ابهام درچیستی زنانگی!

۱ min read

سید علیرضا موسوی-22 بهمن 1387

مدرسه فمینیستی: پس از انتشار مصاحبه محمدرضا نیکفر با نام «سکولاریسم یعنی آزادی زن» در سایت مدرسه فمینیستی و پاسخ انتقادی نوشین احمدی خراسانی به مقاله ایشان تحت عنوان «پایان جنگ صلیبی سمبل ها در جنبش های اصلاح گرا»، و سپس پاسخ مشروح تر آقای نیکفر در مقاله ای با عنوان «رژیم و ایدئولوژی تبعیض» به انتقادات احمدی خراسانی، مطالبی متفاوت در این حوزه چالش برانگیز نظری برای مدرسه فمینیستی ارسال شده است که ما سعی خواهیم کرد به مرور آن ها را منتشر سازیم.

تاملی درجریان شناسی جنبش های فمنیستی درایران

درباب چگونگی نهادینه شدن دموکراسی درایران نظراتی مختلف مطرح شده است .البته هر دیدگاهی به نوع نگاه و رویکرد محقق در فهم شرایط ایران بستگی دارد. از منظر نگارنده این سطور، مهمترین پیش زمینه گذار به سوی دموکراسی را می توان درکالبد مفهوم پرچالش حقوق بشر مورد مداقه قرارداد. به بیان روشن تر این که یک کشور در تحقق شاخص های حقوق بشر تا کجا پیش رفته است؛ اهمیت شایانی در درک سرنوشت دموکراسی در ان جامعه دارد. حقوق بشر مفهومی کیفی است که در بهینه سازی دموکراسی به عنوان مفهومی کمی نقشی چشم گیر و تعیین کننده را به خود اختصاص می دهد. یکی از مهمترین شاخص های حقوق بشر مربوط به رفع تبعیض های نژادی، جنسیتی و اعتقادی است که مهمترین جلوه آن را می توان در بحث حقوق زن و برابری جنسی دید. به نظرمی رسد بحث حقوق زن و جایگاه آن درجوامع، مهمترین و پرچالش ترین بخش اعلامیه حقوق بشر خصوصا دردولت های دینی همچون ایران است. مدتی قبل محمدرضا نیکفرنواندیش سکولار، درمصاحبه با مدرسه فمینیستی به بررسی جنبش زنان و ماهیت آن در ایران پرداخت که با واکنش نوشین احمدی خراسانی، فعال جنبش زنان روبه رو شد. این چالش، محمدرضا نیکفر را مجبور به قلم فرسایی سخت و فلسفی برای باز تعریف ماهیت رژیم درچارچوب تبعیض و بررسی اهداف جنبش زنان درایران کرد. آنچه مرا ترغیب به نوشتن این مقاله کرد نکات مطرح شده درمقالات این دو بزرگوار است.

ا. چیستی درک ما ازهویت زن ایرانی

مسلما زن ایرانی مانند مرد ایرانی درکی از هویت وجایگاه خود درجامعه دارد. زن ایرانی تعاریفی از امنیت وارامش خویش مد نظر دارد که درارزوی دست یافتن به ان می باشد.اما مسئله این است که اساسا زن ایرانی را می توانیم درکجای عالم زمانی قرار دهیم؟ آیا درک زن ایرانی از خویشتن را می توانیم با درک زن مسلمان عرب درصدر اسلام مقایسه کنیم؟ آیا چیستی زنانگی زن ایرانی را می توان با زن غربی قرن 21 مقایسه کرد؟ آیاا خواسته ها وامال ان ها یکسان است؟واز همه مهم تر خواسته های زن ایرانی برای کسب یک سری حقوق به عنوان گزاره های عقلانی این زمانی، با چه هدفی تعیین می شود؟ می توان گفت کسب امنیت اجتماعی یا آرامش روحی و یا شاید برابری با مردان و… اما این جا چند سوال بنیان کن دیگر مطرح می شود: زن ایرانی چه تعریفی از امنیت اجتماعی خویش دارد؟ زن ایرانی چه تصوری از هویت مردانه دارد؟

حال بعد از مخدوش کردن ذهن خواننده این نوشتار کمی به تقریر اغتشاش معمای حقوق زن درایران می پردازم. جنبش زنان ایران متاثر از اعلامیه حقوق بشر و تنگناهای حقوق زن در جامعه ما، به معرفی گزاره های معرفتی برای باز یابی حقوق نسوان درجامعه می پردازد. گزاره ای مانند برابری دیه و ارث با مردان یا حق طلاق برای زنان، لغو چند همسری و…. اما مسئله اینجاست که زن ایرانی از کسب این حقوق چه هدفی رادنبال می کند؟ ممکن است جواب دهیم برابری با مردان. اما تشویش معرفتی ازهمین جا اغاز می شود. ما چه معنایی را از برابری مستفاد می کنیم؟ ازهمه مهم تر آیا دست یابی به یک سری حقوق باعث تغییر درک جامعه از هویت زن می شود؟برای ترغیب بحث در ذهن مثالی می زنم. آیا با فتوای فقهی که ایت الله صانعی درباب برابری دیه زن ومرد داد ، ما می توانیم شاهد درکی جدید از زن درجامعه باشیم. اصلا آیا خود زن درکش از وجود اجتماعی اش در جامعه با این حکم اجتهادی تغییر می کند؟ مثالی دیگر می زنم زن ایرانی که به دنبال لغو قانون چند همسری می باشد چگونه فرایند لغو این قانون را می بیند. آیا آن را یک حرکت برای احقاق حق هویت نسخ شده ی زنانگی خود می بیندیا آن که لغو آن را مایه کسب آرامش بیشتر برای انجام امور هویت سنتی اش در زیر سایه شوهرش می نگرد؟

جان کلام این که آیا جنبش های فمنیستی درکشورمان، از نگاه زن ایرانی به خویشتن آگاه اند؟ آیا اصلا بنیان حقوقی که به دنبال تحقق آن هستند را می داند وبه نتایج غیر اجتناب پذیر ان واقف اند؟ آیا می خواهند زن غربی شوند یا زن اسلامی بمانند یا هر دو ویا هیچ کدام ؟

نتیجتا سه مسئله باید مورد مداقه قرار گیرد:

◀️  3.روشن کردن منبع شکل گیری هویت مخدوش معاصر زن ایرانی که آن را با تسامح سنت می نامیم.

به نظر می رسد با روشن شدن این سه گزاره حال می توان ازجنبش فمینیستی برای احقاق حق نسوان سخن گفت. نتیجتا ما اول باید گام های کوچک مطابق فرهنگ وسطح اگاهی زن ایرانی برداریم و با شناخت از جایگاه خود درعالم زمانی پیش رویم تا به آن چه تصور ما از هویت ایده ال زن ایرانی است؛ برسیم.

2.حرکت ازگزاره ها به بنیان گزاره ها

با توجه به نکات مطروحه دربخش اول، می توان گفت شناخت و تصور زن ایرانی ازهویت وچیستی اش می تواند بنیان فکری یک جنبش فمنیستی آگاهانه رادرجامعه شکل دهد. اما انچه که کانون بحث نگارنده را دراین نوشتار شکل می دهد؛ مربوط می شود به ارتباط بین برداشت زن ایرانی از خویشتن ونوع گزاره های معرفتی که درجامعه وجود دارد.

عامه زنان ایران ممکن است برداشتی ازهویت خود داشته باشند که با انچه دستگاه معرفتی حکومت تبلیغ می کند؛ چندان تفاوتی را نداشته باشد. دراین صورت جنبش های فمنیستی باید هدف اصلی خود را درجه اول متمرکز بر آموزش و ایجاد آگاهی درجامعه کنند. البته با قبول این فرض که رویکرد حکومت به زن مطلوب نیست. اما کار وقتی سخت تر می شود که سیاست، ایدئولوژی منعطفی را تبلیغ می کند. آنگاه وضعیت جنبش و کارویژه های آن مشوش می شود. این همان نکته ای است که نوشین احمدی خراسانی درمقاله اش به آن اذعان کرد. به نظر می رسد در این شرایط، جنبش چندان جایگاهی را درآگاه سازی زنان بازی نمی کند چرا که اتفاقا حکومت است که با انعطاف و ادبیات سازی جدید خود، جنبشی از بالا را به خوبی اداره می کند. در این وضعیت نگاه هوشمندانه محمدرضا نیکفر جلوه می کند. او به جای تاکید بر یک سری اهداف معرفتی جنبش، بر مفاهیمی بنیانی دست می گذارد که خود شکل دهنده مجموعه ای از گزاره هاست. حقیقت مطلب از منظر او کاوش در واژه ای بسیار مهم به نام تبعیض است. وانگهی از منظرصاحب این قلم، جنبش زنان در ابتدای امر برای واقعیتی عینی درجامعه یافتن، باید مشی فکری و فلسفی را برای خود انتخاب کند تا در بازی سیاست حل نشود. در این فضای فلسفی است که زن ایرانی گذاری هوشمندانه ازحقوقش به بنیان حقوقش خواهد داشت.

حال اگر زن ایرانی برداشت متفاوت از حقوق خود نسبت به دستگاه معرفتی حکومت داشت، وضعیت جنبش چگونه می شود؟ به نظرمی رسد جنبش فمنیستی باید خود را دراین شکاف معرفتی زن ایرانی با برداشت سیاست حاکم جای دهد و مطابق آن خلا ایجاد شده عمل کند.دراین فضا هم نوع نماد های جنبش باید متکی به رویکردی بنیادی وگزاره ساز باشد نه صرفا متکی برگزاره های ساخته شده. درغیراین صورت، باز قدرت و سیاست، جنبش را و آگاهی زن را بازی خواهد داد. چرا که ماهیت سیاست شکل دادن آگاهی ها با ابزاری افسانه ای به نام قدرت است. خطر این قدرت زمانی بر ما هویدا می شود که متنبه گردیم که این قدرت بر مفروضات عامه جامعه حکومت می کند.

3. تفکر فمنیستی و آینده آن درایران

با توجه به نکات مطروحه انچه که باید برای جنبش زنان در ایران اهمیت کانونی داشته باشد؛مربوط می گردد به شناخت زن ایرانی وجایگاهی که او از خویشتن بازتعریف می کند.ازمنظرراقم این سطوربیان یک سری اندیشه های فمنیستی برای بازیابی جایگاه زنان ، چندان سودمند نمی باشد. عدم سودمندی را می توان در دو دلیل خلاصه کرد:

1. آگاهی زنان ایران در مباحث اجتماعی وفرهنگی بسیار پایین است و آن ها درک درستی را از مفهوم برابری و اندیشه های فمنیستی ندارند و این مسئله می تواند موجب سوء فهم هایی از ماهیت فمینیسم شود.

2. با توجه به این که معمولا اندیشه های جدید بدون بررسی بنیان های معرفتی شان در کشورهای درحال توسعه همچون ایران مطرح می شود؛ در طولانی مدت کاملا نتیجه عکس می دهد و این مسئله موجب فرافکنی های اجتماعی می شود که بازیچه ای را به سیاست برای سرکوب می دهد.

بنابراین شناخت جایگاه زن ایرانی و آموزش درکی عادلانه ازخویشتن باید مهم ترین برنامه جنبش زنان را شامل شود. اما اعتراف می کنم کاری بسیار دشوار است چراکه ما قصد گلاویز شدن با سنتی دوهزار پانصد ساله را داریم که غیرت مردانه مستحکم ترین هویت آن است.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours