مدرسه فمینیستی: کتاب «جنسیت و آگاهی تاریخی» عنوان کتابی به قلم دکتر عباس محمدی اصل است که در 229 صفحه و توسط نشر گل آذین در سال جاری وارد عرصه نشر ایران شده است. محتوای این کتاب که در راستای سایر تالیفات نویسنده، نسبت جنسیت و مفاهیم دیگر اجتماعی را مورد نقد و بررسی قرار می دهد، در سه سر فصل اصلی «انیمای جنسیت»، «تبار جنسیت» و «آینده جنسیت» سامان گرفته و دربردارنده مباحث بنیادینی همچون تاریخ زنان و چگونگی اعتلای آگاهی در زمینه برابرسالاری است.
نقش آفرینی زنان در تمدنهای تاریخی از شروع زندگی اجتماعی تا تمدن مذکرسالار امروز در مباحث متنوع کتاب، مورد بحث قرار گرفته و نویسنده توانسته گزارش کاملی از وضعیت زندگی فردی و اجتماعی زنان در دورانهای مختلف تاریخی تا به امروز ارائه دهد. بحث دیرینگی جنسیت کتاب با بررسی روابط قدرت و جنسیت آغاز میشود و نویسنده شیوه تغییر کارکردهای گفتمانی جنسیت از عصر پیشا تاریخ و زنمحوری به سوی دورههای مردسالاری را شرح میدهد و قدرت نابرابر جنسیتی را نه در حکم امتیاز مردان بلکه در حکم استراتژیهای معطوف به قدرت دانسته که با تکرار، به از خودبیگانگی جنسیتی در زنان نیز منجر شده و به نقطه ای میرسد که انحراف از هنجارهای جنسیتی نه تخطی از خواست مرد که متضمن تخلف از نظم اجتماعی شده و ضرورت مداخله قدرت در عدم شرطی سازی نابرابری جنسیتی را اجتناب ناپذیر مینمایاند.(ص48)
تاکید مولف بر نابرابرسالاری جنسیتی به عنوان یک دستاورد تاریخی و نه پدیده ای طبیعی و زیست شناسانه، سبب شده تا در جای جای کتاب، شواهد متعدد تاریخی از روند فرودست سازی زنان آورده شود و روشن شود که چگونه در طی تاریخ، فرودستی زنان آنچنان طبیعی جلوه کرده که از فرط پیدایی، ناپیدا شده است.
مشارکت از خودبیگانه جنس دوم در بازتولید نظام منقاد کننده زنان از جمله دیگر محورهای مورد اشاره کتاب است. در پارادایم مذکر، زنان بایستی آن دسته از فعالیتهای اقتصادی را انتخاب کرده و ترجیح دهند که قابل ترکیب با وظایف مادری باشد.(ص 53) بنابراین کنترل تولیدمثل تنها یکی از عرصههایی است که به مالکیت خصوصی مردان در می آید و ویژگی زادآوری زن در داستان تمدن مذکر را به فرآیند سلطه و قدرت پیوند مستقیم میدهد. طبقه مذکر در پارادایم مردسالار صاحب ابزار تولید شده و نه تنها زنان را نیز جزو این ابزار دسته بندی میکند که حتی تداوم مالکیت مادی و خونی خویش را در حصر آنان نیز دنبال می کند. (ص 72) نباید فراموش کرد که ناآگاه نگه داشتن زنان از تاریخ تعارضات جنسیتی نیز در تحقق این معنا بیتاثیر نبوده و دوام سلطه نمادین مذکر بر فرآیندهای شرطی سازی نابرابری از محرومیت زنان از علم آموزی و انحصار مردان بر عرصههای قدرت همچون سیاست نیز بینصیب نمانده است.
به لحاظ تاریخی دیری نپاییده که نمادهای مذکر، مرد را محور و زن را حاشیه معرفی کرده و ناآگاه نگه داشتن زنان از تاریخ خودشان در همین راستا تا حدی به کار آمده که توجه به محوریت زنانه زندگی را محتاج نگاهی جدید به نقش زن در حیات انسانی- اجتماعی نموده و نفی نابرابرسالاری جنسیتی را تابع بازنگری در نظم مردانه حاکم کرده است.
پس از تشریح مفصل دورانهای تاریخی و شرایط زندگی اجتماعی زنان در این دوران و ترسیم الگویی تاریخی از چگونگی تسلط پارادایم مذکرسالار، نویسنده با نگاهی به آینده جنسیت، نوید شرایطی را میدهد که در آن میتوان امیدوارانه به تحقق یک جامعه برابرسالار دل، خوش داشت. ظهور «سایبورگ» به عنوان موجودی سایبرنتیکی که آمیزه ای از انسان و موجود زنده است، جهان را به گونهای از خود متاثر میکند که دیگر در آن خبری از استعمار جنسیتی توسط انسان نیست. در واقع سایبورگ قادر به رقم زدن جهانی «پساجنسیتی» است که از همه دوقطبی گریها به دور است و با بازسازی طبیعت و فرهنگ، دیگر هیچ یک از این دو نمیتواند مبنایی برای سلطه و تسخیر دیگری باشد.
در جهان تکنولوژیک پیش رو و دنیایی که «جهانی» شده است، مرز مقولات فیزیکی و غیرفیزیکی در هالهای از ابهام فرو رفته و قطعیت آنچه تاکنون طبیعی پنداشته میشده، دچار تزلزل میشود.
در عصر جهانی شدن، سایبورگ منادی وحدت سیاسی برای مقابله موثر با سلطه نژاد، جنسیت و طبقه گردیده؛ زیرا هیچ یک از «ما» دیگر قابلیت مادی یا نمادین تحمیل شکلی از واقعیت را به هیچ یک از «آنان» ندارد یا لااقل «ما» نمیتوانیم خود را از مشارکت در تحمیل چنین سلطه ای تبرئه کنیم.(ص 183)
مولف در موخره کتاب؛ تمام هویت را برساخته مناسبات اجتماعی و خصوصا” روابط قدرت دانسته و بر این باور است که مسائل زنان، مسائل کل انسانهاست و حل این مسائل نیز آرمانی نیست که از بالا به جامعه دیکته شود بلکه از پایین و از مناسبات زنان و مردان سرچشمه میگیرد. مسائل زنان به عنوان افرادی مرتبط با دیگران در عرصه اجتماع شکل میگیرد و لاجرم میتواند متقابلا” بر شرایط اجتماعی موثر افتاده و به آنها سمت و سو بخشد.
مطالعه چنین کتابی برای ما زنان که به وضوح از آگاهی تاریخی دور نگه داشته شدهایم، یاریگر رقم زدن دیدگاهی تاریخی نسبت به جنسیت شده و کمک میکند تا در برقراری نسبت میان مفاهیم متنوع اجتماعی و جنسیت، بیش از پیش، صاحب دیدگاههایی با ریشههایی تاریخی در تحلیل وضع موجود باشیم.
+ There are no comments
Add yours