مدرسه فمینیستی: مطلب حاضر به قلم فاطمه فرهنگ خواه را که به مناسبت خبر دستیابی به توافق هسته ای به نگارش درآمده است در ادامه می خوانید:
برای آنان که زندگی نازیسته خود را در راه انرژی هسته ای باختند.
مدت ها است که ما ایرانیان مصداق واقعی این شعر حافظ هستیم:
◀️ اعتیاد کودکان کار و زیر 18 سال
در 27 تیر ماه 1394، سازمان بهزیستی کل کشور مرکز ترک اعتیاد الکل تأسیس می کند، که این خود جای تأمل دارد! در واقع تمام مشکلاتی که در بالا به آن ها اشاره شد به علاوه سایر تنش های جامعه که در این نوشتار نگنجید، بیانگر یک آنومی اجتماعی، و بیتدبیری در مدیریت کشور است.
دیگر قربانی بزرگ کشور، خانواده است که بر خلاف عملکردها، همواره مسئولین راجع به ارزش خانواده و حفظ آن به عنوان مکانی باارزش برای تربیت نسل آینده سخنرانی می کنند. در سخن آری، ولی در جایگاه عمل، دولت به عنوان متولی اصلی مدیریت کشور چه تدابیری اقتصادی را پیش رو نهاده است و چه امکانات و زیرساخت هایی فراهم ساخته است تا زمینه های اشتغال شهروندان فراهم شود؟ به جز این که با شعار استکبارستیزی، مرگ خواهی، آتش زدن پرچم کشورها، کاغذ پاره خواندن قطع نامه های سازمان ملل و دیگر کشورها، حمله به سفارتخانهها و شعارهای غیرواقعی و احساسی، روز به روز عرصه را بر کسانی که به فکر تأمین خانواده و کسب و کار خود بودند، تنگ و تنگ تر کند. به جز این که، این سیاست های رفتاری بر سیل عظیم بیکاران افزوده است؟ بی شک تکریم خانواده بدون ایجاد زمینه های درآمدزایی و امکان کار برای سرپرست خانواده، شعاری بیش نیست. آیا مسئولینی که قوانین و دستورالعمل هایی چون گشت ارشاد یا آمران به معروف و ناهیان از منکر و سایر نوپدیدهها را طراحی می کنند به پیآمدهای آن توجه دارند؟ آیا نتایج آن را ارزیابی می کنند تا دریابند میزان موفقیت این سیاست ها چه بوده و یا بالعکس، چگونه موجب نقض حقوق بشر، حقوق شهروندی مردم، خصوصاً زنان و بیعدالتی در جامعه شده است؟
موارد ذکر شده تنها بخشی از تعداد غیرقابل انکار مشکلات و مصائبی است که خانواده و کشور با آن دست بگریبان است که هم حاصل سیاست های اول انقلاب است که بر مبنای نیاز روز تصحیح نشده است و هم به جریانات 12 سال اخیر و تشدید تحریم ها مربوط می شود که زمینه چندین برابر شدن آسیب ها را فراهم نموده است. آیا این مشکلات حکومت را به تفکر وا نمی دارد؟ آیا حکمرانان خود را در قبال این نابسامانی ها مسئول نمی دانند؟ آیا این آمارها مسئولیت اجتماعیشان را به آن ها یادآوری نمی کند؟ آیا وقت آن نرسیده تا حکومت و دولت در سیاست های گذشته چه در داخل کشور و در سطح بین الملل تأمل کنند؟ از اشتباهات گذشته درس بگیرند، به روش های کارشناسانه جدید برای “مدیریت” و نه “حکومت” کشور برنامه ریزی کنند؟
اینک زمان عمل است، برای کاهش این مشکلات باید اقدامی صورت گیرد و لازمه آن، رسیدن به یک باور است. باور به این که روش های اعمال شده در گذشته جوابگوی نیازهای امروزی جامعه نیست. یک شروع نوین لازم است، یک شروع در حد یک دگردیسی. اگرچه در این راه، تغییر در سیاست هایی که به دنبال سیاست های نوشته و نانوشته رسومات و قوانین اجتماعی، مذهبی و طبیعی ای که خوب، مطلق و جاودانه جلوه می کنند، کاری بسیار دشوار است ولی باید از پوسته عادات سنتی و توجیهکننده بیرون آمد و به افق های دیگر سر کشید و بر باورهای غلط عصیان کرد. کشور به اصلاح ساختارها و مهندسی جدید در حل مسائل اجتماعی نیاز دارد تا باشد که با برقراری عدالت اجتماعی به تدریج آب رفته به جوی باز آید.
امیدوارم که این موضوع توجه مسئولین را به بازنگری در قوانین و دستورالعمل های موجود جلب نماید و با تغییر قوانین تبعیضآمیز راه را بر آینده ای بهتر برای زنان و استحکام خانواده بگشایند، تا در برابر مشکلات از حمایت های لازم و ضروری برخوردار شوند. اینک با توجه به رویدادهای تأسف بار ناشی از تحریم ها و سوءمدیریت، انتظار می رود با عنایت به نکات مهم در اداره مطلوب کشور یعنی: حاکمیت قانون، پاسخگویی و شفافیت، شاهد باز شدن افق های جدید در نحوه اداره کشور باشیم. منافع ملی و احترام به حقوق شهروندی مردم در اولویت قرار گیرد. منابع آزاد شده پس از برداشتن تحریم ها در راستای ارتقاء زندگی مردم سرمایه گذاری شود. به امید ایرانی آباد و آزاد.
+ There are no comments
Add yours