کمیته گزارشگران حقوق بشر: حالا سه ساله شده ای.. سه سالی که آسان به دست نیامد و ما برایش چیزهایی را از دست دادیم و البته تو را بدست آوردیم.. شاید برخی بگویند ارزشش را نداشته ای که من نتوانم کارشناسی ارشد بخوانم، و سعید کلی برایت بازجویی پس بدهد و آن یکی چند بار احضار و تهدید..
با این حال من می گویم که داشته ای..
حدیث من و کمیته، داستان یک تشکل و عضویت نیست.. شاید به همین دلیل کمی با دیگران متفاوت باشد. حدیث من ، حدیث دلبستگی مادر و فرزند است.. نه اینکه بخواهم به مادرانگی قداست بدهم، با این حال، کمیته برای من انگار قسمتی از وجود خودم بوده است.. چیزی که دخیل بوده ام در خلق کردنش و از این رو بیشتر دلبسته اش هستم..
به همین دلیل، شاید تعاریفم، حکایت همان مادری جلوه کند که هی بیخود قربان صدقه دست و پای بلورین نداشته بچه اش می رود.
حالا که به 3 سال گذشته نگاه میکنم، فکر میکنم میتوانسته ایم خیلی بهتر از این ها کار کنیم…
بااین وجود، آنچه بیشتر حائز اهمیت است و شاید از نگاه فردی که از بیرون به کمیته و تشکل هایی این چنین می نگرد، چندان قابل درک نباشد. دشواری کار در تشکل هایی این چنین است که هم تیغ تیز سرکوب را همواره به دلیل عدم داشتن مجوز برای فعالیت، بالای سر خود می بینند و هم تلاش هایی که سعی بر نادیده گرفتنشان دارند.
سختی کار آن جاست که کمتر می توان فردی را در این آشفته بازار سیاست زده ایران پیدا کرد، که دغدغه اش ” حقوق بشر” باشد و وقتی آمد بتواند با وجود تمام دشواریها، بماند و ادامه دهد.
باید به قولی خیلی پوست کلفت بود که در میان این همه هیاهو و حجم اخبار از هر سو، در میان این همه خبر بد از اعدام و مرگ و .. ایستاد و دوام آورد و گمان میکنم آنها که در چنین شرایطی همچنان بر ” بشر” تأکید می کنند، چنین انسان هایی اند .
اولین بار ایده تشکیل کمیته را یا یکی از زندانیان سیاسی که آن زمان در زندان اوین به سر می برد مطرح کردم و او ضمن استقبال، نام آن را پرسید و ما هنوز برای اسمش فکری نکرده بودیم.
چند روزی گذشت و ما هنوز در میان چه کنم ها اسیر بودیم، که دوست زندانی تماس گرفت و نامش را پیشنهاد داد.
همین نام کنونی البته در آن زمان دانشجویی…
نام تصویب شد و ما در بیانیه ای اعلام موجودیت کردیم. در 12 اسفند 1384…
حالا سه سال گذشته است و ما اینجا ایستاده ایم. خیلی ها در این مدت آمدند و رفتند. خیلی ها آمدند و ماندند و خیلی ها خواهند آمد. امروز این ویژه نامه در حالی بالا می آید که یکی از میانمان نیست و احتمالا در سلول های انفرادی 209 روزش را شب می کند.
با وجود همه این رفتن ها و نماندن ها، کمیته اما هست و می ماند حتی اگر همه ما نباشیم..
+ There are no comments
Add yours