اندر حکایات بچه های آخرالزمان

۱ min read

لیلا صحت-2 مرداد 1387

مدرسه فمینیستی:

سلام دختر عمو حالت خوبه؟

سلام پسر عمو حالم خیلی خوبه

معلومه که حالت خوب میشه با این همه اسباب بازی های خوشگل و خوردنی ها

پسر عمو مگه تو حالت خوب نیس؟

نه دختر عمو امروز یه کم فکرم مشغوله

پسر عمو خدا بد نده باز امروز مامانت ازدست بابات عصبانی بوده شیرت تلخ شده یا پوشاکت رو بد بستن؟

نه دخترعمو اینها که چیزی نیستن کار هرروزمه. خوش به حال تو که مامان و بابات باهم دعوا نمی کنن، می دونی که مامان و باباهامون میگن عقد دختر عمو ها و پسر عمو ها تو آسمونا بسته شده همش به این فکر می کنم اگه من بزرگ شدم تو هم بزرگ شدی من عاشق تو شدم با من ازدواج میکنی

پسر عمو وای تو چه حرفایی بلدی با اینکه معنی حرفات رو نمی فهمم ولی از این حرفا خوشم میاد تو از کجا می دونی که وقتی من بزرگ شدم تو هم بزرگ شدی عاشق من میشی بعد هم من زن تو می شم؟

آخه دختر عمو من بین این همه دختر عموها از گاز گرفتن تو بیشتر کیف می کنم تازه اندازه پوشاکت از همه شون بزرگتره نمیدونم چرا منم از اینا خیلی خوشم میاد

پسر عمو از خدا پنهون نیس از تو چه پنهون منم نمی دونم چرا وقتی تو پوشاکت رو خیس میکنی از بویش می فهمم که تو با بقیه پسر عمو ها فرق داری برا همین نمی دونم چرا منم از تو خوشم میاد

دختر عمو پس قول می دی وقتی من بزرگ شدم تو هم بزرگ شدی من عاشق تو شدم تو هم عاشق من می شی بعد هم باهم ازدواج کنیم

پسر عمو سوال مهمیه بذار چنتا مک به پستونکم بزنم تا هوش و حواسم جمع بشه

باشه دختر عمو ولی زیاد پستونک نخور وقتی بزرگ بشی زبونت سوتی میشه من دوست ندارم زبون زنم سوتی بشه

پسر عمو هنوز هیچی نشده داری تعیین تکلیف میکنی ها! من از مردای زورگو خوشم نمیاد

دختر عمو عصبانی نشو بخاطر خودت میگم حالا میگی زن من میشی یا نه؟

پسر عمو اگه شرط منو قبول کنی باشه من حرفی ندارم قول میدم وقتی من بزرگ شدم تو هم بزرگ شدی و عاشق هم شدیم من زن تو بشم هرچند یه سیب رو وقتی بالا میندازی هزار تا چرخ میخوره تا برسه زمین

دختر عمو تو چه حرفای حکیمانه ای بلدی اینا رو از کی یاد گرفتی

پسر عمو با اینکه نمی دونم چرا و چه جوری از این حرفا می زنم ولی می دونم که وقتی بزرگ شدم دانشگاه می رم و از این حرفا خیلی بلدم بزنم

دختر عمو منم نمی دونم چرا و چه جوری ولی وقتی بزرگ شدم تو شرکت تجاری بابام کار می کنم و تا دیپلم بیشتر درس نمی خونم ولی پولم از پارو بالا میره

پسر عمو پس وضعت خیلی توپ می شه نمی دونم چرا ولی من ازوضعیت توپ بودن خوشم میاد یکی از شرایط من اینه که من اولین و آخرین عشقت بشم

دختر عمووووو…

پسر عمو! چرا قرمز شدی

دختر عمو تو که میدونی ما هنوز خیلی کوچکیم و کنترل خودمونو نداریم الان یکی از اون شرایط ویژه پیش اومد

پسر عمو راحت باش برای منم از اون شرایط ویژه پیش میاد

دختر عمو قبول کردن این شرط برام مشکله چون وقتی به زوایای پنهانی خاطرات آینده ام نگاه می کنم می بینم که دختر عموهای دیگه ای هستن که من عاشقشون می شم

پسر عمو وقتی منم به زندگی آینده ام نگاه می کنم می بینم که در زوایای پنهانی زندگیم خیلی از دست تو غصه دار میشم آخه تو به عشقمون خیانت می کنی

دختر عمو این که خیانت نیست چون من کار غیر شرعی و خلاف قانون نمی کنم که… پولم زیاده می تونم چند تا زن بگیرم

پسر عمو تو خوشت میاد منم مثل تو عاشق چندتا پسر عمو بشم؟

دختر عمو دیگه از این حرفا نزنی ها! با اینکه نمیدونم چرا و چه جوری ممکنه غیرتی بشم و هنوز تو بزرگ نشدی منم بزرگ نشدم کون فیکون بشم و کار دستم بدم

پسر عمو آخه وقتی بازم خاطرات و زوایای پنهانی زندگی آینده مون رو مرور میکنم میبینم که بخاطر تو که میگی من زن شاغل دوست ندارم من همه چی رو میذارم کنار وفقط به تو و بچه ها مون میرسم ودستم از همه جا کوتاه میشه و تو با دختر عمو های دیگه که دستاشون از منم تپل تره و اندازه پوشاکشون گنده تره، کیف میکنی خیلی دلم میسوزه پسرعمو!

دختر عمو خوب منکه همه زندگیت رو تامین میکنم خونه، غذا، لباس همه چی برات فراهم میکنم

پسر عمو ولی من دوست ندارم عشقم رو با دختر عمو های دیگه نصف کنم

دختر عمو دلم گرفت وایسا چند تا ملق بزنم بعد بحثمان را ادامه بدیم

پسر عمو منم بلدم ملق بزنم

دختر عمو دیدم که چقدر قشنگ ملق می زنی وقتی پوشکت رو هوا می کنی تا ملق بزنی نمی دونم چرا خیلی ازت خوشم میاد

پسر عمو الکی موضوع بحث رو عوض نکن تو منو یاد خاطرات آینده ام انداختی دلم می خواد ونگ بزنم مامانم بیاد بغلم کنه منو از اینجا ببره

نه دختر عمو آنوقت من تنها می شم بجای ونگ زدن چند تا به پستونکت مک بزن تا آروم بشی بعد هم پستونکت رو بده منم چند تا مک بزنم من نمی دونم چرا دوست دارم از پستونک دهنی تو بخورم

نه پسر عمو ونگ زدنم با این چیزا یادم نمیره

دختر عمو راستش وقتی منم بازم به زوایای پنهانی خاطرات آینده ام نگاه می کنم می بینم من خیلی بدبختم …ما همیشه باهم قهریم بچه هامون منو دوست ندارن اون یکی دختر عموها هم منو بخاطر پولم دوست دارن بنیاد خانواده ما اصلا استحکام نداره

پسر عمو تو هم حرفای حکیما نه ای بلدی ها! خیلی از دختر عموها و پسر عموهای همسن ما معنی استحکام بنیاد خانواده رو بلد نیستن

دختر عمو با اینکه نمی دونم چرا و چه جوری ولی فکر می کنم چیز خیلی خوبی باید باشه که اینقدر تو تلوزیون ازش حرف می زنن ولی با مرور زوایای پنهانی خاطرات آینده ام دلم می خواهد منم ونگ بزنم

پسر عمو اصلا بیا دوتایی ونگ بزنیم تا مامانامون بیان ما رو بغل کنن و از اینجا ببرن تا این همه غصه رو فراموش کنیم

دختر عمو من یک دو سه می گم باهم ونگ بزنیم

و … این داستان ادامه دارد

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours