مدرسه فمینیستی: در زمانی که افراد بشری حتی در دوستی های شان به دنبال یک رابطه ناب می گردند، رابطه ای که اساس آن را تعهد و اعتماد تشکیل می دهد، و اهل علم در این اندیشه اند که چگونه می توان این رابطه را به درون خانواده و بین زوجین منتقل کرد، چگونه بعضی در حذف این دو عنصر اصلی در خانواده می کوشند؟!!! آن هم در حوزه ای کاملا قانونی. در زمانی که دنیا تمهیدی می اندیشد که روابط درون خانواده داغ شود و صحبت از کلبه الکترونیک و صد ترفند دیگر است، عده ای روابط درون خانواده را به هیچ گرفته اند.
نکته جالب متناقض بودن حرف ها و عمل هایی است که امروزه به کرات می شنویم و می بینیم، که به دختران مان توصیه می شود مهریه حضرت فاطمه را در نظر بگیرند و نظر به زینت های دنیا نیندوزند که اینها ضامن خوشبختی نخواهد بود و حتی هزاران بدبختی به همراه دارد، اما در عمل تمکن مالی مرد را تضمینی برای خوشبخت کردن چندین زن به حساب می آورند و آن را امتیاز حساب می کنند.
چگونه این ثروت بالفعل برای مرد ایجاد حق می کند، اما ثروت بالقوه زن باعث تضییع حقوق می شود و باید بر آن مالیات بست؟! گویا در پشت همه این تناقض ها هدفی واحد را شاهد هستیم و آن هم سلب هر چه بیشتر اختیار از زنان و وابسته کردن آنها به مردان است. و گرنه چرا در توانمند و متمول کردن زنان مان نمی کوشیم، به جای آن که آنها را به همسریِ مردان متمول بدهیم.
تمکن مالی مرد چه تضمینی برای استحکام خانواده و یا حتی تشکیل خانواده خواهد داشت؟ اگر فردای عقدِ همسر دوم، این مرد متمول ورشکست شود، دادگاه در این مورد چه تمهیدی اندیشیده است؟ آیا عقدی را که بر اساس ثروت صورت گرفته است با از بین رفتن ثروت، فسخ شده حساب خواهند کرد یا حق طلاقی را قائل می شوند؟ این چگونه خانواده ای است که با فرض یک مشکل اقتصادی (ورشکستگی مرد) می توان اساس آن را به چالش کشید؟ چه آینده ای برای این خانواده و اعضای آن می توان امیدوار بود؟
در واقع با نادیده گرفتن روابط درون خانواده (روابط بین زوجین یا فرزندان)، ما خانواده را تا به سطح خانوار پایین آورده ایم و و روابط درون آن را هیچ پنداشته ایم. آنچه به نام قانون حمایت از خانواده می خوانیم، در واقع حمایت از خانوار است.
+ There are no comments
Add yours