چیزی ندارم برای پیشکش به نسرین ستوده، جز کلماتی که «هم از قلبم سخن می گوید، هم از ایمانم»
نوشین احمدی خراسانی
مدرسه فمینیستی : از لحظه ای که در «مدرسه فمینیستی» قرار گذاشتیم تا به شادمانی دریافت جایزه بین المللی حقوق بشر توسط نسرین ستوده مراسمی به احترام اش برگزار کنیم، خاطرات دور سال های گذشته را بارها و بارها در ذهنم مرور کرده ام.
از هنگامی که یاران مدرسه فمینیستی در طول سه چهار هفته اخیر در تلاش برای برگزاری مراسم بوده اند و مرتب پیگیری کرده اند که مسئولان «فرهنگسرای بانو» با برگزاری این بزرگداشت موافقت کنند، به دفعات فکر کرده ام چه چیز را می توانیم پیشکش بانوی وارسته ای کنیم که سال هاست برای دفاع از «همه موکلان خود»، داوطلبانه پله های دادگاه را بالا و پایین رفته، اهانت شنیده، دفاع کرده و دفاعیه نوشته است.
از هنگامی که در طول دو هفته گذشته مسئولان فرهنگسرا از ما خواسته اند تا لیست سخنرانان را ارائه کنیم و ما برای شان نوشتیم که: شیرین عبادی، سیمین بهبهانی، فریده غیرت، ژیلا بنی یعقوب، گیتی پورفاضل، رزا قراچولو، زهره ارزنی و… سخنوران مراسم عیدانه ما هستند، و نیز به رغم آن که هزینه سنگین 150 هزار تومانی برای اجاره فقط 2 ساعت سالن را آماده کرده بودیم، مخالفت های فرهنگسرا شروع شد و گفتند که باید در مورد سخنرانان «استعلام» کنند!! و من در خلوتم بارها و بارها به این که در این مراسم (اگر اجازه برگزاری اش را دادند) چه بگویم، اندیشیده ام.
سرانجام در طول چند روز گذشته، از موافقت فرهنگسرا با برگزاری مراسم، ناامید شدیم، و فکر کردیم که لااقل برخی از سخنرانی های شنیده ناشده را بر پهن دشت دلگشای اینترنت رها سازیم تا امواج شادباش مان را با عبور از سد فیلترها، به سراسر جهان مخابره کنیم، با این حال، باز هم خلوت من از اندیشیدن چندین و چندباره به آن چه باید به احترام نسرین ستوده بنویسم، سرشار بوده است.
و بالاخره از دیروز که همه یاران مدرسه ای مصمم شدیم، تا ویژه نامه مدرسه فمینیستی درباره نسرین ستوده را به تاریخ دوم آذرماه 1387 منتشر کنیم، و تمامی صفحات سایت مان را به نام و احترام او آذین بندیم، تصمیم گرفتم که از نقش وکلای زن همچون نسرین ستوده در تداوم حیات جنبش حقوقی زنان و به خصوص نقش این وکلای داوطلب در کمپین یک میلیون امضاء سخن بگویم.
اما امشب که به عکس ها و تصاویر زیبای نسرین ستوده که به لطف و همت «آرش عاشوری نیا» (این عکاس نام آشنا و البته همیشه همراه جنبش زنان) برای ویژه نامه «مراسم جایزه حقوق بشر نسرین ستوده» و پوستر این مراسم فراهم شد نگاه می کردم و هنگامی که شروع کردم تا با لمس و فشردن دکمه های کیبورد کامپیوتر، کلمات را بر صفحه نقش زنم، به فضای پرشور و خاطره انگیز نخستین سال های دهه 1370 فرو رفتم، روزهایی که در صندوقچه قلبم نگه داری شده اند هرچند که در سال های پرتلاطم اخیر، نتوانستم گوشه امنی برای بازگویی آن به نسرین ستوده بیابم.
آن سال ها برای من یادآور شکوفه های زیبای فمینیسم در باور و زندگی ام است، باوری که امروز تمامی وجودم از آن سرشار است. یعنی زمانی که در زمستان سال 1369 خورشیدی، با دل بستن به «شاهراه های بزرگ» و آرمان های کلان مقیاس، «توسعه» را طلب می کردیم و به همراه همسرم (جواد موسوی خوزستانی) انتشار «کتاب توسعه» را آغاز کردیم، «همدلان» بسیاری یافتیم، آری، به چنین ایامی بود که با نسرین ستوده آشنا شدم. او نیز به همراهی عده ای از سال 1370 «دریچه گفتگو» را منتشر کرد. آن زمان، من هنوز جزو «همه موکلان او» نشده بودم چرا که از یک سو هنوز نسرین ستوده «وکالت» پیشه نکرده بود و من نیز آن چنان برای امنیت ملی «خطرناک» نشده بودم که «وکیل» طلب کنم. برای من نسرین ستوده، بیش از آن که یاری از جنس وکیل باشد، همدلی از جنم «فمینیسم» و تاییدگر پیام آور حقوق برابر بود. آن زمان نسرین، بار تجربه «شورش هایش» در جمع مردان «دریچه گفتگو» را تجربه کرده بود و من نیز بار «شورش» علیه «آرمان های بلند و شاهراه های بزرگ توسعه» خواهی را بر دوش می کشیدم.
هم او بود که در آن وانفسای «تنهایی» هنگامی که با خلجان ها و فوران شکوفه های نورسته درون قلب ام، «سهم زنان» را از آرمان ها و شاهراه های بزرگ طلب می کردم و نمی دانستم چگونه از دردم و از حق ام به عنوان یک زن، بگویم، احساسات ام را به «استدلال های قابل فهم» تبدیل می کرد و تجربه و اندیشه اش را بی کمترین چشمداشتی در اختیارم می گذاشت و همراهم شد تا «تلخی تنهایی» را بزدایم و توان آن را بیابم که شاهراه های عظیم الجثه را به «راه های بکر و باریک و صمیمی» تبدیل کنم. به همین دلیل است که امروز خودم را مدیون او می دانم، نه فقط برای آن که در کنارم به دفعات از پله های دادگاه بالا رفته و از من و صدها چون من، در برابر «کسانی که امنیت ملی زنان» را به خطر انداخته اند، بارها در محکمه و بند و محبس دفاع کرده است، بلکه از آن رو که مرا در آن وانفسای «تنهایی زنانه» و به دوران پرتلاطم گذار فکری و تازه شکوفه زدن اندیشه فمینیستی در باور و زندگی ام، صمیمانه یاری کرده و در مرز سیال تردید و گذار، از توسعه به فمینیسم، اندیشه و تجربه او، «اطمینان» را به رگ اندیشه های تازه جوانه زده ام جاری کرد.
پس از آن، زندگی و گرفتاری های روزمره، ما را از هم جدا کرد ولی آن دوره دوستی کوتاه دو ساله، برای من همیشه دوره ای زیبا و دوست داشتنی باقی ماند، دوره ای که از درون، زیر و رو می شدم و هرچند همیشه پوست اندازی همراه با رنج و درد است، اما دوران به یادماندنی نیز هست و این دوران گذار را من هماره با نام و خاطره نسرین ستوده به یاد می آورم. به همین سبب است که دوستی آن سال هایم با او را همیشه در جای مطمئنی در قلبم نگاه داشته ام.
هرچند گرفتاری های زمانه، باعث شد که همدیگر را «گم» کنیم اما کمپین یک میلیون امضاء سبب شد که بار دیگر او را «پیدا» کنم، البته دیگر نسرین ستوده را نه به عنوان «دوست سال های وبا» که در نقش «وکیلی مبرز و شجاع» همه ما و مهم تر از آن، وکیل کمپین یافتم.
در همه این سال ها، به دنبال بهانه ای می گشتم تا با یادآوری رفاقت پر معنای سال های گذشته و نقش نسرین ستوده در مقام دوستی تاثیرگذار در زندگی اجتماعی و فکری ام، ادای دین و احترام کنم. و با او همآوا شوم و در روز فرخنده ای که جهانیان نیز به احترام تلاش اش جایزه ای دیگر را از آن جنبش زنان کرده اند، سوت زنان و خنده کنان بخوانیم سرود مشترک مان را: «ای زن ای حضور زندگی، به سر رسید زمان بندگی، جهان دیگری ممکن است…».
امروز دیگر با خیالی شورانگیز می توانیم بگوییم «دست هایمان را که در باغچه کاشته بودیم» سبز شده است، باری ما ریشه گرفته ایم. درخت زیبا و تنِ ناز جنبش زنان، اکنون در خاک سرزمین مان، در باغچه خانه هایمان افراشته است. از همین روست که حالا می توانیم «وطن» و «خاکی» را که در آن نهال مان ریشه گرفته، دوست داشته باشیم و بخواهیم از هر آن چه در این کره خاکی وجود دارد و دستاورد بشریت است برای آبیاری و رشد و بارور شدن اش یاری بگیریم: چه «جایزه ای» که برایمان از آن سوی جهان شادمانی به ارمغان می آورد، (چراکه وقتی نهالی از آن خود داری نه تنها «وطن» ات که «همه دنیا» را از آن خود کرده ای) و چه بند و تبصره ای به قانون دیه به منظور «اندکی» برابری در «حق حیات مان با مردان» که از سوی زندانبانان مان به ارمغان می آید، (چرا که این نهال وقتی در «خاک» ریشه بگیرد، ریشه هایش از خاکی تغذیه می کند که بر تن خود قدم های «زن – انسان» را می شمارد، زندانی و زندانبان را از هم تفکیک نمی کند و این ملیت و آن ملیت یا «بیگانه» و «غیربیگانه» سرش نمی شود ) ما همگی این «زیبایی ها» و «عدالت های کوچک» را به پای نهال نورسته مان می ریزیم تا دخترک شیرین نسرین، این «دختر شاه پریان»، بیش از مادرش به پاس و تکریم زندگی از هرچه نابرابری است و از هرچه «اعدام» آدم هاست، نفرت جوید و پاسدار سرود «زندگی عادلانه و انسانی» باشد.
ویژه نامه مدرسه فمینیستی به مناسبت اهداء جایزه بین المللی حقوق بشر ایتالیا به نسرین ستوده شامل مطالب زیر است:
گواه همت بلندت / سیمین بهبهانی
همه موکلان من / منصوره شجاعی
گوشه هایی از زندگی نسرین ستوده / زارا امجدیان
جنبش های مدنی ایران، تداوم راه های مسالمت آمیز مبارزه / نسرین ستوده
وکیل سیاسی، استراتژیست و مشاور است / ناهید کشاورز
مبارزات نسل اول زنان حقوقدان برای تغییر قوانین نابرابر / جلوه جواهری
زنان ایرانی گردآفریدان زمانه اند / گیتی پورفاضل
دریافت جایزه حقوق بشر “رودتیزول ” ایتالیا به پاس تمامی فعالیت های حقیقتا “ستودنی و شجاعانه” / رزا قراچورلو
+ There are no comments
Add yours