سکولاریسم با تعریف جدایی دین از دولت یکی از زیر ساخت های سیاسی و فکری ایران است. ایران دستکم در یکصد و پنجاه سال اخیر صحنه حضور نیرومند گرایش به جدایی دین از دولت بوده است و در سال ۱۹۰۶ میلادی که انقلاب مشروطه در این کشور به پیروزی رسیده، ایرانیان اراده خود را بر تأسیس پارلمان و تصویب «قانون» توسط برگزیدگان خود اعلام داشتهاند. این اراده در برخورد با اراده مراجع تندرو دینی طی سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۷۹ (انقلاب اسلامی) گاهی به تزلزل گراییده و مجالس شورای ملی را به قانون گذاری بر پایه مبانی دینی بر انگیخته و گاهی این مجالس توانستهاند گرایش جدایی دین و دولت را در مصوبات خود انعکاس دهند. در این باره حق رأی و حق ورود زنان به پارلمان یک مورد مثال زدنی تاریخی است که نشان میدهد گرایش جدایی دین از دولت (سکولاریسم) و چالش بر سر آن، در تاریخ مشروطه به بعد، اغلب با حقوق زن و تنشهای بر آمده از آن پیوند خورده است. لذا میتوان در تاریخ سکولاریسم ایران، زن و بدن و حقوق انسانی او را در جای مهمترین نماد انتخاب کرد و به بررسی آن پرداخت. بررسی این نماد به وقت دیگری موکول می شود.
متأسفانه انقلاب ۱۳۵۷ ناظران بینالمللی و مفسران را به اشتباه انداخت، به اندازهای که باور کردند ایران یکسره زیر سلطه تفکری است که فقط از اختلاط دین و دولت جانبداری میکند. ناظران ، بسیاری نکتههای باریک را در ماجرای انقلاب ایران از قلم انداختند:
۱- آیتالله خمینی رهبر انقلاب همواره تأکید داشت بر این که پس از سقوط نظام شاهنشاهی، وی به قم خواهد رفت و مدیریت کشور را به افراد و گروههایی که شایسته مدیریت کشور هستند خواهد سپرد. مردم به این میثاق اعتماد کردند و از آیتالله خمینی در جایگاه یک رهبر معنوی و نجات دهنده فرمان بردند.
۲- گرایش سکولاریسم در جریان انقلاب ۱۳۵۷ بیش از همیشه تاریخ ایران، در صحنه حاضر بود. اما نمیتوانست خود را در احزاب و تشکلهای نیرومند و مستقل و قانونی تعریف کند. نبود ابزارهای مهم دموکراتیک مانند مطبوعات آزاد و تشکلهای مستقل و احزاب نیرومند، سبب شد تا گرایش بخش بزرگی از جمعیت ایران که «سکولاریسم» و جدایی دین از دولت بود تبدیل به یک نیروی سیاسی سازمان یافته و مقتدر نشده و نتواند خود را شاخص کند. حال آن که در نبود احزاب نیرومند و مستقل سیاسی، مساجد که در دوران محمد رضا شاه پهلوی تعدادشان بر حسب اراده شاهانه رو به فزونی داشت، تبدیل به ستادهای حزبی شدند و از این ستادهای حزبی و در نتیجۀ به هم پیوستن آنها در سطح کشور، گرایش بخشی از جمعیت آن روز ایران به اختلاط دین و دولت «سازمان یافته» شد و تبدیل به گرایش غالب گردید. هیجانات مذهبی و استفاده از نمادهای تشیع در گردهماییهای انقلابی، رنگ تند مذهبی و شوریدگی سوگواریهای مذهبی را به انقلاب ایران که به صورت یک تابلو سیاسی در برابر جهانیان گشوده شده بود افزود و به تدریج توانست افزودن پسوند اسلامی بر انقلاب ایران را توجیه کند.
۳- در انقلاب ایران به لحاظ بسیار دلایل تاریخی که در خودآگاه و ناخودآگاه مردم زنده بود، مبارزه با امپریالیسم جایگاه عمدهای داشت. انقلابیون با گرایش سکولار به این مبارزه آن قدر بها میدادند که حاضر شدند به بهای تضعیف امپریالیسم، با رهبران دینی که توانسته بودند نیروی شگفت انگیز خود را در به میدان آوردن مردم به رخ بکشند همسو و هم پیمان شده و غول استعمار را از پای درآورند. گرایش سکولار که فاقد سازماندهی و ستادهای حزبی و رهبران پر جاذبه و کادرهای مردمی بود و پیشینه کهن استبداد، آن را دچار تفرقه و آشوب و اختلاف کرده بود، به امید رهایی، نیروهای پراکندۀ خود را در اختیار انقلابیونی گذاشت که به تدریج شعار «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» را جایگزین دیگر شعارها ساختند.
میراثی که از استبداد نصیب سکولاریسم و شاخههای ملی و مارکسیستی و حتی ملی – مذهبیها (مسلمانان میانه رو) شده بود و تفرقه و اختلاف و امتناع از این که آینده سیاسی کشور را به هیجان و غلیان انقلابی ترجیح دهیم، همچنین شوریدگی مذهبی انقلابیون تندرو دینی که هماهنگ و سازمان یافته رهبری میشدند، گرایش سکولاریسم را به تدریج به حاشیه برد تا جایی که گرایش یا خود را در سازمانهای زیرزمینی و بعضاً مسلحانه تعریف کرد که بازتاب آن به زیان کل گرایش سکولار بود یا انزوا برگزید و حاشیه امن را به حضور پر مخاطره ترجیح داد.
جریان سکولار (با مفهوم جدایی دین از دولت) در تمام ۳۰ سال اخیر مانند یک جریان فعال و زنده در صحنه مناسبات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ایران حضور داشته و خود را به هر زبان که توانسته تعریف کرده است. زیر تیغ سانسور در مطبوعات خود را تعریف کرده، در سینما خود را به نمایش گذاشته، در تئاتر با مهارت بازی کرده، در سرودهای ملی اثر گذاشته، در ادبیات و موسیقی جاری شده و سرانجام اینک با یک نمونه به شدت ملموس و سیاسی آن مواجه شده ایم. جریان سکولاریسم دارد خود را در جنبش زنان ایران تعریف میکند.
جنبش زنان بر «برابری» استقرار یافته و تأکید بر ضرورت برابری حقوقی زن ومرد، درونمایه ای و خاستگاهی جز سکولاریسم ندارد. در حکومت دینی برابری زن و مرد ناممکن است. با این وصف نباید ادعا کرد که سکولاریسم تنها گرایش حاضر در صحنه جنبش زنان امروز ایران است. بی گمان دیگر گرایش ها در این صحنه حضور دارند و نادیده گرفتن گرایش دینی خطای بزرگی است که هر گاه مرتکب آن بشویم، بیش از گذشته زیان می بینیم. صاحبان این گرایش برخی تبعیض ها را بر پایه دین بر خود روا می دارند و برخی را برنمی تابند و تأکید دارند بر این که اسلام بسیاری از تبعیض های علیه زنان را دستور نداده و آنچه در قوانین ایران وارد شده اثری است از مردسالاری حاکم بر جامعه.
آن دسته از فعالان سکولار که جنبش زنان را آراستهاند نیک می دانند که درونمایۀ جنبش، سکولاریسم است. برخی تمایل دارند فقط بر پایه ضوابط جهانی حقوق بشر جنبش را تقویت کنند. اما در جمع فعالان سکولار بسیارند کسانی که شرایط و اوضاع و احوال را درک کرده اند و در سایتهای اینترنتی خود از نظرات فقهایی استفاده می کنند که با برخی خواسته های آنها همسو شده اند. نتیجه یکی است. اگر دعوایی و اختلافی است بر سر انتخاب روش است، نه تغییر بنیادی در خواسته ای که زیر عنوان «برابری» مطرح می شود. به علاوه در ایران امروز جمعی از زنان سکولار به چنان بالندگی فکری رسیده اند که می دانند مادام که بینش دینی مردم ایران (زن و مرد) نسبت به جنس زن اصلاح نشود، حتی با فرض دگرگونی قوانین، زنان همچنان زیر سلطه دیدگاه تبعیض آمیز ستمگران را تحمل می کنند. دستجات مختلف زنان که جنبش امروز را شکل داده اند، عموماً در شناسنامه شان پایبندی به سکولاریسم مشاهده نمی شود. اما راهی را که آغاز کرده اند، به این هویت در دراز مدت جان می بخشند. هر گاه فعالان جنبش زنان از طیف دینی یا غیر دینی بتوانند به کمک جمعی از فقها مفاهیم برابری را از متون دینی استخراج کنند کار بر فعالان زن آسان می شود و یک چنین رویدادی به جنبش و درونمایه آن که سکولاریسم است یاری می رساند. به مضحکه گرفتن شیوه هایی که فعالان با گرایش دینی در جنبش زنان به کار می برند چشم بستن بر واقعیات اجتماعی است.
در اینجا مجال برای به تفصیل سخن گفتن نیست. علاقمندم با احترام به تمام دستجات فعال در جنبش زنان ایران، دینی و سکولار، این عقیده خود را بیان کنم که تغییر ناگهانی از حکومت دینی به یک حکومت سکولار به احتمال زیاد به برابری و دموکراسی در ایران یاری نمی رساند. سکولاریسم در صورتی می تواند منشاء و مبنای حکومتی معتدل و متعادل بشود که نهادهای مدنی توانسته باشند پیش زمینه این دگرگونی را فراهم کنند. اینکه با رویدادی خشونت آمیز از جنس انقلاب یا کودتا یا حمله خارجی، حکومت سکولار بشود به آن مقصود که بیش از یک قرن است آن را دنبال می کنیم نمی رسیم. اما نیاز به حمایت خارجی برای امنیت فعالان درون کشور و حفظ آنان در صحنه فعالیتهای اجتماعی مهمترین خواسته ای است که در محافل جهانی مطرح می کنیم. تأکید داریم بر این که لازم است وضعیت حقوق بشر در ایران و نظارت بر آن توسط جامعه جهانی و سازمان ملل متحد عمده بشود. این مهمترین خواسته ما از دولتهای دیگر است.
جنبش زنان در جای یک نماد سکولار و تازه ترین جلوه از خواست ایرانیان برای برابری، مورد هجوم یک داوری نادرست امنیتی قرار گرفته و سعی بر این بوده و هست که با سوء استفاده از خصمانه بودن روابط ایران و امریکا این جنبش را در جای بخشی از سیاست امریکا سرکوب کنند. دیگر جنبشها نیز که زیستگاهشان در مراکز دانشگاهی یا صنفی و کارگری است زیر همین شکل از فشارهای امنیتی پیاپی تضعیف می شوند.
بنابراین چنانچه محافل خارجی بخواهند شنونده آلام و دردهای سیاسی و اقتصادی مردم ایران بشوند، لازم است به ایران یاری برسانند تا روابط ایران و امریکا رو به بهبود برود و فضایی در کشور ایجاد بشود که بر پایه آن نیروهای امنیتی نتوانند هر حرکتی را به بهانه همسویی با امریکا متوقف سازند.
سپتامبر ۲۰۰۸ / بروکسل
+ There are no comments
Add yours