فعالان کمپین میراث داران اندیشه برابری خواهانه هستند که دوبووار از نظریه پردازان مهم آن است

16 بهمن 1387

تغییر برای برابری – شهلا شفیق، پژوهشگر و نویسنده، در سال 1982 به اجبار ایران را ترک گفته و از آن زمان در فرانسه زندگی می کند. تحصیلاتش در علوم اجتماعی است و به کار آموزشی در زمینه روابط بین فرهنگی خاصه در حیطه موضوعات مربوط به مهاجرت و مهاجرین اشتغال دارد. قصه و جستار و مقاله می نویسد. تالیفات او به زبانهای فارسی و فرانسه مجموعه قصه ها وجستار هائی در زمینه اسلام سیاسی را در بر می گیرد. از او مقالاتی در مسائل اجتماعی و ادبیات نیز منتشر شده است.

شهلاشفیق در عرصه دفاع از آزادی زنان ، حقوق بشر و آزادی بیان هم فعال و از جمله حامیان کمپین یک میلیون امضاست. وی با مقالات و مصاحبه هایی که انجام داده است در شناساندن مبارزات برابری خواهانه زنان در ایران نقش مهمی داشته است. به ویژه اخیرا در جریان انتخاب کمپین یک میلیون امضا برای جایزه سیمون دوبووار و فعالیت های پس از آن نمی توان نقش و کوشش او را نادیده گرفت. در باب جایزه دوبووار گفتگو با ما را پذیرفت که در زیر می خوانید:

تغییر برای برابری: خانم شفیق بر اساس چه معیارهایی کمپین یک میلیون امضا انتخاب شد و اساسا چرا بر خلاف سال گذشته جایزه دوبوووار به یک حرکت داده شد تا یک شخص؟

شهلا شفیق: به نظرمن چند نکته مشخص سبب اهدای این جایزه به کمپین شده است:

اول، طرح خواسته برابری زنان و مردان با رجوع به اصول مندرج در مقاوله های بین المللی که بر حقوق بشر و حق خود تعیینی آدمی تاکید می کند. کمپین یک میلیون امضا با چنین طرحی که خواست برابری و آزادی را در مرکز فعالیتش قرار می دهد از زندان هویت های بسته فرا جسته و می گوید ما زنان و مردانی که در این راه گام بر می داریم می خواهیم از “بودن” فرا رویم و حق “شدن ” داشته باشیم . همان خواستی که دوبووار تا پایان عمر از آن گفت.

دوم ، شیوه بدیع کمپین برای همگانی کردن این خواست، همان طرح “چهره به چهره ” که با ایجاد گفت و گوی آگاهگرانه امر حقوق زنان را میان مردم می برد.

سوم، این نکته که کمپین با ابتکار شجاعانه فعالانی بنیاد گزارده شد که در جهت شناسائی حقوق زنان گام زده اند آنهم آنجا که فمینیسم جرم تلقی می شود. ایجاد مجله جنس دوم به همت خانم احمدی که نشانی از طرح اندیشه دوبووار بود و پس از آن مجله فصل زنان و نیز گفتار خانم اردلان که به زبان فرانسه ترجمه و وسیعا پخش شده در این زمینه سهم داشته اند .

و البته تلاش فعالان حقوق زنان که در خارج از کشور و از جمله در فرانسه به شناساندن مبارزات فمینیستی در ایران همت کرده اند را هم نمی شود از یاد برد.

فراتر از این نکات مشخص، جایزه سیمون دوبووار بی شک مدیون وجود صدها و صدها زنان و مردانی است که با حضور خستگی ناپذیرشان به این مبارزه جان و روح می بخشند. بدون این حضور کمپین وجود نمی داشت که جایزه ای اینچنین را به جنبش فمینیستی ایران و جهان تقدیم کند . می خواهم بگویم این جایزه به همه دنیا می گوید مبارزه فمینیستی بر خلاف آنچه خیلی ها فکر می کنند نه غربی است و نه شرقی بلکه امر همه آدمیانی ست که در هر گوشه جهان برای دفاع از آزادی و برابری گام می زنند.

تغییر برای برابری : تفاوت یک جایزه فمینیستی با جایزه های دیگری که در حوزه های حقوق بشر یا زنان داده می شود چیست؟

شهلا شفیق : پرسش جالبی است چرا که بررابطه پر فراز و نشیب و نه چندان سهل “حقوق بشر” و ” حق زنان برای آزادی و برابری” انگشت می گذارد. خلاصه بگویم: به رسمیت شناختن حقوق بشر در بستر مدرنیت به شناسائی بلاواسطه حقوق زنان راه نبرد. انواع و اقسام توجیهات به میان آمد تا با علم کردن “تفاوت سرشت زن و مرد” و یا” لزوم حفظ نظم اجتماعی”، فرودستی زنان ادامه یابد.

استقرار حقوق بشر و ارزش های دمکراتیک اما چهارچوبی مناسب برای پیش برد مبارزه پیگیر فرهنگی و اجتماعی و سیاسی پدید آورد تا حقوق برابر زنان و اختیار ایشان بر بدن خویش و حق خود تعیینی شان به رسمیت شناخته شود و این مبارزه همچنان ادامه دارد. فمینیسم به این مبارزه نظر دارد و البته مثل هر اندیشه دیگر تعبیر و تفسیرها و مکاتب متفاوتی در دلش رشد و پرورش یافته است. سیمون دوبووار در پایان دهه چهل میلادی در کتاب “جنس دوم” به نقد بی پروای همه بنیاد های فرهنگی و اجتماعی می پردازد که فرودستی زنان را طرح می افکنند و به آن تداوم می بخشند. او که در آثارش، بی هیچ چشم پوشی، با تحلیل ساز و کار روانی زنان تحت سالاری مردان، نشان می دهد چگونه خود زنها نیز نقش ” جنس دوم” را درونی می کنند، هنگام نوشتن این کتاب به امکان رشد و قوت یک جنبش اجتماعی حول آزادی و برابری زنان با بدبینی می نگرد. اما وقتی در دهه هفتاد جنبش فمینیستی در فرانسه در میدان اجتماع حضور چشم گیر می یابد، دوبووار که فیلسوف و رمان نویسی نامدار هم به شمار می رود، بی هیچ تردید به این جنبش می پیوندد، خود را فمینیست می نامد و تا پایان عمر در کنار فمینیست ها باقی می ماند. این مشخصات او را به یک چهره فرهنگی اجتماعی مهم فرانسه بدل کرده است که نامش با مبارزه زنان پیوندی ناگسستنی دارد. به همین دلیل اعضا ژوری دوبووار، که تک تک آنان لزوما با همه نقطه نظرات دوبووار در کتاب “جنس دوم ” موافق نیستند، همگی حول نام او گرد آمده اند تا با اعطای این جایزه از رهروان راه آزادی زنان تقدیر کنند و مشوق آنان باشند.

تغییر برای برابری: در ایران خیلی ها با خواندن کتاب جنس دوم دوبووار فمینیست شدند و او یکی از شناخته شده ترین فمنیست ها در ایران است. به نظر شما مبارزات زنان در ایران تا چه حد می تواند در جهت دگرگونی تصویر جنس دوم زنان موثر باشد؟

شهلا شفیق: به جز این مبارزه راهی برای دگرگونی موقعیت فرودست زنان نمی بینم. اگر چنین مبارزه ای وجود نداشته باشد گروه های سیاسی و جنبش های مدنی جای شایسته ای به آزادی و برابری زنان در فعالیت و برنامه های خود نخواهند داد. وبدون این مبارزه ، نبرد برای دمکراسی پیش نخواهد رفت و عدالت اجتماعی تحقق نخواهد یافت.

تغییر برای برابری: شما در جایی از اعضای کمپین یک میلیون امضا به عنوان نوادگان سیمون دوبووار یاد کرده اید. ممکن است درباره چرایی و دلایل آن توضیح دهید؟

شهلا شفیق : جان کلام من این بود که فعالان کمپین میراث داران شایسته اندیشه برابری خواهانه هستند که دوبووار از نظریه پردازان مهم آن است. جوهره این فکر را در مقاله ای به زبان فرانسه که در ماه مارس سال گذشته مجله “عصر مدرن “( که سارتر و دوبووار پایه گذاری کردند) ،در ویژه نامه ای به مناسبت صدمین سالگرد تولد دوبووار، مطرح کرده ام که امیدوارم بزودی ترجمه فارسی آن منتشر شود. حرف من در این باره که در برخی مصاحبه ها بیان شد از جانب برخی فعالان جنبش زنان درخارج از کشور مبالغه آمیز قلمداد شد و امروز خوبست که در پرتو رویداد شوق انگیز دریافت جایزه سیمون دوبووار به آن بازگردیم. در پاسخ به پرسش شما باید به طور خلاصه از روندی بگویم که به فکرهائی انجامید که فشرده اش در آن کلام آمد .

شهلا شفیق :
جایزه دوبووار به همه دنیا می گوید مبارزه فمینیستی نه غربی است و نه شرقی

سالها پیش، وقتی در پایان سال 1982 به ناگزیر ایران را ترک کردم و به فرانسه آمدم ذهنم پر بود از پرسش درباره آنچه بر من و ما گذشت. آغاز به فکر و کار کردم تا پاسخی بیابم. در این مسیر به رویداد های قابل تاملی برخوردم. از آن جمله بود رفتن هیئتی از فمینیست های فرانسوی به ایران تحت مسئولیت دوبووار در سال 1979، برای حمایت از تظاهرات زنان ایرانی که در ماه مارس این سال در روز جهانی زن و چند روز پس از آن به خیابان ها آمدند تا به اجبار حجاب در ادارات و محل کار( که بعدا به همه محل های اجتماعی تسری یافت ) اعتراض کنند. در این باره مقالاتی توسط روزنامه نگارانی که همراه این هیئت به ایران رفته بودنددر مطبوعات فرانسه آنزمان چاپ شده بود که در کتابخانه فمینیستی “مارگریت دوران” (Marguerite Durand) یافتم و خواندم. با خواندن هر مقاله از خود پرسیدم که چرا من، دانشجوی جوانی که با سری پرشور به انقلاب ضد استبدادی پیوسته بودم و بسیاری دیگر از جوانها و کمتر جوانها، به اهمیت این تظاهرات پی نبرده بودیم و همراه این پرسش چرا هزار چرای دیگر درباره چند و چون آنچه گذشت و نقش و مسئولیت هریک از من و ما در ذهنم شکل گرفت. در پی این پرسش ها دیدم که موضع دوبووار و همراهانش در آن زمان از جانب فمینیست هائی چون خانم نوول السعداوی نویسنده مبارز مصری هم مورد نقد منفی قرار گرفته است. او با تاکید بر وجه ضد امپریالیستی انقلاب ایران به نکوهش فمینیست های غربی پرداخته بود و البته سالها بعد از نگرش خود در آن زمان انتقاد کرد. مشاهده کردم که میان روشنفکران فرانسوی هم نقطه نظر دوبووار در این باره همتای بسیاری نداشت. به طور مثال مقایسه نقطه نظرات او و میشل فوکو نشان می دهد که چگونه وقتی یک پدیده سیاسی اجتماعی را از زاویه حقوق زنان مورد تحلیل قرار می دهیم درجه روشن بینی مان افزایش می یابد. اینگونه، به اهمیت پرسش در باره حقوق زنان در ایران رسیدم که به گمانم چشم اندازی تازه بر فهم تاریخ معاصر ما می گشاید. همین تاریخ گواهی می دهد چگونه صدای حق خواه زنان ایرانی در ماه مارس 1979، که فریاد می زد “آزادی نه شرقی ست و نه غربی، جهانیست ” پژواک صدای قره العین ها و و صدیقه دولت آبادیهاست که از پایان قرن نوزده در کشور ما طنین انداز است . این ندا در سال 2006 از دهان نسل جوان فمینیست های ایرانی شنیده می شود که با براه انداختن کمپین یک میلیون امضا، با رجوع به ارزش های جهان روای بشری ( که مقاوله های بین الملی امضاشده توسط ایران بر آن صحه می گذارد)، لغو تمامی قوانین تبعیض آمیز جنسیتی را می خواهد و از تغییر برای برابری سخن می گوید.

با نگاه از این منظر می توان به روشنی ربط این مبارزه را با فمینیسم برابری خواه که دوبووار از مهم ترین نظریه پردازان آن به شمار می رود دریافت . تصادفی نیست که در سال 1997 در ایران مجله جنس دوم متولد می شود که سردبیر آن نوشین احمدی خراسانی از بنیان گذاران آتی کمپین است؛ که جلوه جواهری یکی از فعالان کمپین می گوید یکی از کتاب های تعیین کننده که با فمنیسم آشنایش کرده جنس دوم است؛ که فریبا داودی مهاجر از بنیان گذاران کمپین، در مقاله‌ای زیر عنوان «ما را زن تربیت می‌کنند» ( در سال 2004)، می‌گوید: « زنان در جامعه با نظام مردانه‏نگر و مردسالار مواجه‏اند و براى تغییر این نظام و حصول برابرى میان زن و مرد باید همگى سیمون دوبووار باشند.» .

همینجا بگویم که آوردن این نامها در اینجا تنها ارائه مثال است برای تعین بخشیدن به نظری که طرح می کنم تا روشن شود که هدف کلی گوئی نیست . در مقاله مربوط به دووبوار که در آخر سال 2007 تمام شدو برای چاپ ارسال شد از این نمونه ها یاد کردم . دو ماهی پس از آن ، گفتار پروین اردلان را خواندم به مناسبت دریافت جایزه اولاف پالمه که در آن به رسائی می گوید زنی است متعلق به جنبشی فمینیستی سکولار که پیشینه صد سال مبارزه و مقاومت برای احقاق حقوق زنان را دارد. همنوائی این سخن با جانمایه نظری که در آن مقاله مطرح کرده بودم برایم برهانی دیگر بود بر صحت فکر هائی که با مشاهده از دور در باره کمپین یک میلیون امضا به آن رسیده بودم . و بالاخره خوبست یاد کنم از نوشته خواندنی هما مداح در “مرور ی بر زندگی و اندیشه سیمون دووبوار ” که در سال 2007ـ2006 فراهم آمده و من این روزها به واسطه سایت تغییر برای برابری با آن آشنا شدم . و بی گمان مثال های دیگری نیز وجود دارد .

با این احوال چه خوب که جایزه سیمون دوبووار به کمپینی تعلق گیرد که چنین نداهای حق طلبی و آزادی و برابری خواهی در آن طنین انداز است. و این نه به معنای آن است که کمپین یک میلیون امضا تنها کنشگر چنین مبارزه ای در میان زنان ایرانی ست و نه بدین معنا که جز در صفوف این کمپین چنین مبارزه ای صورت نمی گیرد. نیک می دانم که مبارزات فمینیستی در ایران رنگ ها و جلوه های دیگری نیز دارد . و چگونه می توانم فراموش کنم که فمینیست های ایرانی در خارج از کشور سالهای سال است که با بهره گیری از آزادی بیان در زمینه نقد تبعیضات جنسیتی در ایران و طرح خواست آزادی زنان گام برداشته اند . بعلاوه ، شماری نه چندان کم از آنان در حمایت از جنبش زنان در داخل کشور فعالیت های شایان انجام داده و می دهند. و البته ، چنین حمایتی، نافی گفت و گوی انتقادی نیست، بلکه مشوق آنست. به نظر من این جایزه در واقع متعلق به تمامی فمینیست های آزادی خواه و برابری طلب ایرانی در داخل و خارج از کشور است.

تغییر برای برابری : شناخت فمینیستهای فرانسه نسبت به جنبش زنان ایران تا چه حد است و این جایزه چه تاثیری براین شناخت می گذارد؟

شهلا شفیق : این شناخت طبعا نه یک سویه و یک وجهی ست و نه کامل و همه جانبه. آنچه از ایران و زنان ایرانی در ذهنها هست از طریق وسایل ارتباط جمعی صورت می گیرد و طبعا تحت تائیر مسائل روز است. اما شناخت از جنبش زنان ایران هم از یک طرف توسط کارهای فکری و قلمی و مبارزاتی در خارج از کشور صورت می گیرد که طبعا متنوع است و افرادی که در آن مشارکت می کنند نقطه نظرات و ارزش گذاری های متفاوتی را بیان می کنند. از طرف دیگر سایت های اینترنتی تغییر برای برابری و مدرسه فمینیستی و کانون زنان و میدان زنان با ارائه مطالب به زبان های خارجی در گسترش این آگاهی نقش دارند. دریافت این جایزه هم حتما در این مورد تاثیر جالب توجهی خواهد داشت.

تغییر برای برابری : خانم شفیق سپاسگزاریم .

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours