشهای بهداشتی فوقپیشرفته، نظیر شرکت مستقیم و دلسوزانه در سرمایهگذاری از طریق تأسیس شرکتهای واسطه، شستشو داد و سپس آن را جزو سرمایۀ خود کرد.
اقتصاد یک: ببین فکی، فامیلی، پسرخالهای، همسایهای کسی یک وقت نیاز مالی نداشته باشد. اگر داشت، مبادا کوتاهی کنی! تا چند میلیارد وام بدون چشمداشت و ضمانت و «قرضالپسنده» بهش ندادی، نباید خواب به چشمت بیاید. صلۀ ارحام هم واجب است. اگر همۀ این چند میلیارد را هم لازم نداشت، یا اصلاً کلش را لازم نداشت، تو به زور بهش بده. عیبی ندارد، جای دوری نمیرود. بقیهاش یا همهاش پیش خودت بماند. بالاخره، به یک دردی دوایی چیزی میخورد. که گفتهاند «تو نیکی میکن و در جیب خود بنداز».
اقتصاد دو: در صورتی که معوّقات بانکی در کشور شما هم، عین کشور ما، به 80 هزار میلیارد تومان رسید، به هیچ وجه نگران نباشید. هر کس که بگوید یک سرِ رشتۀ هر فساد و اختلاسی توی مملکتتان دست بانکهاست، محلش نگذارید. کار خودتان را بکنید. مطمئن باشید که زور هیچ کس به شما نمیرسد، حتی اگر نمایندۀ مجلس باشد.
اقتصاد سه: «مالسازی» بهتر از مالخری است.
تعریف مال: «مال» یعنی از آن بازار گندهها که ساخت و ساز آن تازگیها مد شده و در حدود 1500 الی بیشتر غرفه و واحد تجاری دارد و پیش آنها «مالهای» دیگر کشورهای خاورمیانه و جهان مالی نیستند.
آمار پیشرفته: آمار تأسیس شعب بانک در نقاط پولساز و پولدارنشین باید طوری پیشرفته باشد که سرانۀ آن به جمعیت از سرانۀ تعداد درمانگاهها و بیمارستانها و پزشکان و بقالیها و هر چیز دیگری به جمعیت بچربد.
آمار پسرفته: محتوای این درس آموزش نحوۀ صحیح پس راندن و راکد کردن تولید ملی است. برای این کار باید عین کشور ما بازده سهام بورس بانک را به 80 درصد و سود خالص سرمایۀ بانک را به 90 درصد رساند ولی معلوم نباشد که بانک روی چه چیزی سرمایهگذاری کرده است که این قدر گیرش آمده. اینکه بانکهای غربی خودشان را تیکه و پاره میکنند و آخرش بازده بورس سهامشان 10 درصد و سود سالانهاشان 15 درصد است، واقعاً معلوم است که بویی از منافع «غیرانتفاعی» و «معنوی» نبردهاند.
روانشناسی شخصیت و اعتبار: همان طور که «ارائۀ بلیت نشانۀ شخصیت است»، احترام و اعتبار هر کسی مگر دست خودش یا «شورای پول و اعتبار» است؟ نخیر، اعتبار را بانک خلق میکند. بانک باید بگوید که اعتبارات در کجاها باید هزینه شود. چیزهایی مثل افتخارات ملی در ساخت و ساز پدیدههای هزارۀ سوم همان جاهایی است که معلوم نیست بانکها کجاها سرمایهگذاری میکنند.
تاریخ نهضتها و جنبشهای ملی: در این درس، تاریخ غرورآفرین و لایتناهی نهضت بانک سازی آموزش داده میشود. غرور و مباهات هر سازمان و حتی هر مؤسسهای وابسته به بانکِ آن است. بیخود نیست که شرکت ایران خودرو، به جای سرمایهگذاری در تولید، رفته و در بانک پارسیان سرمایهگذاری کرده و شهرداری هم بانک شهر را راه انداخته است. سازمانهای نظامی و انتظامی، بنیاد مستضعفان، شرکتهای وابسته به سازمانهای بازنشستگی و غیره نیز هر کدام صاحب حداقل یک بانک شدهاند. این نهضت تا زمانی که شعار «برای هر ایرانی یک بانک الی بیشتر» تحقق پیدا نکند و حتی از آن به بعد هم ادامه مییابد.
بومیسازی فرهنگ بانکداری: در این درس، تکنولوژی بومیسازی فرهنگهای بیگانه و جلوگیری از رباخواری آموزش داده میشود. این تکنولوژی عبارت است از ابداع یک نوع قرض بهتر یا اساساً بهترین قرض، که معادل آن در فرهنگ بانکداری ما میشود «قرضالحسنه». تذکر داده می شود که «قرضالحسنه» را نباید با «قرضالپسنده» اشتباه گرفت. «قرضالحسنه» قرضی است که مردم به بانکها میدهند و در عوض آن بهرهای دریافت نمیکنند و دستشان به پول حرام آلوده نمیشود. اما «قرضالپسنده» همان اعتبارات و وامهای میلیاردی است که بانکها به هرکس که دلشان خواست اختصاص میدهند و اگر پس ندادند هم از اولش قرار نبوده آن را پس بگیرند- مثال: قرضی که به بانک زنجانی داده شده بود. قرض سومی هم وجود دارد که عبارت باشد از وامهای نه چندان کلان، مثل وام اجاله و مسکن و خرید کالا. در این نوع وام، دست بانک به گرفتن سود آلوده میشود و آن هم در حدود بیست برابر بیش از آنچه به وامگیرنده پرداخت کرده. کارشناسان بانکی به شما یاد میدهند که چگونه اعتبار پرداخت «قرضالپسندههای میلیاردی» را از محل همین «قرضالحسنه»ها و سودها تأمین کنید.
ادبیات دو: برو بانک میزن مترس از عسس/ که در بانک پول است و پول است و بس.
+ There are no comments
Add yours