رادیو زمانه (ایرج ادیب زاده): در شرایطی که مبارزات جنبش زنان و فعالان زن ایران در مخالفت با لایحهای که اجرای چند همسری را قانونی میکند، ادامه دارد و هماکنون چند تن از فعالان زن و اعضای کمپین یک میلیون امضا در ایران زندانی هستند، در کشور همسایه، افغانستان، پنج سال پس از سرنگونی طالبان، قانون اساسیای به تصویب رسیده که حق تجاوز به زنان توسط همسرانشان را به رسمیت شناخته و خروج از خانه، حق کار کردن و حتا مراجعه به پزشک، بدون اجازهی همسر را ممنوع میکند.
قانونی که بازگشت به دوران سیاه طالبان در افغانستان را تداعی میکند. از سوی دیگر، در تلویزیونهای غربی و البته در فرانسه، فیلمی نشان داده شد که اسلامیها در درهی سواد، دختری هفده ساله را به جرم داشتن رابطه با یک مرد، شلاق میزنند.
میدانیم اسلامیهای این منطقه در توافقی که با دولت پاکستان انجام دادهاند، قوانین شریعت را در مقابل حمله نکردن به نیروهای دولتی، اجرا میکنند.
برای بررسی بیشتر ظهور این خط ضد زن در ایران، افغانستان و پاکستان، با خانم دکتر فیروزه نهاوندی، استاد دانشگاه بروکسل و کارشناس کشورهای در حال پیشرفت، گفت و گو کردهام.
خانم دکتر نهاوندی، لایحهی زنان در آخرین روزهای حکومت کرزای، توسط او به امضا رسیده است. آیا مسأله انتخاباتی است و او میخواهد به این ترتیب، میان اسلامیهای تندرو و طالبان مشروعیت به دست بیاورد؟
متأسفانه، باید گفت در وضعیت ناامنی که امروز در افغانستان وجود دارد، موقعیت سیاسی حامد کرزای زیاد خوب نیست. در نتیجه، برخی از کارشناسان فکر میکنند این تصمیم کرزای، دلایل انتخاباتی دارد و او میخواهد موقعیت ضعیف خود را در افغانستان کمی بهتر کند.
ولی به طور کلی، از سیاست گذشته، اتفاقی که الان در افغانستان افتاده، نشان دهندهی پیشرفت گروههای اسلامی در منطقه است و اینکه سیاست جنگ با تروریسم در این منطقه، برعکس، به بالا رفتن نقش و قدرت اسلامیها در منطقه کمک کرده است.
در شرایطی که در نشست ناتو، آقای اوباما، رییس جمهوری آمریکا تلاش کرد تا سیاست دراز کردن دست دوستی به سوی طالبان میانهرو را به همپیمانان غربی خود بقبولاند، حامد کرزای در جریان مبارزات انتخاباتی خود، با امضای این قانون اساسی، پرده از عواقب این آشتی ملی برمیدارد. البته، کشورهای غربی، بهخصوص کانادا، در مقابل این قانون خانواده واکنش منفی نشان دادهاند. فکر میکنید در افغانستان هم جنبش زنان و فعالان زن بتوانند همانند زنان ایران، در مقابل این قانون، موضعگیری کنند؟
فکر نمیکنم، در وضعیت فعلی، زنان افغانستان قدرت زنان ایران را داشته باشند. شرایط کلی افغانستان حتا بعد از رسیدن آمریکاییها، برای زنان خیلی بهتر نشده است.
برخی از زنان دارند مقاومت میکنند، بعضیها برای موقعیت خود میجنگند، ولی به طور کلی، از نظر سواد، کار و مقاومت، زنان افغانستان خیلی عقبتر از زنان ایران هستند. در نتیجه فکر نمیکنم، مقاومت زنان که با اینکه وجود دارد ولی خیلی پراکنده است، بتواند وضعیت را عوض کند.
متأسفانه، در افغانستان و پاکستان، شرایط زنان، مقداری به سیاست بینالمللی ربط دارد و در این بازی سیاست بینالمللی یا سیاست داخلی این کشورها، زنان همیشه آلت دست سیاست میشوند.
این یکی از بدبختیهای آیندهی منطقه هم هست. نه اینکه قبلاً وجود نداشته، اما آلت دست سیاست شدن زنان در کشورهای اسلامی، وضعیت بسیار بدی پیدا کرده است.
شما به پاکستان هم اشاره کردید؛ شلاق زدن یک دختر جوان بر اساس قوانین شریعت اسلامی در تلویزیونهای غربی نمایش داده شد. دادن اختیار از سوی دولت به اسلامیها، برای اجرای قوانین شریعت، این نگرانی را به دنبال دارد که پاکستان، تبدیل به مرکز فعالیت افراطیون اسلامی بشود. نظرتان چیست؟
مدتی است که پاکستان پایگاه دنیای افراطیون شده. در پاکستان و همینطور افغانستان، سیاستمداران و گروههای سکولار خیلی ضعیف هستند و گروههای مختلف به خاطر موقعیتهای شخصی، به خاطر بهدست آوردن قدرت و به خاطر انتخابات، حاضر هستند به هر تصمیمی متقاعد شوند که وضعیت سیاسی خود را بهتر کنند.
این هم جزو مشکلات بزرگ این منطقه است که در نبرد قدرت بین گروهها، هیچگونه توجهی به منافع مردم، زنان و… نمیشود و فقط رسیدن به قدرت مهم است و این خیلی نگران کننده است.
در شرایطی که این سه کشور، با مسایل فقر، گرانی، تورم و… همچنان دست به گریبان هستند؛ در ایران لایحهی خانواده، جداسازی جنسیتی، کوتاه کردن طول مدت تحصیل دختران، در برنامه است. در افغانستان قانونی شدن تجاوز یک مرد به همسرش و در پاکستان هم زنان شلاق میخورند و جرأت بیرون رفتن ندارند. چرا کار به اینجا رسیده و به نظر شما، چه راه خروجی وجود دارد؟
به نظر من، راه خروجی در چهارچوب اسلامی که دارد در این منطقه پیدا میشود، وجود ندارد. یک ذره، از این نظر بدبین هستم. برای اینکه موقعیت زنان محکم و حقوقشان رعایت شود، باید داستان دین و دولت را از هم جدا کرد.
متأسفانه، امروزه اسلامیها، به طور کلی فکر میکنند در هر کشوری که ممکن باشد، بازگشت به قانونهای خیلی کهنه در مورد زنان، جزو نبردشان است و اگر زنان را کنترل کنند و حقوقشان را محدود کنند، اسلامیتر میشوند. در این چهارچوب، هیچوقت نمیتوان صحبت کرد.
تا وقتی که حق زن به مذهب ربط داده شود، نمیتوان از این شرایط بیرون آمد. در نتیجه، به نظر من، تنها راهی که موقعیت زنان در این منطقه برای همیشه بهبود پیدا کند، این است که حقوق بینالمللی زنان و حقوق بشر به طور کلی، وضعیت زنان را روشن کند و نه مذهب.
در این میان، وظیفهی سازمانهای حقوق بشری و سازمانهای بینالمللی چیست؟
سازمانهای بینالمللی از این نظر که میتوانند روی دولتهای این کشورها برای رعایت حقوق بشر، فشار بیاورند، نقش زیادی دارند. ولی متأسفانه، شرایط بینالمللی و ترس از ناامنی در سیاست بینالمللی، طوری تمام سازمانها را ترسانده که از این نظر خیلی فشار نمیآورند و وضعیت طوری شده که به جای اینکه از زن، حقوق بشر و اینگونه مسایل صحبت شود، از حقوق گروهها و اقلیتها بیشتر صحبت میشود.
فکر میکنم، فقط باید فشار بینالمللی بیشتری وجود داشته باشد، اما متأسفانه باید گفت هر فشاری که از طرف سازمانهای بینالمللی اعمال میشود، اسلامیها را در موقعیت خودشان قویتر میکند و بیشتر تصمیم میگیرند که مقاومت کنند. در نتیجه، ما تقریباً در وضعیتی هستیم که درآمدن از آن دارد سختتر میشود.
+ There are no comments
Add yours