در این سالن هوای آزادی به مشام می رسد!(کارگاه نقدفمینیستی؛5)

۱ min read

تنظیم: پریسا کاکائی-30 تیر 1387

مطابق روند معمول کارگاه نقد فمینیستی که از پژوهش گران مربوط به حوزه ی مزبور دعوت به عمل آورده و نظرات کارشناسانه ی آنان را به منظور آشنایی بیشتر با مبانی نقد فمینیستی جویا می شود، این بار خانم فخری حقانی ازدانشگاه ایالتی جورجیا، مهمان این کارگاه است. وی اگرچه به طور خاص به مبحث نقد فمینیستی نمی پردازد اما با طرح ساختارپایان نامه دکترای خود در مورد هنرزنان در ایران ومصر، چگونگی به کارگیری تئوری های مرتبط را در تحقیق مزبور بیان کرده است و به نقل از خود ایشان، این تحقیق اگرچه به طور مستقیم به نقد فمینیستی نمی پردازد اما اشتراکاتی با مباحث مطروحه در این حوزه دارد.

طرح موضوع تحقیق

موضوع اصلی تحقیق در رابطه با زن مدرن و نگاهی به شرایط پیدایش زن مدرن در جهان کنونی با تمرکز بر کشورهای ایران و مصر است. پژوهشی در مورد هویت زنان و یا به طور کلی هویت ملی و همچنین جنسیت گرایی و چگونگی به وجود آمدن آن در ایران و مصر. دوره ی تحقیقاتی دوره بین دو جنگ جهانی اول و دوم است که در ایران همزمان با بر مسند قدرت نشستن رضا شاه و در مصر، هم دوره ی پادشاهی فاروق است. در این زمان تغییراتی در ایران پیش آمده، مشروطیت شکل گرفته و بر اثر آن زنان به صحنه ی اجتماع آمده اند و در مصر هم انقلاب 1919 بر ضد استعمارگری انگلیس اتفاق افتاده است. با اینکه انگلیس حقوقی را به مصری ها می دهد اما هنوز از لحاظ ارزشی و اقتصادی می خواهد بر مصر مسلط باشد. به هر حال در این انقلاب آزادی هایی شکل می گیرد و حزب ملی گرایی “وفد” با به روی کار آمدن خود برخی مواضع قدرت را در دست گرفته وقادر به اقداماتی ست اما در این زمان با اینکه حزب مزبور به زنان قول داده بود در صورت روی کار آمدن خویش حقوق سیاسی برای زنان قائل خواهد شد اما بعد از قدرت گرفتن وعده های خود را فراموش می کند.

این تحقیق بررسی تطبیقی بین کشورهای ایران و مصر و منطقه ای است. در کشور امریکا تحقیقات تطبیقی از اهمیت زیادی برخودار بوده و ارزش خاصی دارد زیرا روی یک کشور به خصوص متمرکز نشده و موجب می شود کشورهای مختلفی با هم مقایسه شوند تا در صورت صحبت در مورد موضوع خاصی بتوان آن را در کشورهای مختلف بررسی کرد.

چرا مصر و ایران

این دو کشور از جهاتی شباهت هایی و از جهاتی دیگر تفاوت هایی را با هم دارند. هر دو در منطقه جزو کشورهای عربی حساب نمی شوند و از نظر تاریخ قدیمی و کهنی که داشته اند شاخص هستند. البته تفاوت های این دو به دلیل تجربه ی مستعمره بودن مصر زیاد است ولی یکی از دلایل انتخاب نیز همین تفاوت ها ست که به نوعی این تفکر را که تمام کشورهای منطقه به هم شبیه هستند کم رنگ می کند. اگرچه ایران و مصر هر دو تاریخ پیش از اسلام داشته اند ولی ایران به فرهنگ و حفظ زبان خود ادامه می دهد در حالی که مصر بعد از اسلام زبانش تغییر می کند. از نظر اقتصادی ایران منابع نفتی داشته است و همیشه روی آن تکیه می کرده اما منابع مصر کشاورزی بوده است. از لحاظ مذهب بیشتر مسلمانان سنی هستند و البته یک گروه مسیحی هم دارند و در ایران اکثریت شیعه هستند. از لحاظ سیاسی هم کشور ایران با اینکه دخالت های انگلیس و روسیه همیشه وجود داشته است هیچ وقت مستقیما مستعمره نشد ولی مصر در ابتدا برای یک سال مستعمره ی فرانسه می شود و بعد هم برای مدت طولانی مستعمره ی انگلیس.


روش تحقیق

مطالعات من در زمینه ی تاریخ، تاریخ هنر و مطالعات زنان با تمرکز بر زنان خاورمیانه بوده است اما برای این تحقیق بهره مندی از رشته های دیگر گریزناپذیر بود زیرا برای پژوهش هایی از این دست باید از مطالعات بین رشته ای کمک گرفت. در تحقیق مزبور رشته ی مطالعات فرهنگی کاربرد ویژه ای دارد چون این موضوع از موضوع سیاست خارج می شود و در عین حال که زنان در این دوره فعال سیاسی بوده اند ولی به طور عموم به آنها اجازه ی فعالیت نمی دادند بنابراین زنان بیشتر در حیطه مسائل فرهنگی فعال بودند. البته این دلیل بر غیر سیاسی بودن موضوع نیست هر دو به هم ارتباط دارد و از یکی می توان به دیگری پرداخت.

بدنه ی تحقیق

مساله ی زن در اوایل قرن بیستم اولین بار در مصر از طریق قاسم امین که گرایشات مدرنیستی غربی داشت مطرح شد. او از زنان صحبت می کرد و معتقد بود که دوران مدرن ما نیازمند آن است که زنان هم تغییر کنند. بیشتر تمرکز وی تحصیل زنان را در بر می گرفت زیرا از نگاه وی زنان برای همراهی در زندگی مشترک باید از تحصیلات بالا برخوردار باشند تا بتوانند بچه های بهتری تربیت کنند و در نهایت جامعه ی بهتری به وجود بیاید. جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده، آشتیانی، آخوندزاده و کرمانی نیز در اوائل قرن بیستم تفکرات مشابهی در زمینه ی تحصیل زنان ارائه می دهند اما نگرش و طرح موضوع این افراد برخاسته از دیدگاهی مردانه بوده زیرا صحبت از زنان برای این افراد فقط وسیله ای برای بیان مساله ی مدرنیته در ایران و یا مصر بود. آنها از پیشرفت زنان، خروج از چهاردیواری خانه و تحصیل سخن می گفتند ولی راجع به آزادی زنان و مسائل دیگر صحبتی نمی کردند و بسیاری از آنها مثل آخوندزاده یا احمد کسروی به طور کلی موافق تساوی حقوق زن و مرد نبودند اما به تحصیلات آن ها اعتقاد داشتند. بنابراین بحث زنان در اوایل قرن بیستم آغاز می شود و انقلاب مشروطیت در ایران و انقلاب 1919 در مصر آن را تشدید می کند. دوره ی بین دو جنگ جهانی موضوع زن را به شکل دیگری عنوان می کند.

در دوره ی بین دو جنگ، مساله ی حوزه عمومی و چگونگی ورود زنان به این حوزه مطرح می شود. یورگن هابرماس در باره ی این حوزه توضیح می دهد که در کنار به وجود آمدن دولت ها و حکومت ها در اروپا یک حوزه عمومی نیز شکل گرفت و به مردم این امکان را داد که بتوانند در مورد مسائل خود صحبت کنند.. جایگاهی که به ملت این اجازه را داد تا مسائل و مشکلات خود با حکومت را در آن عنوان کنند و بنابراین نوعی آزادی را به وجود آورد. اولین نمونه ی آن نیز پیدایش روزنامه است. هابرماس وقتی از این حوزه صحبت می کند در مورد زنان بحثی را مطرح نمی کند و بیشتر مساله مردها مورد بحث است اینکه آن ها چگونه روزنامه را به وجود می آورند و دیگر مسائل مرتبط به آن ها.

در حال حاضر برخی زنان هندی، ترک، امریکایی و دیگر ملیت ها در مورد تئوری جدیدی کار می کنند که چگونگی ورود زنان به حوزه ی عمومی را بررسی می کند. در دوره ی مورد مطالعه این تحقیق به ویژه درمصر زنان بیشتر برای نوشتن در روزنامه ها و مجلات به اجتماع قدم می گذارند. روزنامه نگاری آن ها پیشرفت می کند اما غیر از آن زنان در یک صحنه ی عمومی قرار می گیرند که بسیار با هنر و ورود زنان به حوزه ی تئاتر، سینما و موسیقی مرتبط است و آن ها گامی در جهت نمایش تصویر خود برداشته و دیگر تنها روزنامه نگار نبودند. این موضوع در حقیقت با فرهنگ تصویری و نقش عمده ای که این فرهنگ در رابطه با هویت دادن به آدم ها و به خصوص زنان بازی می کند مرتبط است.

به غیر از تئوری حوزه ی عمومی، تئوری تئاتر نیز از طرف فمینیست ها و بیشتر در مورد فرانسه مطرح شده است. اینکه چگونه تئاتر و به روی صحنه آمدن زنان به آن ها این امکان را می دهد که بین زندگی واقعی و تخیلات خود پلی بزنند. یعنی چون این زنان می توانند روی صحنه آمده، نقش بازی کنند، بخوانند و قدم در فضایی مابین واقعیت و تخیل بگذارند بنابراین از دیگر زنان، گامی جلوتر هستند. می توانند بر ضد شرایط زمانه و تحمیلات همراه آن پیش رفته، بحث کرده و آن را مطرح کنند. بنابراین تئوری های تئاتر که زنان امریکایی در مورد زنان فرانسه کار کرده اند بیان کننده ای آن است که صحنه چگونه می تواند امکانی برای طرح مسائل زنان توسط خود آنان باشد. در دوره ی 1920 تا 1940 زنان در مصر بسیار وارد صحنه تئاتر، موسیقی و سینما شدند. روزنامه های این دوره ی مصر مملو از تصاویر زنانی است که وارد سالن های تئاتر شده بودند. باشگاه های شبانه ای که بسیاری از آن ها را خود زنان تاسیس کرده بودند.


در این دوران دو دیدگاه شکل می گیرد یکی اینکه زن موضوع بحث می شود و مساله جنیست گرایی پیش می آید. اینکه جنسیت گرایی چیست و چگونه به وجود می آید. دیگری هم نحوه ی عملکرد خود زن است. که این دو دید در بخش های مختلف تحقیق گنجانده شده است.

در مورد مطبوعات زنان در آن دوره چه ایران و چه مصر، تئوری دیده شدن توسط دیگران و دیده شدن توسط خود زنان مطرح است. این مساله به زنان اجازه می دهد که در ایران تا حدی و در مصر بیشتر در مطبوعات فعالیت کنند. در مجلات آن دوره ی مصر به خصوص مجلات هنری، عکس های زنان هنرمند بسیار به چشم می خورد که به نظر خارج از زمان خود می آمدند زیرا نحوه ی پوشش این زنان مطابق با آنچه مرسوم بوده نبوده است. مطبوعات و صحنه ی عمومی به زنان کمک کرد که آگاهی پیدا کرده و با مسائل خود و همینطور خودشان آشنا شوند و به ابعاد روانی خود پرداخته و به نوعی خود را ببینند.

در زمینه ی تئاتر و موزیک، نمایشی که به صورت مدرن در این سال ها به وجود می آید ادامه ای از همان تعزیه و نقادی است. این زن ها، به طور مثال خانم قمرالملوک وزیری در ایران و خانم منیره المهدیه در مصر که هم خواننده بود و هم بازیگر، تشخیص می دهند که باید این سنت را حفظ کنند. یعنی تنها بهره مندی از نمایش مدرن غربی کافی نیست و برای جذب مردم باید تلفیقی از نمایش و موسیقی سنتی و مدرن ارائه بدهند. بنابراین قمرالملوک وزیری اشعار عارف و عشقی را می خواند و مساله ی ملی گرایی را مطرح می کرد و منیره المهدیه اشعار شوقی و حجازی را می خواند و نهضت ملی گرایی را در مردم به وجود آورد. سالن نمایش منیره المهدیه چنان معروف می شود که در مورد آن می گفتند در این سالن هوای آزادی به مشام می رسد. و البته انگلیس ها سالن این خانم را بسیار کنترل می کردند. یکی از اقداماتی که از جانب این دو زن هنرمند می توانده حرکت و کنشی فمینیستی تلقی شود این بود که این دو در هنگام خواندن و درتصنیف ها و آوازهای اشان اسم خود را آورده و به این طریق هر دو نشان می دادند که تا چه حد نسبت به هویت و فردیت خود آگاه بوده و توانایی انجام کارهایی از این دست را داشته اند.

در رابطه با سینما هم مساله چگونگی شکل گیری فضای سینما و تئاتر در ایران و مصر مطرح است. سینما نهایت مظهر مدرنیته در دوکشور تلقی می گردد و موضوع “زن امروزی”(1) را با مسائل مدنی در ارتباط قرار می دهد . این بحث با شکل گرفتن شهرمدرن و مظاهر علنی آن بی رابطه نبود.شکل گیری شهر و خیابان هایی که در آن سالن های تئاتر به وجود می آید و نمایش از خیابان به سالن منتقل می شود. کاهش رابطه ی بین هنرمند و بیننده، خرید بلیط، کنترل توسط حکومت و سانسورها و در نهایت شکل گیری سینما و قطع کامل ارتباط بین بیننده و هنرمند.

در بحث سینما با بررسی فیلم های کارگردان هایی مثل آقای سپنتا و یا ابراهیم مرادی سعی در بررسی جایگاه زن به عنوان موضوع اثر می شود. زن نمودی از ایران مدرن را در فیلم های سپنتا ومرادی جلوه میدهد.

در پایان نیز مساله ی انجمن های زنان مطرح شده است که این انجمن ها چگونه شکل گرفته اند. و تئاتر و نمایش در این انجمن ها چگونه راه یافته اند. به طور مثال صدیقه دولت آبادی برای تئاترهای انجمن های مزبور نمایش نامه می نوشته و مطالب اصلی نمایش نامه ها نیز مسائل زنان و لزوم تغییر دیدگاه مردان به این مسائل بوده است.

1.اصطلاح “زن امروزی ” اولین بار توسط روزنامه نگاران زن اروپایی و آمریکایی در اواخر قرن نوزدهم به جای اصطلاح زن مدرن که امروز رایج است به کار می رفت . در تئاتر “هنزیک ایبسن ” درنمایشنامه ” خانه عروسک ها”
زن امروزی را به صورت نوینی مطرح نموده است.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours