نویسنده: رومن گاری
مترجم: لیلی گلستان
نشر: بازتاب نگار
مدرسه فمینیستی: رومن گاری در یک خانواده یهودی در مسکو به دنیا آمد در سن 14 سالگی با مادرش به فرانسه رفت و در سال 1952 نماینده جمهوری فرانسه در سازمان ملل متحد شد. کتاب های زیادی از این نویسنده به جا مانده که اغلب آنها در ایران ترجمه شده است مانند خداحافظ گاری کوپر – لیدی ال- بادبادک ها و … وی در سال 1975 پنج سال قبل از خودکشی اش کتاب زندگی در پیش رو را نوشت رومن گاری این کتاب را با نام مستعار امیل آژار چاپ کرد و به همین دلیل توانست برای بار دوم جایزه ادبی گنکور را کسب کند یک سال پس از مرگ رومن گاری هویت اصلی نویسنده فاش شد.
لیلی گلستان در سال 1380 این کتاب را ترجمه کرد از لیلی گلستان ترجمه های دیگری چون زندگی جنگ و دیگر هیچ اوریانا فالاچی، گزارش یک مرگ گارسیا مارکز و چندین تالیف نیز وجود دارد .
زندگی در پیش رو، برش هایی از زندگی پسری چهارده ساله و عرب است به نام محمد که به مومو معروف است و از مادری روسپی متولد شده و در خانه زنی به نام رزا زندگی می کند. رزا خانم در این خانه از فرزندان روسپیان شهر نگهداری می کند چون طبق قانون آنها شایستگی نگهداری از فرزندان خود را ندارند، رزا خانم این کار را به صورت غیر قانونی انجام می دهد. او خود تا سن 50 سالگی روسپی بوده و به همین دلیل نیز اکنون ازاین کودکان بدون سرپرست و خانواده نگهداری می کند.
در زندگی مومو -راوی داستان- سه زن نقش آفرینی می کنند رزا خانم که نگهداری مومو به عهده اوست, عایشه مادر مومو که وی مادر را به یاد نمی آورد و در میانه داستان مشخص می شود که توسط یکی از مشتریانش که پدر مومو است کشته شده و نادین زنی که دوبلور سینماست, دوست موموست و در نهایت سرپرستی او را به عهده می گیرد.
اکثر زنان این داستان روسپی هستند. نگاه کتاب به روسپیگری نگاهی خاص و قابل توجه است نگاهی که روسپیگری را یک شغل می بیند. شغلی که قدمتی تاریخی دارد. همواره فروختن زن به بهایی در همه سرزمینها وجود داشته است گاه این کار ستایش شده و گاهی نیز مورد تکفیر قرار گرفته اما به هر حال مسئله ای قابل انکار نیست. امروزه نیز روسپیگری در بعضی جوامع به عنوان یک شغل پذیرفته شده و روسپی ها از کارت سلامت و بیمه برخوردارند و در عوض به دولت مالیات می پردازند اما هنوز در بعضی جوامع روسپی به عنوان مجرم شناخته می شود و گاه عواقب سنگینی را به خاطر این کار می پردازند خصوصا در ایران که به لحاظ مذهبی نیز این کار مطرود است. اما مسئله این است که تقاضا کنندگان و یا به تعبیری مشتری روسپی همیشه نادیده گرفته شده است و مجازاتهای سنگین تنها مخصوص روسپیان است. و تقاضا کنندگان که خود در این فعل شریک هستند در این جرم و مجازات های آن ظاهرا نقشی ندارند.
فروختن بدن زن و بهره برداری جنسیتی از لحاظ انسانی مطرود است و جامعه برای پیش رفتن به سوی انسانیت باید در جهت حذف این شغل برآید اما مجازات روسپیان بابت فروختن تنشان که اغلب نیز به منظور امرار معاش صورت می گیرد یا دختران را از سن بلوغ سرپرستشان که اغلب پدر یا برادر می باشد مجبور به روسپیگری کرده اند نیز کاری است غیر انسانی و با حذف و نادیده گرفتن و یا سرکوب و تقبیح روسپیگری هیچگاه این مسئله حل نمی شود.
رمان زندگی در پیش رو روسپیگری را به مثابه یک شغل پذیرفته است و برخلاف تصور عامه که روسپیان را زنانی کم هوش و ناتوان فرض می کنند روسپیان این داستان افرادی توانمند هستند.
رزاخانم که مومو به شدت به او عشق می ورزد و عایشه مادر او؛ هر دو روسپی اند. مومو با روسپیان شهر رابطه خوبی دارد و آنها را به خاطر اینکار ستایش می کند اما در عین حال معتقد است که این زنان به حمایت نیاز دارند او گاهی آرزومند است که در آینده “جاکیش شود و از روسپیان نگهداری کند و در جایی که هامیل مرد مسلمان داستان به او میگوید شاید پدرت آزادیخواهی بوده که کشته شده وی جواب می دهد (کاش پدرم به جای یک قهرمان یک جاکیش خوب بود و از مادرم مراقبت می کرد) [1] نقش حمایتی از روسپیان همیشه لازمه ذهن این کودک است در صورتیکه خود از زنان روسپی به عنوان زنانی که خودشان خرج خودشان را در می آورند نام می برد و رزا خانم زنی که از او نگهداری می کند یک روسپی بازنشسته است.
روسپیگری در کتاب شغل خاص زنان است. مردان صرفا نقش حمایتی دارند. رزا خانم به مومو نصیحت می کند که پایین تنه مرد مقدس ترین چیزش است و مومو تایید می کند که این شغل مال زنهاست و مرد باید بتواند خودش را حفظ کند.
شخصیت دیگر این کتاب لولا خانم، روسپی دو جنسه ای است که زمانی قهرمان بوکس بوده و اکنون از راه تن فروشی زندگی می کند لولا خانم مهربان است و مومو او را یک زن می بیند و به خاطر این کار او را ستایش می کند و می گوید اگر مردم دنیا مثل او بودند دنیا حسابی چیز دیگری می شد و بدبختی ها کمتر. لولا خانم همواره دوست دارد که سرپرستی مومو را به عهده گیرد مومو نیز که مدتی را به دنبال مادر خود بوده اما موفق به پیدا کردن او نمی شود، لولا خانم می تواند در ذهن او یک مادر باشد زیرا تصویری که این کودک از مادر ساخته یک زن روسپی است و همواره بین آنها مادر خود را جستجو می کند.
مادر در ذهن این کودک زنی مهربان و روسپی است زیرا مومو همواره اطراف خود زنان روسپی را دیده و محیط اطراف چنین نمادی را از مادر به ذهن این کودک داده است بر خلاف کلیشه هایی که همواره تلاش میشود که از مادر در ذهنها ایجاد شود.
نکته دیگر داستان نگاهی است که راوی به زنانگی دارد. رزا خانم شخصیت محبوب مومو زنی جهود و قدرتمند است که در میان نیروهای امنیتی و پلیس شهر یک تنه ایستاده و مسئولیت نگهداری از کودکانی که خارج از چارچوب قانون خانواده متولد شده اند را که کاری است غیرقانونی به عهده دارد. او برای این کودکان مدارکی جعلی ساخته تا از لحاظ قانونی نیز برای نگهداریشان مشکلی پیش نیاید. وی همچنین مدتی را در اردوگاههای نازی گذرانده و توانسته است از آن شرایط سخت نجات یابد مومو به همه مسائل در داستان اشاره می کند اما وقتی رزا خانم آرایش مکند یا لباس زیبایی تن می کند مومو زنانگی را در او برجسته می بیند و می گوید هنوز زنانگی اش را حفظ کرده بود و نظرش بخاطر زشت شدن رزا خانم به دلیل پیری این است که (به هر حال نمی بایست به عنوان یک زن نگاهش کرد چون از این بابت بازنده بود). [2] زنانگی در ذهن مومو بزک کردن و استفاده از عطر و لباس است در عین عشق ورزیدن به دنیای زنانه.
می توان گفت شاید رومن گاری با وجود نشان دادن زنانی قدرتمند در داستان؛ زنانگی را در ذهن مومو اینگونه نشان می دهد تا اندیشه غالب جامعه را بیان کند زیرا مومو در عین حال که کودک باهوش و خاصی است اما ذهن او برایند تفکرات جامعه است.
در میانه داستان مومو با پدر خود مواجه می شود و متوجه می شود که 14 ساله است یعنی چهار سال بزرگتر از سنی که آن زمان فکر می کرد, رزا خانم مانع می شود که قادر یوسف(پدر) متوجه شود مومو فرزند اوست و مومو نیز نمی خواهد که دنیای زیبای رزا خانم را رها کند بنابراین در سکوت شاهد نمایشی می شود که رزا خانم برای قادر یوسف تدارک می بیند تا مومو را به او پس ندهد, نمایشی که منجر به مرگ قادر یوسف می شود. مومو از این نمایش دلگیر نمی شود و حتی برای پنهان کردن جنازه به رزا خانم کمک می کند.
موموی مسلمان رزا خانم را قبل از مرگ به بیت المقدس کوچکی میبرد که او برای خود در زیر زمین خانه ساخته است تا بتواند آنجا در آسایش به زندگی پایان دهد و بعد از مرگ نیز دو هفته در کنار جنازه میماند و با عطر و رنگ سعی در حفظ چهره زنانه او پس از مرگ را دارد و پس از آن نیز نزد نادین زنی می رود که مهربانی و زیبایی جز مشخصه های اصلی اوست که باعث جذب مومو می شود شاخص هایی که بیانگر زنانگی در داستانهاست.
مومو که همیشه آرزو دارد تا بینوایان خود را بنویسد, با روایت این داستان بینوایان دیگری را به جامعه ادبی جهان تقدیم می کند و دنیای انسانهایی را به تصویر میکشد که فارغ از هر مذهب و نژاد, اشتراکاتی دارند که آنها را به هم نزدیک میکند, اشتراکاتی که می تواند تمام مرزها را بشکند و دنیای کوچکشان را بر مبنای انسانیت بسازد. این کتاب در عین تلخ بودن واقعیت ها و زیبایی ها را نیز به خواننده منتقل می کند, زیبایی هایی که در فقر و سیاهی دنیای مومو روییده است.
+ There are no comments
Add yours