بومی گزینی جنسیتی باعث تبعیض جنسیتی و شکاف های قومیتی می شود

۱ min read

گفتگو با علی طایفی-3 آذر 1387

مدرسه فمینیستی:مدتی است که طرحی در کمیسیون فرهنگی مجلس به نام بومی گزینی جنسیتی مطرح شده است. در این زمینه با علی طایفی ، کارشناس ارشد جامعه شناسی و مسئول انجمن جامعه شناسان بدون مرز در ایران به گفتگو نشسته ایم تا از نگاهی جامعه شناسانه آسیب های اجتماعی این طرح به ویژه بر زنان، مورد مداقه قرار گیرد.

آقای طایفی طرح بومی گزینی جنسیتی در کمیسیون فرهنگی مجلس مطرح شده و امسال هم طرح بومی سازی را اجرا کرده اند. تاثیر این طرح را بر رشد اجتماعی دختران چگونه ارزیابی می کنید؟ این طرح چه تاثیراتی بر آینده دختران می تواند داشته باشد؟

علی طایفی:‌ برای پاسحگویی به این پرسش خوب است نخست نگاهی داشته باشیم به طرح مسئله یا طرح مورد نظر یعنی دلایل ارائه و پیشبرد این طرح در مجلس. براساس مذاکرات موجود در مسیر ارائه این طرح چندین دلیل مشخص برای توجیه آن وجود دارد: جلوگیری از هزینه های تحمیلی به خانواده هایی که دختر انشان در دانشگاههای دور از محل اقامت، قبول می شوند؛ کمک به تقویت نهاد های علمی در مناطق بومی؛ پیشگیری از فرار مغزها درافق محلی و منطقه ای؛ کاهش مشکلات تهیه و ساخت و ساز خوابگاه های دانشجویی؛ پیشگیری از مشکلات زندگی خوابگاهی و آسیب های اجتماعی ناشی از آن؛ کاهش آسیب های اجتماعی ناشی از وجود دختران دور از نظارت و حمایت خانواده ها؛ و …

بنظر می رسد عمده دلایل مطروحه پاسخگویی به یک یا چند مسئله اجتماعی است که بهرحال بیرون از ارزشگذاری ما وجود دارد. شاید دریک نگاه طرح مسئله بنظر صحیح باشد ولی تحلیل دلایل بروز این مسائل و ارائه راهکار برون رفت از آن بهیچ وجه دقیق نیست. به بیان دیگر مهمترین اشکال این طرح این است که بدنبال یک پاسخ و راه حل جنسیتی و جنسی به یک یا چند مسئله اجتماعی فراگیر است. براستی اگر مسائل فوق مهمترین دغدغه طراحان این طرح است، چرا بومی سازی فقط برای دختران!؟ چرا بومی سازی بطور یکپارچه برای پسران و دختران همزمان و همسان صورت نمی گیرد؟ نمایندگان مجلس و کارشناسان پیرامون آنان گویا نمی توانند در تحلیل و تبیین مسائل و برون رفت ازآنها عینک جنسیتی را از چشم خود بردارند.

از اینرو این طرح نمی تواند پاسخ مناسبی برای حل و فصل یا تعدیل مسائلی باشد که پشتوانه توجیهی ارائه این طرح است. بی تردید ادامه این طرح سبب ساز بروز چندین پیامد اجتماعی دیگر خواهد شد که مسائل جدیدی را بر مسائل قبلی خواهد افزود. اهم این مسائل عبارتند از:

◀️  حاشیه نشینی دختران و زنان از بازار کار نیز از تبعات این طرح است. دخترانی که امکان رشد علمی را بعنوان یکی از مهمترین راههای تحرک طبقاتی ازدست می دهند، بطور طبع در حاشیه بازار کار مانده و به کنج خانه و نقش سنتی زنانه کشانده می شوند.

مدرسه فمینیستی:‌ آیا طرح بومی سازی می تواند کمکی به کاهش آسیب های اجتماعی باشد؟ چون هدف طرح را کاهش فساد حاکم بر جامعه عنوان می کنند. تاکنون آماری داشته ایم که معضلات اجتماعی را ناشی از زندگی دختران بدون حضور خانواده بداند؟ و اگر جواب مثبت است آیا این راهکار می تواند موثر باشد؟

علی طایفی:‌ مسئله فساد به تعبیری که نظام سیاسی از آن دارد دارای مناقشات مفهومی است. قبل از اینکه وارد بحث تبعات چنین طرح های برای کاهش آسیب های اجتماعی بشویم لازم است تاکید شود که آنچه که بعنوان فساد تبلیغ و ازآن بنام تهدید یاد می شود، فساد نیست! بلکه ناهماهنگی و ناتوانی پاسخگویی ارزشها و هنجارهای موجود با واقعیات جامعه روبه تحول است. در فرایند مدرنیزاسیون جامعه وقوع مسائل متعدد تحت عنوان آسیب ها گریز ناپذیر است. نمی توان با پدیده مدرنیزم برخورد گزینشی کرد. ممکن است صاحبان قدرت در جامعه ایران بتوانند افراد را گزینش کنند ولی واقعیت بیرون از ما همچنان بقوت خود باقی است. آنچه که از منظر نظام سیاسی و ایدئولوژیک فساد تلقی می شود از منظر مردم چنین نیست! حتی کارشناسان امر نیز درآن همسو نیستند. برخورد ذهنی با عینیت های موجود مسائل کوچک و قابل رفع را به مسائل پیچیده و گریز ناپذیری تبدیل می کند که در نهایت سبب تعجب همان سیاستگذاران می شود. در جامعه ای که در ازای هر جوان باید نیروی انتظامی استخدام شود تا سایه به سایه هنجار شکنی های او کنترل و سرکوب شود، نمی توان انتظار تعالی سجایای انسانی داشت و پروژه توسعه وتحول امری حاشیه ای می شود. بجای افزایش نیروهای سرکوب و گشت و ارشاد، روش این است که هنجارها تغییر و متناسب شوند. هیچ هنجاری آنچنان مقدس نیست که بتوان انسان را قربانی آن ساخت. فساد مورد نظر در زبان و اندیشه مسئولارن رده بالای سیاسی و ایدئولوژیک، نیازهای اجتماعی اقشار مختلف جوانانی است که کمترین پاسخ منطقی و متعادل را دریافت کرده اند.

پدیده بومی سازی نیز بهیچ وجه در راستای کاهش آسیب ها نیست. این حرکت درواقع بنوعی پاک کردن صورت مسئله است. می گویند دختران بیرون نیایند تا مبادا مورد سوء استفاده قرار گیرند!؟ زمینه سوء استفاده دلایل دیگری دارد و اساسا تعریف نظام قدرت با تعریف کارشناسی در خصوص سوء استفاده نیز یکی نیست. ناهمسانی نگرش و ارزش ها دراینجا مهمترین پاشنه لرزان و چشم اسفندیار رویکرد ها و طرح هایی از این دست است. نمایندگان مجلس که طراح این طرح بوده و برآن نیز می کوبند تا چه حد دانش لازم را دارند!؟ آنان در بهترین وجه حامیان نظام سنتی قدرتی هستند که در خانواده و جامعه، گردش قدرت را همسود مردان می داند و هرآنچه خلاف این امر بود باید محدود سازی شود خواه با نام بومی سازی خواه با نام ملی سازی!؟

بررسی هایی که در خصوص مسائل خوابگاهی صورت گرفته با همه اندک بودن میزان کمی و محدودیت کیفی آن، نشانه هایی از دلیل دوری دختران دانشجو بر مدلول فساد در زبان طراحان این طرح ندارد. فروکاستن دلایل یک واقعیت تحت عنوان مسئله اجتماعی، به یک فاکتور بنام دوری دختران از کانون خانواده گویای روایت معکوس از آنچیزی است که وجود دارد و سوق دادن آن به آنچیزی که می خواهند باشد. مشکل اگر مسائل خوابگاهی است آنهم در خوابگاه های جداسازی شده بین دختران و پسران، باید به این مسئله در خوابگاه رسیدگی کرد یا میزان آنرا افزایش داد نه بخشی از جامعه انسانی را محصور کرد که مبادا گناهی صورت گیرد و نطام امن نهادها و نمادهای سنتی موردنظر نظام سیاسی از هم فروپاشد!

با پیش فرض اینکه دوری از خانواده سبب بروز مسائل اخلاقی!؟ دربین دانشجویان می شود چرا و چگونه و با کدامین استدلال به این راهکار رسیده اند که فقط دختران باید محدود شود!؟ چرا بومی سازی که ناظر بر دغدغه های پیش گفته در پرسش نخست است، بصورت فراگیر صورت نمی گیرد؟ اینهمه نشان از این دارد که دغدغه طراحان طرح بهیچ وجه بحث آسیب ها نیست بلکه مهمترین دغدغه حفظ کانون های سنتی قدرت می باشد که بر پایه مردسالاری، خانواده مداری و تبعیض جنسی و جنسیتی بنیان نهاده شده است.

مدرسه فمینیستی:در گذشته این رویه وجود داشت که برای دانشجویان شهرستانی سهمیه ای در نظر گرفته می شد تا به عنوان ساکنان مناطق محروم بتوانند در دانشگاه های شهرهای مرکزی تحصیل کنند، در واقع نوعی تبعیض مثبت وجود داشت؟ حال چه شده است که مسیر سهمیه ها بر عکس شده؟ آیا دانشگاه های شهرستان های محروم توانایی علمی کافی برای پذیرش دختران و پسران مستعد برای آموزش آنها دارند؟

علی طایفی:‌ بنظر می رسد حتی آن نوع سهمیه بندی نیز گویای نوعی محدودیت است! سهمیه شهرستانی در نظام مبتنی بر رقابت و شایستگی مفهومی ندارد. در شرایطی که نظام عرضه خدمات آموزش عالی به نسبت تقاضای این بخش بشدت بالاست یعنی سالانه بیش از 3 میلیون نفر متقاضی ورود به دانشگاه هستند و فقط همه ساله دربهترین روایت ده درصد وارد دانشگاه می شوند چگونه می توان برمحدودیت ها، محدودیت های چندگانه دیگر سوار کرد! نظام فقیر آموزش عالی درکشور از اینهمه محدودیت در رنج شدید است: محدودیت ارزشی و ایدئولوژیک، محدودیت سیاسی، محدودیت های سهمیه های امنیتی و مدیریتی، محدودیت جنسی در ورود برای دختران، محدودیت انتخاب رشته تحصیلی، محدودیت تعداد اساتید دارای پی اچ دی (البته نه به شکل “کردانیزه شده” آن که در دانشگاه ها کم نیستند!)، محدودیت جغرافیایی، و اینک محدودیت منطقه ای آنهم ویژه دختران!؟ دریک نظام پویا بویژه در بخش توسعه علم، تحقیقات و فناوری در کشور نمی توان بر آسیاب محدودیت ها آب ریخت که سبب بدکارکردی بیشتر این بخش می گردد. بطوریکه شاهد هستیم با همه کمیت دانش آموختگان ما درایران، رتبه ایران در دانشگاه های جهان در رتبه های زیر هزار دانشگاه برتر چهان خالی است و سهم ایران از تولید علم در جهان به پنج صدم درصد نیز نمی رسد؟!

علاوه براین محدودیت ملی در نظام آموزش عالی درکشور، با یک عدم توسعه موزون دراین بخش نیز روبرو هستیم. باوجود گسترش ناهمگون دانشگاه های آزاد در سراسر کشور که عمدتا طفیلی دانشگاه های دولتی است، شاهد عدم توزیع برابر منطقه ای در این بخش هستیم. مرکز گرایی سالهاست مشکل مهم نظام برنامه ریزی و توسعه ای ازجمله در بخش آموزش عالی و مقدماتی است. چگونه می توان دختری که رتبه نخست کشوری بدست می آورد را مجبور ساخت در شهرستان کوچکی به تحصیل اشتفال ورزد؟ آیا این روش حفظ استعداد های پایه ای سرمایه های انسانی در جامعه ایران است؟ افرادی که چنین طرحی ارائه می کنند درصورت نیاز بی تردید موفق به نقل و انتقال دختران احتمالا دانشجوی خود در هر شهری خواهند بود ولی طیف گسترده ای از مردم فقیر این مرزو بوم که با همه مشقت های زندگی دختران خود را تاسطوح برتر دانشگاهی تربیت و حمایت می کنند را از بهره گیری از امکانات آموزشی بهتر و انتخاب آزادانه آن محروم می سازد. علاوه براین این طرح می تواند سبب محرومیت تحصیلی دختران نیز شود چراکه با محدود سازی دختران ازنظر منظقه ای، دختران بسیاری از گوی رقابت در آزمون های کنکور بازمانده و بدلیل محدودیت فرصت های آموزشی در مناطق بومی، از ورود به دانشگاه محروم می شوند. پدیده بومی سازی دراین معنا مترادف با خانه نشین سازی دختران هوشنمدی است که بزرگان قوم و دین توان رویارویی با آنان را ندارند. بنظر می رسد دراساس این طرح فاقد یک بنیان کارشناسی است و بقدری ضعیف و سخیف است که هیچ مبنای قابل دفاع کارشناسی و علمی ندارد.

مدرسه فمینیستی:‌ در انتها اگر نکته دیگری درباره این طرح دارید، لطفاً بفرمائید.

علی طایفی:‌ مهمترین برخورد جامعه مدنی و بخصوص نهادهای مستقل علمی، پژوهشی، کارشناسی، زنان و دانشجویان و سایر اهل فکر و تدبیر این است که به روشنگری ابعاد ضعیف و نا اندیشیده شده طرح هایی از این دست بپردازند تا ببینند که چگونه با نسیمی از مباحث کارشناسی دودمان این طرح های سست بنیاد از هم می پاشد. این طرح از یک منظر دیگر نقض آشکار مبانی حقوق بشر است که محدودیت جغرافیایی را با نگاه جنسیتی تعمیق می بخشد. گاهی می توان دردل آرزو کرد که مخالفان سجایای انسانی از عقل و درایتی برخوردار باشند که بتوانند با چالشهای مطروحه جامعه را یک گام به پیش رانند، نه نادانان و بی خردانی که جز ترمز در مسیر توسعه علمی و انسانی کشور راهی دیگر درپیش نمی گیرند اگرچه همه عقل خود را نیز بکار برده اند!

مدرسه فمینیستی: با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours