درد دلی درون فمینیستی! حاشیه ای بر جک های تبعیض آمیز!

۱ min read

یاشین زنوزلو-21 فروردین 1394

مدرسه فمینیستی: سال ها به دنبال اعتماد به نفس از دست رفته مان جلز و ولز کردیم، برایتان زیادی بود، نمی توانستید بکشید، درک تان می کنم، وقتی عُرضه برای بالا کشیدن خود را نداری مجبوری آنی را که بالاست پایین بکشی!

سال ها این ملت در شادترین مجالس اش هم درمانده و دردناک، سر به زیر گیوتین توهین هایت داد و تو بی شرمانه و گستاخ تر از قبل تیغ های اهانتت را تیزتر کردی!

مغز بیمار تو را، تمسخر ملتی که به خاطر حفظ آبرو و حیثیت تو یونجه خوار شدند هم ارضاء نمی کرد، مسابقه بین لر و ترک راه انداختی و شعور ملت ها را زیر سؤال بردی، به رشتی خندیدی و کُرد را وحشی خطاب کردی و عرب برایت سوسمار خوری بیش نبود! و شهریار چه زیبا وصفت کرد، آنجا که گفت:

◀️  من زنم و به همان اندازه از هوا سهم می برم که ریه های تو، میدانی؟ دردآور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی.

حالا دوست من، من ترکم و به همان اندازه انسانم که تو انسانی، می دانی؟ درد آور است که انسانیت بازیچه دست انسان نماهایی چون شما شود!

به امید روزی که شعار یکی برای همه، همه برای یکی! همیشه تنین انداز افکارمان باشد.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours